به گزارش ندای انقلاب، زمانی که ایالتهای آمریکا یکی یکی به قانونیکردن همجنسبازی اقدام میکردند، شاید این سوی آبها کسی به پشتوانه چندین ساله این اقدام توجه نمیکرد. مسأله به شکلدهی به عرف اجتماعی و افکار عمومی برمیگردد. حالا همان داستان قرار است منطقه به منطقه در جهان اجرایی شود تا زمانی که نهادهای عالیرتبه جهانی نیز آن را در سراسر جهان قانونی کنند.روند به رسمیتشناختن همجنسبازی در ایالات متحده آمریکارسانههای غالب در آمریکا به ویژه سینما و خبرگزاریها نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به افکار عمومی دارند. آنها از سویی این افکار را شکل میدهند و از سوی دیگر وانمود میکنند که افکار عمومی همان عقل جمعی است بنابر این درست است و باید حکومت و جامعه به آن جامه عمل بپوشانند. در صورتی که افکار عمومی مجموعهای از عقل و احساس جمعی است و احساس، دقیقاً همان چیزی است که با فیلمها و خبرها شکل میگیرد.فیلمها و خبرها در سالیان گذشته تلاش کردند اصطلاحاً «حق طبیعی» و «مظلومیت» همجنسبازان را با روشهای تحریککننده و «احساسی» در ایالتهای مختلف آمریکا جا بیاندازند تا جایی که بسیاری از مردم «فکر» کنند این گزارهها کاملاً درست و مقبول هر عقل سلیمی است:* حق طبیعی به این معنا که اولاً بسیاری از این افراد صرفاً به دلیل تفاوتهای بیولوژیک تمایل به همجنس دارند و ثانیاً هر کسی در زندگی شخصی خود آزاد است طبق علاقه خود با جنس مخالف یا همجنس زندگی کند. اینکه اکثریت دوست دارد با جنس مخالف زندگی کند دلیلی ندارد که آزادی اقلیت را در زندگی شخصیاش سلب کند و آنها را به عنوان یک خانواده به رسمیت نشناسد. بنابر این اگر این افراد روابط خود با همجنس را علنی کنند، نه تنها مستحق مجازات نیستند بلکه باید از مزایای تشکیل خانواده نیز بهرهمند باشند.* مظلومیت به این معنا که این افراد با وجود داشتن حق طبیعی برای این شیوه از زندگی، مورد مجازات قرار گرفته و دستکم نگاه اطرافیان به آنها منفی است. برای رفع این مظلومیت، راهپیمایی «غرور و افتخار» برای همجنسبازان تدارک دیده شد تا در خیابانها شیوه زندگی خود را با شادی فریاد بزنند و این نگاه منفی را خنثی کنند.وضعیت فعلی به رسمیتشناختن همجنسبازی در کشورهای جهان به روایت ای. بی. سیکشورهای نارنجی، کاملاً و کشورهای زرد، در بیشتر ایالتها همجنسبازی را به رسمیت شناختهاند.برای جاانداختن حق طبیعی، دائماً بر روی مسائل ژنتیکی و حقوقی مانور داده شد و برای مظلومیت، مصاحبه با همجنسبازانی که اصطلاحاً از تنگنظری دیگران به فغان آمده بودند، در دستور کار قرار گرفت. به تدریج نتایج نظرسنجیها نشان از تغییر افکار عمومی در این موضوع داشت (۵۹% موافق در سال ۲۰۱۴ میلادی) و دائماً این انتظار مطرح میشد که جامعه و حکومت باید افکار عمومی را به رسمیت بشناسد. در نتیجه دادگاه عالی و پارلمان ایالتها یکی پس از دیگری به بررسی این موضوع و به رسمیتشناختن همجنسبازی اقدام کردند.