به گزارش گروه بین الملل "ندای انقلاب"، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در مصاحبه مشروح خود با روزنامه السفیر لبنان به بررسی مسایل مختلفی از جمله اوضاع داخلی لبنان، تحولات سوریه و رژیم صهیونیستی و اقدامات تروریستی در منطقه و داخل لبنان پرداخته است، آنچه از نظر شما می گذرد، ترجه کامل و مشروح این مصاحبه تفصیلی است.جایگاه اسرائیل در تحولات سوریه و منطقه چیست؟نصرالله: ما از همان ابتدا، در جریان پیگیری اوضاع مشاهده کردیم که نگرانیهایی در اسرائیل وجود دارد، ( البته عجیب است که هنوز در این دوره در جهان عرب کسی وجود دارد که شبانه روز اسرائیلی ها را رصد می کند و به اظهارات و برنامه ها و کنفرانس ها و مطالعات آنها و گزینهها و بررسیایشان اهمیت میدهد و آنها را بررسی می کند.) قبل از آغاز حوادث سوریه این نگرانی در میان اسرائیلی ها بود، مبالغه نمی کنم اگر بگویم که این یک نوع حالت وحشت بود. آنها کنفرانس هایی را برگزار می کردند و در آن از محیط راهبردی صحبت می کردند و می گفتند که تحولات راهبردی بزرگی در منطقه ایجاد می شود که در راستای منافع اسرائیل نیست. آنها این تحولات را ۱۰۰ درصد در راستای منافع مقاومت می دانستند.آنها اعلام میکردند که محوری در منطقه ایجاد خواهد شد که شامل ایران و عراق و سوریه و فلسطین و مصر خواهد بود، آنها سقوط حسنی مبارک رئیس جمهور مصر را عاملی برای انتقال مصر به موضعی دیگر می دانستند، بعد از این کشورها نیز از تغییر موضع لیبی و تونس خبر می دادند.آنها تصور می کردند که تمام منطقه به سمت این محور پیش می رود. در این صورت آنها حق داشتند نگران باشند، چرا که رهبران بزرگی در میان احزاب و نیروها و جنبش های منطقه ای وجود داشت و به نظر می رسید که این رهبران در بسیاری از این کشورها قدرت را در دست خواهند گرفت. این رهبران البته بعدها گفتمان خود را تغییر دادند، یعنی از دشمنی مطلق با آمریکا به ایجاد روابط استراتژیک و منافع راهبردی با این کشور روی آوردند.اسرائیل در وهله اول به شدت نگران بود، بحثهایی در ستاد ارتش اسرائیل ایجاد شده بود که در آن خواستار ایجاد تعدادی از یگانهای نظامی برای استقرار در مرزهای جنوبی یعنی در مجاورت مصر شده بودند. این نگرانی راهبردی تا حدی بود که باعث تجدید نظر در ساختار نظامی سوریه نیز شد.اسرائیل با همه گزینه ها در سوریه موافق است، غیر از ابقای اسداین نگرانی تا آغاز حوادث سوریه ادامه پیدا کرد. وقتی اتفاقات سوریه آغاز شد، موضع اسرائیل ۱۸۰ درجه تغییر کرد و اسرائیل به آرامش رسید. اسرائیل گفت که این محوری که ما نگران تشکیل آن بودیم، خیلی زود تجزیه شد و از بین رفت. آنها عبارت های زیاد اینچنینی به کار بردند.طبعا دیدگاه من به عنوان یک پیگیری کننده مسایل مربوط به اسرائیل و بررسی کننده اظهارات مقامات ارشد سیاسی و امنیتی و نظامی این رژیم این است که اسرائیل قطعا تمام گزینه ها در سوریه را می خواهد، غیر از گزینه روی کار باقی ماندن دولت بشار اسد که با آن کنار نخواهد آمد. این یک پیش گویی نیست، در بررسی هایی که بین آنها انجام شده و در اظهارات آنها و حتی در بررسی های ضمنی شان آنها همه گزینه های دیگر را ترجیح می دهند. آنها از تجزیه سوریه استفاده می کنند، آنها تخریب سوریه را نیز می خواهند، آنها با باقی ماندن جنگ در سوریه تا ۲۰ و حتی ۳۰ سال آینده نیز موافقند و از آن سود می برند.کار آنها به جایی رسیده که حتی در مورد وجود بشار اسد و دولت کنونی و گروه هایی که آنها را جهادی بین المللی می خوانند نیز مقایسه کرده اند، آنها در اصطلاح خود می گویند که ما ترجیح می دهیم جهاد گران در سوریه روی کار باشند، اما بشار اسد نباشد. این سخن منطق هم دارد، آنها می گویند که بشار اسد و دولت سوریه بخشی از محور ایران و سوریه و لبنان و فلسطین یعنی جنبش های مقاومت است.اما اگر جماعت های جهاد گرای بین المللی در سوریه به حکومت برسند، چند فایده نصیب اسرائیل می شود، اول اینکه جنگ داخلی در سوریه ادامه پیدا می کند. دوم اینکه این افراد توانایی تشکیل دولت را ندارند، چرا که ما تجربه آنها را در افغانستان و جاهای دیگر دیده ایم، آنها نمی توانند تهدیدی موجودیتی برای اسرائیل باشند. این در حالی است که محور مقاومت تهدیدی راهبردی و حتی موجودیتی برای اسرائیل است و سوریه نیز بخشی از این محور است.نکته سوم اینکه اولویت اصلی گروه های جهادی مبارزه با این محور ( مقاومت) است، نه مبارزه با اسرائیل. این بدان معنی است که جهاد گران با حزب الله و عراق و ایران وارد جنگ خواهند شد و حتی با محور مقاومت سنی نیز که با آنها بیعت نمی کنند جنگ می کنند، این برای اسرائیل مشخص است و آنها علنی این موضوع را مطرح کردهاند.اینجا بود که اسرائیل آرام شد و فکر کرد که این محور تجزیه خود را آغاز کرده است. سوریه در این محور تضعیف میشد و این برای اسرائیل یک رویا بود. ما مطالعات انجام شده در میان اسرائیلی ها بعد از جنگ ۳۳ روزه را می دانیم و می دانیم که کمیته وینوگراد تشکیل شد و مطالعات زیادی انجام شد، تمام این مطالعات به دنبال یافتن پاسخ این سوال بود که راه حل چیست؟ از آن زمان و قبل از تمامی اسامی بهار عربی یا بیداری اسلامی یا هر اسم دیگری اسرائیلی ها می گفتند که نمی توانند به دلایل متعدد دوباره با حزبالله وارد جنگ شوند.