سرویس اندیشه ندای انقلاب-محمود موافق/- «البته مواظب باشيد توي دام عنکبوتهاي دنيادار وارد نشويد. الان اين روزها از اين چيزها زياد است و دکان دارهايي که به اسم معنويت ادعا ميکنند امام ديديم فلان ديديم هيچ واقعيتي هم ندارد. حواستان باشد که اسير آنها نشويد».(مقام معظم رهبري - ارديبهشت 86 در جمع دانشجويان بسيجي)خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم شطح و طامات به بازار خرافات بریم سر غیبز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوانکدام محرم دل ره درین حرم دارداز جمله مواردی که وابستگان به فرقه های طریقتی به آن مدعی هستند آگاهی از مسائلی در هستی می باشد که از آن به ماورای طبیعت تعبیر می گردد این در حالی است که این سخنان چیزی جز گزافه گویی نمی باشد زیرا عارفان حقیقی و متشرع با وجود وصال به درک چنین فضایلی هرکز ادعایی در این خصوص نداشته و مدعی امورات غیبی نشده اند .سال هاست که این شیاطین با خرقه های صوفیانه به قلندری پرداخته و در لباسی از فرهنگ، وقت و توان جوانان این مملکت را که سرمایه های انسانی این مرز و بوم هستند، وحشیانه به تاراج می برند و آنان را در حیرتی عمیق فرو می برند و با این کار، سال ها بر کرسی ریاست و مرشدی خویش نشسته و بر اهداف پلید خویش دست می یابند و هیچ کس نیست که بر آنها نظارت کند!بسیاری از آنان، با وجود پرونده های بسیاری که از اغفال دختران و زنان و ایجاد روابط نامشروع و اختلاس های کلان مالی در دادگاه های مختلف کشور دارند، هممچنان به تدریس و تشویق جوانان پرداخته و سوابق سال های زندان خویش را به مسائل سیاسی نسبت می دهند و خود را جزو آزادی خواهان قرار می دهند و از این راه خود را به شخصیت های بزرگ اجتماعی تبدیل می کنند تا اذهان جوانان پر شور و شوق این مملکت را شستشو دهند و به اهداف خود که همان تبلیغ بنده پروری و نفی آزادی بشر است دست یابند. در این میان بسیاری از جوانان به دلیل وجود مشکلات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود در کشور به این گروه ها گراییده و عمر و وقت خویش و گاهی جان خویش را از دست می دهند.به نظر می رسد سکوت در برابر چنین گروه ها و فرقه هایی نه تنها موجب به وجود آمدن دین زدگی و عرفان زدایی در نسل جوان این مرز و بوم شده بلکه موجب از بین رفتن سرمایه هایی می شود که شاید دیگر جبران نشود. نسل جوان هر کشوری سرمایه های انسانی است که باید بر روی آنها سرمایه گذاری کرد تا برای آینده کشور مفید باشند و در صورت فراموشی این نسل، چیزی جز نابودی برای کشور نخواهند ماند.صوفی و صوفی گری همواره در سالهای اخیر بعنوان یکی از شاخه های مهم جریان های شبه عرفانی مطرح بوده است. انگلیس،فرقه سازی،کمپانی هند شرقیوقتی می گوییم بسیاری از فرقه های امروز یا تصوف انگلستان ساخته شده اند ویا تقویت گشته اند به آقایان صوفیه بر می خورداما نگاهی به تاریخ تصوف نشان می دهد که اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومتهای مخالف اسلام حمایت می شدندارتباط نزدیک سران صوفیه با حکومتهای وقت همچون بنی امیه وبنی عباس بر کسی پوشیده نیستاما در دورانهای بعد نیز صوفیان از سوی حکومتهای جور حمایت زیادی شدند وحتی به گفته خود صوفیها اولین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شداما عجیب تر از همه سالهای بین ۱۲۰۰ تا ۱۳۳۰ هجری قمری است.دورانی که انگلستان کمپانی هند شرقی را در هندوستان فعال کرد وبه مرزهای ایران وسایر کشورها نزدیک شد وبا کشورهای اسلامی رابطه بر قرار کرد اکثر فرقه های موجود بین سالهای 1200 تا 1330 ه.ق تاسیس ویا احیا شده اند.فرقه هایی همچون بابیت(تاسیس.1260 ه.ق.)،بهائیت(ت.1267)وفرقه های مختلف صوفیه نظیر نعمت اللهی صفی علیشاهی(ت.1288)،نعمت اللهی گنابادی(ت.1294)،نعمت اللهی کوثر علیشاهی(ت.1234)،نعمت اللهی منور علیشاهی(ت.1278)واویسه( ت .1305) در این دوران تاسیس شده وفرقه های خاکساریه وذهبیه دوباره احیا گشته وفعالیت خود را گسترش دادند.البته نباید انصافا از کمکهای خوب سران صوفیه به حکومتهای وقت نیز صرف نظر کرد.به هر حال امروز نیز حماتی جدی غرب از تصوف وفرقه های دیگر نشانگر نیاز غرب به این فرقه هاستمستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این گونه بیان می کند:«گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی» . خاطرات مستر همفر،ص 65. یکی از اقطاب دراویش! علت حمایت غرب از تصوف استفان شوارتز (نویسند ه وتحلیل گر غربی) فاش می کند بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) بررسی شده است . یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد به دولت بوش پیشنهاد کرد که برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می گوید: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.وی خاطر نشان می کند که بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد:پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.توضیح:بنیاد نیکسون یکی از نهادهای عمده تصمیم گیری سیاست های دولت آمریکا است که توسط ریچارد نیکسون (رئیس جمهور اسبق آمریکا) تاسیس گردید ویکی از بزرگان این بنیاد هنری کسینجر(وزیر خارجه اسبق آمریکا) می باشد.می توان گفت از سال 1945 تا حال هیچ سیاست مدار برجسته آمریکایی وجود نداشته که مدتی در این بنیادها فعالیت نکرده باشد. در واقع این بنیادها به منزله اتاق رختکن ورود به پست های عالی هستند . حیطه عمل و نفوذ آنها از دانشگاه ها گرفته تا مراکز سیاسی فرهنگی اقتصادی علمی و پزوهشی و از داخل تا خارج از این کشور را دربر گرفته است.