به گزارش "ندای انقلاب"، بیش از ۴ ماه از امضای توافقنامه هستهای فی ما بین دولت ایران و کشورهای ۱+۵ میگذرد و در این بین نکات ابهامات بسیار زیادی از گوشه و کنار درباره این توافق، مطرح شده است. یکی از معدود افرادی که بلافاصله پس از امضای توافقنامه ژنو طی نامهای سرگشاده،به بررسی توافقنامه ژنو پرداخت، ناصر نوبری سفیر اسبق کشورمان در اتحادیه جماهیر شوروی است. او در این مدت، برای نقد توافقنامه ژنو در بسیاری از دانشگاهها سخنرانی کرده که یکی از آنها مناظره با دستیار و مشاور وزیر امور خارجه در دانشگاه صنعتی اصفهان بوده است.نوبری در این گفتوگو با بیان اینکه آغاز مشکل هستهای ایران در زمان مسئولیت همین تیم فعلی، در دولت آقای خاتمی بود، گفت: در این سالها بارها مذاکره بین طرفین صورت گرفته و در خیلی از مواقع تا نزدیکی نتیجه پیش رفته و دوباره ایست شده و توافق به هم خورده است. در این مسیر هم دولت خاتمی، هم دولت احمدینژاد و هم دولت فعلی در تلاش بودند که این مساله را حل کنند.سفیر اسبق ایران در شوروی در ادامه چرایی عدم توافق ایران و ۱+۵ را وجود واژه مبهم «رفع ابهام» در مدالیته، بازی خوردن درباره بیانیه تهران، اشتباه مذاکراتی تیم هستهای و همچنین اعلام رئیسجمهور وقت درخصوص عدم دخالت در پرونده هستهای دانست و افزود: آقای احمدینژاد دو سه سال آخر اعلام کرد که من با برنامه هستهای ایران کاری ندارم. این سخن بدان معنا است که دولت تیم هستهای را رها کرده است و دیگر پی این ماجرا را نمیگیرد. در عمل هم دولت این کار را کرد و موقعی که خانم کلینتون میچرخید و میرفت ژاپن، چین، کره و کشورها را وادار میکرد که از ایران نفت نخرند، وزیر خارجه ایران به کشورهایی همچون گابون و بورکینافاسو میرفت.نوبری با بیان اینکه در همان زمان باید دولت همین چیزی که به عنوان «اقتصاد مقاومتی» مطرح شد را اجرا میکرد، تصریح کرد: یعنی همزمان با اینکه تیم هستهای در حال مذاکرات بود و طرف غربی میخواست ما را تحریم اقتصادی بکند، فوری اقتصاد مقاومتی به عنوان مساله اضطراری عملیاتی میشد ولی دولت اصلا اعتنا نکرد که هیچ، به قدری اقتصاد را رها کرد که بیشترین خودرو پورشه و بنز وارد ایران شد. این در حالی بود که ما به دلارها و ذخایر ارزی احتیاج شدید داشتیم.وی درخصوص اظهارنظر یکی از اساتید نزدیک به دولت مبنی بر اینکه هر فرد دیگری غیر از روحانی رئیسجمهور میشد، باید توافق میکرد، گفت:به این سوال از همان زاویهای که امثال آقای سریع القلم، دیگران را مواخذه میکنند و میگویند لبو فروش و راننده تاکسی نباید درباره مذاکرات اظهارنظر کنند، جوابشان را میدهم. آقای سریعالقلم نباید در این زمینه اظهارنظر کند! زیرا این موضوع در تخصصشان نیست.این دیپلمات با سابقه کشورمان ادامه داد: هر دولتی بر سر کار میآمد، اهتمام میکرد که توافق بکند. دولت دوست دارد در تحریم نباشد و نفتش را بفروشد. دولتهای تنبل عادت دارند نفت بفرشند و دلار در جیبشان باشد و مصرف کنند. اما این توافقنامه برای گرفتن دلارهای نفتی هم ضعیف عمل میکند. ما اصلیترین جنسهای خود را دادهایم و در مقابل تمام امکاناتی که ما در گام اول دادیم، ۴.۲ میلیارد دلار از صد میلیارد دلار گرفتیم.نوبری تصریح کرد: اگر دولت در مذاکرات میخواست توازن حفظ شود، باید زمانی که اصلیترین اهرممان را میدادیم، اصلیترین جنس را هم از آنها میگرفتیم که نگرفتیم. خالی شدن دست ما باعث شده که آمریکا بگوید ایران باید یک سری تصمیمات سخت بگیرد. این یعنی چه؟ یعنی۴.۲ میلیارد دلار داده نشده، تا خط قرمز برنامه هستهای ایران تعادل دارد؛ حال اگر صد میلیارد دلار و بقیه تحریمها را بردارند، چه باید بدهیم؟«در حال حاضر آنها به دنبال توسعه امتیازخواهی در مسائلی غیر هستهای هستند و رجزخوانیاش را شروع کردند و از برنامه موشکی، منطقه، تروریزم و مسائل حقوق بشر میگویند. آنها ۴. ۲ میلیارد دلار دادند، صنعت هستهای تمام، اگر بخواهند صد میلیارد بدهند، چقدر باید بدهیم؟ این را در کفه تناسب بگذارید و بررسی کنید».وی با بیان اینکه در حال حاضر غربیها اجازه دادند برنامه شما در همین جا بماند و توسعه پیدا نکند، اظهار داشت: شما بعد یک سال، دو سال یا سه سال کار میبینید که با این میزان فعالیت، یک بیستم یک نیروگاه را نمیتوانید تامین کنید و باید بروید اورانیوم بخرید. این مقدار غنیسازی نیاز نیروگاه را تامین نمیکند، یعنی به درد صنعت هم نمیخورد؛ برای آزمایشگاه هم زیاد است. بنابراین ما خود به خود به این نتیجه میرسیم که باید کار را تعطیل کنیم.سفیر سابق ایران در شوروی تصریح کرد: من این تئوری را از حدود ۴ ماه پیش و بلافاصله بعد از توافقنامه ژنو طی نامه سرگشاده برای آقای رییس جمهور نوشتم که این آمریکاییها در لیبی چون میتوانستند، درخت هستهایشان را قطع کردند و آکبند بردند اما چون میدانند ۷۰ میلیون افکار عمومی باهوش ملت ایران با دقت مساله را پیگیری میکنند که چه میشود، نمیتوانند درخت هستهای ایران را قطع کنند، بنابراین درخت را خشک میکنند. برهمین اساس هم گفتند گام دوم دراز مدت است. در یک گام دراز مدت تمام این درخت را خشک میکنند که خودش بیفتد.«صحنه بین ما و آمریکا فقط هستهای نیست. آمریکایی از این صحنه دنبال چیزیهای دیگر هستند. ما در مساله خاورمیانه قدرت برتریم و آنها به امکانات ما احتیاج دارند که از افغانستان بیرون بیایند. در سوریه و فلسطین ما امکانات قدرتمندی داریم. پس اینطور نبوده که اینقدر وضع ما خراب بوده و وضع آنها شیک بوده که پای میز مذاکره مجبور شدیم اینگونه توافق کنیم و همه چیز را بدهیم برود».