Quantcast
Channel: پایگاه خبری ندای انقلاب - پربيننده ترين عناوين :: rss_full_edition
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4543

تهمینه میلانی تا تمام مردان را از ایران اخراج نکند، خیالش راحت نمی‌شود!

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، «تهمینه میلانی» در گفتگو با برنامه اکس «کافه سینما» روشنفکران را به چالش کشید و تشریح کرد مردان روشنفکر چگونه‌ زیستی دارند.(اینجا) میلانی در این گفتگو تشریح کرد که روشنفکران و مدعی روشنفکری مشروب خوارند، زنباره‌اند، موی عجق وجق دم اسبی دارند. میلانی در گفتگوی دیگری با برنامه آبان نیز اشاره می‌کند که من چون یک زن روشنفکر (بخوانید فیلمساز) بودم بچه‌ام در اثر فشار کاری سقط شد. ذکر این نکته ضروری است که سرکار خانم میلانی ساحت و محدوده روشنفکری را با فیلمسازی به طرز عجیبی اشتباه گرفته‌اند.تلقی و برداشت صحیح از گفتگوهای اخیر سرکار خانم میلانی این است ایشان از تریبون‌های فراهم شده استفاده می‌کنند و به شکلی فرصت طلبانه اصرار دارند که سایر روشنفکران را با ایراد به نوع زیست‌شان نفی کنند و خود را در مقام روشنفکر دوران معاصر معرفی کنند؛ من آنم که رستم بود پهلوان.البته خانم میلانی خودشان یک جمله طلایی دارند که ما روشنفکر نداریم. داشتن و نداشتن، وابسته بودن یا نبودن ، عمومی یا خصوصی بودن جریان روشنفکری، برای مردمان جامعه اصلا اهمیتی ندارد. خانم میلانی و سایر همقطارانشان ثابت کرده‌اند صرفا فیلمساز هستند و از قضا ایشان یکی از بدترین فیلمسازان سی سال اخیر هستند و خیلی فرصت طلبانه بواسطه چند اثر متوسط، خودشان را به جریان روشنفکری منتسب می‌کنند. این خود انتسابی به جریان روشنفکری مصداق همان لطیفه‌ای است که دو چهره مشهور را دستگیر کردند و فلانی خودش را به آن‌ها می‌چسباند که من و راکی و آرنولد را کجا می‌برید؟ اظهارات خانم میلانی مصداق و مترادفش این است که مرحوم محمد علی فردین با فیلم گنج قارون در یک خودمهم‌پنداری دیوانه وار، خودش را از مرحوم مارلون براندو و فیلم «اتوبوسی به نام هوس» مهمتر جلوه دهد. میلانی فیلمساز محترمی است اما فیلمفارسی‌سازی با نمره زیر متوسط است و نمی‌تواند خیلی بی‌پروا و بدون داشتن تلاش برای خلق اثر هنری استاندارد دارای آنالیز در متن و محتوای اثرش، نسبت روشنفکری به خودش دهد. سینمای میلانی، نمایشی از مجموعه واکنش‌های نمایشی اغراق آمیز دور از واقعیت است و تحلیل و آنالیز جامعه نسبتی با آثار میلانی ندارد. ایشان سینماآموخته کارگاه آزاد فیلم هستند، جایی که مسعود کیمیایی موسس و بنیانگذارش بارها ادعا کرده روشنفکر نیست و با روشنفکری نسبت ندارد، چطور می‌شود که شاگرد کارگاه، با نمره بسیار ضعیف ادعا کند که از استاد پیشی گرفته است؟! پس با پیش فرض کیمیایی میلانی فرسنگ‌ها با روشنفکری فاصله دارد.یکی از فیلمسازانی که طی سال سال اخیر جریان‌های سینمایی وابسته سفارتی سعی کرده‌اند به اسم روشنفکر به جامعه معرفی‌اش کنند بهرام بیضایی است. نمایشنامه‌نویس پژوهشگری که از قضا فیلمساز بسیار بدی است و تنها دو فیلم متوسط قابل اعتنا «رگبار» و «باشو غریبه‌ای کوچک» را در کارنامه‌اش دارد. جریان مافیایی، این نمایش‌نویس متوسط را سال‌هاست تلاش می‌کند، به عنوان روشنفکر به جامعه نخبگانی تحمیل کند. اما همین جناب بیضایی در مقام فیلمساز به شاگردانش، به امثال خانم میلانی مهندس، فرموده‌اند روشنفکر همیشه پیشروست و جلوتر از جامعه‌اش حرکت می‌کند و مردم را به دنبال خویش می‌کشاند. بیضایی اگر فیلمساز بدی باشد،نمایش نویس و معلم توانایی است، هر چند آثارش مماس با سلیقه مردم نیست و از مردم جا مانده و از کشور کوچید، اما با همه ناتوانی و عدم همراهی جریان روشنفکری با مردم، تعریف بیضایی از این عبارت دستمالی شده روشنفکری، تعریف صحیح و بشدت صادقانه‌ای است. آنوقت سینماگر ایرانی (میلانی و امثالهم) تنها با ۲ درصد مخاطب در جامعه (طبق آمار فروش سینماها) چگونه می‌توانند ادعای روشنفکری کنند؟ این روشنفکری اگر خیلی عرضه دارد تنها ۱۰ درصد از جمعیت ایران را به سالن سینماها بکشاند و بعدا ادعای روشنفکری کند. اگر سینماگران پز فیلم‌های میلیاردی‌اشان را می‌دهند، در خوشبینانه‌ترین حالت مخاطبان سینمای ایران از ۳ درصد تجاوز نمی‌کند و طبق تعریف بیضایی، هیچ عمل روشنفکرانه‌ای مبتنی بر همراهی مردم با فرد مدعی روشنفکری صورت نپذیرفته است. با تحلیل ادعاهای کیمیایی و بیضایی به سادگی می‌توان ثابت کرد که ادعای روشنفکر بودن از جانب خانم میلانی و نسبت دادن این عبارت به خودشان از سر خودشیفتگی دیوانه‌واری است که فیلمسازان ایرانی به آن مبتلایند.اما برای اینکه اثبات کنیم عبای روشنفکری در قواره فیلمسازانی مثل میلانی دوخته نشده، می‌توانیم به فیلم در حال نمایشی از ایشان رجوع کنیم. اگر فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» را از خانم میلانی ببینیم، باور خواهیم کرد که مردم خیلی جلوتر از خانم میلانی با ادعای روشنفکری هستند و ایشان تلاش می‌کند که خود را با حداکثر سرعت به مردم برساند اما موفق نمی‌شود.فیلم «ملی و ...» را مخاطب امروزی اگر ببیند تصور می‌کند که میلانی همچنان در دوران قاجار زندگی‌ می‌کند و حتی روابط اجتماعی فیلمش از ، «دختر لر» نخستین فیلمفارسی ساخته شده تاریخ سینمای ایران، خیلی آوانگاردتر از آنچیزیست که ما در فیلم«ملی و ...» می‌بینیم . روابط دختر و پسر ، زن و مرد، حتی نمایش اشکال متفاوتی از خانواده، در فیلم ملی خیلی عقب‌تر از فیلم دختر لر است. آیا می‌شود از قطار زمانه جاماند و با مناسبات دوره قاجاری برای نسل جوان امروز فیلم ساخت و به خود نسبت روشنفکری داد؟ این روشنفکری ادایی و حتما مربوط به دوره قاجار چه نسبتی با مناسبات اجتماعی مدرنیستی کنونی دارد؟! خانم فیلمساز که به خود صفت روشنفکر را نسبت می‌دهند دانش آموخته مکتب روشنفکری گاگولیسم هستند که مخاطب امروزی را چنین گاگول و ماقبل قاجاری فرض کرده‌اند؟«مَلی» و توهمات ارتجاعی سازنده‌اش«فیلم مَلی و راه‌های نرفته‌اش» روایتی دختری با نام ملیحه(مَلی) است که بواسطی دوستی‌اش با «نیر» (السا فیروز آذر)، همکلاسی‌اش در کلاس‌ خیاطی، با برادرش سیامک آشنا می‌شوند و روایت فیلم با کلیشه خاطرخواهی یک زوج جوان آغاز می‌شود. خانواده ملی، خانواده ظاهرا سنتی هستند و پس از پی بردن به روابط این دو، مخالفت می‌کنند اما ملی(ماهور الوند) اصرار دارد که حتما با سیامک(میلاد کی‌مرام) ازدواج کند.این ازدواج با اصرار ملی و سیامک به سرانجام می‌رسد اما فردای عروسی رفتار عجیب سیامک با ملی آغاز می شود. او به طرز وحشیانه‌ای با دلیل و بی دلیل همسرش را کتک می‌زند تا جایی‌که در یک مورد خاص همسایه‌ها ضرب و شتم ملی توسط سیامک را به پلیس گزارش می‌دهند. این رابطه به یک شرایط حاد می‌رسد و زمانیکه ملی باردار است توسط سیامک مورد ضرب و شتم حادی قرار می‌گیرد و راهی بیمارستان می شود. جنین سقط می‌شود و ملی از همسرش شکایت می‌کند و او را روانه زندان می‌کند. اصلاح سیامک با روش زندان توسط ملی فایده ندارد و خانواده ملی اصرار می‌کنند، رضایت دهد تا شوهرش از زندان آزاد شود. سیامک از زندان آزاد می شود و سعی می‌کند رفتارهای گذشته‌اش را تکرار نکند از طرفی سیامک به شکل مازوخیستی اعتقاد دارد همسرش با مرد دیگری رابطه دارد. با شروع دوره بروز خشونت از سوی سیامک، ملیحه با مرکز مشاوره بهزیستی و مشاوری به نام رئیسی تماس می‌گیرد و درطول تمام اتفاقات فیلم او به ملی مشاوره می‌دهد.