آنها با ایران نیز نمی توانستند وارد جنگ شوند. اسرائیلی ها می گفتند که تنها راه حل مقابل ما حمله به حلقه میانی این محور یعنی سوریه است. این چیزی بود که آنها خیلی پیشتر از حوادث سوریه در مورد آن سخن می گفتند، اما آنها نمی دانستند چطور باید این کار را انجام دهند و طبعا آنها از حمله اسرائیل به سوریه سخن می گفتند، اما وقتی حوادث سوریه آغاز شد، یکی از مهم ترین گزینه های اسرائیل وارد عرصه اجرا شد و این باعث آرامش آنها شد.اسرائیل با همه گزینه ها در سوریه موافق است، غیر از ابقای اسد/ انفجار مزارع شبعا کار حزب الله بود/پروژه براندازی دولت سوریه به پایان رسیده استاین ها برای سه سال قبل بود، الان اوضاع چطور است؟نصرالله: الان هنگامی که یک اسرائیلی محیط راهبردی ویژه خود را ارزیابی می کند، اوضاع با دو سال قبل یا سه سال قبل متفاوت است، اسرائیلی ها الان می دانند که مشکلی در جبهه مصر ندارند، در مورد سوریه نیز می بینند که سوریه در حال فرسایش است، محور مقاومت با مشکلات بزرگی مواجه شده است، اوضاع فلسطینی ها در نتیجه درگیری های داخلی و مشغول بودن امت اسلام به کارهای خود بسیار سخت است.البته درست است که امت اسلام همواره مشغول کارهای خود بوده، اما موضوع فلسطین همچنان در گفتمان آنها باقی است. الان فلسطینی ها مشکلات زیادی دارند، مردم غزه نیز مشکلات بیشتری نسبت به فلسطینی ها دارند که قبلا اینگونه نبود. بگذارید بگویم که سردی که در مناسبات حماس با محور مقاومت و ایران و حزب الله ایجاد شده و قطع مناسبات حماس با سوریه در این عرصه تاثیر داشته است.هنگامی که یک اسرائیلی به منطقه نگاه می کند یا به اصطلاح خود آنها محیط راهبردی اسرائیل را بررسی می کند، می بیند که میزان خطرات و تهدیداتی که فراروی آنها قرار گرفته، از سه سال قبل کمتر شده است. اما اوضاع اینگونه نیست، اسرائیل در هر موضوعی در منطقه مشکلی واقعی به نام ایران دارد، آنها نگرانی جدی نسبت به موضوع ایران دارند. اسرائیلی ها نسبت به هر تفاهم یا همگرایی و ساماندهی اختلافات بین ایران و غرب نگرانی های جدی دارند.آمریکایی ها نیز همواره نیاز دارند که این رژیم را مطمئن کنند و اوضاع و جزئیات مسایل را به آنها گزارش دهند تا آنها غافلگیر نشوند. تل آویو نگران موضوع ایران است و به همین علت است که ما می بینیم در بررسی پرونده هسته ای ایران می خواهد موضوعاتی مانند توان موشکی ایران را نیز به مذاکرات اضافه کند، این موضوع قبل از اینکه خواست آمریکا باشد، خواسته اسرائیل است. چرا که ایران همچنان مشکل اسرائیل است. اسرائیل در مورد حزب الله دو نوع نگرانی دارد. اول: در موضوع مقاومت در لبنان هنگامی که اسرائیل از نگرانی های خود در ابعاد مختلف صحبت می کند، فرض می کند که ممکن است اوضاع سوریه به گونه ای باشد که بشار اسد تحریک شود سلاح های خاصی را به حزب الله لبنان بدهد که در گذشته آنها را نمی داد. این موضوعی است که دشمن مطرح می کند واز سلاحی که موازنه ها را به هم بزند می ترسد و آن را خط قرمز خود می داند. تمام استدلال هایی که اسرائیل مطرح می کند و در حمله به جنتا نیز از این استدلال استفاده کرد، در این راستا است. آنها مدعی هستند که کاروانی از این سلاحها را هدف قرار داده اند، در حالی که این ادعا درست نبود.دوم: درست است که اسرائیل ممکن است وجود حزب الله را عاملی برای فرسایش این کشور بداند، اما زوایای دیگی نیز وجود دارد که برای اسرائیل مهم تر و خطرناک تر است. این زوایا مربوط به ایجاد تجربه در میان عناصر حزب الله است، یعنی امروز مثلا اگر در جهان عرب موضوع القصیردر رسانه ها و سیاست مطرح شد، در جهان عرب در حد صف بندی دوست و دشمن باقی می ماند، اما در میان اسرائیلی ها موضوع متفاوت است.آیا می توانیم در مورد ارزیابی های اسرائیل بیشتر صحبت کنیم؟اسرائیلی ها حوادث القصیر را از بالا تا پایین با تمامی جزئیات دردناک و نقش نیروها و نحوه فعالیت آنها بررسی کردند و مطالعات زیادی را در مورد آن انجام دادند. هچ کس در این موضوع شکی ندارد که ورود ما در مناطقی که مجبور به ورود به آنها بودیم، چه در القصیر یا قلمون یا دمشق بدون در نظر گرفتن حجم مشارکت نیروهای حزب الله در کنار نیروهای سوری، موضوع جدیدی بود. من الان از ناحیه محض نظامی صحبت می کنم، تجربه مقاومت در لبنان با تمامی میدان های دیگر متفاوت بود.به این دلیل اسرائیلی ها الان نگران تجربه حزب الله در سوریه هستند. آنها نمی دانند که اگر جنگی در لبنان در بگیرد، حزب الله می تواند رویکرد های جدید را در جنگ انتخاب کند یا نه؟ این موضوعی است که به صورت جدی الان در دست بررسی است. نگرانی آنها الان ایران و حزب الله است، طبعا غزه نیز همچنان نگرانی بزرگی برای اسرائیلی هاست، چرا که میدانند، شرایط آنها در غزه سخت تر از قبل شده است.علت همگرایی صهیونیست ها با شورشیان سوریهطبعا اسرائیل الان نگرانی پیروزی این محور در سوریه است و آن را به صورت واضح مطرح کرده است، چرا که این احتمال را می دهد که این محور پیروزخواهد شد. آنها حتی بیشتر از این را نیز گفته اند و گفته اند که اگر سوریه در این جنگ پیروز شود، این به معنای پیروزی تمام محور مقاومت است، به همین علت آنها از پیروزی بشار اسد نگران هستند.