نوبری خاطرنشان کرد: اگر تیم مذاکراتی، قوی و حرفهای و با هوشیاری کامل امکانات خودش را میدانست و دست حریف را میخواند، اینطوری هول هولی و شب تا صبح با همه چیز موافقت نمیکرد. اصلا چه کسی گفته من باید شب تا صبح بنشینم و توافق کنم. این هول کردن برای این بود که ما را در کوچه تنگ بیندازند و از ما امضا بگیرند. تیم ایرانی باید میگفت که سر فرصت یک بند را با هم مذاکره میکنیم و بعد با تهران هماهنگ میکنیم و با حقوقدانان صحبت میکنیم و بعد از این سر بند بعدی میرویم.وی درباره اینکه آیا در توافقنامه براساس آنچه آقای ظریف گفت و نامه رئیسجمهور به مقام معظم رهبری، حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شده، گفت: به روایت خود تیم هستهای، اشارهای به حق غنیسازی ایران نشده است. اول میگفتند غنی سازی ما را به رسمیت شناختند و بر همان اساس هم آقای رییسجمهور به مقام معظم رهبری نامه نوشت.سفیر اسبق کشورمان در شوروی ادامه داد: حقوقدانان آمریکایی فکر کردند که اگر در توافقنامه بیاید که ایران اورانیوم ۲۰ درصد را به ۵ درصد برساند و نصفش را اکسید کند، این معنیاش این است که تلویحا غنی سازی ۵ درصد را به رسمیت شناختهاند. اما بلافاصله یک جمله آوردند که ایران باید حجم و اندازه مواد غنی شده را با توافق دوطرف مشخص کند و نیازهای ایران بابت غنیسازی باید به توافق دو طرف برسد.نوبری با تاکید بر اینکه نیاز هستهای ایران را باید مجلس و دولت بررسی کند و بگوید که مثلا دو کارخانه و اینقدر غنی سازی میخواهیم، تصریح کرد: طبق توافقنامه شما حق ندارید حتی نیازتان را تشخیص دهید. آمریکاییها باید بگویند که چقدر نیاز دارید. این مساله صنعت هستهای را شیر بییال و کوپال و اشکم میکند.وی یکی دیگر از نکاتی را که تیم مذاکرهکننده بر روی آن تاکید دارد، بحث پرداختن به جای اجرای قطعنامههای شورای امنیت دانست و افزود: آمریکائیها دنبال این بودند که کلمه «اجرا» بیاید و اگر اینجا اجرا میگذاشتند که دیگر نیازی به این توافقنامه نبود و ما قطعنامهها را اجرا میکردیم و اتوماتیک تحریمها لغو میشد.منتقد توافقنامه ژنو ادامه داد: این جمله را هم آمریکائیها گذاشتند. من ثابت میکنم کلمه اَدرِس را آنها گذاشتند که «پرداختن به قطعنامههای شورای امنیت با نظر به اینکه ملاحظه شورای امنیت سازمان ملل در این موضوع به صورت رضایت بخش، به نتیجه برسد». زیرا آنها واژه اجرا را که نمیتواتنستند بگذارند. باید یک چیزی را بگذارند ولی در عین حال دنبال کلمهای رفتند که عملا همان مفهوم را حاصل کند. آنها دو کلمه اختراع کردند. اَدرس و پرداختن را آوردند تا ما به قطعنامهها -در گام میانی و مبهم- بپردازیم تا رضایت شورای امنیت حاصل شود. هم واژه پرداختن کلی است و هم رضایت حاصل شدن.«باید به آمریکا بگوئیم که چه کار باید بکنم تا تو رضایت بدهی؟ در گذشته که برای اعتماد گفتند تعطیل کن و حالا برای رضایت باید چه کار کنیم؟ آخرش هم میگویند همه قطعنامهها را اجرا کن تا رضایت بدهیم. چقدر قشنگ و حرفهای و بینظیر کار کردند. یعنی اصلا بهتر از این کلمه، جایگزینی برای اجرا نمیتوانستند بگذارند. پس حالا نگاه کنید».نوبری تصریح کرد: من تمام این نکات را در نامه سرگشاده به رئیس جمهور آوردم ولی آن موقع این مسائل جنبه تنوریک داشت و فضا مثبت بود و همه در حال جشن بودند. نوشتم که خلل و فرج و چاله چولههای ناجوری در قطعنامه وجود دارد ولی کسی گوشش بدهکار نبود و به این امر اهمیت نداد.بخش اول گفتوگوی تسنیم را با ناصر نوبری در ادامه میخوانید:*تسنیم: پس از روی کار امدن دولت یازدهم، حل مشکل هستهای و چرخیدن چرخ کارخانجات و سانتریفیوژها با یکدیگر، نشان از رویه جدی دولت در حصول نتیجه پس از ده سال مذاکره میداد. به نظر مشا آیا توافقنامه ژنو ابتکار دولت یازدهم بود که یا در گذشته هم امکان رسیدن به توافقی جامع بود ولی این امر محقق نشد؟- نوبری: در مورد مناقشه هستهای کشورمان باید بگویم که ده سال یا یازده سال است که ایران درگیر این موضوع است و مرتب هم در این باره مذاکره کرده است. رویکر اصلی ما در مورد مناقشه هستهای این بوده که این مساله حل و فصل شود؛ علت هم این بوده که آنچه که طرف مقابل به عنوان نگرانی مطرح میکرد، از طرف ما کاملا روشن بود که نباید برای آنها هم جای نگرانی داشته باشد.غربیها نگران این بودند که ممکن است ایران به سمت سلاح هستهای برود و ما مطمئنیم که به این سمت نمیرویم زیرا رهبری ما سلاح هستهای را حرام دانستند. برهمین اساس هم ما همیشه از مذاکره استقبال میکردیم تا آنچه که آنها به عنوان نگرانی مطرح میکردند، واضح و برطرف شود تا مشکل از پیش پا برداشته شود.اگر در خاطرتان باشد آغاز مشکل هستهای ایران زمانی بود که همین تیم فعلی، در دولت آقای خاتمی مسئولیت پیدا کرد و اولین تیم برای رفع مناقشه هستهای همین تیم کنونی بودند. در این سالها بارها مذاکره بین طرفین صورت گرفته و در خیلی از مواقع تا نزدیکی نتیجه پیش رفته و دوباره ایست شده و توافق به هم خورده است. در این مسیر هم دولت خاتمی، هم دولت احمدینژاد و هم دولت فعلی در تلاش بودند که این مساله را حل کنند.*اشتباهات هستهای دولت احمدینژاد* تسنیم: چرا در دوره آقای احمدینژاد توافقی بین ایران و غرب حاصل نشد؟- نوبری: در دوره آقای احمدینژاد چند مشکل بوجود آمد. در ابتدای دولت نهم، آقای لاریجانی مذاکراتی را با آقای سولانا مسئول سیاستخارجی اتحادیه اروپا آغاز کردند و این مذاکرات قرار بود در چارچوب مدالیته به نتیجه برسد. براساس مفهوم مدالیته ما به طرف مقابل (آژانس) گفتیم که چه چیزهایی باعث شده که شما از برنامه ما نگران شوید؟ آنها را برای ما لیست کنید. آژانس هم نگرانیهایش را لیست کرد و گفت در ۶ موضوع نگرانی دارد که اگر در این ۶ بند همکاری کنید و نگرانیها برطرف شود، میتوانیم اعلام کنیم که برنامه شما صلح آمیز است.این اساس مذاکراتی بود که آقای لاریجانی شروع کرد.در نزدیکی حصول نتیجه، آقای لاریجانی توسط آقای احمدینژاد برکنار شد و این وقفه کوچکی در مذاکرات ایجاد کرد. بعد از آقای لاریجانی، آقای دکتر جلیلی مذاکرات را ادامه داد و چیزی تحت عنوان مدالیته بین ایران و آژانس توافق شد. قرار بر این شد که پس از اجرای ۶ بند و توجیه آژانس و رفع ابهامات، صلحآمیز بودن برنامه غنی سازی ایران اعلام شود.این را هم باید بگویم که مشکل اصلی ما از آژانس بینالمللی انرژی اتمی شروع شد. اولین بار آژانس نگران شد و بعد نگرانیاش را به شورای حکام منتقل و بعد شورای حکام این نگرانی را به شورای امنیت منتقل کرد. الان اما یکی از دغلکاریهای آژانس، جدا کردن سهمشان است. آژانس میگوید شما یک مذاکره با ۱+۵ دارید که آن به جای خودش است و باید مسائلتان را با آنها حل کنید. یک مساله هم با ما دارید که ما راستی آزمایی و بررسی میکنیم؛ این یعنی اینکه آژانس سهمش را سوا کرده تا مابهازای امتیازی که به آژانس میدهید را نتوانید از ۱+۵ بابت تحریمها بگیرید و بگوئید مثلا من با آژانس به این توافق رسیدم و شما هم باید این تحریمها را بردارید. آژانس کار خودش را جدا میکند که انگار نه انگار مساله از آنجا شروع شده است. این هم یکی از پولیتیکهای طرف مقابل است که یک سری آدم کرواتی و کیف به دست به ایران میآیند و کارهای خودشان را میکنند و میروند و این مساله ربطی به تحریمها ندارد، در حالی که تحریمها از آژانس شروع شده و آنها عامل تحریمها بودند.* ایرانیها در توافقنامه نویسی مشکل دارنددر دوره مدالیته اگر قرار بود ۶ بند فهرست شده آژانس ظرف یکسال حل شود، ایران خیلی با سرعت همکاری کرد و در کمتر از ۶ ماه کل ماجرا را حل کرد. اینجا البته یک اشتباهی صورت گرفت که این اشتباهی همیشگی است و ایرانیها در توافقنامه نویسی همیشه این اشتباه را مرتکب میشوند و همیشه طرفهای مقابل از این زاویه ما را اغفال میکنند. این اشتباه چیست؟ در توافقنامهها، غربیها آنچه که تعهد ما است را به طور واضح و مشخص لیست میکنند و آنچه که نوبت خودشان میشود را به یکسری کلمات کلی و مبهم وابسته میکنند. این فریب را در دوره آقای خاتمی خوردیم و آنها گفتند باید یک سری کار همچون تعلیق غنیسازی بکنید؛ پروتکل را بدون موافقت مجلس اجرا کنید و تمام سایتها را تعلیق کنید. ما هم گفتیم در نهایت پس از این اقدامات چه میشود؟ گفتند ما اعتماد پیدا میکنیم و وقتی اعتماد پیدا کردیم، پرونده شما را عادی میکنیم. یعنی کارهای مشخص ما که در دانشگاه به آنها مفاهیم انضمامی میگویند و مابهازای خارجی دارد، در مقابل کلمه کلی اعتماد که مابهازای خارجی ندارد و انتزاعی است، قرار گرفت. وقتی ما تمام این کارها اعم از تعلیق و اجرای پروتکل الحاقی را انجام دادیم، آنها گفتند هنوز اعتماد پیدا نکردیم. گفتیم چه کنیم؟ گفتند کارهایتان خوب است ولی برای اعتمادسازی برنامه هستهایتان را تعطیل کنید.در دوره آقای خاتمی از این زاویه ضربه خوردیم. اقدامات مشخص طرف ایرانی در مقابل کلمه کلی و مبهم «اعتماد» قرار گرفت. شما الیالابد میتوانید با کلمه اعتماد بازی کنید.عین این فریب را در دوره آقای احمدینژاد هم دادند. در پروتکل مدالیته نوشتند برای «رفع ابهام»! یعنی ایران این ۶ بند را حل میکند تا رفع ابهام شود. وقتی چنین شد، آژانس قادر خواهد بود برنامه هستهای ایران را به عنوان یک برنامه صلح آمیز شناسایی کند. رفع ابهام هم واژهای کلی است. ایران ۶ بند نگرانی را رفع کرد و در آخر آمریکاییها یک سی دی جعلی به عنوان مطالبات ادعایی روی میز انداختند که ایرانیها بر روی موشک و کلاهک کار میکنند.بعد از این ادعا، آژانس گفت این سی دی هم وجود دارد، پس ابهام جدید پیدا کردیم. یعنی باز با آن کلمه «رفع ابهام» که کلی بود، با ما بازی کردند. پس در دروه خاتمی با اعتماد و در دوره احمدینژاد با ابهام با ما بازی کردند و به جای اینکه پرونده ما را صلح آمیز اعلام کنند، علیه ما در شورای امنیت به خاطر این ابهام، قطعنامه صادرکردند. پس یکی از مشکلات در دوره آقای احمدینژاد این بود.دومین مشکل در دوره آقای احمدینژاد این بود که ما بازی خوردیم. البته بازی خوردنمان خیلی ضرر به ما نرساند. اینکه اوباما ترکها و برزیلیها را جلو انداخت که با ما توافق کنند که ما اورانیوم با غنای پایین را بدهیم و در مقابل به ما اورانیوم ۲۰ درصد بدهند، معلوم بود این بازی اوباماست زیرا جنس به این مهمی را آمریکا به کشورهای دست سه و چهار نمیدهد که حلش کنند؛ یا خودش جلو میآید که باج بگیرد یا حداقل متحدان اصلی خودش را جلو میاندازد. در نهایت هم آنها زیر میز زدند و ما را تست کردند و دیدند آمادگی داریم. اینها تستهایی بود که در دوره آقای خاتمی کردند و دیدند ما آمادگی داریم و دنبال سلاح هستهای نیستیم.* اعلام عدم دخالت احمدینژاد در پرونده هستهای اشتباه بوداشتباه دیگر و حاد دوره آقای احمدینژاد، اعلام عدم دخالت احمدینژاد در برنامه هستهای بود. آقای احمدینژاد دو سه سال آخر اعلام کرد که من با برنامه هستهای ایران کاری ندارم. این سخن بدان معنا است که دولت تیم هستهای را رها کرده است و دیگر پی این ماجرا را نمیگیرد. در عمل هم دولت این کار را کرد و موقعی که خانم کلینتون میچرخید و میرفت ژاپن، چین، کره و کشورها را وادار میکرد که از ایران نفت نخرند، وزیر خارجه ایران به کشورهایی همچون گابون و بورکینافاسو میرفت. یعنی دولت اصلا کاری نداشت که چه اتفاقی در زمینه هستهای میافتد.