پس از یکی دو پرونده در هاوایی و ورمونت، نهایتاً دادگاه عالی ماساچوست در سال ۲۰۰۴ میلادی رأی به ممنوعیت تبعیض جنسی علیه زوجهای همجنسباز داد که عملاً به معنای رسمیت آن بود. ایالتهای دیگر نیز به این جرگه پیوستند و نهایتاً دادگاه عالی فدرال آمریکا در سال ۲۰۱۳ میلادی با ۵ رأی مثبت در برابر ۴ رأی منفی اعلام کرد قسمتی از بند سوم قانون حمایت از ازدواج که ازدواج را «پیوندی بین یک مرد و یک زن» میداند نقض آزادی برابر و ضد متمم پنجم قانون اساسی ایالات متحده است. جالب است بدانید متمم پنجم عبارت است از: «هیچ شخصی به سبب ارتکاب جرم سنگین یا جرم نامعین مسئول شناخته نخواهد شد، مگر بر اساس کیفرخواست یا اعلام جرم هیئت عالی منصفه، و مگر در موارد مربوط به نیروهای زمینی، دریایی یا نیروهای شبه نظامی مردمی که عملاً در حال خدمت در زمان جنگ یا خطر عمومی باشند. هیچکس برای یک جرم دوبار به حبس یا اعدام محکوم نخواهد شد. هیچکس در هیچ مورد کیفری به ادای شهادت علیه خود مجبور و یا از زندگی آزاد و دارایی خویش بدون طی مراحل قانونی لازم محروم نخواهد شد. اموال خصوصی بدون پرداخت غرامت عادلانه مورد استفاده عمومی قرار نخواهد گرفت.»همانگونه که میبینید این متمم اشعار چندانی به اینکه ممنوعیت ازدواج همجنسبازان نوعی تبعیض است ندارد، اما فشار افکار عمومی کار را پیش میبرد. بنابر این سازوکار پیشگفته در چهار مرحله قابل تشخیص و تمایز است:۱- پرداخت رسانهای به موضوع همجنسبازان به ویژه در سینما و خبرگزاریهای معتبر تا قبح مطرحساختن آن شکسته شود.۲- جاانداختن «حق طبیعی» و «مظلومیت» همجنسبازان با این هدف که دومی به تقویت اولی یاری رساند. یعنی احساس مردم، فکر آنها را تغییر دهد.۳- افکار عمومی که ترکیبی از فکر و احساس است، به تدریج از راه نتایج نظرسنجیها به حوزههای حقوقی و نهادهای حکومتی راه یابد.۴- نهادهای حکومتی با ربطدادن ازدواج همجنسبازان به یکی از اصول یا متممهای قانون اساسی مخالفت خود را با محدودسازی همجنسبازان اعلام میکنند یا اینکه در این مورد همهپرسی صورت میگیرد.کشورهایی که همجنسبازی در آنها صراحتاً ممنوع و با مجازات همراه است. به نظر میرسد فعلاً بیشترین تمرکز رسانههای جریان غالب در غرب بر جنوب شرق آسیا استتکرار همان سناریو و آغاز روند به رسمیتشناختن همجنسبازی در سطح جهانیغرض از توضیحات بالا، فهم سازوکار پیشروی قدم به قدم فرهنگ منحرف است. همان سازوکار اکنون در سطحی وسیعتر در سراسر جهان اجرایی میشود. در این گزارش نمونههایی را میآوریم که نشان میدهد رسانههای غالب چگونه در فاز اول و دوم قرار گرفتهاند و در یکیدو سال اخیر، عمدتاً بر یکی از مناطق جهان یعنی شرق و جنوب شرق آسیا تمرکز کردهاند و احتمالاً تا ازدواج همجنسبازان را در این منطقه به رسمیت نرسانند، دست برنمیدارند.پرداخت رویترز به زندگی همجنسبازان در اندونزیسیانان از «مظلومیت» و فشارهای وارده بر همجنسبازان در کره شمالی میگویدخبر مفصل سیانان از ۸۳ ضربه شلاق برای دو همجنسباز در اندونزیخبر احساسبرانگیز تلگراف در مورد شلاقخوردن همجنسبازان در اندونزیباز هم رویترز؛ این بار در موضوع آزادی همجنسبازان در تایوان و محدودیتهای آن در چینواشینگتنپست از اعدام همجنسبازان در ۱۰ کشور جهان گلایه دارد تا نشان دهد همجنسبازی در بعضی کشورها به نفی حقوق اولیه فرد از جمله حیات میانجامدنیویورکتایمز از حمله پلیس به مهمانی همجنسبازان در اندونزی حکایت میکند. آیا همه عملیاتهای پلیس در یکی از کشورهای آن سوی آبها برای نیویورکتایمز تا این حد اهمیت دارد یا دستورکار مشخصی برای اینگونه رسانهها تعریف شده است؟