به گزارش ندای انقلاب ، پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ معلول علل و عوامل بسیاری بود که تا به امروز زمینه طرح مباحث گوناگونی را در میان صاحبنظران پدید آورده است. برخی علل اقتصادی را زمینه پدید آمدن چنین تحولی بزرگ میدانند و برخی دیگر عوامل فرهنگی را برجسته میسازند. اما آنچه بیش از پیش در میان بسیاری از کارشناسان به صورت متفق القول مطرح میشود تاکید بر دو عامل خودکامگی داخلی و وابستگی خارجی میباشد. در واقع این دو عامل، چهرهای ژانوس گونه به خود گرفته بودند. به عبارت دیگر رژیم شاه برای تحکیم استبداد داخلی خود نیاز به روی دیگر سکه یعنی وابستگی به خارج داشت. روی کار آمدن ریچارد نیکسون در امریکا بستر چنین شرایطی را فراهم آورد.۱بدین ترتیب در دوران نیکسون، ایران که تا اواسط دهه ۱۳۴۰ نقش درجه دومی در سیاست خاورمیانه داشت به یکی از بازیگران اصلی سیاست منطقهای تبدیل شد. عوامل مختلفی سبب شکلگیری چنین وضعی بود. در کنار تغییر حکومت آمریکا و اصرار شاه در به عهده گرفتن مسئولیتهای بیشتر، باید تغییر کلی شرایط منطقه را نیز درک کرد. اهمیت استراتژیک ایران و کشورهای خلیج فارس به علت برخورداری از منابع نفت و گاز و اتکای روزافزون کشورهای صنعتی به منابع انرژی این منطقه، خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیج فارس و سلب مسئولیت انگلیسیها در تامین امنیت خلیج فارس و سرانجام درگیر شدن آمریکا در جنگ پرهزینه ویتنام عوامل سوق دادن ایران به پذیرش نقش حافظ امنیت منطقه بود و این نقش با استراتژی منطقهای کسینجر و نیکسون کاملا مطابقت داشت. ۲دکترین سیاست خارجی آمریکا که اولین بار توسط ریچارد نیکسون در مرداد ۱۳۴۸ در جزیره گوام عنوان شد و بعدها به نام دکترین نیکسون و استراتژی منطقهای کسینجر معروف شد، تاکید بسیاری بر اعطای هزینههای نظامی و مسئولیت منطقه ای- دفاعی مناطق مختلف به یک کشور پیرو آمریکا داشت. این آموزه که حامی- پیرو لقب گرفت در بدو امر بازگشت تمام نیروهای آمریکا را از آسیا را مدنظر قرار میداد و همانند دیگر دکترین های امنیتی دولت آمریکا حفظ مستمر منافع آمریکا در جهان با هزینهای مالی و انسانی کمتر، از طریق ایجاد قطب های قدرتمند در کشورها و مناطق استراتژیک جهان را دنبال میکرد. ایجاد چنین قطبهای قدرتمندی نیز از طریق سازمان دادن به نیروهای مسلح، آموزش و کمک های نظامی و ارسال تجهیزات به کشور پیرو صورت میگرفت.در مناطقی که این کشورها منابع سرشار زیر زمینی داشتند، برپا کردن چنین حکومتهایی میتوانست به خوبی در خدمت فروش سرسام آور تسلیحات و افزایش بیحد صادرات آن قرار گیرد. تغییر سیاست تهاجمی به سیاست مذاکره پشت میز، حفظ وضع موجود و جایگزین کردن نظامهای سیاسی پایدار به جای حکومتهای متزلزل، پایان بخشیدن به دخالت نیروهای نظامی آمریکا در ویتنام، محدود کردن حضور ارتش آمریکا در جهان و محول ساختن یک رشته از وظایف نیروهای مسلح آمریکا به متحدین خود عمده ترین ویژگیهای سیاست خارجی و استراتژی دفاعی نیکسون به شمار میرفت. ۳در این میان آنچه شاه ایران را در رسیدن آمریکا به هدف خود بیش از پیش کمک کرد افزایش قیمت جهانی نفت بود. همزمان با افزایش قیمت جهانی نفت، شاه افزایش درآمدهای نفتی ایران را سرلوحه کار خود قرار داد. در شرایطی که برخی کشورهای عربی در سال ۱۹۷۳ فروش نفت به حامیان