به گزارش ندای انقلاب، اندیشکده آمریکایی موسوم به بنیاد هریتج در واشنگتن به تازگی نشستی با عنوان «درسهای جنگ مالی آمریکا ضد ایران» برگزار کرد. سخنران ویژه این نشست جی سولومون خبرنگار ارشد بین المللی نشریه وال استریت ژورنال بود که چندی پیش کتاب جدیدش را با عنوان «جنگ های ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانه ای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» به بازار عرضه کرده است .مقالات سولومون به علت کیفیت محتوایی، سه مرتبه نامزد جایزه معروف پولیتزر در آمریکا شده که جایزه ای شناخته شده درحوزه روزنامه نگاری است.هدایت این جلسه را هم جیمز فیلیپ برعهده داشت. جیمز فیلیپس در حال حاضر کارشناس ارشد موسسه هریتج است.در ابتدای این نشست ، جیمز فیلیپس گفت:« از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یکی از معدود مولفه های ثابت در ماشین شهرفرنگ در حال تطور در خاورمیانه(غرب آسیا)، تنشهای مستمر و درگیری های پراکنده بین ایالات متحده و ایران بوده است.یکی از مطلع ترین و بهترین روزنامه نگارانی که به پوشش مسائل مربوط به روابط ایران و ایالات متحده در سالهای اخیر پرداخته، جی سولومون بوده است.جی سولومون خبرنگار ارشد وال استریت ژورنال در حوزه سیاست خارجی است.او دو دهه در این نقش بوده و به پوشش خبرهای منطقه خاورمیانه، آسیا و آفریقا پرداخته است.فعالیتهای خبری عالی او سبب شده است او سه مرتبه برنده جایزه پولیتزر شود.او نخستین خبرنگار آمریکایی است که مطالب مربوط به دیدارهای محرمانه ایران و آمریکا را در عمان منتشر کرد.همین نشستها به توافق هسته ای منجر شد.او در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ نیز به پوشش گفتگوهای هسته ای پرداخت.او اولین خبرنگاری است که بسیاری از افشاگری ها را درباره مذاکرات محرمانه درباره روابط ایالات متحده و ایران انجام داده است.امروز خوشحال هستیم که جی سولومون اینجا حضور دارد تا درباره کتاب جدیدش یعنی «جنگ های ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانه ای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» صحبت کند.هریک از این کلیدواژه ها خودش نیازمند کتاب است.جی سولومون همه این محورها را با هم در کتابش ترکیب کرده که کار فوق العاده ای شده است.ایران در لیست اهداف آمریکاجی سولومون در ادامه این نشست گفت:« در حال حاضر، با روی کار آمدن دولت ترامپ ، اوضاع در واشنگتن بسیار سیال است.در سخنرانی ام می خواهم کمی به عقب بازگردم و اینکه چرا این کتاب را نوشتم و در ادامه به بررسی مسائل جاری بپردازم.بخش زیادی از علاقه ما به مسائل ایران به سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری جرج بوش بازمی گردد که مناقشه های منطقه ای بین ایران و متحدانش یعنی حزب الله و حماس و رژیم اسد و گروههای شبه نظامی در داخل عراق حمله کننده به نیروهای نظامی آمریکایی در یک سو ، و ایالات متحده و اسرائیل و حکومتهای سنی عربی در منطقه در سوی دیگر در حال ظهور بود.این مناقشه ها در سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری جرج بوش در حال بروز بود.درواقع، نوعی مناقشه وسیع تر در منطقه در حال شکل گیری بود.ایران از محوری سخن می گفت که آن را محور مقاومت می خواند.این محور دربرگیرنده گروههای شبه نظامی مختلف و احزاب سیاسی و دولت سوریه بود که همسو با ایران بوده اند.این محور در مقابل ایالات متحده قرار گرفته است.در همین سالها ، آمریکا در حال ایجاد شکل جدیدی از ابزارهای امنیت ملی و شیوه های جدیدی برای هدف قراردادن دشمنانش بود.ایران نیز در زمره این اهداف بود.