روایت هافینگتونپست از شجاعت، صبوری بر آزارها و بیخوابیهای (!) همجنسبازان در راه احقاق حقوق خوداین البته صرفاً مربوط به بخشی از فعالیت رسانهها یعنی خبرگزاریهای معتبر است و جهتگیری سایر رسانهها به ویژه فیلمهای سینمایی نیازمند گزارش دیگری است. در صورتی که مراحل سوم و چهارم سناریوی یادشده نیز در سطح جهان عملیاتی شود، احتمالاً در آینده میانمدت شاهد تحریم کشورهایی از سوی شورای امنیت سازمان ملل هستیم که ازدواج همجنسبازان را به رسمیت نمیشناسند. زمزمههای چنین اقدامی از هماکنون در برخی مجامع بینالمللی به گوش میرسد.نسبت جریان غالب رسانهای با همجنسبازی چیست؟main stream در لغت به معنای جریان اصلی است اما وقتی از آن به عنوان اصطلاح در عرصه رسانههای جمعی استفاده میشود، دو کاربرد دارد:* جریان اصلی رسانهای در یک کشور به معنای رسانههایی است که با گروه و حزب حاکم پیوند دارند. مثلاً نیویورکتایمز در دوره اوباما از رسانههای جریان اصلی به شمار میرفت اما اکنون در جبهه منتقدان دولت قرار گرفته است.* جریان اصلی رسانهای در جهان به معنای رسانههایی است که با قدرتهای جهانی پیوند دارند. بدیهی است در دوره کنونی، جریان اصلی به رسانههایی اطلاق میشود که حامی لیبرالیسم و مدرنیسم هستند و از اروپای غربی و آمریکای شمالی الهام میگیرند. از این نظر، نیویورکتایمز در رسانههای جریان اصلی قرار دارد در جبهه مقابل، رسانههایی مثل پرستیوی یا راشاتودی حضور دارند که منتقد قدرتهای جهانی هستند.گروه دیگری از رسانههای منتقد قدرتهای جهانی، پایگاههای پستمدرن هستند که هم با وجه فکری و هم با وجه سیاسی مدرنیسم زاویه دارند. نکته مهم در مورد پرداخت رسانهها به آزادی همجنسبازان، آن است که ابتدا رسانههای منتقد از دسته پستمدرنها به آن دامن زدند زیرا به زعم آنها، محدودکردن ازدواج به رابطه یک مرد با یک زن از جمله خطکشهای خشک و سختگیرانهای است که به اسم عقل و مذهب، خردهفرهنگها را تخریب میکند و همه را به یک رنگ، به رنگ تفکر و تمدن غرب مدرن درمیآورد.پس از مطرحشدن آزادی همجنسبازی و شکستهشدن تابوی آن از سوی رسانههای پستمدرن، رسانههای جریان اصلی تلاش کردند این موضوع را به جبهه خود آورده و به حربه خود تبدیل کنند تا جایی که اکنون مهمترین حامیان «حق طبیعی» و «مظلومیت» همجنسبازان در جهان، همین رسانههای غالب هستند. این وضعیت در دورهای موجب شده همین رسانهها که برای قتل عام صدها انسان در کشورهای خاورمیانه دل نمیسوزاندند، برای چپچپنگاه کردن به دو همجنسباز در جای دیگری از دنیا فغان سر دهند. بر اثر همین تناقضها بود که اخیراً گاه به گاه مجبور به واکنش نسبت به پیامدهای تلخ مداخلات قدرتهای جهانی در مناطق دیگر شدهاند.به هر حال اکنون شرایطی ایجاد شده که هم پایگاههای پستمدرن و انتقادی و هم رسانههای جریان اصلی به موضوع حقوق همجنسبازان میپردازند و فعالیتهای ریز و درشت آنها را پوشش میدهند. این گروهها نیز با راهپیماییهای «غرور و افتخار» خود که به ویژه در ژوئن برگزار میشود، خبرسازی میکنند و به این موج خبری دامن میزنند. اگر مقابلهای با این موج خبری و رسانهای روزافزون صورت نگیرد، فشار آن پس از شرق و جنوب شرق آسیا بر مناطق دیگر به ویژه خاورمیانه نیز سنگینتر خواهد شد.منبع: مشرق