با توجه به ماهیت وروال کار این کانون ها که وظیفه پاسداری و حفاظت از نظام سلطه را برعهده دارند هم اینک بخش قابل ملاحضه ای از این بنیادها وموسسات زیر مجموعه آنها فعالیت های خودرا حول محور (اسلام زدایی ) در دهها کشور مسلمان و بالاخص مهمترین قطب سیاسی جهان اسلام یعنی (جمهوری اسلامی) و راههای مقابله با نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران از طریق ارتباط با عناصر گروه ها و فرقه های معاند منحرف و بریده از ملت در داخل و خارج از کشور ونیز هدایت سیاسی مادی و پشتیبانی از آنان چهره سازی ایجاد تفرقه وبرپایی تشنج تمرکز کرده اند.اولین صوفیتصوف در قرن دوم هجري در ميان امت اسلامي شكل گرفت. اولين كسي كه صوفي ناميده شد «عثمان بن شريك» مشهور به «ابوهاشم كوفي» است.در روایتی از امام صادق علیه السلام مطلبی در مورد وی نقل شده است که ميفرمايند: «ِاّنه کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً و هُوَ الذّی ِابتَدَعَ َمذهَباً یُقال َلهُ التَّصَوُفُ وجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَۀِ»؛. كيوان قزويني (شيخ توبه كرده فرقه گنابادي) می نويسد:«اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنجها به خود داد تا عِرّاده صوفی به راه افتاد. همانا او(ابوهاشم) انسانی است که جداً عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد وآن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد.»هر چند برخي از متصوّفه تلاش می كنند سابقه تصوّف را به همان سالهاي آغازين اسلام برسانند.واژه صوفيدرباره معنا و ريشه اين واژه اختلافات زيادي وجود دارد؛ برخي معتقدند اين واژه از «soph» كه واژه اي يوناني است اخذ شده است؛ برخي ديگر آنرا مشتق از «صفه» مي دانند. اما با توجه به روايات و منابع تاريخي مشخص مي شود اين واژه از «صوف» به معناي «پشم» گرفته شده است.دکتر عبد الحسین زرین کوب می نویسد:«در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است، محتمل ترینشان بیشک آن است که صوفی را از «صوف» به معنای «پشم» مشتق می داند. صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.» شرفیابی اقطاب گنابادی به محضر پهلوی دوم! مكاتب تصوف1- مكتب عراق: همان مكتب اوليه تصوف و خواستگاه آن بود.2- مکتب خراسان: تصوف در ايران به مكتب خراسان شهرت يافت. مكتبي كه بر خلاف مكتب عراق روحيه اجتماعي داشت و رهبانيت كمتري در آن به چشم مي خورد.به دليل ويژگيهاي خاص مكتب خراسان و اجتماعي بودن آن،تصوف در آن رشد سريعتري نسبت به مکتب عراق پبدا كرد. استفاده از شعر و ادبيات براي گسترش تصوف برگ برنده صوفيه در مقابل مكتب عراق بود. نزديكي ايران به هند و آيين هاي عرفانی هند تاثيرات قابل توجهی بر تصوف ايراني داشته است؛ هرچند نقش آيين هاي ايراني همچون «ميترا» و «زردشت» را نمي توان ناديده گرفت.در مكتب عراق فرقه گرايي كمتر از مكتب خراسان بود. روحيه اجتماعي مكتب خراسان و حضور در بين مردم باعث فرقه گرايي بيشتري نسبت به مكتب عراق شد. برخي فرقه هاي تصوف ايران در همان سالهاي آغازين از بين رفتند و برخي چند قرن به حيات خود ادامه دادند که هنوز برخي از اين فرقه ها در ايران فعاليت مي كنند. به دليل تعدد فرقه هاي بوجود آمده در ايران شمارش آنها بسيار سخت است اما در اسناد تاريخي و منابع تصوف نام صدها فرقه به چشم مي خورد.تصوف چیستتصوف نوعی ایدئولوژی است که از نظر تا عمل واز بینش تا کنش را در بر میگیرد.تفسیر خاص زندگی و نحوه تعامل با حیات دنیوی است.این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف وشهودتحصیل میگردد.البته پراکندگی و تنوع فرقه های صوفیه و تضاد وتعارض در این جریان انقدر زیاد است که نمیتوان با یک نظر و یک اندیشه آنها را دسته بندی و نقد کرد.ریشه های تصوف از قرن دوم هجری شروع به رشد کرد ودر میان مسلمین رایج شد.تحقیر دنیا فرار از تتنعمات وتمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمل شکنجه ها از نکات بارز این دوره میباشد.ایستادگی تصوف در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ومخالفت با سیره و روش آنها نشانه اوج تضاد با تفکرات اسلامی در دوران آغازین رشد این جریان بود.خرده گیری تصوف بر ائمه تا جائی پیش رفت که بر امام رضا علیه السلام تاختند که چرا لباس درشت بر تن نمیکنی و غذای خشن نمیخوری.امام فرمود:یوسف پیامبر خدا لباسهای زربفت و قباهای دیبا بر تن داشت.تصوف بدعتی بود که از بین اهل سنت آغاز شد و کم کم به شیعه هم راه یافت.و نخستین صوفی کسی نبود جز ابوهاشم کوفی که امام صادق علیه السلام به شدت با او مخالفت میفرمود.کم کم توسط مسیحیان تفکرات رهبانیت مسیحی به درون این جریان وارد شد و برای جداسازی این جریان از اسلام ناب در شام توسط یک پادشاه مسیحی اولین خانقاه بنیانگذاری شد.واین دوران آغاز صوفی گری بود که بعدها به تصوف امروزی منجر شد. شیخ فتنه گر در کنار نورعلی تابنده و سایر اعضای گروهک نهضت آزادی صوفی گنابادییکی از گروههای صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم می گردند از جمله اشکلاتی که به طور کلی بر این فرقه وارد است مواردی است که در ذیل به صورت فهرست وار اشاره می گردد و به امید خدا در ادامه به شرح ان خواهیم پرداخت.۱-اباحه گری : .ملا سلطان گنابادی موسس گنابادیه میگوید:اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم ومن خودم که در خانه هستم نماز نمیخوانم و مسجد هم که میایم برای عوام است.