December 4, 2016, 12:12 am
به گزارش ندای انقلاب، «امیل لحود» رئیس جمهوری اسبق لبنان شریک واقعی مسیر مقاومت در لبنان است که از لحظه شروع آن و زمانی که افسر و فرمانده ارتش لبنان بود، با آن همراه شد و مواضع وی به ویژه در سال ۱۹۹۳ که خیلی از طرفها برای ضربه زدن به ارتش و مقاومت لبنان تلاش کردند، فراموش نمیشود، چرا که وی از حق مقاومت در مقابله با دشمن صهیونیستی حمایت کرد، مقاومتی که توانست در سال ۲۰۰۰ پیروزی بزرگی را برای لبنان با بیرون راندن اشغالگران از جنوب لبنان رقم بزند، امیل لحود همچنین از نظر فراهم کردن زمینه تصمیمگیری سیاسی در کابینه لبنان در حمایت از مقاومت، نقش مهمی در پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ بر رژیم اشغالگر صهیونیستی ایفا کرد . در مصاحبه اختصاصی با امیل لحود رئیس جمهور اسبق لبنان نظرات وی را درباره مسائل مختلف جویا شده ایم که تقدیم خوانندگان گرامی میشود.مهمترین عامل پیروزی میشل عونلحود درباره انتخابات ریاست جمهوری لبنان که پس از گذشت بیش از دو سال و نیم از مانعتراشی و کارشکنی رژیم سعودی و گروههای وابسته به این رژیم برگزار شد و نتیجه آن انتخاب ژنرال میشل عون از متحدان حزبالله و محور مقاومت بود، به تسنیم گفت : انتخابات ریاست جمهوری که اخیرا برگزار شد،بسیار مهم بود، در ابتدا میتوانم بگویم که گروه و جریان ما(مقاومت) پیروز شد، زیرا پس از آنکه برخی چهار سال بر روی سقوط سوریه شرط بسته بودند، برگزار شد، این طرفها اعم از حکومت سعودی، آمریکا و حتی دشمن صهیونیستی نمیخواستند انتخابات برگزار شود، متاسفانه هیچ کس عبرت نمیگیرد که دشمن اسرائیلی در هر مشکل و بحرانی که رخ میدهد،دست دارد.وی با تمجید از پیروزیها و تاثیرات مثبت آن بر داخل لبنان تاکید کرد آنچه سبب تسریع در برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شد، پیروزیهای مقاومت و محور آن در سوریه بود که آنها یعنی کارشکنان و مانعتراشان را وادار به تسلیم در لبنان کرد تا شاید دستاوردی هم برای در این انتخابات کسب کنند، این در حالی بود که دو نامزد ریاست جمهوری هر دو از محور مقاومت بوند و تلاش کردند، طرفهای رقیب تلاش کردند میان همپیمانان ما اختلاف ایجاد کنند،اما تلاشهایشان با شکست روبرو شد،چرا که حزبالله از ژنرال عون دست برنداشت و ثابت و استوار در کنارش ایستاد و از وی حمایت کرد که این مسئله مفاهیم جدیدی را در سیاست و فعالیت سیاسی اضافه کرد، وفاداری حزب الله و شخص سید حسن نصرالله و صداقت آنها در پایبندی به حمایت از ژنرال عون نقش اساسی در صحنه داخلی داشت.عربستان برای ابراز وجود تلاش میکندلحود در پاسخ به سئوال خبرنگار تسنیم درباره سفر اخیر ثامر السبهان سفیر اخراج شده رژیم سعودی از عراق به لبنان که به عنوان وزیر مشاور در امور خلیج فارس آل سعود منصوب شده اظهار داشت این سفر هیچ ارزشی ندارد، حکومت سعودی تلاش میکند از طریق اعزام نماینده خود در لبنان ابراز وجود کند، اما مسئله مهم این است که نامزدی که پیروز شد، نامزد جریان ما(محور مقاومت) بود.