در این شرایط تیم هستهای در حال مذاکرات قدرتمند بود و وقتی دولت قطعنامهها را «کاغذ پاره» میخواند، این مستمسکی برای تیم امریکایی میشد تا بچرخد و به کشورها بگوید که ایران به شما توهین میکند زیرا شما قطعنامه امضا کردید ولی ایران میگوید قطعنامهها کاغذ پاره است.در این شرایط دولت به جای اینکه این تیم را حمایت کند و نقشههای دشمنان را خنثی کند، با یکسری تبلیغات، طرف مقابل را تحریک میکرد که راحت بتواند کشورها را علیه ما بشوراند. این شکاف بین شورای عالی امنیت ملی و دولت، بدترین دوره برای پرونده هستهای ما بود.* اقتصاد مقاومتی باید در دولت احمدینژاد اجرا میشددر همان زمان باید دولت همین چیزی که به عنوان «اقتصاد مقاومتی» مطرح شد را اجرا میکرد. یعنی همزمان با اینکه تیم هستهای در حال مذاکرات بود و طرف غربی میخواست ما را تحریم اقتصادی بکند، فوری اقتصاد مقاومتی به عنوان مساله اضطراری عملیاتی میشد ولی دولت اصلا اعتنا نکرد که هیچ، به قدری اقتصاد را رها کرد که بیشترین خودرو پورشه و بنز وارد ایران شد. این در حالی بود که ما به دلارها و ذخایر ارزی احتیاج شدید داشتیم.آگاهی از این شرایط بود که غربیها دیگر انعطاف نشان ندادند. چرا انعطاف نشان بدهند؟ وقتی که میبینند که میتوانند ما را تحریم، اذیت و بعد خورد کنند، دیگر انعطاف نشان نمیدهند. ولی اگر آن موقع دولت از تیم مذاکره کننده حمایت میکرد و اقتصاد مقاومتی اجرا میشد، و آن طرف میدید که ترفندش جواب نمیدهد، امکان این وجود داشت که جلوی تیم ما انعطاف نشان دهند و ما به توافق برسیم. این عامل اصلی بود که وقتی طرف غربی ببیند پشت تیم مذاکره کننده خالی است، دیگر انعطاف نشان نمیدهد و میخواهد شما را له کند و بعدا پای میز مذاکره بیاورد.* اشتباه حرفهای مذاکراتی تیم هستهای ایرانیک اشتباه دیگر دولت احمدینژاد داشت که این اشتباه فوقالعاده حرفهای مذاکراتی است. تیم مذاکراتی ما در استانبول ۱و ۲، بغداد، مسکو و... اشکال اساسی داشت. من دو سال پیش که تیم مذاکره کننده قبلی در اوج قدرت بودند، این اشتباه را گفتم ولی به نظرم الان که از قدرت کنار رفتند و ما هم یک چوب به آنها بزنیم، مردانگی نیست. این مطالبی هم که میگویم، قبلا گفتهام و الا نمیگفتم.اشتباه تیم مذاکره کننده ایرانی این بود که فکر میکرد مساله، مساله مبارزه منطقی و جنگ منطق هاست. وقتی طرف ایرانی پشت میز مینشست و آنها هم در مقابل مینشستند، تیم ما فکر میکرد باید به لحاظ منطقی آنها را مجاب کند و اگر این اتفاق بیفتد و استدلال ما محکم باشد، به نتیجه میرسیم. تیم ما مبنا و محور اصلی را براساس منطق گذاشته بود که باید ثابت کنیم منطق برتریم و اگر منطقمان را برتر کردیم، مذاکره را بردیم و به توافق رسیدیم. برای اینکه منطقشان را قویتر نشان دهند (خنده) پاورپوینت بردند و در دیوار نشان میدادند که حرفمان این است و میخواهیم این کار را بکنیم و... انگار مثلا کلاس درس است و اینها (۱+۵) هم شاگرد کلاس هستند و باید اینها را توجیه کرد تا شیرفهم شوند تا مشکلات تمام شود. یعنی تیم ایرانی فکر میکرد طرف مقابل گیج و گور هستند و مساله اینها توجیه و شیرفهم شدن است که به نتیجه نمیرسیم. اگر توجیهشان کنیم، به نتیجه میرسیم.این اشتباه حرفهای آنها بود. در حالی که شما میدانید مذاکره با تیم ۱+۵ که قدرتهای جهان هستند، معادله براساس موازنه قدرت و اهرمها و کشمکش و توازن اهرمهاست. شما وقتی سرمیز مذاکره مینشینید، دولت نباید پشت سرتان را خالی کند. اهرمها را باید شما طراحی کنید و موازنه ایجاد کنید و امتیاز بدهید و امتیاز بگیرید. پس مذاکره موازنه قدرت و اهرمهاست و تعادل بین امکانات دو طرف است وگرنه اینکه شما ثابت کنید که منطق ما برتر است، آنها مجاب میشوند و حقانیت شما را امضا میکنیم، نیست.شما نگاه کنید که بعد مذاکرات استانبول، بغداد و... دوستان میگفتند «منطق ما برتر بود و ما ثابت کردیم موضع جمهوری اسلامی ایران منطق برتر و موفق است». دوستان ما اساس و پایه یک مذاکره قدرتمندانه را براساس توازن قدرت نمیدانستند. اصلا در اصل قضیه پرت بودند. من آن موقع من گفتم که شما اشتبا میکنید و معادله حاکم بر این مذاکرات، منطق و برتری آن نیست؛ برتری قدرت و تعامل قدرتهاست. این مطالب را حتی روزنامه دولت منتشر کرد. پس جوابتان را دادم. در دوره احمدینژاد اول سر واژه کلی رفع ابهام اشتباه کردند؛ بعد ماجرای بیانیه تهران و سر کار رفتن و تست آمریکاییها بود و بعد هم ۴-۵ دور مذاکره که منطق را ثابت کنند.* سریعالقلم نباید در موضوع مذاکرات هستهای نظر بدهد*تسنیم: در دوره جدید (دولت یاردهم) برخی همچون دکتر سریعالقلم اعتقاد دارند که هرکسی غیر از آقای روحانی هم رئیسجمهور میشد، باید توافق میکرد. حتی اگر آقای جلیلی هم رای میآورد، باید توافق میکرد. آیا اگر هر دولتی روی کار میآمد، به این میزان نیاز به توافق احساس میشد؟- نوبری: دقیقا مساله اصلی از اینجا شروع میشود. میخواهم از همان زاویهای که امثال آقای سریعالقلم، دیگران را مواخذه میکنند و میگویند لبو فروش و راننده تاکسی نباید درباره مذاکرات اظهارنظر کنند، جوابشان را بدهم؛ البته که این نظر را قبول ندارم، ولی از همان زاویه جوابشان را میدهم.من به ایشان میگویم شما هم نباید اظهارنظر کنی! زیرا این موضوع در تخصص شما نیست؛ اینکه شما اظهارنظر کنید که هر دولت و تیمی هم بودند، باید توافق میکردند، از زاویه چه تخصصی است و رشته شما چیست؟ اصلا آیا تجربه کار دیپلماتیک دارید؟ اگر شما قائلید یک لبو فروش و راننده تاکسی نباید در این زمینه اظهارنظر کند، به همان قیاس شما هم نباید اظهارنظر کنید؛ شما هم باید سکوت کنید زیرا این مساله در چارچوب تخصص شما نیست. مثلا اگر بنده در رشته تخصصی ایشان اظهارنظر کنم، ایشان میگوید این مساله تخصص شما نیست و برای چه این حرف را میزنی؟ پس به آقای سریعالقلم میگوییم این تخصص شما نیست و بنابر نظرات خودتان نباید در این زمینه اظهارنظر کنید.مورد دوم این است که نه تنها این موضوع تخصص تئوریک ایشان نیست، بلکه در تخصص حرفهایشان هم نیست. دیپلماسی علم و تجربه را با هم لازم دارد. یعنی یک استاد دانشگاه که حتی رشته سیاست درس میدهد، در این حد توانایی ندارد که این موضوع را تجزیه و تحلیل کند که هر دولتی بود باید این کار را میکرد یا نمیکرد. حتی اگر درس تئوریک در دانشگاه بدهد، تجربه حرفهای دیپلماتیک ندارد.جملهای که به نقل از آقای سریعالقلم گفتید، هم بار علمی سیاسی و هم بار حرفهای دیپلماتیک دارد. پس بنابراین دو دلیل، آقای سریعالقلم اظهارنظرشان در این مورد خارج از پذیرش است.* دولتهای تنبل به دنبال امضای سریع توافقنامه هستندبنده به عنوان کسی که هم درس در این حوزه خواندهام و هم رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی بودم و ۳۳ سال دیپلماتم و سختترین مذاکرات را با ابرقدرتها کردم، به شما میگویم این چیز درست نیست و درست برعکس است. یعنی اینکه هر دولتی میآمد، همین توافق را میکرد، درست نیست. هر دولتی بر سر کار میآمد، اهتمام میکرد که توافق بکند. چرا؟ زیرا دولت دوست ندارد که در تحریم باشد. دولت دوست دارد در تحریم نباشد و نفتش را بفروشد. دولتهای تنبل عادت دارند نفت بفرشند و دلار در جیبشان باشد و مصرف کنند. تخصص دولتهای ایران در مصرف دلارهای نفتی است و کاری دیگر بلد نیستند. در همه دولتها وضع اینچنین بوده. در دولت آقای احمدینژاد بود بیشترین ضربه را از این ناحیه خوردیم. درآمد نفتی دوره ایشان بسیار بالا بود ولی درآمدها را دود کرد و رفت هوا و فقیرترین مردم را تحویل دولت بعدی داد که باید یارانه بگیرند.* توافقنامه ژنو برای گرفتن دلارهای نفتی هم ضعیف استدولت فعلی هم همین طور وابسته به نفت است. دولتهای ایران بنابر ذات تنبلیشان میرفتند که زود موافقت کنند و نفت را بفروشند و دلار بگیرند و کیف کنند. پس این حرف، از این زاویه درست است ولی هر دولت روی کار آمده، لزوما این توافقنامه را امضا نمیکرد. آنها اهتمام میکردند که هرچه زودتر توافق کنند و دلارهای نفتی گیرشان بیاید ولی لزوما این توافقنامه گیرشان نمیآمد. چرا؟ برای اینکه توافقنامه برای همین گرفتن دلارهای نفتی هم ضعیف عمل میکند. چرا ضعیف عمل کرده؟ اصلیترین جنسهای ما در مورد انرژی هستهای چه بوده؟ و چه هست که میتوانیم بدهیم و با آن معامله کنیم و دلارهای نفتیمان را بگیریم؟ باید مابهازای مهمترین جنسمان، برداشتن تحریمها میبود تا دلارها گیرمان بیاید. یعنی ما طبق توافقنامه نصف اورانیوم غنی شده بیست درصد را به ۵ درصد کاهش دادیم و نصفش را اکسید کردیم و نباید سانتریفیوژها را توسعه دهیم، نباید مدلهای قدیمی را نو کنیم، آب سنگین را باید همین وسط که کار تمام نشده، متوقف کنیم. همه اینها امکاناتی بود که ما میتوانسیتیم بدهیم و امتیاز بگیریم. از این بالاتر یعنی خطوط قرمز ما که نمیتوانیم بر سر آنها معامله کنیم. بعد از این مرحله، یعنی کلا باید فعالیتهایمان را تعطیل کنیم. غنیسازی سه درصد حکم تعطیلی دارد.پس این معاملهای که دولت یازدهم با هدف دلار شاپینگ و تنبلی که زودتر نفت را بفروشیم و دلار بگیریم و زندگیمان را بکنیم، امضا کرد، تامین نشده است. یعنی در مقابل تمام امکانات که ما در گام اول دادیم، ۴.۲ میلیارد دلار از صد میلیارد دلار گرفتیم.در گام نهایی که مذاکراتش چندی پیش آغاز شده است، ببینید صحنه چیست؟ ما هر آنچه که قبل از خط قرمز و تمام اهرمهای اصلیمان را دادیم رفت ولی آنها تحریم اصلی نفتی و بانکی را حفظ کردند. الان اهرم ما تعطیل شد و آن را گذاشتیم زمین؛ الان برنامه هستهایمان را نه توسعه میدهیم و نه حق داریم سانتریفیوژ جدیدی نصب کنیم؛ اراک را در همین نقطه متوقف کردیم و تمام نگرانی آنها برطرف شد.بعد از توافقنامه ژنو، آقای کری مصاحبه کرد و گفت «از این به بعد اسرائیل در امنیت است». آنها هنوز تحریمهای اصلیشان را حفظ کردند. حالا ما از فردا پای مذاکره رفتیم. در چه شرایطی؟ در شرایطی که اصل جنس را که میتوانستیم بدهیم، دادیم و رفت. چقدر گرفتیم ۴.۲ میلیارد دلار.در حال حاضر ایران بیش از صد میلیارد دلار اموال بلوکه شده در دست طرف غربی دارد و در همین مدت گام اول اجرای توافقنامه، حدود ۱۵ میلیارد دلار هم روی این صد میلیارد دلار میرود. پس اصل پولمان آنطرف مانده و کل تحریمهای اصلی و بانکی حفظ شده و یک آجرش را هم برنداشتهاند. اگر هم شرکتها بخواهند تکان بخورند و با ایران قرارداد امضا کنند، آقای اوباما میگوید کامیون آجر رویشان خراب میکنم. قطعنامهها هم که جای خودشان است. تحریمهای جدید هم هست که اگر شرکتهای جدید تحرکی داشته باشند، تحریم میشودند. حالا نگاه کیند که ما در چه شرایطی میخواهیم مذاکره کنیم؟ در شرایطی که در دستمان چیزی نیست که بدهیم و همه را دادیم رفت، باید مذاکره کنیم.