(مقامات العرفاء صفحه ۱۵۲)۲-بدعت در دین: مساله عشریه که این آقایان اعلام کرده اند و آنرا جایگزین حکم صریح قران در مورد زکات و خمس میدانند.ملا سلطان گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان چاپ تابان ۱۳۳۳صفحه ۲۰۴ میگوید:یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی زکوه زکوی و از خمس خواهد بود.چه کسی به ایشان اجازه داده حکم صریح قران را نقض کند و حکمی جدید اختراع نماید.۳-غسل اسلام: این غسل علاوه بر اینکه بدعت است توهینی به سایر امت اسلامی است که انها را مسلملن نمیداند.سلطان حسین تابنده در رساله رفع شبهات خود صفحه ۲۱ میگوید:مراد از اسلام در این مورد تسلیم امر الهی شدن است که چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به شریعت مقدس تسلیم و مطیع محض نماید به این نیت غسلی انجام میدهد و اشکالی ندارد.این یک بدعت آشکار و اهانت به سایر مذاهب اسلامی است چون معنی این کلام اینست که بقیه تسلیم امر خدا نشده اند و حالا باید مسلمان شوند.تازه در کجای آیات و روایات همچین حکمی است.این از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است. از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادینورعلی تابنده کیست؟نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح عليشاه، قطب دراويش گنابادي است كه پس از برادرش سطان حسين ملقب به رضا عليشاه و پسر برادرش يعني علي تابنده معروف به محبوب عليشاه به عنوان قطب سي و نهم سلسله نعمت اللهي سلطانعليشاهي گنابادي رسيد.نور علي تابنده تحصيلات خود را تا دريافت دكتراي حقوق در خارج از كشور ادامه داد. در مقطعي پس از بازگشت به كشور گرايش شديد روشنفکري پيدا كرده و داراي تفكرات ليبرالي شده و به عضويت تشكيلات «جبهه ملي» كه در اول انقلاب به دليل مخالفت صريح با لايحه قصاص توسط امام خميني (ره) حكم به ارتداد آنها صادر شد، مي شود. به دليل آنكه گرايشات روشنفكري او، از طرف خانواده اش به نوعي مخالفت با رژيم شاه تعبير مي شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جريان تصوف كه پيوند تنگاتنگي با دربار پهلوي داشتند، واقع شد، به طوري كه برادرش رضا عليشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علي تابنده را به عنوان جانشين خود انتخاب مي كند و اعتنايي به بر ادرش نور علي نمي گذارد. وي پس از پيروزي انقلاب و تحت تأثير تفکرات ليبرالي و به دليل همراهي با جبهه ملي و نهضت آزادي كه پرونده آنها مخصوصاً در دوران 8 ساله دفاع مقدس بسيار سياه و تاريك است، با نظام جمهوري اسلامي نيز سر ستيز پيدا مي کند، به طوري كه يک بار در اوايل دهه 70 شمسي به دليل بعضي از اقدامات، دستگير و به اتفاق بعضي از سران نهضت آزادي مدت کوتاهي در زندان نظام اسلامي به سر مي برد. همچنان نور علي تا بعد از آزادي، هنوز مراحل صوفيانه را در سلسله خانوادگي خود شروع نكرده بود. در اين زمان برادرش رضا عليشاه فوت مي كند و قطبيت به پسرش علي تابنده ملقب به محبوب عليشاه مي رسد و در اين مقطع در اواسط دهه 70 محبوب عليشاه (پسر برادرش) نيز بر اثر عارضه قلبي مي ميرد و از قضا، قطبيت به نور علي تابنده اي كه عاري از تعاليم صوفيانه و درويشي بود، مي رسد!!! او هنوز به عنوان قطب اين فرقه درويشي به حيات خود ادامه مي دهد. وي به گواهي سوابق تحصيلاتي و خانوادگي و اقرار دروايش گنابادي، از سواد اوليه ديني نيز برخوردار نيست، چنانكه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابي دارد!!برادر وي يعني سلطانحسين تابنده يا رضا عليشاه گنابادي در زمان رياست خود بر اين فرقه، رابطه بسيار حسنه اي با دربار پهلوي داشت. محمد رضا پهلوي دوبار رسماً به بيدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزير سفاك خود و از دوستان تابنده، در منزل او بيتوته كرد. در اين رابطه عكس هاي از ملاقات محمدرضا پهلوي با رضا عليشاه و تعظيم او به شاه پهلوي، موجود است. ارتشبد نصيري رئيس سفاك ساواك كه دست او به خون بسياري از جوانان انقلابي و متدين اين مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مريدان اين فرقه درويشي بود. البته اسناد وابستگي و همراهي اقطاب اين فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوي بسيار زيادتر از اين اجمال است؛ چنانكه مي توان تنها براي نمونه چند مورد ديگر را اشاره كرد، جمله اينكه ميرزا آغاسي از شيوخ فرقه نعمت اللهي و عامل تابلودار استعمار بود كه پس از دسيسه چيني در قتل صدر اعظم باكفايت و دانشمند ايران يعني قائم مقام فراهاني، چندي به نخست وزيري شاگرد سابق خود يعني محمد شاه قاجار رسيد. اسناد رابطه نامشروع اين رئيس خانقاه صوفيه با مهد علياء زن محمد شاه، در تاريخ ثبت است. ظهير الدوله ملقب به صفا عليشاه، داماد ناصرالدين شاه و وزير دربار نيز از اقطاب يكي از اين فرقه هاي نعمت اللهيه بود كه با بنيانگذاري انجمن اخوت، مايه پيوند رسمي دراويش صوفي با لژهاي فراماسونري استعمار شد. عبدالحسين تيمور تاش وزير دربار رضا خان پهلوي و جاسوس پرونده دار روسيه در ايران كه داعيه سلطنت را نيز در سر داشت و عاقبت الامر به اين جرم مورد تصفيه حساب خونين رضا خان واقع شد و به قتل رسيد، از دراويش نعمت اللهي بود. منوچهر اقبال رئيس شرکت ملي نفت ايران نيز گرايش شديد به تصوّف گنابادي داشت. او يكي از دختران خود را به خانواده تابنده مي دهد و يکي ديگر را به خانواده شاه؛ يعني خاندان پهلوي با خانواده تابنده عجين شده و به همين دليل در زمان محمد رضا شاه، قدرت اقبال از وزرا هم بيشتر بود. نورعلی الان چه می کند؟