Quantcast
Channel: پایگاه خبری ندای انقلاب - پربيننده ترين عناوين :: rss_full_edition
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4543

چرا حماس به نیروی تاثیرگذار در نزاع اعراب–اسرائیل تبدیل شد؟

$
0
0
به گزارش خبرنگار بین الملل پایگاه خبری-تحلیلی "ندای انقلاب"، مرکز منطقه‌ای تحقیقات استراتژیک در مقاله‌ای به بررسی چرایی تبدیل شدن «جنبش مقاومت اسلامی» موسوم به «حماس» به نیروی تاثیرگذار در عرصه نزاع اعراب–اسرائیل و افول تاثیرگذاری «سازمان آزادیبخش فلسطین» موسوم به «فتح» می‌پردازد و در این ارتباط می‌نویسد: پس از برقراری آتش‌بس بین حماس و رژیم صهیونیستی اینگونه به نظر رسید که جنبش حماس بر نوار غزه حکومت می‌کند، همچنان تاثیرگذارترین نیرو در عرصه نزاع اعراب–اسرائیل است، بگونه‌ای که موفق شد، توجه نیروهای منطقه‌ای و بین المللی را به خود جلب کند. درباره دلایل این امر در این مقاله به چهار دلیل مهم اشار شده است که در ذیل به ترتیب و برحسب اهمیت به آن پرداخته می‌شود. * دلیل اول: ضعف فتح اولین دلیلی که می‌تواند توجیه کننده افزایش قدرت حماس در عرصه بین المللی و منطقه‌ای باشد، مشروعیت بین المللی و منطقه‌ای این جنبش است، با اینکه برخی کشورهای عربی و غربی و در راس آنها آمریکا این جنبش را به تروریسم و حمایت از آن متهم می‌کنند و در تجاوز اخیر اسرائیل به نوار غزه این جنبش را به خاطر استفاده از موشک‌های ایرانی و هدف قرار دادن سرزمین‌های اشغالی محکوم کردند. اما در مقابل «محمود عباس» و تشکیلات خود گردان فلسطینی از چنین توجهی نه در عرصه بین المللی و نه منطقه‌ای برخوردار نیست، با اینکه تلاش کرده که به اصطلاح راه حکمت و تدبر و تعقل را در پیش گیرد و همواره خشونت‌ را رد و تلاش کرده، همواره ملاحظه طرف مقابل یعنی غرب و رژیم صهیونیستی کند. با این حال هنگامی‌که «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا در آغاز تجاوز اسرائیل به نوار غزه سخن می گوید، از رهبران منطقه به استثنای عباس جهت اقدام برای پایان دادن به درگیری‌های حماس و اسرائیل یاد می‌کند. پیروزی اسلامگرایان در انتخابات قانونگذاری فلسطینی در سال ۲۰۰۶ و حاکمیت حماس بر نوار غزه از سال ۲۰۰۷ زمینه‌ساز اهمیت یافتن بیش از پیش نقش حماس در عرصه سیاسی شد، با اینکه امیدی به دستیابی به سازش نهایی و به نتیجه رسیدن روند مذاکرات سازش وجود ندارد. در این ارتباط مرگ «یاسر عرفات»، رئیس سابق تشکیلات خود گردان فلسطین شکاف بزرگی در عرصه سیاسی فلسطینیان ایجاد کرد و این به جنبش حماس اجازه داد، این شکاف را پر کند و تبدیل به بازیگری تاثیرگذار در روند نزاع اعراب – اسرائیل شود. این درحالی است که محمود عباس با وجود مشروعیت انتخاباتی اما فاقد مشروعیت مردمی و شجاعت کافی برای اداره امور فلسطینیان است. همچنین نداشتن استراتژی مشخص و هدف معین موجب شده تا جنبش در حال فروپاشی و فاسد و بی‌تاثیر فتح با هیچ پیشرفتی مواجه نباشد و هیچ موفقیتی را در عرصه نزاع اعراب – اسرائیل محقق نکند.  *دلیل دوم: نفوذ قدرتمندانه حماس این مقاله دلیل دوم موفقیت حماس را به نفوذ قدرتمندانه آن مرتبط می‌داند و در این ارتباط تاکید می‌کند که عرصه سیاسی خاورمیانه نیازمند مردانی است که در برخورد با قضایای پیچیده و سخت منطقه خط‌مشی و سیاستی منعطف داشته باشند. بی‌تردید برای برقراری صلح در منطقه باید منافع شخصی و خصوصی را به کنار نهاد و با راضی کردن تمام طرف‌ها پیشرفتی ملموس را در این عرصه احراز کرد. محمود عباس و «سلام فیاض»، نخست‌وزیرش از جمله مردان میانه‌رویی هستند که از خشونت پرهیز می‌کنند و به ظاهر خود را افرادی حریص برای ساخت و بنای کشور و دولتی فلسطینی نشان می‌دهند، اما سوال