آغاز جنگ مالیدر پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش و آغاز دوران مسئولیت باراک اوباما، مطالب زیادی درباره جنگ سایبری نوشته شد که براساس آن گفته می شد تاسیسات هسته ای ایران هدف حملات سایبری قرار گرفته است.اما خود من به جنگ مالی بسیار علاقه مند بودم .شاید علت این علاقه ، آن بود که من خبرنگار وال استریت ژورنال بودم که اساسا نشریه ای اقتصادی است. شاید علت دیگر این علاقه آن بود که ابزارهای مورد استفاده برای هدف قراردادن اقتصاد ایران، می تواند درمقایسه با حملات سایبری محدود، تاثیرات بسیار بزرگتری داشته باشد.حتی در اواخر دوران ریاست جمهوری جرج بوش شاهد آن بودیم که جنگ مالی علیه ایران در جریان بود که تا پیش از آن ، همانند آن را مشاهده نکرده بودیم.ما در طول تاریخ از ابزارهای قهری مالی استفاده کرده بودیم اما همانطور که در کتابم نوشته ام، آشی که برای ایران در این زمینه پخته شد، بی سابقه بود.علت سوم علاقه بنده به این موضوع ، آن بود که دولت اوباما متفاوت بود.برخلاف دولت ترامپ که می بینیم روزهای نخست حضور آن، فضایی پرالتهاب بوجود آورده است، باراک اوباما از زمان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری اش در سال ۲۰۰۸ تا زمان شروع فعالیت دولتش، همواره به صورت جدی بر این نکته تاکید داشت که می خواهد با دشمنان سنتی ایالات متحده ازجمله کوبا و کره شمالی و ایران و سوریه تعامل داشته باشد.اوباما به صراحت کامل هم این سخن را بیان می کرد. وقتی هم اوباما در سال ۲۰۰۹، مسئولیت امور را در دست گرفت، شاهد آن بودیم که او تا چه اندازه به این مسئله متعهد بود که با ایران تعامل داشته باشد.در بخش رویی و ظاهر کار، می دیدم که او در سخنرانی هایش به این نکته اشاره می کرد.او پیام نوروز را به مناسبت سال نو ایرانی ارسال کرد و رئیس جمهور ایالات متحده برای اولین بار به نوعی به رسمیت شناخت.بعدا هم در نشریات فاش شد که اوباما نامه های محرمانه ای به آیت الله خامنه ای رهبر ایران نوشته است. این سه عامل مرا علاقه مند و مجذوب مسئله ایران کرد زیرا متوجه شدم که در دولت اوباما، این موضوع، موضوع غالب در برنامه های سیاست خارجی اوباما خواهد بود همانطور که به نظر می رسد در دولت ترامپ، روسیه موضوع غالب خواهد بود.اوباما محاسبات را تغییر دادجی سولومون در ادامه افزود:«به نظرم، راهبرد دولت اوباما از سه منظر مهم، موفق بود.وقتی اوباما مسئولیتش را شروع کرد نوعی نشانه رفتن انگشت تقصیر امور بین امریکا و اروپا و روسیه و چین و ایران در جریان بود.از این منظر، گفته می شد که مسئله ایران، مشکل جدی نیست و بحرانی ساخته امریکا است و اینکه این کشورها می خواهند با ایران تعامل داشته باشند.اما اوباما با تماس تلفنی و ارسال نامه ها و سخنرانی هایش به صراحت نشان داد که او به شدت متعهد است تا با ایران تعامل داشته باشد و همین رویکرد اوباما سبب شد محاسبات تغییر کند.شاید حالا به این مسئله به چشم موفقیت چندانی برای اوباما نگریسته نشود اما به نظرمن، در آن زمان، این تغییر، موفقیت بود. تغییردادن محاسبات، حرکتی نادرست نبود.این رویکرد نتیجه بخش بود و به جنگ مالی کمک کرد که مدنظر بود.در کتاب خودم، فصل نسبتا طولانی درباره جنگ مالی نوشته ام.دولت جرج بوش و در ادامه آن، دولت باراک اوباما، توانستند یک رویکرد تنظیم شده زمانی را در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ دنبال کنند که ایران را عملا از بازار انرژی (نفت) جهانی خارج کنند.باتوجه به وابستگی آمریکا به منابع انرژی، این تحول بسیار مهم بود.این کارها با اقدام وزارت خزانه داری در سال ۲۰۰۶ شروع شد که بانکهای دولتی ایران را هدف قرار داد.