این موضوع ماهیت مناسبات کنونی بین گروه های مسلح در استان القنیطره با اسرائیلی را نشان می دهد. داستان دیگر از موضوع مداوای زخمی ها و بیمارستان های میدانی گذشته است، تحرکات عناصر مسلح در این منطقه حاشیه های زیادی دارد و آنها آزادی عمل کامل در تحرکات مرزی دارند و اسرائیل هیچ ملاحظه ای نسبت به تحرکات آنها و تجهیز و آموزش آنها ندارد.در برخی مواقع موشک باران های اسرائیلی نیز در راستای خدمت به این گروه و ایجاد پوشش برای تحرکلات میدانی عناصر مسلح است، یعنی اوضاع تا اینجا پیش رفته است. این یک مثلث است که ما در لبنان به عنوان محور مقاومت توجه خاصی روی آن داریم. ما مناسبات مستحکم بین گروه های مسلح در این منطقه و اسرائیلی ها را رصد می کنیم.آیا خط قرمز یا حد و مرزی برای حضور حزب الله در جغرافیای سوریه وجود دارد؟نصرالله: ما تنها آنجایی حضور داریم که باید باشیم.برداشت شما از حمله اسرائیل به یکی از اهداف حزب الله در نزدیکی مرز لبنان با سوریه چیست؟نصرالله: ما از این حمله این برداشت را کردیم که اسرائیل سعی دارد از شرایط کنونی برای تغییر قواعد بازی استفاده کند یا به صورت دقیق تر سعی دارد قواعد درگیریها را تغییر دهد.در سالهای اخیر اسرائیل سعی کرده به مرحله ای در جنوب لبنان برسد که بتواند بدون مشکل تا عمق چندین متری وارد اراضی لبنان شود، این موضوع از طریق یونیفل و ارتش لبنان بررسی می شد، اما اسرائیل این انتظار را نداشت که مقاومت در طول مرزها مستقر شود تا مانع از ورود نظامیان اسرائیلی حتی به اندازه چند متر در داخل اراضی لبنان شود.اما در دوره اخیر مشخص شده اسرائیلیها بارها سعی در ورود به اراضی لبنان داشته اند و این اقدام نیز با چند هدف صورت گرفته، اولین هدف بررسی های جاسوسی و میدانی است، چرا که جاسوسی های هوایی به تنهایی مشکل را حل نمیکند و زوایایی وجود دارد که در بررسیهای هوایی مشخص نمیشود. بنابراین همواره نیاز به بررسی های میدانی احساس می شود. همچنین ممکن است برای کاشتن یک دستگاه جاسوسی وارد مرزها شود، مثل دستگاه هایی که برای جاسوسی در شبکه ارتباطات سیمی جنوب لبنان کاشته شده بود، یا ممکن است هدف از این نفوذ کاشتن بمب برای از بین بردن نفرات باشد. این نفوذها می تواند در راستای این مجموع هدفها باشد.ما در آن زمان تصمیم خود را گرفتیم در منطقه اللبونه دو بمب بزرگ کار گذاشتیم، این بمبها در عمق اراضی لبنان کار گذاشته شده و ده تا بیست متر از خط مرزی فاصله داشت. هنگامی که انفجار صورت گرفت، یکی از پیام های این عملیات به دشمن رسید و آن این بود که ما اجازه نمی دهیم که دشمن قواعد بازی را تغییر دهد، اسرائیل در هر مکانی که وارد شود، ما از آن خبر داریم و تصمیم خود را گرفته ایم و شهامت و عزم مقابله با دشمن را داریم.اسرائیلی ها نیز البته مانند تیم مقابل ما در داخل لبنان [۱۴ مارس] می خواهند اینطور نشان دهند که مقاومت تحت فشار قرار دارد و با این اقدامات میخواهد قواعد بازی را به نفع خود تغییر دهد، اما این یک برداشت اشتباه است.ارزش بمب اللبونه در آن زمان ارسال این پیام بود که مقاومت با وجود مبارزه در سوریه چشمان خود را در داخل لبنان نیز باز کرده و آمادگی مقابله با دشمن را دارد. این عملیات به صورت طبیعی می توانست کشته هایی را در میان نظامیان دشمن ایجاد کند، اما [گفته شد] که کسی کشته نشده و تنها زخمی شده اند. ما طبعا مسئول کشته شدن یا زخمی شدن این نیروها نیستیم، ما یک عملیات نظامی طبیعی را انجام داده ایم.بعد از عملیات اللبونه واضح بود که دشمن محاسبات و برگه های خود را به این صورت مرتب می کند که اوضاع خیلی هم ساده نیست. من به این موضوع در مراسم عیتا الشعب به صورت علنی پرداختم و گفت که گردشگری دشمن در مرزها پایان یافته است.البته اسرائیل می خواهد این ادعا را مطرح کند که اگر بداند قرار است سلاح های پیشرفته وارد لبنان شود، آنها را در هر جا که شده حتی در لبنان موشک باران خواهد کرد. این سخنی است که اسرائیل از چند سال پیش تکرار می کند، اما شدت آن در چند ماه اخیر افزایش یافته است.طبعا ما در صدد نیستیم که بگوییم چنین سلاحی را دریافت کرده ایم یا نه، چرا که ما نمی خواهیم وارد جنگ تبلیغاتی با دشمن شویم و به دشمن بگوییم که چنین سلاحی را وارد کرده ایم و تو نتوانستی آن را موشک باران کنی.هنگامی که دشمن موشک باران جنتا را انجام داد، مسئولیت آن را بر عهده نگرفت، هنوز هم رسما مسئولیت آن را قبول نکرده است، فقط رسانه های اسرائیلی از این موضوع صحبت کردند و تحلیلگران اسرائیلی نیز به آن اشاره کردند و بیانیه رسمی در مورد مسئولیت این اقدام صادر نشد. اما نزدیکان کابینه اسرائیل مدعی شدند که هدف از این حمله کاروانی از سلاح های پیشرفته بود که قرار بود به دست حزب الله برسد که البته این نیز نادرست بود.می توان این تحلیل را مطرح کرد که این حمله بیش از اینکه واقعا هدف مشخصی داشته باشد، یک بررسی واکنش طرف مقابل و تلاش برای تغییر معادله و تغییر قواعد بازی بود. دشمن می خواست اینگونه نشان دهد که اسرائیل اقدام به حمله موشکی به یک مرکز نظامی حزبالله لبنان کرد و حزب الله نیز سکوت کرد و هیچ واکنشی از خود نشان نداد، چرا که در جبهه سوریه مشغول است. این نوع برداشت می تواند این تحلیل را ارائه دهد که در صورت ضربه زدن در آینده نیز حزب الله لبنان سکوت خواهد کرد و ممکن است دشمن هر کامیون یا هر هدف یا خانه ای را در هر منطقه ای از لبنان به همین بهانه هدف قرار دهد و بگوید که تعهد دارد که سلاح های پیشرفته را از بین ببرد.