اروپایی و آمریکایی اسرائیل را تحریم کردند و بهای نفت افزایش یافت، شاه حاضر نشد به این تحریم بپیوندد و تلاش کرد تا بهای نفت افزایش بیشتری یابد. با افزایش درآمدهای نفتی روابط شاه و آمریکا گسترش یافت. ایران به مرکز تجاری تازهای برای واشنگتن تبدیل شد. به طوری که در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ آمریکاییها با ایران ۱۲ میلیارد دلار قرار داد مالی امضا کردند. در سال ۱۹۷۵ دو کشور قراردادی را امضا کردند که ایران را متعهد میکرد تا سقف ۱۵ میلیارد دلار کالا و خدمات از ایالات متحده در مدت ۵ سال خریداری کند. شرکتهای آمریکایی توافق کردند تا ۸ نیروگاه هستهای بسازند.اوج رابطه حامی پیروی ایران را میتوان با تعداد مستشاران آمریکایی حاضر در ایران درک کرد. تا سال ۱۹۷۸ حدود ۴۷ هزار آمریکایی در ایران زندگی میکردند. از طرف دیگر شاه دلارهای نفتی خود را در جهت حفظ روابط صمیمی تر با واشنگتن به جیب مقامات، ارباب رسانهها و بازرگانان آمریکایی میریخت. ۴ همچنین تعامل ایران و آمریکا در چارچوب رابطه حامی-پیرو را میتوان در مورد خرید تسلیحات حکومت پهلوی از ایالات متحده دید. در حقیقت عطش شاه برای خرید اسلحه بعد از روی کار آمدن نیکسون در آمریکا بیشتر شد. ایران که در سالهای اولیه دهه ۱۹۶۰ فقط یک حلقه در زنجیر دفاعی آمریکا در برابر بلوک کمونیستی به شمار می رفت، در سالهای پایانی این دهه و آغازین دهة ۱۹۷۰ زمانی که نیکسون در آمریکا به قدرت رسید، به صورت متحد ممتاز ایالات متحده آمریکا درآمد. به طوری که ایالات متحده حفظ امنیت خلیج فارس را در درجة اول به ایران سپرد. مخصوصا بعد از سفر نیکسون به ایران که طی آن وی اجازه خرید هرگونه و هر مقدار سلاح متعارف را به ایران داد.محمدرضا پهلوی نیز که بعد از افزایش قیمت نفت، توان مضاعفی برای خریدهای کلان به دست آورده بود، با کمک مشاوران خود و عواملی که در صنایع نظامی آمریکا داشت، سعی میکرد آخرین تجهیزات نظامی را، حتی قبل از آنکه ارتش آمریکا توانسته باشد خود را به آن مجهز کند، در اختیار بگیرد و توفیق هم می یافت. البته اشتیاق سرسام آور شاه بیشتر متوجه نیروی هوایی بود. وی حتی بر جزئیات کارهای این نیرو نظارت می کرد. او که آخرین پیشرفتهای تکنولوژی هوایی را پیگیری میکرد، انواع هواپیماهای مورد لزوم نیروی هوایی ایران را شخصا انتخاب میکرد.۵ در مجموع باید گفت که شاه با خرید بیش از ۲۰ میلیارد دلار سلاح آمریکایی، ارتش ایران را تا دندان مسلح کرد. حکومت نیکسون نیز شاه را برای خرید هرآنچه که دوست میداشت، تشویق نمود. تا سال ۱۹۷۵ ایران به یکی از خریداران عمده سلاح و تجهیزات آمریکایی تبدیل شد. انگلستان و فرانسه نیز از اشتیاق شاه به خرید نظامی غافل نبودند و از این سفره نیز بهره مند گردیدند.۶*نتایج رابطه حامی- پیرو بر زندگی مردمدر این میان آنچه اهمیت خود را بیش از پیش آشکار میسازد اثرات و پیامدهای دنبال کردن رویکرد حامی-پیرو در سیاست خارجی توسط محمدرضا پهلوی بود. آثار و پیامدهایی که بیش از همه زندگی مردم عادی کشورمان را متاثر میساخت. در حقیقت دستور کارهای سیاست خارجی شاه که بیش از اندازه تبعی و در جهت منافع و سیاستهای دولت آمریکا پیش میرفت سبب گردیده بود استقلال سیاسی کشور بیش از پیش زیر سؤال رود.