چندی پیش نورعلی تابنده سرکرده فرقه دراویش گنابادی که دیدارهای محفلی خود را در افزایش داده است در دیدار اعضاء و خانواده های برخی افراد دستگیر شده این فرقه بدلیل فعالیت های غیرمجاز آنها با انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی در خصوص احکام صادره آن را ناعادلانه خوانده و گفت: «در زمان شاه دوبار تبعید و یکبار زندانی شدم و مثل الان شما بی گناه بودم شاه متوجه شد که من بی گناه هستم ولیکن آقایان هنوز به این نتجیه نرسیده اند که دراویش کار خلافی انجام نداده اند و جرمی انجام نداده اند.»وی همچنین در ادامه سخنانش ضمن حمایت از فتنه سبز گفت: اظهارات آقای کروبی در خصوص برخورد نامناسب با زندانیان در مورد دراویش نیز صادق است و این حکومت با اینگونه رفتارها رو به زوال است.»گفتنی است نورعلی تابنده که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ازای دریافت مبلغی از کروبی از و ی حمایت کرده بود نیز در دیدارهایی که پیش ا زاین با برخی از گروههای اپوزیسیون از جمله نهضت آزادی داشت قول هرگونه حمایت مالی و همکاری با جنبش سبز را داده بود. در ایام اغتشاشات پس از انتخابات88 نیز بسیاری از چهره های وابسته به این فرقه و فرقه های دیگر دراویش در کف خیاانها حضور داشتند و بنا به دستور تشکیلاتی فرقه به فتنه افکنی و حمایت از برخی کاندیداهای خاص همراه با اغتشاش گری مشغول بودند. برای مثال فرزند یکی از دراویش فرقه "علویه قادریه" که از اراذل اوباش منطقه لویزان می باشد بنا به دستور تشکیلاتی پدرش که معروف به (منصور.غ) می باشد ضمن حضور در خیابانها و عربده کشی ضمن توهین به مقامات نظام مسئولیت هدایت برخی از اراذل منطقه در ایام اغتشاشات 88را بعهده داشت.ذکر این نکته ضروری است که با مرگ محبوبعلیشاه قطب قبلی فرقه وروی کار آمدن مشکوک نورعلی تابنده قطب فعلی ماهیت این فرقه از یک تشکیلات به اصطلاح مذهبی به یک شاخه سیاسی از یک جریان خاص تغییر پیدا کرد.نورعلی تابنده که عضو رسمی واز سران جبهه ملی (مرتد) می باشد با رسیدن به قطبیت ابزار بسیار خوبی برای مخالفت با جمهوری اسلامی پیدا کرد.ذکر این نکته ضروری است که پس از پایان ریاست جمهوری خاتمی درسال 84 و همچنین همزمان با انتخابات88 و اغتشاشات پس از آن، فرقه گنابادی همچون فرقه ضاله بهائیت با حرکت در مسیر اربابان خارجی خود فعالیتهای سیاسی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی را تشدید کرده اند.فتنه 88 و دراويش گناباديبا قطبيت آقاي نور علي تابنده عضو شوراي رهبري جبهه ليبرال به اصطلاح ملي،فرقه گنابادي وارد بازيهاي سياسي جديدي شد.اگر چه قبل از انقلاب نيز اين فرقه کاملا سياسي بود و بارژيم پهلوي رابطه ي تنگاتنگي داشت اما در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي دراويش اين فرقه کمتر به سمت منازعه سياسي با نظام رفتند.با فوت محبوبعليشاه قطب قبلي فرقه سکان اين فرقه به دست آقاي نور علي تابنده افتاد.او که از دوران برکناري دولت بازرگان در صف اپوزيسيون نظام قرار گرفته بود اين بار ابزار مناسبي براي درگيري با نظام پيدا کرده بود.استفاده از چند هزار درويش گنابادي ساکن در ايران ابزار خوبي بود براي فشار سياسي به انقلاب اسلامي.با روي کار آمدن دولت آقاي احمدي نژاد همه ي جريانات فرقه اي کشور همگام با استکبار جهاني به مقابله با اين دولت برخواستند و اين فرقه نيز از اين مساله عقب نماند.در فتنه ۸۸ دراويش نعمت اللهي نيز به صف جريان برانداز پيوستند و تلاش کردند در کف خيابانها با انقلاب مبارزه کنند.در ۲۵ بهمن امسال استکبار جهاني براي دور کردن اذهان مردم دنيا از مسائل جهان اسلام و قيامهاي منطقه از همه ي دشمنان داخلي درخواست کرد که به کف خيابانها بيايند شايد بتوانند موج خبري در دنيا ايجاد کنند وباعث ياس انقلابها شوند.مصطفي آزمايش نوکر دستگاه امنيتي فرانسه و نماينده فرقه در اروپا شبها در شبکه هاي مختلف حنجره ي خودرا پاره کرد اما نهايتا در روز ۲۵ بهمن تعدادي از دراويش به همراه بهايي ها،سلطنت طلبها و منافقين به خيابانها امدند که به دليل کمي جمعيت باعث خجالت اربابان خود شدند.به هر حال دست همه ي اين عناصر وطن فروش براي مردم انقلابي رو شده است اگر چه بنده معتقدم بسياري از دراويش اين فرقه با تمايلات رهبران خود همفکر نيستند و هيچ گاه وطن فروشي نخواهند کرد. اسپانسرهای مالی با طعم لبنیات برای دراویش گنابادییکی از اسپانسرهای اصلی مالی دراویش گنابادی شرکت « د» می باشد که فعالیت چشم گیری در عرصه تولید محصولات لبنی دارد. هزينه وبلاگهاي صوفيان گناباديدر نگاه اول شاید انسان تصور کند که اين تابعين فرقه گنابادي به صورت خود جوش به ایجاد سایت و وبلاگ برای احراف افکار عمومی اقدام می نمایند.ولی با بررسی های دقیق تر مشخص می گردد که کل هزینه های این سایتها از سوی بنیاد « م ر» می شود این بنیاد که در ظاهر برای انجام امور خیر تاسیس شده است.در واقع وظیفه تبلیغ فرقه را به عهده دارد.انحرافات عقیدتی فرقه گنابادیهبدعتی بنام اجازه نماز؟یکی از مواردی که اسلام به آن سفارش زیادی کرده است نماز جماعت است.یکی از اهداف آن وحدت مسلمین ویادگیری احکام الهی استاقطاب صوفیه بویژه گنابادیه وقتی متوجه خطر تابعیت مریدان به مساجد شده و این خود باعث دوری گزینی از تفکرات انحرافی اقطابمی گردید، بدعتی بنام اجازه نماز خلق نمودند به صورتی که شخص ص.