اگر مقاومت در سوریه دخالت نمیکرد، تروریسم در منازل ما بودرئیس جمهوری اسبق لبنان در پاسخ به این سئوال که رابطه طرفهای لبنانی با مقاومت چگونه باید باشد و نظرش درباره ورود حزب الله به سوریه برای حمایت از ملت و دولت این کشور گفت دولت لبنان باید حامی و پشتیبان مقاومت باشد، درباره مشارکت حزب الله(در نبرد با تروریسم تکفیری در سوریه) باید تاکید کرد که اگر حزب الله به سوریه نمیرفت، ما باید اکنون با تروریسم در منازلمان در لبنان میجنگیدیم و نه امکان برگزاری انتخابات در کشور بود نه چیز دیگر.هشدار درباره پیامدهای بحران آوارگان سوری در لبنانلحود به مسئله مهمی اشاره کرد و یکی از وظایف دولت لبنان را حل و فصل بحران آوارگان سوری در کشور علاوه بر حمایت از مقاومت برای حفظ پیروزیها دانست، زیرا به گفته وی تاریخ روشن خواهد کرد که دشمن اسرائیلی در پس تمام فتنهها در منطقه است و متاسفانه هیچ چیزی را رعایت نمیکند و به هیچ قانونی پایبند نیست و در ارتکاب جنایت هیچ کس به پایش نمیرد، دشمن اسرائیلی از مسئله آوارگان سوری برای مقابله با مقاومت در داخل لبنان و منصرف کردن آن از رویارویی با تکفیریها و آمادگی برای بازداشتن آنها، سوءاستفاده خواهد کرد، یک میلیون و پانصد هزار آواره سوری فراتر از طاقت و توان لبنان است که آن را تحمل کند،این مسئله زمینه بسیار مناسبی برای حضور تروریستها ایجاد میکند که سازمانهای تروریستی و در راس آنها موساد، برای نفوذ آنها به داخل آوارگان تلاش میکنند و از طریق آنها به دنبال شعلهور کردن آتش جنگ داخلی هستند به همین سبب لحود بر ضرورت حل مشکل آوارگان و مهار آن برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک آن در آینده تاکید میکند.قانون جدید انتخابات لبنانلحود درباره این سئوال که اولویتهای دولت آتی لبنان پس از انتخاب میشل عون به عنوان رئیس جمهوری چگونه باید باشد، تاکید کرد که مهمترین موضوع که رئیس جمهور جدید باید درباره آن اقدام کند، قانون جدید برای انتخابات است به دلیل اینکه،تنها تضمین برای اقتدار لبنان، مقاومت و قانون انتخابات است.وی با اشاره به مخالفت برخی طیفها با تصویب قانون جدید برای انتخابات خاطر نشان میکند اگر قانون انتخاباتی بر اساس اینکه لبنان یک حوزه و دایره واحد با در نظر گرفتن مسئله نسبیت(بر اساس قانون نسبیت، لبنان به ۱۳ حوزه تقسیم شود، کرسیهای پارلمان به صورت مساوی میان مسیحیان و مسلمانان تقسیم شود و هر لبنانی فهرست تعیین شده از نامزدهای یک ائتلاف را انتخاب میکند، بر اساس آرایی که هر لیستی کسب میکند،نامزدها به ترتیب از لیستها وارد پارلمان میشوند، نحوه تقسیم به ۱۳ حوزه هنوز مشخص نشده است) باشد، کسانی که حامی میهن باشند انتخاب میشوند و در این صورت راه به روی دشمن اسرائیلی بسته شود، دشمن اسرائیلی برای شعلهور کردن آتش فتنه مذهبی در لبنان تلاش میکند، در صورت تصویب چنین قانونی،هیچ کس نمیتواند با تکیه بر طایفهگری برای رسیدن به حکومت و قدرت و اجرای طرحهای بیگانگان رای جمع کند، میهن نباید بر اساس سهمخواهی ساخته شود.رئیس جمهور اسبق لبنان درباره دوره جدید پس از انتخاب میشل عون و دورنمای همکاری و روابط این کشور با جمهوری اسلامی ایران و کمکهای تهران به ویژه کمک به تسلیح ارتش لبنان خاطر نشان کرد هدف سعودی از هدیهای که میخواست به ارتش لبنان بدهد(که البته آن را لغو کرد)، این بود که عقیده و نگرش ارتش و ایده آن در قبال رژیم اسرائیل را تغییر دهد که این عقیده پس از جنگ ۳۳ روزه در ارتش لبنان تقویت شد، این در حالی است که هدیه جمهوری اسلامی ایران برای تسلیح ارتش که اوج همکاری و هماهنگی در این هدیه پس از سفر دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران نمایان شد، اما متاسفانه برخی منافع لبنان را در نظر نمیگیرند در حالی که هدیه ایران میتوانست معادله بازدارندگی در مقابل هرگونه تجاوز صهیونیستی به ویژه در زمینه هوایی ایجاد کند.