خواهر سیامک نیر، قبل از مَلی ازدواج کرده است. نیر با مردی به نام رضا ازدواج کرده است، اما با مسعود شوهر خواهر همسرش رابطه پنهانی دارد. نیر با مسعود قرار ناهار دارد و ملیحه تقوی را با خود به یک رستوران سلف سرویس می‌برد. در رستوران مسعود غذایش را تهیه می‌کند و در حالیکه نیر در حال تهیه غذاست، مسعود سر میزی می‌رود که ملی روی آن میز تنها نشسته است، ناگهان سیامک از راه می‌رسد و مسعود را با نیر می‌بیند. مسعود و نیر فرار می‌کنند و سیامک ملی را در صندوق عقب ماشینش سوار می‌کند و به بیرون از شهر می‌برد اما ملی وقتی از صندوق ماشین بیرون می‌آید، موفق می‌شود با قفل فرمان ماشین (که مشخص نیست در صندوق عقب چه میکرده!) همسرش را به قتل می‌رساند و خودش را به ایستگاه قطار برساند. با اینکه نمی‌داند مقصد قطار کجاست سوار قطار می‌شود و با خوردن قرص خودکشی می‌کند، اما رئیسی مشاور مرکز بهزیستی با یافتن مَلی در قطار او را از مرگ نجات می‌دهد.در همان گفتگوی میلانی با برنامه اکس کافه سینما، کارگردان فیلم «ملی و ...» به روشنفکری غیر مماس و غیر منطبق با فرهنگ عمومی رایج در کشورمان اشاره می‌کند. نکته مهم این است که سازنده رادیکال‌ترین آثار زنانه تاریخ سینما، خود به همان درد مبتلاست. این کارگردان مولف فمنیست ناقص و غیر منطبقی با فرهنگ عامه ایرانی است و «ملی و راه‌های نرفته‌اش» در واقع تجلی همان فمنیسم غیر مماس وارداتی است. به همین دلیل کارگردان سعی دارد بر اساس یک الگوی همیشگی در یک رینگ نمایشی با همه مردان مبارزه کند و با نسبت دادن خشونت ذاتی به جمعیت مردان، با ناک داون حریف فرضی از رینگ مسابقه خارج شود.فیلمساز خودش به نوعی خشونت پنهان مبتلاست، این خشونت را به سایر مردان جامعه‌اش نمی‌تواند تعمیم دهد. بروز خشونت را حتی می‌توان در گفتگو با منتقد مرد و سردبیر کافه سینما، امیر قادری، به خوبی دید که هرگاه حرفی بر خلاف میل کارگردان حرفی زده می‌شود، سریعا لحن عصبی سازننده بروز پیدا می‌کند. با این پیش فرض میلانی خشونت ذاتی‌اش را نسبت به جامعه در قالب فیلم سینمایی به نمایش می‌گذارد. هیچ منطقی در رفتار مردانی که در فیلمش نشان می‌دهد، حاکم نیست و البته زنان فیلم فاقد عقلانیت اجتماعی متوسط هستند. مثلا پدر ملیحه تقوی، سیستم مرد سالار را در خانواده‌اش حاکم کرده است و زمینه‌ای فراهم کرده تا مراد(ادیب قریب) واکنش‌های عصبی توام با وحشی‌گری را نسبت به خواهرش بروز دهد. سیامک به خشونتی پنهان نسبت به زنان دچار است و زمانیکه با ازدواج با ملیحه تقوی ازدواج می‌کند، خشونت مورد نظر زمینه بروز و ظهور پیدا می‌کند.