فی نمی تواند پشت سر غیر صوفیها نماز بخواند.در حالیکه اهل بیت شرایط بسیار آسانی برای امام جماعت در نظر گرفته اند وبه راحتی میشود نماز را به جماعت اقامه کرداین مساله اجازه جزو اختراعات صوفیه است وهیچ مبنای شرعی ندارد.آنهم طی مسیری که فقط نور چشمی ها مجوز اقامه نماز برای مردم میگیرند.البته اجازه دستگیری نیز کمتر از اجازه نماز اشکال ندارد واگر صوفیه خود را حق میدانند باید همه آنها الذین یبلغون رسالات الله باشند نه اینکه موروثی وخانوادگی باشدحشیش،تریاک و دود در تصوفاستعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه ی طولانی دارد.حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامه های خانقاه ها بوده است.در بسیاری از شاخه های نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقه هایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه ی طولانی دارد.مثلا حیرتعلیشاه ناینی جانشین صفی در نامه ای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر می کند.صفاعلیشاه)ظهیرالدوله استاد استعمال بنگ و چرس بود و دخترش ولیه حتی در اشعارش از عشق به دود و دم دم می زند.غلامعلیشاه خاکسار در بسیاری از مجالس بساط تریاکش به پا بود و عکسهای او بر سر منقل موجود است.در وقفنامه ی چندین خانقاه استعمال تریاک و حشیش جزو شرایط وقف است.اگر چه دراویش گنابادی مدعی هستند که در این فرقه استعمال مواد مخدر ممنوع شده اما هنوز مشایخ زیادی از این فرقه مانند محجوبی و..رسما به استعمال مواد مخدر مشغولند.به هر حال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است.علامه ی طباطبایی رحمت الله علیه عارف بزرگ و مفسر ارجمند شیعه در المیزان می فرمایند:علامه مىفرمايد: “صوفيه براى سير و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شريعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههاى جديدى را پيوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اينکه به جايى رسيدند که شريعت را در يک طرف ديگر قرار دادند و کارشان به جايى رسيد که در محرمات غوطهور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افيون شدند که اين حالت، آخرين حالت تصوف است که مقام فنا ناميده مىشود(محمدحسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ج5، ص 282، قم:انتشارات موسسه نشر اسلامي، بىتا)ظلم به امام زمان ( عج)هیچ طایفه ای از صوفیه مثل گنابادیها مقام قطب را اینقدر بالا نبرده اند.ادعاهای ملا سلطان گنابادی بسیار در این زمینه عجیب است.:در مجمع السعادات پس از کلی تعریف در مقام قطب میگوید:در بیان اینکه هر کس بشناسد امام خود را حاجت به انتظار ظهور حضرت قائم اورا نخواهد بود بوجهی نه در عالم صغیر نه در عالم کبیر(فصل ۸ باب ۴ ص۲۶۹)در سعادتنامه به طالب حضور در وقت تشرف دستور شرک میدهد ومیگوید:چون وارد حضور گردد در کمال عجز وفروتنی که شیوه نیازمندانست صورت بر خاک مذلت گذارد وبه شکرانه این نعمت سجده به جای آورد ص ۱۶۳در بشاره المومنین ص۱۹۱ میگوید:اتصال میانه بایع ومشتری حاصل شود که صورتی از رسول یا امام یاشیخ مجاز از طریق باطن به دل بایع شود وهمان است قائم آل محمد؟ آیین التقاطی؟تصوف التقاطی از آیینهای مختلف وادیان زیادی است.از هر دین وآیینی چیزی اخذ شد وبا اسلام مخلوط گردید تا اینکه آیینی به نام تصوف بنا نهاده شد.برای روشن شدن اذهان به مواردی اشاره میکنیم؟۱-آیین برهمایی:پرسه وگدایی صوفی مبتدی از آیین برهمایی اخذ شده است(ماللهندص۴۵۳)۲ـمسیحیت:غسل اسلام گنابادیها از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است(مسیح پیامبر بزرگ ص۱۱۱)۳-زردشتی:تجسم صورت مرشد یکی از انحرافات صوفیه است.در آیین زردشتی آمده است در حین ذکر پیکر پیر را به دل گیردوچنان داندکه حاظر وناظراستواز فکر پیر غائب نگردد(ریاض السیاحه ص۱۸۱)۴-آیین میترا:تشرف در صوفیه از تشرف درآیین میترا اخذ شده است(ایین میتراص۲۰۷) ادعای خدایی؟اگر درست و با دقت در آثار بسیاری از اقطاب صوفی معاصر دقت کنید به خوبی متوجه خواهید شد که اهل تصوف چه مقامی برای برای خود قائلند.اقطاب ایشان علاوه بر ادعاهای بزرگ نظرات کفر آمیز برخی از نزدیکان خود را درآثار خود برای بزرگ نمودن خود آورده اند.به مطلب زیر ازکتاب خورشید تابنده ص۷۸۴ دقت کنید:در این کتاب آمده که همت علی یا همان شریعت قمی در وقت بیماری در بستر مرگ رو به سلطان حسین تابنده کرده میگوید:اجازه بدهید از دنیا بروم.نکته اینجاست که : جز مقام شامخ حضرت رسول از کسی برای مرگ اجازه گرفته نشد وکسی حق تصرف نداشت.واگر در مقاطعی اهل بیت عصمت برای کسی عمر طلب نمودند آنهم به اذن خدا و اسباب امامت بود. قطبیت موروثییکی از مباحث مهمی که در تصوف مطرح است مرتبه شخص ومنزلت او برای انتخاب شدن به عنوان قطب است.در قدیم هر کس منزلت بیشتری داشت قطب میشد.اما در برخی از خاندانها این موروثی شده است.در گنابادیه این مقام فامیلی شده است و مثل سلطنت موروثی.در حالیکه در بسیاری از فرقه های دیگر صوفی اقطاب با وجود داشتن فرزند یا برادر بهترین شاگرد خود را انتخاب مینمودند.این اشکال بسیار بزرگی است که باید پاسخ داده شود صوفی.مذهب.بی حدیملا علی گنابادی معروف به نور علیشاه میگوید:صوفی موحد است.موحد غیر محدود است.مذهب در حد است واو روبه بی حدیست(صالحیه حقیقت۲۳۳ص۳۰۶)سپس درحقیقت۲۴۳ص۳۱۱ میگوید:ابن الوقت وموحد ولامذهب وقلندر به یک معناستببینید اینکه علماء اعلام فریاد میزنند که هدف از تصوف رهایی از قید وبند شریعت است واقعا صحیح است. خوب کخ دقت شود ملاحظه خواهد شد که حرفهایی امثال نور علیشاه با هیج یک از براهین شریعت هم خوانی ندارد.