لحود به اظهارات مقامات جمهوری اسلامی ایران هنگامی که آمادگی خود را برای کمکهای نظامی غیر مشروط به ارتش لبنان اعلام کردند، اشاره کرد و گفت سوریه،لبنان، فلسطین و عراق ارکان اساسی در جبهه مقاومت قلمداد میشوند و داعش از زمان تشکیل خود اعلام کرده است به دنبال فروپاشی محور مقاومت است، به همین سبب ما شاهد اقدامات این گروه در سوریه و عراق بودیم، داعشیها در حال حاضر از هر فرصتی برای حمله و ضربه زدن به لبنان سوءاستفاده میکنند، ولی هوشیاری حزب الله، ارتش و گروههای سیاسی و دینی این فرصتها را از بین برده است و در حال حاضر پس از انتخاب ژنرال میشل عون به عنوان رئیس جمهور امیدواریم این بند فعال شده و لبنان قدرت خود را با تکیه بر ارتش، ملت و مقاومت بازیابد.رئیس جمهوری اسبق لبنان تصریح کرد هدف جمهوری اسلامی ایران کمک به ارتش لبنان و حمایت از توانمندیهای دفاعیاش برای مقابله با تروریسم است و معتقدیم این فرصت خوبی است که لبنانیها میتوانند از آن استفاده کنند.تصمیم آمریکایی صهیونیستی برای جلوگیری از تسلیح ارتش لبنانلحود درباره موضوع تسلیح ارتش لبنان اظهار داشت دشمن اسرائیلی در پس عدم تسلیح ارتش لبنان و تجهیز آن به سلاحهای پیشرفته قرار دارد که بسیاری از کشورها از جمله آمریکا تسلیم اراده آن هستند.وی خاطر نشان کرد اسرائیل و آمریکا در برابر تسلیح ارتش لبنان مانعتراشی میکنند، آنها تصمیم گرفتهاند که نگذارند ارتش لبنان مجهز به سلاحهایی شود که بتواند با اسرائیل بجنگد، این مسئله میشل سلیمان رئیس جمهور سابق را بر آن داشت تا هدیه روسیه را که ۱۰ جنگنده میگ ۲۹ بود،نپذیرد. فریبکاری رسانهای خطرناک و همکاری صهیونیستی تکفیری از لحظه ترور حریریلحود درباره نقش خطرناک رسانههای محور ضد مقاومت در خبرسازی و وارونهسازی واقعیتها و گمراهسازی افکارعمومی به ویژه در ارتباط با مسئله ترور رفیق الحریری پاسخ داد رسانههای جهانی و منطقهای مخالف(محور مقاومت) همگی در یک محور و مسیر هستند،آنها واقعیتها را وارونه نشان میدهند، دشمن اسرائیلی، آنچه را میخواهد بر رئیس جمهور آمریکا دیکته میکند، رئیس جمهور آمریکا بدون حمایت لابی یهودی نمیتواند به جایگاهی که دارد،دست یابد،ما تجربه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را دیدیم که نامزدهای آن طرح امنیت اسرائیل را در تمام اولویتهای انتخاباتی خود قرار میدهند.چه کسانی در ترور رفیق الحریری دست داشتندلحود خاطر نشان کرد حکومت سعودی از آمریکا دنبالهروی میکند، زیرا به حمایت آواکسهای آمریکایی نیاز دارد، این مسئله را پس از ترور رئیس رفیق الحریری فاش کرده بودم، من در آن موقع به یکی از شبکههای ماهوارهای جهانی هنگامی که از من پرسیدند که همه شما یعنی من و رئیس جمهور اسد را به دست داشتن در ترور حریری متهم میکنند، پاسخ دادم که آنکه از ترور حریری بهرهبرداری میکند، دشمن اسرائیلی و تکفیری است و این مسئله را گذشت زمان ثابت کرد، چرا که اسرائیل با تکفیریها در جنگ علیه سوریه متحد شد به طوری که در بیمارستانهای این رژیم غاصب، مجروحان گروههای تکفیری مداوا میشوند.