این اقدام سبب ناخشنودی ایران شد اما ظاهرا نتیجه چندانی نداشت.مذاکراتی هم در جریان بود که راه به جایی نمی برد.از آن به بعد بودیم که ایالات متحده از بسیاری جهات، به نوعی کشورهای اروپایی و کشورهای دیگر را به گونه ای هدفمند تحت فشار قرار داد تا تقریبا با همه بخشهای اقتصاد ایران قطع ارتباط کنند بطوریکه شرکتهای کشتیرانی، شرکتهای هواپیمایی، شرکتهای بیمه ای، شرکتهای بیمه اتکایی و همه بانکهای ایران هدف قرارگرفتند.در سال ۲۰۱۲ نیز دیدیم که گزینه هسته ای نیز در کنار رویکرد مالی مطرح شد به این معنا که ایالات متحده ابتدا بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و سپس اتحادیه اروپا به این روند ملحق شد و تحریم نفتی علیه ایران اعمال کرد.این کار سبب شد بیش از نیمی از صادرات ایران در مدت حدود شش ماه کاهش یابد.بلافاصله پس از این امر بود که دیدیم واحد پولی ایران به شدت سقوط کرد و این کاهش ارزش پول ایران حدود شصت درصد بود.دارمدهای دولتی ایران نیز حدود پنجاه درصد کاهش یافت.همه این اتفاقات درمدت تقریبا یک سال رخ داد.درست است که تحریمهای تشدیدشونده تاثیرگذار بود اما از اواسط سال ۲۰۱۲ بود که با قطع صادرات نفتی ایران و بیرون راندن ایران از شبکه بانکی بین المللی موسوم به سوئیفت ، ایران به شدت دچار مشکل شد.این اقدامات بخش مهمی از تشدید جنگ مالی با ایران بود.دولت اسرائیل و دولت عربستان سعودی و حتی وزارت خزانه داری آمریکا در ابتدای امر تصور نمی کرد که تحریمهای مالی می تواند تا آن اندازه به کشوری ضربه بزند که تامین کننده بزرگ انرژی بود.موفقیت در ایجاد ائتلافی ناهمخوانجی سولومون در ادامه گفت:« حوزه سومی که فکر می کنم رویکرد دولت اوباما از منظر تعیین راهبرد درباره نوع پرداختن به ایران، موفقیت آمیز بود آن بود که دست کم از نظر مالی، واشنگتن توانست ائتلافی از کشورهای ناهمخوان بوجود بیاورد که منافع بسیار متفاوت از هم داشتند.کشورهای اروپایی اساسا نمی خواستند علیه ایران تحریم اعمال کنند.اروپایی ها با ایران روابط تجاری داشتند.روسیه تامین کننده بزرگ تسلیحات برای ایران بود.چین نیز خریدار بزرگ انرژی از ایران بود.هند نیز همین وضع را داشت.با این اوصاف، می بینیم که تعداد کشورهای خواهان اعمال فشارهای اقتصادی بر ایران چندان زیاد نبود.هنوز هم بحثهای زیادی در این خصوص درجریان است که چرا ما در این زمینه موفق شدیم.به نظرمن، دیپلماسی موفق سبب شد کشورهای مذکور ما با ما همسو شوند.وزارت خزانه داری آمریکا به این کشورها اعلام کرد که یا باید با ایران روابط تجاری داشته باشند یا با آمریکا و نمی توانند با هر دو طرف، روابط تجاری داشته باشند.در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ شاهد آن بودیم که بانکهای اروپایی ، میلیاردها دلار با ایران مروادات مالی داشتند.ترکیب رویکرد دولت اوباما یعنی تمایل به مذاکرات از یک سو و اعمال فشارهای مالی علیه ایران از سوی دیگر، دولتهای کشورهای دیگر را اساسا وادار کرد تا با آمریکا همسو شوند و همین وضع ، ایران را مجبور کرد تا درنهایت، سر میز مذاکرات حاضر شود.ایالات متحده در این زمینه بسیار خوب عمل کرد.پیامدهای منفی سیاست اوباما از نگاه سولومونجی سولومون خبرنگار ارشد بین المللی نشریه وال استریت ژورنال و نویسنده کتاب «جنگ های ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانه ای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» در ادامه سخنانش در موسسه تحقیقاتی آمریکایی موسوم به بنیاد هریتج در واشنگتن در ادامه سخنان خود به ماجرای فتنه ۸۸ پرداخته و مدعی است اوباما در زمان رویدادهای پس از انتخابات سال ۸۸ غافلگیر شده و آنطور که باید و شاید از شورشیان در ایران حمایت نکرد.