به گزارش "ندای انقلاب"، تسنیم به نقل از اندیشکده شورای امنیت آمریکا خبر داد که جان بولتون کارشناس این اندیشکده و سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل در یادداشتی تأکید کرده است که بیتوجهی به ارتباط احتمالی مظنون بمب گذاران بوستون با گروههای تروریستی خارج از کشور به معنای از دست دادن فرصت مبارزه با تروریسم در خارج از مرزهای آمریکاست. در حالی که بسیاری از مسائل مربوط به بمب گذاری بوستون همچنان بدون پاسخ باقی مانده است، اما نمیتوانیم به راحتی از موضوع ارتباط این مظنون تروریست با چچن چشم پوشی کنیم. با توجه به کشته شدن یکی از برادران تزارنایف و دستگیری برادر دیگر توسط پلیس، به دشواری میتوان گفت که اطلاعات چندان مهمی از خود این مظنونین میتوان به دست آورد. اولین تصمیم دشوار در این باره آن است که با مظنون در بند پلیس به عنوان یک مجرم جنایی یا یک مبارز دشمن باید برخورد کرد. هر چند منابع اجرای قانون تأیید کردهاند که با استناد به «استثنای سلامت عمومی»، استفاده جوهر تزارنایف از حقوق متمم پنجم را به تعویق میاندازند، این استثنا هم از نظر زمانی و هم از نظر گستره، تحقیقات را محدود میکند. بدون شک ادامه تحقیقات زمانبری که میتواند اطلاعات مهمی را در مورد تروریسم بینالملل به دست دهد، ناکافی است. علاوه بر این، از آنجاکه رئیس جمهور اوباما تأکید دارد که تروریسم علیه آمریکا یک موضوع مربوط به اجرای قانون و نه یک جنگ مستمر است، جای تعجب نیست که به سرعت به موضع پیش فرض خود یعنی محاکمه در دادگاههای فدرال، بازگردد. بدون تردید یک وکیل مدافع که به درخواست دادگاه تعیین میشود به زودی به آقای تزارنایف پیشنهاد میکند تا از سخن گفتن خودداری کرده و در نتیجه چیز بیشتری مشخص نخواهد شد. راه بهتر این است که آقای تزارنایف را حداقل برای شروع به عنوان یک مبارز دشمن بازداشت کنند و تا آنجا که امکان دارد از او اطلاعات به دست آورند. برای مجازات او (و احتمال عدهای دیگر) به عنوان یک بزهکار یا مجرم زمان کافی وجود دارد، چرا که شواهد بسیار و قابل قبولی وجود دارد که او را در فرایند جنایی متعاقب، به عنوان مجرم معرفی خواهند کرد، چه قوانین میراندا برای او خوانده شود یا خیر. دومین تصمیم مهم که باید به زودی اتخاذ شود این است که سازمانهای اطلاعاتی و آژانسهای اجرای قانون آمریکا تا چه حدی روی احتمال ارتباط برادران تزارنایف با گروههای تروریستی بینالمللی باید متمرکز شوند. چچن، سرزمین ایشان، در دو دهه گذشته، منشأ حملات تروریستی بیشماری علیه روسیه بوده است: بمب گذاری در مترو و ساختمانهای بزرگ در شهرهای مهم؛ آدم ربایی سال ۲۰۰۲ در یکی از تأترهای بزرگ مسکو که بیش از ۱۷۵ کشته داشت، از جمله ۳۰ الی ۴۰ تروریست چچنی؛ و آدمربایی خونین سال ۲۰۰۲ در بسلن، با بیش از ۴۰۰ کشته و ۷۰۰ زخمی، از جمله بسیاری کودک و همه ۴۰ تروریست. مقامات مسکو در برابر اقدامات تروریستی چچن در روسیه، واکنش نظامی سختی نشان داد و در چچن، تاکتیکهایی که روسیه اجرا کرد، منجر به کشته شدن افراد بیگناه بسیاری شده است. بدون شک جدایی طلبی چچن هیچ نقشی در جریان بمبگذاری بوستون نداشته است. با