حاکمان عربستان اسیر خود و مجری سیاستهای آمریکا هستندرئیس جمهور اسبق لبنان درباره نقش ویرانگر رژیم آل سعود در منطقه اظهار داشت متاسفانه حکومت سعودی اسیر خود است و همچنان در سوریه دخالت میکند و تجاوزات خود به یمن را تشدید کرده و آتش فتنه را عراق برافروخته است، زیرا طرح ترسیم شده در منطقه حمایت از رژیم غاصب اسرائیل است و حکومت سعودی همانطور که قبلا ذکر کردم،نمیتواند خارج از اردوگاه غربی باشد و به همین سبب برای حفظ موقعیت و وجود خود سیاستهای آمریکا را اجرا میکند.دولت و ملت سوریه در نهایت پیروز جنگ استلحود درباره این سئوال که با توجه به تجارب خود که زمانی فرمانده ارتش لبنان هم بود، چه طرفی در سوریه پیروز خواهد شد؟ به تسنیم گفت : من یادآوری میکنم که چگونه در ابتدای تحولات سوریه حرف میزدم،به ویژه در رسانهها میگفتم که سوریه هرگز سقوط نخواهد کرد به چند دلیل، یکی اینکه رئیس جمهور بشار اسد با توجه به ویژگیهای یک رهبر که دارد،تسلیم نمیشود، دلیل دیگر اینکه سوریه ارتشی دارد که عقیده و ایمان دارد و ملتی که در کنار بشار اسد است و از وی حمایت میکنند،همچنین همان موقع میگفتم که روسیه با وتوی خود دخالت خواهد کرد، زیرا اگر دخالت روسیه نبود، تروریسم مسکو را هدف قرار میداد.توصیه امیل لحود به جوانانوی درباره این سئوال که با توجه به تجارب فراوان و ارزشمندش به ویژه در زمینه سیاسی چه توصیهای به نسل جوانان آینده از طریق تسنیم دارد؟ گفت : به شما توصیه میکنم که از تجربه مقاومت درس بگیرید، زیرا مقاومت سبب افزایش عزت و کرامت و آبروی ما در جهان شد،از آنچه در گذشته رخ داد، درس بگیرید، زیرا هیچ کس نمیتواند به حقش دست یابد مگر با مقاومت و قوی بودن، همچنین از جوانان میخواهم در همه چیز وجدان انسانی را در نظر بگیرند،مهمترین مسئله این است که هر چیزی را که نامش طایفهگری است، فراموش کنند و به خاطر میهن متحد شوند.توضیح کوتاه لحود درباره خانوادهاشدرباره خانواده و مسائل خانوادگی از امیل لحود سئوال شد که رئیس جمهور اسبق لبنان خیلی تمایل نداشت از طریق رسانهها به آن بپردازد، با این حال گفت که سه فرزند به نامهای امیل،رالف و کارین دارد و فرزندی که درخشش بیشتری داشته،امیل امیل لحود نماینده سابق پارلمان باشد که در دیدگاههایش از جمله در دیدگاههای راهبردی مربوط به حمایت از مقاومت و همپیمانی با جمهروی اسلامی ایران هیچ اختلافی با رئیس جمهور اسبق ندارد.دیدگاه جالب لحود درباره ایرانلحود درباره نگاه خود به جمهوری اسلامی ایران و اینکه چند بار به این کشور سفر کرده است، با تبسم خاطر نشان کرد که سه بار به ایران سفر کرده است و هر بار آن را زیباتر از قبل دیده است، و تاثیرات پیشرفت و تکنولوژی بیش از پیش در ایران به چشم میخورد.وی با اشاره به تمایل و قصد خود برای سفر مجدد به ایران تاکید کرد ایران کشور قدرتمند و پیشرفته و قابل احترام است،ملت ایران ملتی فرهیخته و آگاه است،ما همواره خود را در کنار جمهوری اسلامی ایران می دانیم، من هیچ گاه پیش از سفر به ایران نمیدانستم که ایران این قدر زیباست و مناظر طبیعی زیبایی دارد.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
|
↧
December 4, 2016, 12:15 am