۷به تعبیر برخی از کارشناسان و صاحب نظران دست نشاندگی دال مرکزی گفتمانی بود که رویکرد سیاست خارجی محمدرضا پهلوی در فاصله سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ را نشان میداد. این گفتمان بیش از آن که مصالح و مقتضیات ملی کشورمان را مد نظر قرار دهد، توجیه گر سیاستهای دولت وقت ایالات متحده در منطقه بود. همچنین شاه بارها در سخنرانیهای خود اعلام کرده بود که توسعه امنیتی و نظامی کشور در مقایسه با توسعه اقتصادی در اولویت قرار دارد و وی در نظر دارد ایران را به یکی از قدرتهای نظامی دنیا جهان تبدیل کند. وی به صراحت و با قاطعیت بر تقدم بنیه دفاعی کشور بر توسعه اقتصادی تکیه میکرد و میگفت داشتن صنعت و اقتصاد پیشرفته برای کشوری که در برابر تهدید خارجی از پای درآید چه ارزشی دارد. وی در مصاحبهای با روزنامه لوموند به صراحت گفت که برای ایران قدرت اقتصادی بدون قدرت نظامی معنا ندارد. بودجه دفاعی کشور در اوایل دهه ۷۰ بهترین گواه بر این مدعا بود به نحوی که طی این سالها ۲۷ درصد کل بودجه کشور را بخشهای نظامی و تسلیحاتی میبلعیدند. در این مدت حدود یک سوم از کل صادرات تسلیحات آمریکا به ایران ارسال میشد.۸ یعنی تکنولوژی دفاعی کشور بر توان داخلی متکی نبود. تکیه شاه بر سلاحهای وارداتی در شرایطی بود که کشور از بسیاری از مشکلات عدیده اقتصادی رنج میبرد و مردم عادی در بسیاری از زاغهنشینها و حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ به دلیل نبود امکانات مناسب در سختی روزگار میگذراندند.بدین ترتیب شاه با درپیش گرفتن چنین مسیری استقلال، عزت و منافع ملی بلند مدت کشور را فدای جاه طلبیها و خودسریهای کوتاه مدت خود کرده بود. از این مسائل که بگذریم تاکید بیش از اندازه شاه بر صرف مخارج نظامی وی را از عامل بسیار مهمی همچون پشتیبانی و حمایت مردمی تهی کرد. در واقع دنبال کردن سیاست میلیتاریزه کردن کشور بدون توجه به رای و نظر مردم که در ایجاد فضای باز سیاسی و فراهم کردن بستر انتخابات آزاد شکل میگرفت تلاش در جهت تحکیم و تقویت رژیمی خودکامه بود که امکان در نظر گرفتن خواستها، نیازها و اولویتهای مردمی در آن وجود نداشت. این شکاف میان دولت و جامعه به انقلاب اسلامی انجامید و این انقلاب آغازی بود بر پایان رابطه ایران و ایالات متحده._____________________۱- krysta Wise, (۲۰۱۱) Islamic Revolution of ۱۹۷۹: The Downfall of American-Iranian Relations, Legacy, volume ۱۱, issue۱, P ۳.۲-علیرضا ازغندی. (۱۳۸۲)، روابط خارجی ایران ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، تهران، نشر قومس، ص ۳۳۴۳-همان، ص ۳۳۶.۴- محسن میلانی (۱۳۸۳)، سیاست خارجی ایران در صحنه جهانی، ترجمه: نوذر شفیعی، مجله راهبرد، شماره سی و یکم، ص ۱۸۶.۵-مرتضی برشنده ، عوامل موثر در گسترش روابط نظامی ایران و آمریکا در دوران نیکسون و پیامدهای آن، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۲۹، صص ۱۶۹-۱۷۱.۶-عباس میلانی، همان، ص ۱۸۷.۷- Leverett Hillary Mann (۲۰۱۳), How Precipitous a Decline? U.S.-Iranian Relations and the Transition from American Primacy, Penn State Journal of Law & International Affairs, Vol ۲, No ۲, pp ۳۳۳-۳۳۴.۸-محسن خلیلی ، فاطمه صلواتی طرقه .(۱۳۸۹) پیوند حامی- پیرو و سقوط نظام پهلوی: ساختار توازن قدرت و کارگزار انقلابی، پژوهشنامه علوم سیاسی، شماره ۱، ص ۹۲.منبع : مشرق