سولومون در ادامه مدعی می شود دولت اوباما به دلیل رویکرد خاص خود در قبال ایران، در قضیه سوریه نیز واکنش و سیاست مناسبی در پیش نگرفت و واهمه داشت برخورد سخت و جدی با دمشق، ایران را عصبانی و روند مذاکرات را دچار مشکل می کند. وی در این زمینه می گوید: «روسیه و ایران در مدیریت آمریکا در این زمینه بسیار موفق بوده اند و درعین حال به اقدامات خودشان ادامه داده اند که تقویت رژیم بشار اسد بوده است.باتوجه به آزادسازی حلب و ادامه اوضاع سوریه، ایران و روسیه در موقعیت بسیار قدرتمندی در گفتگوهای قزاقستان (آستانه) قرار گرفته اند.درنتیجه، سوریه را یکی از آثار منفی دیپلماسی آمریکا با ایران می دانم.»ترامپ ایران را محک خواهد زدجی سولومون در ادامه گفت:« درباره چشم انداز رویکرد دولت ترامپ درباره ایران نیز باید بگویم که شاهد انتصاب مقاماتی در دولت ترامپ هستیم که تندروترین مقامات متصور برای دولت آمریکا درباره رویکرد واشنگتن درخصوص تهران هستند.وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و شماری از مقامات دارای رتبه های پایین تر در حوزه امنیت ملی آمریکا که تقریبا همه آنها از نظامیان هستند و همچنین مایک پومپئو رئیس جدید سازمان سیا ، همگی چنین نگرشی درباره ایران دارند.این افراد به دنبال آن بوده اند که ایران به شدت مهار شود.حس می کنم که در یک سال آینده، دولت ترامپ تلاش خواهد کرد ایران را آزمایش کند و توافق هسته ای را به شدت اجرایی کند.احتمال دارد تحریمهایی علیه شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به علت فعالیتهای غیرهسته ای آنها و نقض حقوق بشر و انتقال تسلیحات به سوریه اعمال شود.دولت ترامپ در ماههای نخست تلاش خواهد کرد تا ایران را از نظر اعمال تحریمها علیه شرکتهای ایرانی بسنجد و ببنید که آیا ایران به حرف خودش عمل خواهد کرد که هرگونه اعمال تحریمها به معنای نقض توافق هسته ای است و ایران از توافق هسته ای عقب خواهد نشست.من پاسخ این سوال را نمی دانم.فکر می کنم درهرحال، دولت ترامپ خواهد کوشید ایران را از این منظر امتحان کند.دولت ترامپ خواهد کوشید ایران را در سوریه و خلیج فارس و عراق امتحان کند.»اقدامات تاکتیکی برای کمک به یک جناح خاص در ایرانخبرنگار ارشد بین المللی نشریه وال استریت ژورنال در ادامه سخنانش در موسسه تحقیقاتی آمریکایی موسوم به بنیاد هریتج در واشنگتن تصریح کرد :«دولت اوباما بسیار اکراه داشت این سخن را بیان کند که امیدوار است توافق هسته ای سبب تغییر رفتار ایران شود اما در جلسات صادقانه تر و محرمانه تر با مقامات بلندپایه دولت اوباما می شنیدیم که می گفتند توافق هسته ای به منزله شرط بندی سیاسی است. جمعیت ایران بسیار جوان است، نسلی از مقامات ایرانی که در زمان انقلاب حضور داشتند پا به سن گذاشته اند و دیدیم که اخیرا آیت الله رفسنجانی فوت کرد.مقامات دولت اوباما می گفتند شاید توافق هسته ای، بی عیب و نقص نباشد اما شاید تا ۱۰ سال دیگر که محدودیت های هسته ای ایران برداشته شود، ممکن است حکومتی بسیار میانه روتر در ایران در مسند قدرت باشد. برخی از تاکتیک های به کار گرفته شده در شرایط حاضر نیز از قبیل رفع تحریم ها، رساندن پول نقد به ایران و امثال آن نیز برای کمک به پیروزی حسن روحانی در انتخابات ایران بوده است به امید اینکه حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری آتی پیروز شود و در طول زمان، تیمی میانه رو در حکومت ایران قرار بگیرد.