به گزارش ندای انقلاب، فوتبال ایران که اکنون در صدر رنکینگ فیفا در بخش تیم های آسیایی قرار دارد، آنقدر در عرصه بین المللی ضعیف عمل کرده که انتقاد همگان را برانگیخته است. در این بین، برخی حتی موضوع را یک جریان عامدانه تحلیل می کنند که با توجه به مجموعه اتفاقات، دور از ذهن قرار نمی گیرد. برخی حاضرند برای حضور در مجامع بین المللی و بهره مندی از مزیت هایش، تن به هر رفتار و اقدامی دهند که کمترینش، تابعیت از مقامات بالا دست اجنبی و بی توجهی به منافع ملی است.واقعیت این است که فوتبال ایران هیچ جایگاهی در تصمیم سازی های فوتبال آسیا و جهان ندارد و هرچه می گذرد، این موضوع را به شکلی عینی تر می توان دید و لمس کرد. در موضوع قاره کهن، اگرچه ردیفی از سمت ها و پست ها را می توان در کنفدراسیون یافت؛ اما نمایندگان ما هیچ محلی از اعراب ندارند و فقط سفرهای توریستی دارند. علی کفاشیان نیز به شکلی عمل می کند که گویا یکی از نمایندگان کشورهای حاشیه خلیج فارس است و نسبتی با کشورمان ندارد. این موضوعات واقعیت هایی است که نشان می دهد وضعیت بغرنجی داریم که هر روز نیز بدتر از قبل می شود.* از افتضاح عربستان تا باتلاق مالزییکی از بدیهی ترین نمونه ها در اذعان بر ادعای وضعیت بغرنج فوتبال ایران در سطح بین المللی، پرونده عربستان سعودی است که مانند لکه سیاهی بر کارنامه کفاشیان و یارانش باقی خواهد ماند. این کشور عربی که راسا و رسما سیاست را در این ورزش مداخله داد، با حمایت و همراهی شیخ سلمان، رئیس بحرینی کنفدراسیون آسیا، توانست به خواسته خود برسد. در این پرونده، آنقدر تعلل و کم کاری صورت گرفت و اقدامی شکل نگرفت که به سختی می توان باور داشت که تعمدی در کار نبوده است. ماجرای عربستان را می توان یک عرض ارادت به شیخ سلمان و یارانش دانست که در سال های اخیر از هر ترفندی برای ضربه زدن به فوتبال ما استفاده کرده اند. موضوعی که حتی در دادگاه حکمیت ورزش نیز به درستی پیگیری نشد که البته، بخشی از آن ناشی از فقر دانش حقوقی و بین الملل در فدراسیون ما بود که موجب شد تا یک اتفاق سیاه در کارنامه این مجموعه به ثبت برسد.اما این پایان کار نبود. برگزاری بازی با سوریه در مقدماتی جام جهانی و وضعیت اسف بار ورزشگاه میزبان را می توان ضربه ای دیگر به فوتبال ایران برشمرد. ماجرا در این قضیه به قدری واضح و مبرهن بود که نیاز به هیچ توضیح اضافی ندارد. به راستی، کنفدراسیون آسیا و مدیران شیخ نشینش که سابقه ای روشن در عداوت با ملت ایران دارند، آیا می توانند کار دیگری نیز علیه ما انجام دهند که خودداری کرده اند؟* نمایندگانی که فقط توریست هستند!نمایندگان فوتبال ما در مجامع بین المللی، عملا نقش یک گروه توریستی را دارند. مروری بر نام ها نشان می دهد که هیچ تاثیری در کنفدراسیون و فیفا نداشته و ندارند. آنها که بعضا تخصص قابل توجهی نیز ندارند، فقط در قامت سیاهی لشگر عازم مجامع و رویدادها می شوند و نیم نگاهی هم به میز و صندلیها دارند. همین نیز باعث می شود تا تاثیری در تصمیم سازی ها نداشته باشیم و نتوانیم ساده ترین نمونه های برآورده سازی مناقع ملی را به نمایش بگذاریم.