انفجار مزارع شبعا کار حزب الله بودالبته منطقه ای که دشمن برای حمله انتخاب کرد نیز حساب شده بود: اول: دشمن هدفی نظامی در تپه ها را انتخاب کرد که غیر نظامیان در اطراف آن نباشند.دوم: این منطقه مشکوک بود و دقیق مشخص نمی شد که جزو اراضی لبنان است یا سوریه. چرا که در برخی موارد اراضی سوریه در آنجا وجود دارد که در اختیار لبنانی هاست.ما هنگامی که بیانیه خود را صادر کردیم، تاکید نمودیم که هر نوع تغییر در قواعد درگیری ها را رد می کنیم.من امروز این اطلاعات را برای اولین بار به السفیر می دهم، بمبی که در مزارع شبعا منفجر شد و حزب الله تاکنون مسئولیت آن را بر عهده نگرفته، از اقدامات مقاومت بود. یعنی این اقدام از سوی حزب الله انجام شد و البته این یک واکنش نبود، بلکه بخشی از واکنشی بود که قرار است نسبت به حمله اسرائیل انجام شود، ما نمی خواهیم مقید به سیاست تبلیغات رسانه ای در مورد تمام اقدامات خود باشیم و این یک سیاست جدید است.سابقا در جنوب لبنان سیاست ما بر این استوار بود که اقداماتی که انجام می دادیم را اعلام می کردیم و مسئولیت آن را قبول می کردیم، اما الان دیگر نه این اقدامات را رد و نه تایید می کنیم، ما ممکن است با این اقدامات مرتبط باشیم و ممکن است ارتباطی نداشته باشیم. اما در مورد انفجار مزارع شبعا ما مسئولیت آن را قبول می کنیم و این بخشی از پاسخ ما به حملات موشکی اسرائیل بود. طبعا اسرائیلی ها صد در صد متوجه شده اند که این عملیات از سوی حزب الله صورت گرفت.مطالبی نیز که در توئیتر مطرح شد و گروهک داعش مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت را نیز هیچ کس جدی تلقی نکرد. اسرائیل نیز پیام این حمله را دریافت کرد که تغییری در قواعد درگیری ها ایجاد نخواهد کرد و مقاومت تصمیم و اراده و عزم جدی و شجاعت لازم را برای پاسخ به حملات اسرائیل در اختیار دارد. پیام مقاومت این بود: اگر تو یک مرکز نظامی را هدف قرار دادی، مقاومت نیز در پاسخ به این حمله یک مرکز نظامی را هدف قرار داد.عملیات مزارع شبعا پیام واضحی داشت و آن این بود که ما تغییر قواعد درگیری ها به نفع دشمن را نمی خواهیم، چرا که موضوع مربوط به قواعد درگیریها نیست، بلکه بحث بازدارندگی مطرح است.اگر اسرائیل مجددا بخواهد با دلیل یا بدون دلیل با توپخانه یا هواپیما مراکز نظامی را هدف قرار دهد و بعد از آن حملات خود را گسترش داده و مراکز غیر نظامی را نیز هدف قرار دهد، این بدان معناست که تمام آنچه در سالهای قبل به دست آمده و پایین ترین آنها تفاهم آوریل از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ و تاکنون است، از بین رفته است.به نظر شما این پیام رسیده است؟نصرالله: بله،قطعا. اسرائیلیها چه نظامی، چه امنیتی، یا مطبوعاتی یا نماینده پارلمان هنگامی که اوضاع را بررسی کردند، از این عبارت استفاده کردند: عملیات مزارع شبعا پیامی واضح از سوی حزب الله بود که نشان می داد این حزب از ورود به جنگ با اسرائیل ترسی ندارد.آیا شما می توانید همزمان با حضور در سوریه با اسرائیل وارد جنگ شوید؟در مورد قدرت باید بگوییم که حزب الله لبنان –صرف نظر از اتفاقات سوریه و حضور در این کشور- بسیار قوی تر از سال ۲۰۰۶ است. این یک مبالغه نیست، بلکه واقعیت است. این قدرت از نظر تعداد و توان انسانی و توانایی جنگی نیروها و آموزش مد نظر است. حتی قبل از حوادث سوریه و بعد از جنگ ۳۳ روزه برنامهای در راستای بالا بردن سطح آمادگی کادر انسانی و سطح فکری و اطلاعاتی و درک نظامی و برنامه ریزی و بحثهای فرماندهی و مدیریت در حزب الله انجام شد، توان انسانی حزب الله بسیار بیشتر از سال ۲۰۰۶ شده است. توان مالی این حزب نیز بسیار بیشتر از سال ۲۰۰۶ است و اسرائیل این را به خوبی می داند.چه در سوریه جنگ باشد یا نباشد، اگر اسرائیل بخواهد جنگی را به لبنان تحمیل کند، مقاومت در لبنان بسیار بهتر از سال ۲۰۰۶ در برابر این حمله خواهد ایستاد و این یک امر قطعی است.منافع اسرائیل در آغاز جنگ با لبنان نیستآیا اسرائیل در این مرحله به لبنان حمله می کند؟ آیا در صورت حمله این جبهه محدود خواهد بود؟اسرائیل محاسبات خود را دارد، ایهود باراک اخیرا در سخنرانی به اسرائیلی ها هشدار داده و هشدار وی نیز از نظر فنی و تکنولوژیکی درست بود، چرا که تکنولوژی موشکهای دقیق در دسترس است و خیلی هم پیچیده نیست، وی هشدار داد که جنبشهایی مثل حزب الله و حماس و جهاد اسلامی ممکن است به آن دست پیدا کنند. در نتیجه این جنبش ها بویژه حزب لله می توانند هر هدفی را در عمق فلسطین اشغالی هدف قرار دهند. طبعا وی این سخنان را در اسرائیل گفته است. رئیس ستاد ارتش دشمن می گوید: هنگامی که جنگ آینده آغاز شود اولین موشکی که حزب الله شلیک کند به پنجره اتاق من خواهد خورد. منظور وی این است که مقاومت در لبنان موشک های دقیقی دارد که می تواند تل آویو را هدف قرار داده و از پنجره اتاق دفتر رئیس ستاد ارتش وارد شود.اسرائیل وقتی تصمیم به حمله می گیرد، با خود این سوال را مطرح می کند که آیا با این حمله می تواند کار مقاومت لبنان را یکسره کند؟ این صرف نظر از تمام اتفاقاتی است که در منطقه روی می دهد، چرا که محاسبات نظامی با زور دنبال میشود. بنابراین من به این سوال پاسخ میدهم که دیگر برای اسرائیل آسان نیست که بخواهد جنگ جدید را در منطقه آغاز کند، این به علت احتمالها و طبیعت درگیریهایی است که ممکن است رخ دهد و دستاوردها و خسارت هایی که اسرائیل در این جنگ با آن مواجه خواهد شد.تمام مقامات سیاسی و نظامی و امنیتی اسرائیل روی این نکته متفق القول هستند که با مقاومت لبنان وارد جنگ نشوند، مگر اینکه قطعا بدانند که در برابر یک جنگ سریع و سرنوشت ساز قرار دارند و پیروزی آنها در این جنگ واضح و مشخص باشد.دفعه قبل درگیری ها تا شمال فلسطین و مرکز سرزمین های اشغالی پیش رفت، اما این بار دیگر بحث تلآویو مطرح است. اسرائیل قدرت جنگ طولانی مدت را ندارد و می داند که در این جنگ عمق خاک آن به صورت دقیق و مشخص هدف قرار خواهد گرفت. آیا اسرائیل می تواند تضمین دهد که در این جنگ به پیروزی سریع و سرنوشت ساز خواهد رسید؟ تا الان هیچ کس در اسرائیل این ادعا را مطرح نکرده است. آنها می دانند که نباید توقعات را بالا ببرند، چرا که نمی توانند چنین چیزی را محقق کنند. از منظر سیاسی ما اعتقاد داریم که تفاوتی بین اوضاع کنونی با اوضاع گذشته وجود ندارد.ممکن است گفته شود که اوضاع عربی بد است، جواب این است که چه موقعی اوضاع عربی مانع و بازدارنده ای در برابر محاسبات اسرائیل در زمینه حمله به لبنان یا غزه یا سوریه یا هر کشور عربی دیگری بوده است؟ برعکس من اعتقاد دارم که اوضاع سیاسی الان بهتر از ۲۰۰۶ است، در سال ۲۰۰۶ بیشتر کشورهای عربی با این جنگ همراه بودند، عربستان علنا از حمله به لبنان حمایت کرد و هشت کشور صنعتی نیز نشست داشتند و بیانیه دادند و ما را در روزهای اول جنگ محکوم کردند، امروز اوضاع منطقه ای و بین المللی بهتر است، مقاومت در لبنان اوضاع منطقه ای و بین المللی خوبی دارد و به صورت نسبی از اوضاع جنگ ۲۰۰۶ بهتر است.علاوه بر اینها منافع اسرائیل در این است که منطقه در حال حاضر وارد درگیریهای داخلی شود. امروز اسرائیل نیاز دارد که ملتهای عربی و اسلامی آن را فراموش کنند. اما هر حمله جدید اسرائیل می تواند در دیدگاه عربی و افکار عمممی جهان عرب اولویت درگیری ها را به دشمن اسرائیلی بدهد و آنها الان مجبور به انجام این کار نیستند.همچنین از ناحیه اطلاعات نظامی و میدانی و سیاسی نیز انجام این حمله را بعید می دانم.عملیات ترور حاج حسان اللقیس در ضاحیه از سوی چه کسی انجام شد؟ آیا قطعا می دانید که اسرائیل این اقدام را انجام داد؟نصرالله: ما اینطور برداشت کردیم، اطلاعات اولیه ما این را نشان میداد. موضوع نگران کننده این است که اسرائیل تا این حد نزدیک شده است، البته اسرائیل همواره به ما نزدیک بوده است.کارشناسان اعلام کرده اند که بازسازی سوریه ۲۵۰ میلیارد دلار هزینه دربر دارد، به نظر شما هزینه کردن ۲۵ میلیارد دلار به معنای بنای سوریه ای غیر از سوریه امروز نیست؟ از سوی دیگر مذاکرات درباره آینده و سرنوشت نظام سوریه به کجا رسیده است؟ آیا همچنان «بشار اسد» به عنوان یک تضمین مطرح است، یا اینکه برکناری وی از قدرت یکی از شروط ساخت و بنای دولت جدید سوریه است؟نصر الله: تمام کشورهایی که به نوعی از گروه های مسلح در سوریه حمایت کرده اند، حاضر به پذیرش راه حل سیاسی نیستند. قطر، عربستان سعودی، ترکیه و مصر در وضعیت سابق نیستند. به کشورهای دورتر نگاهی بیاندازید. به اروپایی ها و آمریکایی ها. هیچ یک آماده راه حل سیاسی نیستند. اگر اتحادیه عرب در گذشته از راه حل سیاسی سخن گفت، به دلیل شکست های میدانی بود که گروه های تروریستی در عرصه میدانی خورده بودند.جامعه بین المللی پس از شکست در عرصه میدانی حاضر به نشستن پای میز مذاکره کنفرانس ژنو ۲ شد. آنها در ابتدا اصلا خواستار راه حل سیاسی نبودند. من این مناقشات را به خوبی به یاد می آورم. موضوع تنها شخص «بشار اسد» نبود، بلکه مشکل آنها با تمام نظام است. آنها می خواهند که همه نظام برود، بعد پای میز مذاکره و گفت وگو بنشینند. به نظر شما هدف برکناری نظام چیست؟ آنها با این کار می خواهند سوریه را به کجا سوق دهند؟ ترکیه واقعا چه چیزی را برای سوریه می خواهد؟ قطر و عربستان سعودی می خواهند سوریه را به کجا ببرند؟ همه دارای محاسبات بزرگ و محاسبات منطقه ای و محاسبات استراتژیک و غیره در سوریه هستند.به همین دلیل باید به قضیه سوریه از این بعد و از این دید نگریسته شود؟ ما به قضیه سوریه از این زاویه و از این بُعد نگاه می کنیم، اینکه سوریه دارای موقعیت و موضع و تاثیرگذاری خاص در منطقه است، به همین دلیل نبرد بزرگ منطقه در اینجا، در سوریه جریان دارد. آنها برای ایجاد این واقعیت ها وارد سوریه شدند، نه برای برقراری دموکراسی یا عدالت یا مقابله و رویارویی با فساد. این پایه و اساس درگیری ها و منازعات در سوریه است و این همه هزینه های مالی که صورت می گیرد و سلاح هایی که به سوریه ارسال می شود و این مناقشاتی که انجام می شود، همه و همه برای تغییر موضع سوریه و موقعیت آن است و بالطبع بشار اسد به این جهت که رئیس جمهوری این نظام است، رئیس این نظام است، باید تغییر کند. مناقشه ها تمام نظام را به عنوان یک مجموعه کامل هدف گرفته است. آنها حتی پس از سال اول بود که دریافتند، امور نظامی و حقایق جاری در عرصه میدانی بسیار سخت است. اما ناامید نشدند.