* در مذاکرات دست ما خالی شده استاگر دولت در مذاکرات میخواست توازن حفظ شود، باید زمانی که اصلیترین اهرممان را میدادیم، اصلیترین جنس را هم از آنها میگرفتیم که نگرفتیم. خالی شدن دست ما الان باعث شده که آمریکا بگوید ایران باید یک سری تصمیمات سخت بگیرد. این یعنی چه؟ یعنی۴.۲ میلیارد دلار داده نشده، تا خط قرمز برنامه هستهای ایران تعادل دارد؛ حال اگر صد میلیارد دلار و بقیه تحریمها را بردارند، چه باید بدهیم؟ این تصمیمات سخت چه بخشی از برنامه هستهای ماست؟ آیا بردن برنامه هستهای به بعد از خط قرمز است؟ اسقاط کردن برنامه هستهای است؟ یعنی چهار سانتریفیوژ بچرخند ولی به درد ما نخورد و آنها هم بگویند که اجازه دادیم چرخ سانتریفیوژ بچرخد.* غرب به دنبال توسعه امتیازخواهیدر حال حاضر آنها به دنبال توسعه امتیازخواهی در مسائلی غیر هستهای هستند و رجزخوانیاش را شروع کردند و از برنامه موشکی، منطقه، تروریزم و مسائل حقوق بشر میگویند. آنها ۴. ۲ میلیارد دلار دادند، صنعت هستهای تمام، اگر بخواهند صد میلیارد بدهند، چقدر باید بدهیم؟ این را در کفه تناسب بگذارید و بررسی کنید.* پروتکل الحاقی مثل روغن سوخته استسوال منطقی این است که شما میخواهید برای اصل ماجرا چه کار کنید؟ الان که چیزی در دستتان ندارید؟ فوق فوقش یک پروتکل الحاقی مانده که آنهم عین روغن سوخته است زیرا در این توافقنامه شما پذیرفتید که آنها بیایند و بازرسیهایشان را بسیار بیشتر از آنچه در پروتکل الحاقی آمده بکنند. پس دیگر پروتکل الحاقی ارزش و مشروعیتی ندارد. یعنی دیگر این عروسی نیست که عروسی اولش باشد؛ اینها بیست دفعه عروسی کردند و دارند بازرسی میکنند و دیگر پروتکل جذابیتی برایشان ندارد زیرا محتوای بیشتر از این را برداشت میکنند. واقعا چه چیزی برای مذاکره در دست طرف ایرانی مانده؟ شاید میخواهند غنیسازی زیر۳.۵ و ۵درصد را محدود کنند. الان میروند روی سانتریفیوژهای ۱۹ هزارتایی که ۴ هزار دستگاه شود. وقتی سانتریفیوژها ۴ هزارتا شود، یعنی اتومات خودتان بعد از مدتی اینها را از کار میاندازید زیرا برای تامین اورانیوم یک نیروگاه، احتیاج به صدهزار سانتریفیوژ است. مقدار سانتریفیوژی که الان کار میکند، حدود ۸ هزار دستگاه است. این مقدار سانتریفیوژ اگر بخواهد کار کند و برای یک نیروگاه مواد تولید کند، باید نزدیک به ۲۰ سال فعالیت کند تا اورانیوم یک سال یک نیروگاه را تامین کند.در حال حاضر غربیها اجازه دادند برنامه شما در همین جا بماند و توسعه پیدا نکند. خب شما بعد یک سال، دو سال یا سه سال کار میکنید و بعد میبینید که با این، یک بیستم یک نیروگاه را نمیتوانید تامین کنید و باید بروید اورانیوم بخرید. این مقدار غنیسازی نیاز نیروگاه را تامین نمیکند، یعنی به درد صنعت هم نمیخورد؛ برای آزمایشگاه هم زیاد است. برای آزمایشگاه ۱۰ یا بیست یا نهایت ۱۶۴ عدد سانتریفیوژ هم کفاف میدهد. بنابراین ما خود به خود به این نتیجه میرسیم که باید کار را تعطیل کنیم.* تفاوت سرنوشت هستهای لیبی و ایراندر حال حاضر گام بعدی را هم دراز مدت تعیین کردند. مثلا ده ساله. در دراز مدت وقتی سانتریفیوژی کار کند که صنعت شما را تامین نکند و برای آزمایشگاههایتان هم زیادی باشد، خود به خود بعد از مدتی تصمیم میگیرید که، کار را تعطیل کنید. من این تئوری را از حدود ۴ ماه پیش و بلافاصله بعد از توافقنامه ژنو طی نامه سرگشاده برای آقای رییس جمهور نوشتم که این آمریکاییها در لیبی چون میتوانستند، درخت هستهایشان را قطع کردند و آکبند بردند اما چون میدانند ۷۰ میلیون افکار عمومی باهوش ملت ایران با دقت مساله را پیگیری میکنند که چه میشود،نمیتوانند درخت هستهای ایران را قطع کنند، بنابراین درخت را خشک میکنند. برهمین اساس هم گفتند گام دوم دراز مدت است. در یک گام دراز مدت تمام این درخت را خشک میکنند که خودش بیفتد.در توافق ما جنسهای اصلیمان را دادیم ولی آنها جنسهای اصلیشان را به ما ندادند و یک سری اشغالهای الکی مثل پتروشیمی را از تحریم خارج کردند. خود پتروشیمیها میگویند ما مشکلی برای فروش نداشتیم (خنده) اینها جنس سوخته را به ما فروختند. پتروشیمی ما داشت خود به خود میفروخت. بنابراین جنس اصلی را دادیم و جنس حتی فرعی درست و حسابی هم نگرفتیم. هیچ دولتی همچین توافقی نمیکرد.من هم به عنوان یک دیپلمات حرفهای به آقای سریعالقلم میگویم که حتما اگر این جنسی که به ادعای آنان دنیا را نگران کرده بود، ولی به گفته برخی در داخل اسقاطی یا هر چیز دیگری است، باعث شده تا ۱+۵ جلوی شما بنشیند. پس معلوم است همین اسقاطیها! برای آنها مهم بوده و بابت همین هم تحریمها را علیه ما به راه انداختند. پس این چیزی که شما هر اسمی روی آن مثل بنجل میگذارید، معادل تحریمهایی بوده که برای ما درست کردند. پس شما باید در معامله اینها را مبادله سازی میکردید.* آمریکاییها دستشان زیر ساتور ما بودباید اضافه کنم و به آقای سریعالقلم آموزش دهیم که صحنه بین ما فقط هستهای نیست. آمریکایی از این صحنه دنبال چیزیهای دیگر هستند؟ پس معلوم است ما در مساله خاورمیانه قدرت برتریم و آنها به امکانات ما احتیاج دارند که از افغانستان بیرون بیایند. در سوریه و فلسطین ما امکانات قدرتمندی داریم. پس اینطور نبوده که اینقدر وضع ما خراب بوده و وضع آنها شیک بوده که پای میز مذاکره مجبور شدیم اینگونه توافق کنیم و همه چیز را بدهیم برود. اتفاقا آنها درخواست مذاکره دادند، پس آنها بیشتر نیاز داشتند. پس معلوم است آنها در خیلی موارد دستشان زیر ساتور ما بوده است.