ایشان میگوید مذهب در حد است واو(صوفی)رو به بی حدی است.این علنا اعلام خروج از دایره مذهب است.بعد خود ایشان میگویند ابن الوقت وموحد ولامذهب به یک معناستاین حرفها برای این است که وقتی بر صوفیه نقد میشود بتوانند بگریزند وبگویند ملاک ما مبانی تصوف است نه مذهب. حکم سبیل نزد صوفیهیکی ازمعتقدات صوفیان گذاشتن سبیل آنهم بصورت افراطی است.ودراین مساله طایفه علی اللهی ها که مشهور به اهل حق؟ هم هستند باصوفیان همفکرند.بدلیل اشکال مردم وعلما به این نظریه بزرگان آنها اقدام به آسمان ریسمان کردن نمودند.ازجمله رضا علیشاه دررساله رفع شبهات کلی تلاش کرده تا این مساله راتوجیه نماید.اکنون برقسمتی ازنظرات وی مروری میکنیم.ایشان درصفحه ۱۴۳ رساله رفع شبهات میگوید:حتی برخی ازصوفیه معتقدند که ازبعضی اخبار استفاده میشود که بزرگان دین وائمه اطهار شارب(سبیل) داشتند.نامبرده می خواهد با داستان گویی و بافتن روایات این مضوضع را اثبات کند که آنها سبیل بلند میگذاشته اند.بعد درص۱۵ میگوید:منظور اززدن(کوتان کردن سبیل درروایات)اگر تمجید شده باشد برای حفظ نظافت بوده.چون بسیاری ازاشخاص مقید به نظافت وتمییز نگه داشتن آن نیستند.سوال ازصوفیان م اینست که درباب روایاتی که درنقد صوفیه وارد شده واهل بیت به شدت اعلام انزجار نموده اند دوستان واقطاب شما سعی میکنند سند روایات را تضعیف کنند وگاهی توجیه.حال چطور ازروایتی که مثلا درآن نوشته بلند گذاشتن مو باعث کم شدن شهوت میشود آقای تابنده حکم گذاشتن سبیل را اثبات میکند. ولایت منصوص ومقام علمایکی از ادعاهای صوفیه بویژه صوفیه گنابادی ادعای منصوص بودن ولایت اقطاب آنان است.اگر کسی با اصطلاحات دینی آشنا باشد معنای نص را بخوبی می فهمد.اینها مدعیند که سلسله ولایتشان نصا به نص به امام می رسد.وبرای خود ولایت منصوص قائلند.البته برای اینکه مورد اشکال مخالفین قرار نگیرند نامی هم ازعلما می آورند اما کدام علماءمثلا آقای نور علی تابنده درحکمی برای شیخیت معروفی نامی می نویسد:در دوران غیبت كبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیم و ولایت و هدایت را از کسانی که منصوص باین امر هستند ، جذب کنیم . علیهذا در این اوان که خدمت فقرای الهی و هدایت جویندگان در سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی باین بنده کمترین ملقب به مجذوبعلیشاه محول گردیده استایشان خود را منصوص به این امر می دانند اما قبلا درباب سلسله نعمت اللهی بحث کردیم چطور می شود سنیهای متعصبی چون جنید بغدادی ویافعی و...که جزو سلاسل این فرقه هستند از امام حکم ولایت داشته باشند.درضمن ایشان می گویند دردوران غیبت کبری این وظیفه محول شده اما همانطور که می دانید اینها معتقدند معروف کرخی وجنید بغدادی درزمان خود ائمه خرقه دریافت نموده اند.از این اشکالات واضح که بگذریم بر اساس چه مدرکی برای خود ولایت تراشیده اید وعلما فقط مخصوص شریعت شده اند.ایشان می گوید:در دوران غیبت كبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیمسوال اینجاست آیا نماز جزو شریعت نیست که شما اجازه برای آن می نویسید ودرکار علمای شریعت دخالت می کنید.این علمایی که شما می گویید همگی حضور درمراسمات صوفیه را حرام می دانند وبا شما مخالفند.پس منظورتان ازعلما چه کسانی هستند.شما که برای اقطاب خود مقام مافوق دینی قائلید وآنها درهمه شئون زندگی فقرا دخالت می کنند چرا می گویید باید ازعلمای شریعت احکام را اخذ کرد.برای بنده این سخنان بسیار جالب است وسخن هرقطبتان با قطب بعدی کلی منافات دارد.ضمنا آقای تابنده می گوید باید ازعلمای شریعت اخذ کنیم.از ایشان بپرسید مقلد کدام مرجع تقلید هستند.صوفیه و کربلایکی از اشکالات مهم به فرق صوفیه اینست که کربلا وعاشورا درتفکرات اینها رنگی ندارد.البته چون سران صوفیه تا عصر صفویه همه سنی بوده اند کمتر ازامام حسین (ع) درتفکرات آنها میبینیم واگر برخی سنیانی که اهل بیت رانیز قبول داشته اند مثل نعمت الله نامی ازایشان برده اند اما در زندگی وتاریخشان اثری ازعزاداری برای امام حسین علیه السلام وجود ندارد.حتی کسانی چون عبد القادر گیلانی عزاداری برای امام حسین علیه السلام را حرام می دانند.درهمین رابطه صوفیان شیعه امروز نیز هزچند برخی ازفرقه هایشان برای امام حسین گاهی عزاداری میکنند اما اهمیت آن برایشان مانند بسیاری ازآداب دیگر خودشان نیست.نور علی تابنده قطب گنابادیها درعید سال 81 که مصادف با ایام عزاداری حضرت سید الشهدا بود ب عید پیامی منتشر می نماید که نکات حائز اهمیتی در آن وجود دارد :نامبرده برای اینکه بتواند عید را توجیه کند که می شود هم نوروز را جشن گرفت وهم برای امام حسین ناراحت بود ریشه روضه رامی زند ومی گوید:دو عید داریم یکی عید قربان ودیگری عید فطر که ماسم رسمی عبادی مثل نماز خواندن درآن برقرار کرده اند ویک عید هفتگی داریم که جمعه است.پس عزا نداریم.بعد درمورد روضه وذکر مصیبت برای اهل بیت می گوید:در زمان ائمه یاد حضرت به این اسم وبه این رسم نبود.سپس درتوجیه اینکه نوروز هم به اندازه محرم مهم است کلی سخن می گوید واشاره می کند که:به همین دلیل ایران وایرانی همان طوری که نمی تواند عید نوروز و آثارو حواشی عید نوروز - مثل چهارشنبه سوری و سیزده عید- را فراموش کند همین طور هم نمی تواند و محال است که وقایع زندگی امام حسین را فراموش کند این ها در خونش عجین شده است .