پیشنهاداتی که به بشار اسد چه؟نصر الله: من می دانم که پیشنهاداتی جدی به بشار اسد شد، از جمله اینکه این گرایشات سیاسی حاکم بر سوریه را تغییر دهد. روابط دیپلماتیک خود را با ایران تغییر دهد. روابط خود با جنبش های مقاومت منطقه را قطع کند. آماده ورود جدی، واقعی و کامل به مذاکرات سازش با اسرائیل بشو، در این صورت دیگر مشکلی وجود ندارد و به همه مشکلات پس از آن رسیدگی خواهد شد، اما بشار اسد همه را رد و موضع خود را حفظ کرد. چنین پیشنهاداتی تنها از سوی طرف های بین المللی ارائه نشد، بلکه از سوی طرف های منطقه ای مورد حمایت غرب و تندرو نیز ارائه شد. بله من موضوع سوریه را از این بُعد برای شما ارائه می کنم، در آن صورت سوریه را چیز دیگر خواهید یافت. در این قالب و چارچوب بدون تردید ایجاد هرگونه تغییر و تحول آسان نخواهد بود.آیا جبهه رو در روی نظام انسجام و یکپارچگی خود را حفظ کرده است؟نصر الله: تغییر و تحولاتی که در عرصه میدانی روی داده، شما را به این نتیجه سوق می دهد که جبهه مقابل از هم فروپاشیده و گیسخته شده و به شدت ضربه خورده است. منظورم جبهه ای که طرح سرنگونی سوریه را در سر می پروراند و در این خصوص کافی نگاهی سریع به موارد زیر داشته باشیم:ابتدا با موضوع مصر و امور داخلی آن شروع می کنیم که تاکنون به آن نپرداخته ام. هنگامی که تغییر و تحولات در مصر صورت گرفت، منظورم تحولات پس از ۳۰ ژوئن گذشته است که منتهی به برکناری محمد مرسی از ریاست جمهوری و سرنگونی اخوان المسلمین از قدرت شد، بازتاب ها و تغییر و تحولاتی رخ داد. عربستان سعودی در کنار حکومت جدید مصر قرار گرفت، در حالی که قطر و ترکیه در مقابل آن قرار گرفتند. بنابراین اولین نتیجه ای که از تحولات مصر حاصل شد، ضربه وارد شدن به مهمترین جبهه منطقه ای یعنی عربستان و قطر و ترکیه و مصر شد. در عمل موضع عربستان و قطر در تعارض با یکدیگر قرار گرفت، همچنین موضع عربستان سعودی و ترکیه؛ و موضع ترکیه و مصر؛ همچنین موضع مصر و قطر. مشکل بزرگ و بزرگ تر شد. این اولین تحول بود. بازتاب این تحولات مجا نمود پیدا کرد. بالطبع در سوریه. با اینکه آنها می گویند که درباره قضیه سوریه همچنان با یکدیگر هماهنگ هستند و هماهنگی هایی انجام می دهند، اما جای بحث و مناقشه نیست، که اوضاع همانند گذشته نیست.دوم اینکه اخوان المسلمین در سوریه در راس اولویت های محور دشمنان سوریه بود. اما اکنون و در نتیجه آنچه در مصر روی داد، همه نگاه ها به داخل مصر متوجه شد و اولویت اول آنها به قضایای داخلی مصر تبدیل شد.سوم اینکه اختلاف میان عربستان و اخوان بر عرصه سوریه نیز منعکس شد. این یکی از نتایج اوضاع منطقه ای است.چهارم مشکلات داخلی در ترکیه.پنجم تحولات داخلی که در قطر روی داد.ششم آنچه در عراق رخ داد. عراق سیاست لبنان را در قبال سوریه پیش گرفته بود، یعنی حفظ بی طرفی. اما وقتی اوضاع امنیتی عراق رو به وخامت گذاشت، به ویژه استان های غربی عراق که در جوار سوریه قرار داشتند و برخوردهایی میان دولت عراق و داعش صورت گرفت، موضع گیری های عراق در قبال قضیه سوریه نیز تغییر کرد که این وضعیت دارا بازتاب هایی بر سوریه به ویژه در سال اخیر بود که نمونه بارز آن در نشست اخیر اتحادیه عرب قابل ملاحظه بود.این در ظاهر قطه است، اما آنچه زیر میز است و در خفا می گذرد، حکایت دیگری دارد. در نتیجه ایستادگی و مقاومت مردم سوریه بسیاری از کشورهای عربی در خفا با سوریه تماس گرفتند و به دمشق گفتند که ما با شما هستیم، مقاومت کنید. حتی من برخی از کشورهای عربی را می شناسم که در ظاهر با گروه های مسلح و معارضان هستند، اما در باطن از نظام سوریه می خواهند که هرچه سریع تر سرنوشت میدان های جنگ را مشخص کند و از فرصت پیش آمده استفاده کند و این موضع عجیبی است که هم اکنون در عرصه جهان عرب مشاهده می شود.پروژه براندازی دولت سوریه به پایان رسیده استآیا پروژه براندازی دولات سوریه به پایان رسیده یا اینکه هنوز خطر وجود دارد؟نصرالله: از دیدگاه من مرحله براندازی دولت یا نظام سوریه به پایان رسیده است، چرا که مشخص شده که موضوع اصلی در سوریه مانند کشورهای دیگر تنها براندازی دولت و ارتش و موسسات دولتی نیست، در هر حال پروژه براندازی نظام سوریه بر اساس تمامی اطلاعات به پایان رسیده است.اطلاعات میدانی و نظامی و امنیتی و مردمی و اوضاع دولت و اوضاع مخالفان و همچنین اطالعات منطقه ای و بین المللی نشان می دهد که این پروژه به پایان رسیده است. آنها نمی توانند دولت را ساقط کنند. آنها تنها می توانند جنگ فرسایشی را در سوریه دنبال کنند. جنگ های بزرگ در افق سوریه وجود ندارد، البته نمیتوان اتفاقات لاذقیه و کسب را جنگ بزرگ بدانیم. اطلاعات میدانی و تعداد مبارزان حاضر در این مبارزات و تسهیلات ارائه شده برای آنها و منطقه مورد درگیری نشان از کوچک بودن این درگیری ها دارد، اما جنجال رسانهای باعث بزرگنمایی این جنگ شد.معرکه بزرگی که از آن صحبت شد، هیچ نمودی در اوضاع کنونی نداشته و بیش از واقعیت به نظر می رسد که یک بزرگنمایی است. منظور من از جنگ بزرگ جنوب سوریه است که سخن از نیروهای بسیار زیادی بود که قرار بود وارد این منطقه شوند و با گرفتن درعا و سویدا به سمت دمشق پیش بروند. این موضوع از چند هفته پیش مطرح شده است.