اینجاست که آیا این دو مرد در تعامل با اسرائیل موفق شده‌اند که به این هدف دست یابند. در پاسخ به این سوال باید گفت، خیر آنها هیچ‌گاه موفق به این امر نشده و نخواهند شد و این حماس بوده که همواره مورد توجه اسرائیل بوده است. به همین دلیل هنگام برقراری آتش‌بس این حماس بود که مورد توجه اسرائیل بود و طرف گفت‌وگو و مذاکره قرار گرفت نه محمود عباس و تشکیلات خود گردان. در این خصوص می‌توان به گزارش «الوف بن»، تحلیلگر برجسته صهیونیستی پس از ترور «احمد الجعبری»، از فرماندهان برجسته حماس اشاره کرد که نوشت، این اقدام اسرائیل به معنای عدم توانایی اسرائیل در کنترل حماس و مقابله با موشک‌های آن است و بنابر اظهار بن، الجعبری از جمله فرماندهان حماس بود که به تقویت ساختارهای زیربنایی حماس در نوار غزه توجه بسیار داشت.  *دلیل سوم: راحتی نتانياهو با حماس به اعتقاد این مقاله تامل در دیدگاه‌های «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به اعراب و فلسطینیان نشان می‌دهد که وی همواره دیدی مشکوک و پر از تردید به آنها داشته است و در این ارتباط به نظر می‌رسد که نتانیاهو با حماس راحت‌تر از عباس و تشکیلات خود گردان آن است. چون خصومت و دشمنی حماس با صهیونیست‌ها امری آشکار و عیان است و این موجب می‌شود تا نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در تصمیم‌گیری‌ها راحت‌تر عمل کند و هر اقدامی که در قبال حماس اتخاذ کند، او را فردی مدافع و حامی یهود و صهیونیست‌ها و رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد. این درحالی است که قضایایی از قبیل مذاکرات درباره مرزها و پناهندگان و قدس اشغالی هیچ‌گاه نتوانسته آنگونه که باید نتانیاهو را جذب خود کند، چون نتانیاهو معتقد است که مذاکره برسر این قضایا با خلق و خوی و سرشت سیاسی و ایدئولوژیکش همخوانی ندارد و به نظر می‌رسد که نتانیاهو بیش از هر چیز به براندازی حماس با شیوه خاص خود تمایل و گرایش دارد.  *دلیل چهارم: بهار اسلامگرایان این مطلب تاکید می‌کند که کشورهای عربی به هیچ وجه به جنبش ملی فلسطینیان و سازمان آزادیبخش فلسطین اعتماد ندارند و می‌توان گفت به جز مصر بسیاری از کشورهای عربی همجوار فلسطین اشغالی اختلافات و درگیری‌های عمیقی با تشکیلات خود گردان داشتند که در مواردی حتی خونین نیز بوده است. این کشورها فلسطینیان را تهدیدی برای خود تلقی می‌کنند چه این تهدید از سوی پناهندگان فلسطینی یا امکان درگیر آنها در جنگی به خاطر فلسطینیان باشد و این موجب شده تا اختلاف نظرها و دیدگاه‌های بسیاری بین اعراب و فلسطینیان به وجود آید که تاکنون نیز ادامه دارد، اما اسلامگرایان با بهار عربی خویش اصلاحات قابل ملاحظه و توجهی را در این وضعیت ایجاد کردند. در واقع انقلاب دیپلماتیک واقعی برای فلسطینیان را نباید در تلاش محمود عباس به دستیابی عضویت سازمان ملل برای فلسطینیان مشاهده کرد، بلکه باید آن را در افزایش نفوذ اسلامگرایان در عرصه سیاسی عربی ملاحظه کرد که موجب به قدرت رسیدن اسلامگرایان در مصر بزرگترین حامی حماس شد. این مقاله تاکید می‌کند که در حال حاضر مصر و ترکیه که از جمله طرف‌های مورد توجه اسرائیل در منطقه می‌باشند، تلاش دارند که به حماس نزدیک شوند، چون هر روز رابطه آنها رو به ضعف می‌گذارد و در عین حال از دوستان آمریکا و از جمله کشورهای تاثیرگذار در عرصه بین المللی هستند. این درحالی است که ماورای تمام اهدافی که در پس دیدار امیر قطر از نوار غزه وجود دارد، این سفر نشان از توجهات بین المللی به سمت حماس دارد، چراکه پس از آن شاهد سفر نخست‌وزیر مصر به غزه نیز بودیم. انتهای پیام/

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4543

Trending Articles