* غربیها ما را در کوچه تنگ انداختند و توافقنامه گرفتنداگر تیم مذاکراتی، قوی و حرفهای و با هوشیاری کامل امکانات خودش را میدانست و دست حریف را میخواند، اینطوری هول هولی و شب تا صبح با همه چیز موافقت نمیکرد. اصلا چه کسی گفته من باید شب تا صبح بشینم و توافق کنم. این هول کردن برای این بود که ما را در کوچه تنگ بیندازند و از ما امضا بگیرند. تیم ایرانی باید میگفت که سر فرصت یک بند را با هم مذاکره میکنیم و بعد با تهران هماهنگ میکنیم و با حقوقدانان صحبت میکنیم و بعد از این سر بند بعدی میرویم. این جریان یک هفته یا ده روز طول بکشد، هم مهم نیست. اینکه شما با دو نفر و نصفی شب تا صبح توافق کنید، معلوم است از آنچه چیزی در میآید.* تسنیم: گویا در مذاکرات بروکسل هم همین اتفاقات افتاد و در مذاکرات فشرده، توافق حاصل شد. آنجا هم تیم ایران را گوشه انداختند و در آوردند. چرا؟ چون میدانند اگر فرصت پیدا شود و این متن درکشور بیاید و نخبگان و مقامات جدی ببینند، مشکلات آن را متوجه میشوند، بنابراین باید بیندازند گوشه و شبانه روز بکشند و در نهایت پس از امضا، بیاورند بیرون و بگویند تمام شد و شما را در معرض عمل انجام شده قرار دهند. این در حالی است که من مطمئنم دهها حقوقدان و افراد حرفهای دیپلمات برای هر یک از آن گروهها (۶ کشور) روی کلمه به کلمه این متن کار کردند.* تمام بندهای توافقنامه ساخته آمریکاییهاستجدای از این، تخصص تخصص هر یک از اعضای هیئت مذاکره کننده ایرانی را بپرسید. معلوم است که اینطور میشود. من محکم میگویم؛ قبلا هم گفتم ولی دوستان جواب نداشتند. تمام بندها و کلماتی که در این توافقنامه آمده، صنع آمریکاییهاست. دست ساز آنهاست و آنها طراحی کردند.* تسنیم: به خود توافقنامه بپرداریم. صبح یک روز بارانی آقای روحانی کنفرانس خبری گذاشتند. پیش از آن نامه به مقام معظم رهبری نوشتند و تبریک گفتند که طرف غربی حق غنی سازی ایران را به رسمیت شناخته. نکته بعدی ترک در ساختمان تحریمها بوده است. آیا در توافقنامه بر حق غنیسازی ما تاکید شده باشد؟- نوبری: الان به روایت خود تیم هستهای، اشارهای به حق غنیسازی ایران نشده است. اول میگفتند غنی سازی ما را به رسمیت شناختند و بر همان اساس هم آقای رییسجمهور به مقام معظم رهبری نامه نوشت.* اقرار تیم هستهای به عدم پذیرش غنیسازی ایران در توافقنامه ژنو* تسنیم: تیم مذاکره کننده میگفت در دو جا به این حق اشاره شده است؟- نوبری: بله! میگفتند این حق را گرفتیم. بعد آقای رییسجمهور بر همان اساس آن نامه را نوشت. الان تیم هستهای میگویند نه. حالا میدانید چه میگویند؟ میگویند «قرار نبوده که حق هستهای بگیریم؛ حق هستهای ما را NPT درماده چهار داده است. ما دنبال گرفتن حق نبودیم. به آمریکاییها و ۱+۵ چه مربوط که حق هستهای ما را بدهند. آنها مگر قرار است حق ما را بدهند؟ ما دنبال گرفتن حق نبودیم». پس خود تیم الان انکار میکند که همچین چیزی گرفته نشده و آن نامهنگاری غلط بوده است. خود تیم این را اقرار میکند. و اما براساس توافقنامه این مساله را تعریف کنم.* از این پس غنیسازی باید با نظر آمریکا باشددر توافقنامه آمده که ما باید اورانیوم غنیشده ۲۰ درصد را به زیر ۵ درصد برسانیم. ببینید چقدر حقوقدانان آمریکایی دقیق کار کردند. یعنی استادانه کار کردند. درست است که دشمن هستند ولی آدم باید به این هنر دشمن غبطه بخورد. حقوقدانان آمریکایی فکر کردند که اگر در توافقنامه بیاید که ایران اورانیوم ۲۰ درصد را به ۵ درصد برساند و نصفش را اکسید کند، این معنیاش این است که تلویحا غنی سازی ۵ درصد را به رسمیت شناختهاند. اما بلافاصله یک جمله آوردند. جمله چیست؟ میگوید «یک برنامه غنیسازی که توسط طرفین تعریف شده با عناصر توافق شده توسط طرفین منطبق با نیازهای عملی [ایران]، با محدودیتهای توافق شده در زمینه دامنه و سطح فعالیتهای غنیسازی، ظرفیت، مکانی که [غنیسازی] انجام می شود، و ذخایر اورانیوم غنی شده برای یک دوره ای که توافق می گردد».ایران باید حجم و اندازه مواد غنی شده را با توافق دوطرف مشخص کند. نیازهای ایران بابت غنیسازی باید به توافق دو طرف برسد. مکان غنی سازی باید به توافق برسد. اینها یعنی چه؟ یعنی شما نمیتوانید تلویحا نتیجه بگیرید که آنها ۵ درصد را به رسمیت شناختند. معنی این جمله این است که از این به بعد هر کاری بخواهید بکنید، باید با آنها توافق کنید. حتی تعریف غنی سازی را هم باید با آنها توافق کنیم. بر همین اساس جان کری بعد از امضای توافقنامه گفت ما حق غنی سازی ایران را به رسمیت نشناختیم. چرا؟ به چه استناد کرده بود؟ به همین بند. دقیقا به این بند بسنده کرده بود که هر نوع برنامه غنی سازی باید به توافق دو طرف برسد و دو طرف سر تعریف غنی سازی و اینکه غنی سازی چه است، باید توافق کنند. وقتی قرار شد غنی سازی چه است را با آمریکاییها توافق کنیم که ما چقدر غنی سازی لازم داریم، دیگر مجلس و دولت نمیتواند تصمیم بگیرد که ما چقدر غنیسازی لازم داریم.؛ بلکه آمریکاییها باید تصمیم بگیرند که ما چقدر نیاز داریم. تا آنها توافق نکنند ما حق نداریم بگوییم اینقدر غنی سازی نیاز داریم. پس تعریف غنی سازی باید به تائید آنها برسد. اندازه غنی سازی باید طبق تعریف آنها باشد؛ درصد و محل و... هم باید به تائید آنها برسد.* توافقنامه ژنو ناقض حاکمیت ملی است*تسنیم: اگر آنها توافق کنند که در شیراز یا کردستان و یا مشهد غنیسازی کنیم، باید در همان شهر غنیسازی کنیم؟- نوبری: بله! احسنت! این اصلا نقض حاکمیت ملی است. نیاز ایران را باید مجلس و دولت بررسی کند و بگوید که مثلا دو کارخانه و اینقدر غنی سازی میخواهم. اما طبق توافقنامه شما حق ندارید حتی نیازتان را تشخیص دهید. آمریکاییها باید بگویند که چقدر نیاز دارید. خب. پس این چه میشود؟ میشود شیر بییال و کوپال و اشکم؛ یعنی الان اینها میگویند ما غنی سازی را گرفتیم ولی وقتی تعریف غنیسازی را هم با شما نکرده، حق دارد بگویند من ندادم. یعنی میگویند ما شیر را گرفیتم آن میگوید آره ما شیر را دادیم. اخیرا هم میگویند که ایران میتواند این مقدار غنی سازی داشته باشد ولی چه شیری؟ شیر بیدم و یال و اشکم به ما دادند. خب! پس جای جای توافقنامه ژنو پر از اینجور کارهای حرفهای است.* ای کاش توافقنامه درباره غنیسازی سکوت میکردپس از توافقنامه ژنو ظاهر ماجرا این بود که تیم مذاکراتی به تهران آمد و جشن برپا شد و آقای رییسجمهور نامه نوشت که در متن توافق غنی سازی آمده و خوشحال و... ولی در عمق که میروی، میبینی قضیه فرق دارد. یعنی چه بهتر که این جمله در توافقنامه نبود. همین جملهای که به قول دوستان در دو نقطه آمد، را آمریکاییها در متن گذاشتند. (خنده) اگر این دو جمله را نمیگذاشتند به نفع ما بود. اصلا توافقنامه درباره غنیسازی سکوت میکرد، به نفع ما بود. فقط همین را میگفت که ایران باید اورانیوم غنی شده بیست درصد را فلان کند و درصد بیست درصدش را ۵ درصد بکند، ما برده بودیم ولی اینکه میگوید هر نوع برنامه غنی سازی متضمن تعریف و اندازه مشترک، نیاز مشترک و محل مشترک، یعنی باید محلش هم آنها تائید کنند. یعنی اگر ما بگوییم در یزد کارخانه غنی سازی بسازیم، آنها میتوانند بگویند در شیراز بساز. این یعنی نقض حاکمیت ملی. از این به بعد در هر حرکت هستهای باید توافق آمریکاییها باشد. این خیلی توهین به ملت ایران است که نیاز غنی سازی ایران را باید آمریکا تائید کند.حالا میدانید چه کار میکنند؟ اینجا هم یک کلکی زدند. میگویند مگر قرار نیست غنی سازی تعریف مشترک داشته باشد و دو طرف درخصوص نیاز ایران توافق کنیم؟ خب نیاز ایران چقدر است؟ یک نیروگاه در بوشهر دارید که طبق قرارداد ده ساله روسها اورانیوم غنی شدهاش را آکبند تحویل میدهند. یک راکتور تهران دارید که خودتان میگوئید ۲۰ درصد تولید کردید و ۱۲سالتان را تامین میکند. پس به اورانیوم ۵درصد و۳.۵ درصد هم احتیاج ندارید. مگر قرار نشد براساس نیاز عملی، ایران غنیسازی داشته باشد؟ نیاز عملی ایران الان صفر است پس عملا طرف آمریکایی خواهد گفت که نیاز شما صفر است. صبر کنید تا ببینیم چه زمانی نیاز پیدا میکنید. ببینید چه زیبا درست کردند! در ظاهر غنی سازی را به ما دادند و موافقت کردند ولی در عمق هیچ!دقیقا کاری که آمریکاییها کردند، کار حرفهای است. اگر بند به بند و کلمه به کلمه را تجزیه و تحلیلی حقوقی بکنم خواهید دید همینطور است. حالا این قسمت غنی سازی را برایتان جواب دادم.* پرداختن به قطعنامهها و جلب رضایت شورای امنیت!!برویم سر جای دیگری که دوستان میگویند. فرازهای اوجی که دوستان از توافقنامه میگویند یکی غنی سازی است که گفتند در دو جا گرفتند ولی دیدید که این دو جا را آمریکاییها گذاشتند و ای کاش نمیگذاشتند. فراز دیگر، قطعنامهها است که میگویند کلمه پرداختن آمده در حالی که غربیها همواره اصرار داشتند که باید قطعنامهها اجرا شود. پس ما بردیم و این پیروزی بزرگ است. در تلویزیون مرتب دیدید که میگویند اَدرِس کردن. اما باید گفت آنها دنبال این بودند که کلمه اجرا بیاید و اگر اینجا اجرا میگذاشتند که دیگر نیازی به این توافقنامه نبود. (خنده) ما قطعنامهها را اجرا میکردیم. دعواها از کجا شروع شده است؟ آنها قطعنامه صادر کردند و ما اجرا نکردیم. خب ما اگر قطعنامهها را اجرا میکردیم، اتوماتیک تحریمها لغو میشد. آنها گفتند این قطعنامهها را اجرا کنید و اگر اجرا نکنید این تحریمها علیه شما وضع خواهد شد. خب ما اگر قطعنامهها را اجرا کنیم که دیگر تحریمها رفع میشود و احتیاج به نشستن ۱+۵ و مذاکره و توافق نداریم؛ میرویم و قطعنامه را اجرا میکنیم و تحریمها هم اتومات رفع میشود. پس این یک تقلب است که میگویند یک پیروزی بدست آوردیم و به جای اجرا کلمه اَدرس آمده است. ببینید آنها چقدر زرنگی کردند. باز این جمله را هم آنها گذاشتند. من ثابت میکنم کلمه اَدرِس را آنها گذاشتند که «پرداختن به قطعنامه¬های شورای امنیت با نظر به اینکه ملاحظه شورای امنیت سازمان ملل در این موضوع به صورت رضایت بخش، به نتیجه برسد». این را هم آمریکاییها گذاشتند. چرا؟ چون اجرا را که نمیتواتنستند بگذارند. باید یک چیزی را بگذارند که کلمه اجرا نباشد زیرا اگر اجرا گذاشته میشد، کل توافقنامه روی هوا بود. ولی در عین حال دنبال کلمهای رفتند که عملا همان مفهوم را حاصل کند. آنها دو کلمه اختراع کردند. اَدرس و پرداختن را آوردند تا ما به قطعنامهها -در گام میانی و مبهم- بپردازیم تا رضایت شورای امنیت حاصل شود. هم واژه پرداختن کلی است و هم رضایت حاصل شدن.باید به آمریکا بگوئیم که چه کار باید بکنم تا تو رضایت بدهی؟ (خنده) برو بریم! اون موقع که برای اعتماد گفتند تعطیل کن و حالا برای رضایت باید چه کار کنیم؟ آخرش هم میگویند همه قطعنامهها را اجرا کن تا رضایت بدهیم. چقدر قشنگ و حرفهای و بینظیر کار کردند. یعنی اصلا بهتر از این کلمه، جایگزینی برای اجرا نمیتوانستند بگذارند. پس حالا نگاه کنید.من تمام این نکات را در نامه سرگشاده به رئیس جمهور آوردم ولی آن موقع اینها جنبه تنوریک داشت و فضای مثبت بود و همه در حال جشن بودند. نوشتم که خلل و فرج و چاله چولههای ناجوری در قطعنامه وجود دارد ولی کسی گوشش بدهکار نبود و به این امر اهمیت نداد. حالش را نداشتند به این موضوع توجه کنند.منبع: تسنیم |
↧
به روحانی گفتم آمریک میخواهد درخت هستهای در ایران بخشکاند
↧