چنین تغییری یک شبه رخ نمی دهد اما به تدریج و با باز شدن فضای اقتصاد کشور و کاهش تنش ها، حکومت در ایران میانه روتر می شود و در این صورت، اینکه این کشور چه توانمندی هایی (در عرصه هسته ای ) داشته باشد چندان مهم نخواهد بود.بخش اعظم علت مطرح در این زمینه، همین بوده است اما مشکل مطرح این است که با گذشت ۱۸ ماه از زمان رسیدن به توافق هسته ای و یک سال از زمان اجرایی شدن می بینیم که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و رهبر ایران، نشانه هایی بروز نداده اند که نشانه میانه رو شدن آنها در منطقه باشد.اقدامات آنها در منطقه حتی از گذشته نیز تهاجمی تر شده است.این مسئله به ویژه در سوریه مشهود است.مشکل من این است که اگر دولت اوباما تصور می کرد این توافق هسته ای می تواند همانند تحول زمان نیکسون (آشتی با چین) باشد، اما عملا می بینیم که اتفاقات خوبی رخ نداده است. رئیس جمهور سابق آمریکا امیدوار بود همان راهبردی در پیش گرفته شود که درباره کوبا نتیجه داد.»تحریمها میماندجی سولومون در ادامه در پاسخ به سوالی درباره نقش وزارت خزانه داری آمریکا درمقابله با ایران و اتخاذ سیاست هایی ازقبیل تحریمهای سوئیفت و نتیجه بخش بودن این تحریمها و اینکه آیا احتمال تکرار تحریم های سوئیفت و تحریم بانک مرکزی ایران در دوران ترامپ وجود دارد، گفت:«در کتابم به صورت مفصل تلاش کرده ام تحریمها را از گذشته تا حالا تشریح کنم.یکی از قیاس هایی که در این زمینه می توان مدنظر داشت به عراق مربوط می شود.آمریکا در زمان تحریمهای عراق ، علیه صدام اقدام می کرد اما جامعه جهانی درقالب تحریم های سازمان ملل متحد و تحریم تجارت با عراق اقدام می کرد اما در عمل دیدیم که همه فریبکاری می کردند.رسوایی نفت درمقابل غذا پیش آمد و دیدیم که حتی سازمان ملل متحد نیز در اجرایی کردن این تحریم ها چندان جدی نیست چه برسد به کشورهایی که قرار بود در این زمینه فعال باشند اما درباره ایران شاهد ابتکاری عالی بودیم.وزارت خزانه داری آمریکا از سال ۲۰۰۶ به بعد گفت که می داند شرکت ها به فریبکاری درباره تحریم ایران مبادرت خواهند کرد اما وقتی معادله اینگونه ترسیم شود که عیب ندارد ، این شرکت ها می توانند با ایران روابط تجاری داشته باشند اما با این کار خود، امکان دسترسی خود به دلار آمریکا و شبکه بانکی آمریکا را به خطر می اندازند، تقریبا هیچ کشور یا هیچ شرکتی به چنین معامله ای با ایران مبادرت نمی کند.این شیوه بسیار نتیجه بخش بود.شرکت های فعال در آلمان و فرانسه به شدت نگران آن بودند که هدف تحریم های آمریکا قرار بگیرند و همین مسئله در همراه کردن آلمان و فرانسه با تحریمها نقش زیادی ایفا کرد. بی تردید، علت مهم تر در این همراهی، ترس از تحریم های آمریکا بود.آمریکا نشان می داد که حاضر است شرکت ها را با جریمه های چندین میلیارد دلاری جریمه کند. درباره دولت ترامپ هم باید بگویم بسیاری از تحریم های ایالات متحده علیه ایران سر جای خودش باقی می ماند.به همین علت است که می بینیم باوجود بازشدن فضای اقتصاد ایران، هنوز هم بانکهای زیادی در ایران فعال نمی شوند. شاید برخی از شرکتهای فعال در حوزه انرژی یا رایانه یا نرم افزار به دنبال فعالیت در بازار ایران باشند اما حضور بانکها در بازارهای ایران بسیار محدود بوده است.برجام را حفظ کنید و وارد سایر حوزه شویدسولومون در ادامه گفت: «اگر ترامپ بیاید و بگوید توافق هسته ای مرده است، جلب حمایت جامعه جهانی بسیار دشوار خواهد بود.اما اگر دولت ترامپ به تعامل با ایران ادامه بدهد و درعین حال، به آزمودن ایران در حوزه های دیگر ازقبیل سوریه مبادرت کند، داستان متفاوت خواهد بود و باید دید اروپایی ها در این زمینه چه واکنشی نشان خواهند داد.»منبع : تسنیمانتهای پیام/