حال، فردی نیز مانند علی کفاشیان که در حد معاون کنفدراسیون فوتبال آسیا قرار دارد و خواهان سمتی مهم در فیفاست، به قدری ضعیف و منفعل است که نبودش به صرفه تر به نظر می رسد و دستکم دلمان نمیسوزد. وی که با مدیریت نامطلوبش، فوتبال کشور را دچار بحران ها و عقب ماندگی تاریخی کرده، اکنون در عرصه خارجی در حال تکرار این روزهای تلخ است. او به گونه ای رفتار کرده که در قامت یکی از همراهان جریان اعراب حاشیه خلیج فارس به شمار می رود. همین نیز موجب شده تا امروز ابهامی باشد که شاید این اهمال ها و ضعف ها یک ترفند برای جلب رضایت اعرابی باشد که در عداوت با ما کوتاهی نمی کنند. تاریخ این مرز و بوم سرشار از اوراقی مربوط به افرادی است که برای خدمت به اجنبی، منافع ملی را بر باد داده اند.البته، اما امیدواریم که چنین نباشد؛ ولی کارنامه کفاشیان آنقدر تاسف برانگیز هست که هر ناظری را غمزده می کند.امید است که علی کفاشیان به مسیر کنونی ادامه ندهد و راهی را در پیش بگیرد که به سود منافع این ملت و کشور باشد؛ وگرنه تاریخ قضاوتی تلخ از روزهای برون مرزی وی خواهد داشت که تا امروزش شائبه های فراوانی داشته و برخی وی را یار و همراه شیخ نشین ها می دانند. او باید مراقب باشد که هم نشینی با این شیوخ بر چاههای نفت نشسته که هرچیز و هرکس را با دلارهای نفتیشان می سنجند و وزن میکنند، او را نیز ملازم خود قرار ندهد!منبع : مشرق |
|
↧
↧
December 4, 2016, 1:05 am
به گزارش ندای انقلاب، در حالی که سرویسهای جاسوسی و قدرتهای منطقه ای به دقت حوادث شهر حلب را همزمان با پیشرویهای ارتش سوریه و متحدانش دنبال میکنند، مؤسسات نظامی اسرائیل با تمامی سیستمها و مراکز خود تحرکات زمینی نیروهای نظامی به ویژه حزبالله و عناصر ایرانی حاضر در سوریه را که مأموریتهای نظامی دقیق را دنبال می کنند، پیگیری مینماید. رژیم صهیونیستی در نتیجه این پیگیریها در اوضاع دراماتیکی قرار گرفته است که عوامل آن به هوشیاری این رژیم نسبت به واقعیت تلخ و دردناکی مربوط می شود که تنها اسرائیل را در بر نمیگیرد، بلکه قدرت آمریکا در مدیریت پروژههای صهیونیستی در خاورمیانه را نیز شامل میشود.دیدگاههای رژیم صهیونیستی در رابطه با منطقه و جهان امروز با دیدگاههای آمریکا متفاوت است. یکی از نشانههای این تفاوت پذیرش موضوع حضور روسیه در سوریه است که با هیچ واکنشی از سوی اسرائیل به عنوان یک حادثه استثنایی مواجه نشده است. این اتفاق پس از آن روی داد که رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسید که خودکامگی آمریکا در سیاستهای خاورمیانهای غیرممکن است. از دیدگاه تلآویو قرار بود واشنگتن گزینه اساسی بازدارندگی ایران از دستیابی به توانمندی هستهای را در پیش بگیرد و با این گزینه موازنه های قدرت در منطقه تغییر کند، اما تهران ناگهان به جای اینکه هدف حملات سخت آمریکایی و اسرائیلی برای از بین بردن آرمان های هسته ای خود باشد، به مرکز جذب منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است. این رویکرد البته علاوه بر این موضوع در نتیجه تراکم مواضعی بود که در عرصه سیاسی اروپا در قبال نقاط سیاه موجود در تاریخ اسرائیل و جنایتهای آنها بر ضد مردم فلسطین و لبنان و برخی دولتهای دیگر به وجود آمده است. در نتیجه همین رویکرد برخی دولتها نظیر سوئد در سال ۲۰۱۴ فلسطین را به عنوان یک دولت مستقل به رسمیت شناخت و برخی دیگر نظیر انگلیس در مجلس عوام این کشور به مصوبه به رسمیت شناختن دولت فلسطین رأی داد. تمامی این عوامل شاخصهای بسیار خطرناکی در رابطه با آینده سیاه تری است که در صورت ادامه سیاستهای مجرمانه این رژیم در قبال کشورهای همسایه در ابعاد سیاسی و امنیتی فراروی رژیم صهیونیستی قرار دارد.