این حال در سالهای اخیر چچنیهایی که به اقدامات تروریستی مبادرت میورزند، به ویژه مسلمانان سنی، به مسلمانانی رادیکال تبدیل میشوند. با رادیکالیزهتر شدن جدایی طلبان چچن، این افراد در فعالیتهای تروریستی بینالمللی گستردهتری در مناطقی همچون افغانستان، خاورمیانه و آفریقای شمالی، که هیچ ارتباطی به روسیه ندارند، دخیل میشوند. اکنون میتوانیم در مورد اینکه برادران تزارنایف در آمریکا رادیکالیزه شدهاند چرا که به جامعه آزاد ما اهانت کردهاند یا اینکه به عنوان سربازان کوچک جنگ تروریستها وارد خاک ما شدند، بحث کنیم. به هر حال، مسئله اصلی برای صیانت از آمریکا در برابر اقدامات تروریستی در آینده این است که آیا برادران توسط بازیگران خارجی کنترل میشدند یا اینکه آموزشهای لازم برای ساخت بمب، تاکتیکهای تروریستی، حمل و نقل سلاح و مانند این را خود فراگرفتند. مشخص ساختن این واقعیتها میتواند به ما بگوید این برادران خود انگیخته دست به این اقدام زدهاند یا اینکه القائده و وابستگان آن، نیروهای جدیدی را به کار گرفته و به دنبال انجام اقدامات گستردهتر تروریستی در داخل آمریکا هستند. شکی نیست که اطلاعات ما در حال حاضر متأسفانه بسیار اندک است و موضوع ارتباطات تروریستی خارجی همچنان باید به عنوان مقولهای مبهم موضع بحث بوده و در مورد تصدیق یا تکذیب آن تصمیمگیری شود. بدون تردید در این روزهای ابتدایی پاسخهایی مشخص و قطعی به سرعت آشکار نمیشوند و بعید به نظر میرسد در طولانی مدت هم به نتایجی قطعی بتوان دست یافت. با این حال بسیاری از کارشناسان و مقامات دولت اوباما حتی بلافاصله پس از حوادث بوستون نسبت به این ماجرا چشم بسته برخورد کردند و از اشاره به مسائل حیاتی که احتمال چنین دخالت خارجی میتواند به دنبال داشته باشد، خودداری کردند. این عدم تمایل عمدی به بررسی احتمال ارتباطات بینالمللی این ماجرا، خطرناک است. شاید با در نظر گرفتن اقدامات ایدئولوژی محوری همچون حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲ در بنغازی لیبی بتوان گفت که مبارزه جهانی با تروریسم با پایان خود فاصله بسیار زیادی دارد. این واقعیت است و پیامدهای منفی برای آمریکا در سالهای پیش رو بسیار بیشتر خواهد بود در صورتی که این واقعیتهای نامطلوب و ناراحت کننده را مورد غفلت قرار دهیم. پیامدهای احتمالی بسیار جدی و مهم هستند. پیش از اینکه درگیر مباحثی جنجال برانگیز در باب حریم خصوصی در برابر امنیت شویم یا برنامههایی گران قیمت برای افزایش اقدامات پیشگیرانه و دفاع داخلی در پیش گیریم، لازم است که اطلاعات و آگاهی بیشتری کسب کنیم. شاید بتوان گفت تصمیم بهتر این است که جنگ با ترویستها را به خارج از مرزهای خود ببریم و رویکرد ایجاد خط دفاعی ماژینو را از فکرمان دور کنیم. به عبارت دیگر، اگر فقط بخواهیم فقط سیاست دفاعی را در پیش گیریم، باید در همان وهله اول موفق به انجام کاری شویم، در حالی که تروریستها فقط لازم است یکبار موفق به انجام کار خود شوند. آینده ما و وجوه حیاتی شیوه زندگی ما به بررسی عمیق پیامدهای بینالمللی بمب گذاری بوستون وابسته است. انتهای پیام/ |
↧
بهانهای که آمریکا به آن نیاز داشت+عکس
↧