این عزا و این عید مثل همان آب و آتش است که گفتم هر دو به هم مدد می رسانند دو تا نیستند.این عید برای تجلیل این امر است که ما از زیر بوته در نیامده ایم و چهار پنج هزار سال پیش پیغمبری داشتیم که این حرف ها را گفتهببینید چقدر سعی می کنند عزای امام حسین را هم اندازه نوروز وچهارشنبه سوری وغیره کنند.اما اینکه ایشان گفته اند که ما درزمان ائمه چنین چیزی نداشتیم باید بگویم یا تاریخ نخوانده اند یا می خواهند برداشت خودشان رابگویند.درروایات بسیاری داریم که امام صادق علیه السلام وسایر اهل بیت کسانی را می گفتند برایشان روضه بخوانند وآنها هم با صدای بلند گریه میکردند.امام سجاد علیه السلام خودشان روضه خوان امام حسین بودند.بله ما ایرانیها نوروز داریم اما حسین علیه السلام همه چیزمان است.وقتی درعاشورا می خوانیم بابی انت وامی دیگر بقیه چیزها درمقابل امام حسین چه ارزشی دارد.اگر در ایران پدر یا مادر کسی فوت کند نزدیک عید باشد آن خانواده عید را جشن نمی گیرند.درحالیکه ایشان درهمان اول پیامش سعی میکند هردورا باهم داشته باشند.اولا بر مبنای کدام دلیل مستند نوروز را به زرتشت نسبت می دهند.اگر سلمنا که زرتشت پیغمبر باشد مگر هر چه آو گفته باید عمل شوداگر اینطور است اعیاد مسیحیان ویهودیان نیز باید گرامی داشته شود واگر با محرم تلاقی کرد هر دو راجمع نمود.اینست که ما می گوییم سران صوفیه همیشه همه چیز را تاویل می کنند از قرآن گرفته تا روایات آنهم با تفکر خود.ما عشق حسین رانفروشیم به نوروز نوروز که سهل است به عالم نفروشیمدیدگاهای مراجع تقلید درمورد صوفیه * حضرت آيتالله العظمي خامنهاي: شركت كردن در مجالس صوفيه و انجام اعمال و گفتن اذكار آنان و حضور در خانقاه آنها جايز نيست و كساني كه اوامر و نواهي قرآن كريم را قبول داشته و به امامت ائمه معتقدند چه بهتر است كه اسم جداگانه را كه لازم نيست بلكه مضر است كنار گذاشته و در جماعت عظيم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلك باشد. * حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني: مجالست با فرقههاي ضاله حرام است و شركت در مجالس آنها حرام است توضيح اينكه مجالست در مجالس آنها ولو و در تحت عناوين اسلامي مثل قرائت قرآن و ختم انعام و غيره باشد حرام است و هر چيزي كه تقويت آنها به حساب آيد حرام است. * حضرت آيتالله العظمي مكارم شيرازي: تمامي فرقههاي صوفيه داراي انحرافاتي هستند و شركت در فعاليتهاي آنان و كمك به اهدافشان جايز نيست. تمام فرقههاي صوفيه داراي انحرافاتي هستند و خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامي بسياري از مراكز آنان تعطيل شد. مسئولين محترم هم نبايد اجازه تاسيس يا تعمير خانقاه تحت هر اسم و عنواني به آنها بدهند. * حضرت آيت الله العظمي سيستاني: اجتناب از حضور در مجامع آنان و دور كردن مردم از آنها لازم استحضرت آيتالعظمي فاضل لنكراني: معبد مسلمان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر بر اين باشد كه گمان كند آنجا خصوصيت و شرافتي بر ساير امكنه دارد صحيح نيست بلكه اگر به اين عنوان بروند كه آنجا شرعا پايگاه ذكر و مدح و منقبت است حرام ميباشد. لذا بر عموم مسلمانان است كه براي امور عبادي،مذهبي و اعياد مواليد ائمه در مساجد اجتماع كنند كه «انما يعمر مساجد الله من آمن بالله» و شما هم در مقابله با اين حركت طبق شرايط و مراحل امر به معروف و نهي از منكر عمل كنيد. * حضرت آيتالله العظمي بهجت: هر عنواني كه سبب تشكيل حزب و گروهي شود كه مولد فرقهاي از 72 فرقه شود باطل است و تاسيس و ترويج آن جايز نيست. تاسيس و ترويج اماكن و مجالس فرقههاي صوفيه كاملا جايز نيست و نهي از منكر و جلوگيري آنها با احراز شرايط امر به معروف وبرهمگان واجب است. * حضرت آيتآلله العظمي نوري همداني: شركت در مجالس ذكرو دعاي فرقههاي صوفيه و كمك مادي و معنوي در ساخت و عمران اماكن آنها همچون خانقاه و حسينه و نامهاليي از اين قبيل كه ويژه عبادت اين فرقه ساخته ميشود جايز نيست. * حضرت آيتالله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي در صفحه 183 از تعليقات جلد اول احقاق الحق مينويسد: حقيقتاً مصيبت صوفيه بر عليه اسلام در نزد من از بزرگترين مصيبتاست كه اركان اسلام بواسطه اين مصيبت منهدم و بنيان اسلام از هم پاشيده وامصيبتا از اين همه غفلت و سكوت مردم. * علامه سيد محمد حسين طباطبايي رحمت الله عليه : اين گروه صوفيه طريقت را در مقابل شريعت قرار دادهاند در حالي كه طريقت هرگز نميتواند در مقابل شريعت قرار گيردچند نقد از علماءبزرگ بر صوفیهآيت اللّه سيّد شهابالدّين مرعشى نجفى در تعليقات جلد اول احقاق الحق مىنويسد:به نظر من مصيبت صوفيه بر اسلام از بزرگترين مصيبتها است كه اركان و بنيان اسلام را منهدم مىكند و ظاهر شد بر من بعد از فحص زياد و گردش در كلمات آنها و تامل در مطالبشان و نشست با رؤساى فرقهشان اينكه از رهبانان نصارا تاثير پذيرفتهاند سپس به بعضى از شيعيان نيز سرايت كرده و كار به جائى رسيد كه سنگ روى سنگ باقى نگذاشتند همه نصوص قرآن و روايت را تأويل كردهاند و با احكام فطرى عقلى مخالفت كردند و بر وردهائى كه بوى كفر مىداد مداومت كرده و آن را ذكر خفى قلبى ناميدند و بعضى از آنها ادعا كردند كه ما با خدا حالاتى داريم كه او ما مىشود و ما او مىشويم خلاصه اينكه شيوخ تصوف و بناى خانقاهها در قرن چهارم بود و لباس مخصوص اسلامى پوشيدند و آن را علم و شاخهاى براى فرقه خود قرار دادند