پدر سیامک هم در میانه فیلم مشخص می‌شود با همسر و دخترش به صورت خشونت‌آمیزی رفتار کرده است. مسعود تنها مرد خوب فیلم است که بسیار آرام، مهربان و متین با خانم‌ها رفتار می‌کند. مسعود به همسرش خیانت می‌کند و با نیر همسر برادر همسرش رابطه برقرار کرده است. مردی که نیر را می‌فهمد و به در نمایشی به عنوان فهم و شعور فراوان، موبایل گرانقیمت برایش می‌خرد، باقی مردان فیلم خشن، عصبی، تندخو هستند. حتی برادر کوچک نیر نیز در کنش‌های کوچکی که از خود بروز می‌دهد عصبی و تا حدودی روان پریش به نظر می‌رسد. با این حساب جامعه آرمانی فیلمساز زمانی شکل می‌گیرد که به راحتی تمام مردان از کشور ایران اخراج کنیم و خائن‌های ملایم را در این کشور حفظ کنیم. مردانی که هیچ حد و مرزی برای روابط جنسی خود قائل نیستند و رابطه با زن شوهردار، برایشان کریه و زشت نیست. مردانی که هم در فضای مطبوعات طرفدار فیلم خانم میلانی هستند و با اسلوب هنری فیلم را تحلیل و در ستایش آن قلم‌فرسایی می‌کنند در واقع طرفدار واقعی مسعود و خیانت کردن به همسر و رابطه با زن شوهردار هستند. چون حتی مردی که در متن فیلم رفتارش نقد نمی‌شود و مورد ستایش است، پرسوناژ منفور مسعود است که با نمایش این کاراکتر در فیلم بوی تعفن از اعماق سینمای ایران و متفکرانش بلند می‌شود. ستایشگران مرد فیلم «ملی و....»خودشان شبیه مسعود هستند که رابطه با زن شوهر دار برایشان تابو نیست و در ستایش چنین روش زیستی آنارشیستی و برقراری رابطه با زنان شوهردار که تنها مرد آرام و مهربان فیلم است، کف و هورا می‌کشند. این تصویر کریه و متفعن از مسعود فیلم «ملی و....» را بگذاریم کنار تصور شین(اَلن لاد) در فیلمی با عنوان «شین» از «جورج استیونس». شین، وسترنر جسور و کابوی تنهایی است که وارد شهری غریبه می‌شود و به عنوان کارگر وارد خانواده «استارت» می‌شود. همسر جو استارت ، ماریان(جین آرتور) به شین علاقه‌مند می‌شود اما شین اجازه نمی‌دهد این علاقه گسترش یابد و با شرم مردانه‌ای که در وجودش جاری است جانش را فدای شوهر ماریان می‌کند. فیلم وسترن شین ستایشی اخلاقگرایانه از مردانگی، فتوت، اخلاق‌گرایی در دوران ماقبل توسعه مدرنیسم در ایالات متحده است . در فیلم «غول» از همین کارگردان با حضور «جیمز دین» فقید بازهم با نمایشی از شرافت مردانه در عدم پیوند یک مرد با زن شوهردار هستیم. به گونه‌ای که درخواهیم یافت جورج استیونس فقید به صورت تعمدی در شرایطی که جامعه آمریکایی پس از جنگ بشدت که در مسیر پلی‌بوی گام می‌دارد، شرافت و مردانگی را در پرهیز گاری و عدم تن دادن به روابط نامشروع با زن متاهل جستجو می‌کند.لازم است که نمایش شرافت در فیلم ایرانی و فیلم آمریکایی را بررسی کنیم. حتی «ادرین لین» کارگردان آمریکایی نگره حفظ شرافت و پرهیزگاری را در دهه پر التهاب جنسی نود، به نمایش می‌گذارد و عقوبت سازش با لیبرالیسم اجتماعی و تن دادن به روابط نامشروع را به چالش می‌کشد. اینجاست به این نتیجه خواهیم رسید فیلمساز ایرانی با ادعای مهندس بودنش، با ادعای پوچ اندیشمند و روشنفکر بودنش، بدیهیات اخلاق عرفی بین المللی را نمی‌داند، بدیهات اخلاق عرفی در سینما را نمی‌داند. خانم میلانی هم از سینماگر بودن فقط نمایش خشونت مردانه و نمایش خیانت را یاد گرفته‌اند و تصور می‌کنند نمایش صورت مسئله عمومی در میان سینماگران کافیست. همانطوری که ایشان فرمودند روشنفکران ایرانی، موی بلند، ناخن سیاه، می‌گساری ... واه واه... . ایشان هم پیش فرض‌های غلط وارداتی و نمایش سکس پنهان را بلدند، و از این محدوده فراتر نخواهند رفت.حرفی از اسلام ، دین ، شریعت و جمهوری اسلامی و فرهنگ عامه رایج هم در این مقال نزدیم که منتقدان، با انگ‌ها و لفاظی‌های سیاسی بتوانند نقد وارده به دیدگاه‌ غلط خانم میلانی را با نسبت‌دادن سخفیف سیاسی ، خاله زنکی و کوچه بازاری حل و فصل کنند.منبع : مشرق

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4543

Trending Articles