البته تمام اینها بزرگنمایی است، اما در واقعیت چنین چیزهایی وجود ندارد. حتی در مرحلهای از ۳ هزار نیروی مبارز صحبت شده بود که در اردن آموزش دیده و تجهیز شده و آماده این عملیات شده اند. آیا این تعداد می توانند استان درعا و سویدا را اشغال کرده و به سمت دمشق حرکت کنند؟ در چنین جنگی این تعداد نیرو فایده ندارد. بعدها در این امر مبالغه کرده و از ده هزار نیرو سخن گفتند، حال آنکه حتی تعداد ده هزار نفر نیز نمی تواند چنین کاری انجام دهد. اما در مورد دنبال کردن جنگ فرسایشی باید گفت که تا زمانی که کشورهایی تامین مالی و تسلیحاتی و تحریک نیروهای مخالف را ادامه می دهند، این جنگ هم ادامه خواهد داشت.فشارها بر دولت کاسته شده استاگر دولت از نظر نظامی ساقط نشود، آیا می تواند به کار خود ادامه دهد؟نصرالله: بله می تواند ادامه دهد، تجربه سه سال پیش این موضوع را ثابت کرده که دولت ضعیف نیست، دولت محبوبیت مردمی خوبی دارد و اگر ضعیف بود تا حالا ساقط می شد و اگر محبوبیت مردمی خوبی نداشت، تا حالا فروپاشی می کرد. من اعتقاد دارم فراتر از صحبت در مورد درصدهای تایید دولت، این دولت از محبوبیت مردمی بسیار بالایی برخوردار است.آیا هنوز فشارهای عناصر خارجی وجود دارد؟نصرالله: اوضاع منطقه ای و بین المللی در حال تغییر است، به اعتقاد من میزان فشارها چه از ناحیه سیاسی و چه تبلیغاتی یا میدانی در مرحله آینده بر دولت سوریه کمتر از سه سال قبل خواهد بود. این موضوع از عربستان سعودی و قطر آغاز می شود. من نمی گویم که آنها مواضع خود را تغییر می دهند، اما شدت مواضع آنها و حجم مداخلاتشان در این بحران تغییر زیادی خواهد داشت. از سوی دیگر هم پیمانانی که در شرایط سخت و زمانی که گفته می شد سوریه در دو یا سه یا پنج ماه ساقط خواهد شد، حمایت از این کشور را قطع نکرده اند؛ دیگر از حمایت آن دست بر نخواهند داشت. به این ترتیب اعتقاد هم پیمانان سوریه الان در مورد ادامه کمک به سوریه قوی تر از هر زمان دیگری است.به اعتقاد من اوضاع در این راستا است و روند آینده چه در زمینه آشتی سیاسی یا گفتگوهای سیاسی داخلی یا بررسی اوضاع داخلی ادامه پیدا خواهد کرد. اگر اوضاع آرام شود، بازسازی سوریه نیز آغاز خواهد شد، بررسی هایی در این مورد صورت گرفته است.اما الان معارضان زیادی در سوریه وجود دارند، آیا آنها هوادار نظام شده اند؟نصرالله: نکته مهم برای ما پایان یافتن جنگ است، جنگی که سوریه را ویران می کند، اگر جنگ تمام شود و گفتگوهای داخلی و بررسی اوضاع داخلی آغاز شود، می توان امید داشت که بسیاری از پروندهها مورد بررسی قرار گیرد. خطر واقعی که الان تا حدی وجود دارد، نگرانی از پایان کار سوریه و تجزیه این کشور است، این خطر بزرگ و جدی است. البته من اعتقاد دارم که ما از خطر تجزیه عبور کرده ایم، هنگامی که می گوییم از خطر براندازی دولت عبور کرده ایم، قطعا از تجزیه نیز عبور کرده ایم، الان موضوع تخریب و ویران کردن سوریه مطرح است. البته می توان گفت این خطر نیز تا حدود زیادی مرتفع شده است، بنابراین امکان رسیدن به مرحله ای که بر اساس آن جنگ متوقف شود، وجود دارد. آینده را می توان بر این مبنا شکل داد و این در واقع مانع اساسی در برابر ماست.آیا بهار عربی به نفع اسرائیل بودنصرالله: من اعتقاد دارم که در جهان عرب و اسلام و حتی در غرب رویکرد واحدی نسبت به اتفاقات وجود ندارد، چندین برداشت وجود دارد و حتی وقتی اتفاقات را با رویکرد نزدیک بررسی میکنیم، اطلاعات متناقض ارائه می دهد. بر اساس دیدگاه ما در حزب الله اتفاقی که [در بهار عربی] افتاد در ابتدا رویکرد مردمی واقعی بود که همه را غافگلیر کرد. تراکمی در اوضاع داخلی کشورها ایجاد شده بود که برخی از آن ها مرتبط با اوضاع داخلی مانند فساد و دیکتاتوری و ظلم و زندانها و آزادی و گرسنگی و فقر و محرومیت بود. بخش دیگری از اعتراضات مربوط به درگیری با اسرائیل بود. به عنوان مثال برخی دوستان تونسی نزد من آمده و از تاثیر جنگ تموز بر جوانان تونس سخن گفتند. آنها اعلام کردند که این جنگ تاثیر زیادی بر انتفاضه تونس داشت. طبیعی است که خشم زیادی نسبت به مواضع برخی رژیم های عربی در موضوع فلسطین وجود دارد.ملت های عربی احساس خفت و شکست و خواری دارند، تعبیراتی که در سایه جنگ ۳۳ روزه استفاده شد، از اینکه لبنان کشور کوچکی است و مقاومت در لبنان چه کسانی هستند، فراتر رفت. این به مسأله ای برای خواستن و توانستن تبدیل شد. البته بعدها سعی شد این بعد از ماجرا پوشیده نکه داشته شود.ما از آغاز درگیری های در تونس و لیبی و مصر این موضوع را درک کردیم، موضوع به صورت مردمی آغاز شد و حتی آمریکایی ها و فرانسوی ها و غربی ها و جامعه جهانی نیز غافلگیر شدند، همه غافلگیر شدند و نمی دانستند که این تحرکات می تواند به اندازه ای قدرت پیدا کند که برخی رژیم ها را ساقط نماید. برخی رژیم ها نیز به علت ضعف و ناتوانی و عدم وجود پایگاه مردمی که داشتند نمیدانستند با این تحولات چگونه برخورد کند و در نهایت ساقط شدند. مثلا حسنی مبارک ده هزار نفر پیدا نکرد تا برای حمایت از وی به خیابان های بریزند. در پرانتز باید بگویم که عربستان سعودی اولین کشوری بود که از همان روز اول در برابر این موج ایستاد. این کشور مخالف تحرکات در تونس و مصر و بحرین بود، اما همزمان با اعتراض ها در سوریه همراهی میکرد. عربستان مثلا در قبل تحولات لیبی سکوت کرد، چرا که با معمر القذافی دشمنی داشت.