و توسعه دادند تصوف را تأويلات و كشفهاى خيالى و اوهام و كتب متعددي نيز تأليف كردند و مردم را اغفال كردند و انشاء اللّه خداوند ما و شما را از اين گروه دور بدارداز ملا احمد نراقى كلام تندى در مذمت صوفيه آمده كه به برخى فقط اشاره مىشود:صوفيه گاهى با كلامى از توحيد و يا شعرى از عشق خود را به زمين مىاندازند با اين حال ايشان را از حقيقت توحيد و محبت خدا مطلقا اطلاعى نيست و چنان پندارند كه با اين حركات تارك دنيا و درويش مىشوندعلامه محمّدباقر مجلسى: در رساله اعتقادات خود مطالب زيادى در ذمّ تصوف آورده. مثلا فرموده: از جمله بدعتهاى صوفيه ذكر جلى است كه آوازه خوانى و زمزمه كنند به اشعارو مانند... صدا كنند و خدا را با دم گرفتن و كف زدن و هٍٍو حق گفتن عبادت كنند و گمان مىكنند عبادتى مانند اين دو بدعت نيست.وما كان صلواتهم الا مكاء و تصديه» و در آخر مىنويسد پدرم نيز صريحا از ايشان بيزارى مىجست و در عقائد باطله ايشان را تكفير مىنمود و من بهتر آگاهم به طريقه پدرمشهيد ثانى: در رساله علم درايه در پايان مىنويسد: صوفيه براى جذب قلوب مردم به مواعظ خود احاديث دروغ جعل مىكنند. و در كتاب منيه المريدش مىفرمايد: مراد از اين حديث پيغمبر كه فرموده «اذا مررتم فى رياض الجنة فارتعوا قالوا يا رسول اللّه و ما رياض الجنّة قال حلق الذكر قال هى مجالس الحلال و الحرام» مجالس علم است نه آنچه صوفى از خود بدعت كردهاندسيد نعمتاللّه جزايرى: در انوار نعمانيه بعد از آنكه عقائد ناصحيح صوفيه را به تفصيل ذكر نموده مىفرمايد: اما براى چه اين مذهب اختراع شد:1- خلفاء بنىاميه و بنىعباس ميل داشتند مردانى را به نام زهد و عبادت و غيبگوئى بتراشند تا بتوانند با ائمه معصومين معارضه كنند و علم و زهد و كمالات اهل بيت را در نظر مردم كوچك كنند، نيافتند كسى را كه اقدام به اين كار كند مگر همين فرقه.2- آنكه اين مسلك آسان است ولى راه دانش مشگل است زيرا هر عوامى مىتواند 40 روزى گوشه تاريكى چله بنشيند و بسا شياطين جن خود را به او نشان بدهند پس بيرون بيايد و رئيس بشود بدون آنكه 50 سال درس بخواند.3- آنكه مىتواند با اين مذهب خود را به مال و مقام برساند و همه چيز را براى خود مباح بداندبار کج؟پس از سقیفه بنی ساعده و غصب خلافت از امیر مومنان هر چند توانستند خلافت را غصب کنند اما چهره معنوی اهل بیت همچنان پر تو افشانی میکرد.واین نورانیت و معنویت بنی امیه را که سهمی ار معرفت نداشتند می آزرد.لذا سران بنی آمیه به فکر ساختن آلترناتیوهایی بودند که بتوانند جای اهل بیت را در ارشاد الهی و معنوی مردم بگیرند.لذا با ساخت جریان زهد و گوشه نشینی و طرح سنیان تند رویی چون حسن بصری سعی کردند این طرح شوم را سازماندهی کنند.این جریان ادامه پیدا کردتا اینکه در قرن دوم ابوهاشم کوفی رسما بنیان تصوف را بنا نهاد.این جریان با طرح مساله شیخوخیت و رهبری معنوی در مقابل اهل بیت قد علم کردند.وانحراف بر انحراف به مرور زمان افزوده شد تا اینکه سنی مسلکانی چون منصور حلاج که حتی حق امیر مومنان را ندیدند کوس انالحق بزدند و دعوی هدایت کردند.نگاهی به تاریخ تصوف نشان میدهد تا اوایل عهد صفویه صوفی شیعه کمتر به چشم میخورد.سنیانی چون جنید بغدادی.احمد غزالی.ابوحلمان دمشقی.گرگانی.شبلی.حلاج.ابوسعید ابولخیروغیره تا آنزمان راهبری صوفیه را عهده دار شدند.خواجه عبدالله انصاری میگوید از میان ۲۰۰۰ صوفی که دیده ام ۲ تن از آنها شیعه بوده اند.تا اینکه درآغاز عهد صفویه صوفیان برای نفوذ در مردم اهل بیت دوست ایران ناگذیر به ساخت تصوف شیعی شدند.و پیوند بین صوفیه و شیعه آغاز شد.هر چند به دلیل ادعاهای اقطاب صوفیه شاهان صفوی با آنها درگیر شدند و تصوف از حکومت جداشد.بعد ها صوفیان شیعه برای اینکه بتوانند اشکالات مخالفین را جواب دند دست به ساخت تاریخچه های جعلی زدند.سنیانی چون حسن بصری و جنید را شیعه کردند حتی امامت اهل بیت را دوقسمت کردند.این جریان تا اکنون آدامه دارد و ریشه های تسنن به راحتی در عقائد صوفی شیعه یافت میشود.دکتر مصطفی آزمایش صوفی اروپا نشین در بحثی در فصلنامه عرفان ایران رسما به دشمنان خلفای غاصب میتازد و آنها را جاهل خطاب میکند.و دراین میان ادعاهای اقطاب به جایی میرسد که دست به تشریع میزنند و غسلها و عشریه ها میسازند و تا جایی که خود را شریک باریتعالی قرار میدهند بدین سان که مرید باید در وقت تشرف سجده کند آنهم ۲بار که این در باره امامان معصوم نیز اشکال دارد.حتی کار به جایی میرسد که باید صورت قطب به جای خداوند در عبادت مد نظر مرید قرار گیرد. مزار سلطانی در بیدخت- محصول عشریه! دراویش گنابادی پرده آخرغوغاسالاري به سبك دراويش در حالي كه قطب خوانده اين فرقه در خصوص پرونده شكايتي وزارت بهداشت در خصوص اموات دفن شده در مزار بي دخت به مرجع قانوني فرا خوانده شده است دراويش گنابادي با پشتيباني رسانه هاي غربي در مزار دست به تجمع زده و خواهان توقف يك روند قانوني هستند.اين در حالي است كه تبعيت از قانون موضعه هر مملكتي بر هر كس واجب است.جناب نورعلي تابنده با توجه به تحصيلات حقوقي خود در فرنگستان شايد بتوانند توضيح مكفي براي عناصر فريب خورده فرقه و مردم داشته باشند.نكته حائز اهميت در اين ميان سنگ تمامي است كه تمام رسانه هاي معاند نظام براي اين فرقه گذاشته اند كه خود نشانگر عمق وابستگي عناصر اصلي اين فرقه به بيگانگان است. واین بار کج میرود تا ... فيلمي مستند از چگونگي رفتار رهبر فرقه صوفي گنابادي+دانلود |
↧
پیدا و پنهان فرقه دراویش گنابادی+عکس وفیلم
↧