انتفاضه های بی هدف و بدون رهبررژیم های منطقه ای دچار نابسامانی شدند و نمی دانستند چکار باید بکنند. آمریکایی ها نیز در ابتدا دچار تردید بودند، آنها چندین دیدگاه درباره تحولات داشتند، وزارت خارجه یک دیدگاه داشت، دستگاه های جاسوسی آن یک دیدگاه داشتند و آمریکا نمی دانست چطور باید با این پدیده تعامل کند.از اینجا می توان به نظریه ای که برخی طرفدارانی نیز برای خود دارد، پایان داد. برخی تصور می کنند که تمام این طرح توطئه آمریکا و اسرائیل بود، اما این درست نیست، دلیل آن هم این است که انتفاضه های مردمی در چندین کشور عربی روی داد و انتفاضه های مردمی و جوانی بود که بعدها احزاب و گروه های سیاسی به آن اضافه شدند.آمریکا در نهایت موفق شد تردیدهای خود را مهار کند، چرا که دولت پراگماتیکی است که ایدئولوژی برای خود ندارد، این کشور ارزش ها و مبانی ندارد، بلکه بر اساس منافع خود رفتار می کند، منافع این کشور در مصر وتونس و ایران و عراق و لیبی و سوریه است که سیاست های این کشور را می سازد. البته ملاحظاتی نیز نسبت به عبارت اسلام سیاسی وجود دارد. چه ملاحظاتی؟من عبارت جنبش های اسلامی را استفاده می کنم، اسلام سیاسی و غیر سیاسی وجود ندارد، این درجه بندی دقیق نیست و نیاز به بررسی دارد. ما می توانیم در مورد جنبش های اسلامی و احزاب اسلامی و جماعت های اسلامی صحبت کنیم، اما اسلام سیاسی وجود ندارد.در هر حال یک نظریه واقع گرایانه در مورد جهان عرب و جریان های اسلامی و احزاب اسلامی وجود دارد که این احزاب قوی تر و با توسعه و گستره بیشتر هستند.در وهله اول آنها می توانند بهترین جایگزین برای دولت های ساقط شده باشند. به اعتقاد من آمریکا در هیچ جای دنیا مانعی نمی بیند که دولتی با عنوان اسلامی روی کار بیاید، اسرائیل نیز مشکلی با این موضوع ندارد، هیچ مشکلی وجود ندارد که تو اسلام گرا باشی و ریش بگذاری و همسرت حجاب داشته باشد و پنج نوبت در روز نماز بخوانی و حج و عمره به جا آوری و هر کاری می خواهی در این راستا انجام دهی. اما باید بگویی که موضع تو نسبت به اسرائیل و نفت چیست؟ باید بگویی چگونه می خواهی با ثروت های ملی برخورد کنی؟ موضع تو نسبت به آمریکا و پروژه های آن در منطقه چیست؟ اگر با پروژه های آمریکا همراه هستی خوش آمدی و در غیر این صورت باید سرنگون شوی.این دیدگاه انگلیسی هاست، آنها صاحب این نظریه هستند و عرصه را بر برخی گروههای اسلامگرا باز کرده اند. هر کشور شرایط خاصی برای خود دارد که با کشور دیگر متفاوت است. شکی نیست که هر کشوری مشکلات خاص خود را دارد و توقعات مردم متفاوت است، انقلابیون نیز توقعات بالایی دارند. اما در این کشورها تاکنون هیچ جایگزینی موفق نشده کمترین حد از توقعات انقلابیون را برآورده کند.طرح تجزیه عربستان به چندین کشورنظرشما در مورد منافع اسرائیل چیست؟نصرالله: هنگامی که بحث اسرائیل مطرح می شود، منافع آن مشخص است، منافع این رژیم در راستای تجزیه کشورها و جنگ های بیشتر و کشتار بیشتر است، مبنا و اساس آن مهم نیست، جنگ ها می تواند مذهبی یا طایفه ای یا خانوادگی یا عشیره ای یا هر چیز دیگری باشد، مهم این است که مردم همدیگررا بکشند. مهم این است که در امتداد جهان عرب و اسلام درگیری و جنگ ایجاد شود. این جزو منافع اکید و مستحکم اسرائیل است. حال باید دید آیا اسرائیل با ابزارها و موساد خود این کار را در جهان عرب و اسلام انجام داده است؟ من اعتقاد ندارم که اسرائیل این قدرت را داشته باشد، برخی اوقات نوعی از مبالغه در مورد توانایی های امنیتی اسرائیل صورت می گیرد و اینگونه نشان داده می شود که این رژیم فادر به ایجاد تفرقه و تجزیه جهان عرب و اسلام است. البته این در راستای منافع اسرائیل است و به اعتقاد من در راستای منافع آمریکا نیز هست.منافع آمریکا این کشور که درگیری ها تا سالها ادامه داشته باشد و کشورها به دولت های کوچک و ضعیف و تجزیه شده تبدیل شوند، این در راستای سیطره آمریکا بر منطقه و مصادره تمام امکانات و مقدرات آمریکاست و پایگاه پیشرفته نظامی آمریکا در منطقه یعنی اسرائیل را نیز حفظ می کند. این قطعا در راستای منافع آمریکاست.دیدگاه ما این است که آغاز این تحرک مردمی بود، اما ناتوانی واقعی در انجام این انقلاب ها وجود داشت، مشکلات رهبری و برنامه ریزی و پروژه هدف و مشکل عقل راهبردی در این انقلاب ها بود. اینها مجموعهای از مشکلات بودند و نقاط ضعف بزرگی نیز در این راستا وجود داشت که برخی ساختاری بودند. همچنین کسانی برای کمک آمدند که ابتدا با ادعای کمک بودند، اما بعدها مشخص شد که منافع آنها در تجزیه و تفرقه است و ما را به این سمت کشاندند.من می دانم که دولت هایی در منطقه هستند که هدف این بررسی ها بوده اند. طرحی که نام آن تجزیه کشورهای بزرگ عربی گذاشته شد. حتی قبل از سه سال پیش و تمام این ماجراها نام بهار عربی روی این طرح گذاشته شد. فرانسویها و آمریکایی ها و انگلیسی ها به این بررسی ها نزدیک بودند. اما بر اساس اطلاعات من که از منابع خلیجی گرفته شده، این بررسی ها تا دامنه آینده عربستان سعودی نیز پیش رفته و ضرورت تجزیه عربستان به چندین کشور کوچک نیز مطرح شده است.