گزینه نظامی در تقابل نیابتی که برای اولین بار در سوریه خود را نشان داد، ناتوانی اسرائیل از استفاده از گزینه علنی نظامی را ثابت کرد، چرا که این رژیم قدرت ورود بیشتر در بحرانها ، بعد از جنگهای شکست خورده در لبنان را ندارد. به این ترتیب حمایتهای اسرائیل از گروههای تروریستی و افراط گرا به ویژه در مناطق مرزی سوریه نیز جز شکست برای این رژیم به بار نیاورده و اهداف اساسی اسرائیل از جمله در زمینه محاصره دشمنانش یعنی حزبالله و ارتش سوریه را محقق نکرده است، علاوه بر اینکه رژیم صهیونیستی را در برابر یک رسوایی خطرناک لوجستیکی و امنیتی قرار داده است. ۱۰ سال بعد از عبرتهای اتخاذ شده از جنگ جولای (۳ روزه) که در نهایت میبایست به تقویت توانمندیهای اطلاعاتی و تکنولوژی و ابداع افقهای جدید در جنگهای زمینی منجر شود، سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل همچنان از شکست در ارزیابیها و دستاوردهای خود پرده برمیدارند. این اوضاع بار دیگر رژیم صهیونیستی را به همان جایگاه اول بازمیگرداند. این در حالی است که اسرائیلی ها میبینند که دشمنانشان نظیر حزبالله لبنان تهدیدات بیشتری را مطرح می کنند و توسعه و حضور آنها امروز فراتر از گذشته بوده و مرزهای لبنان و سوریه را در بر گرفته است. علاوه بر اینها هم زمان با افزایش گسترده توانمندیهای حزبالله در مدیریت هر جنگ زمینی آینده، آنها تنها از یک مرز در معرض تهدید قرار نخواهند داشت. امروز درگیریهای مستقیم بین حزبالله لبنان به عنوان یک جریان ایدئولوگ با گروه های افراط گرا به عنوان گروهک های ایدئولوگ دیگر نشان دهنده برتری حزب الله بر سخت ترین مبارزان ایدئولوژیک در دنیا است. این موضوع باعث میشود مؤسسات نظامی اسرائیل دیدگاههای خود در رابطه با ضرورت مبارزه ارتش با جنبشهای مقاومت را به علت از بین رفتن رویکردهای اعتقادی شان از دست بدهند. در این شرایط دیگر نظامی اسرائیلی به سمتی پیش میرود که خود را مجبور به مرگ در مبارزه ای از این نوع نمی بیند، به ویژه در شرایطی که بسیاری از این افراد اصالتی اروپایی یا کشورهای دیگر دارند و به آسانی می توانند به این کشورها سفر کنند.چالشهای تبلیغاتی فراروی رژیم صهیونیستی در نتیجه جنگ حلب به ویژه از نظر بررسی مواضع آمریکا نسبت به پیشرویهای به دست آمده نیروهای مقاومت روشن تر می شود. به این ترتیب به نظر میرسد دولت کنونی آمریکا میخواهد از وقتهای اضافه برای هماهنگی با روسیه استفاده کند، به گونهای که بتواند عملیات مذکور را ادامه داده و در عین حال هیچ هزینهای به دولت های اوباما یا ترامپ تحمیل نشود. این در حالی است که جنگ حلب سرنوشت جنگ بزرگ سوریه را مشخص خواهد کرد.در اینجا توجه به مطالب روزنامه صهیونیستی هاآرتص در روز اول آگوست ۲۰۱۶ لازم است، این روزنامه صهیونیستی با اشاره به خطرات شکست در حلب تأکید میکند که این جنگ ابعاد و پیامدهای نظامی بر بخش های دیگر درگیریها در سوریه داشته و بر روند مذاکرات نیز تأثیرگذار خواهد بود. این روزنامه تأکید میکند که تسلط بر این شهر به بشار اسد رئیسجمهور سوریه و روسیه این امکان را میدهد که برتری استراتژیک خود را اعلام کرده و در روند مذاکرات خود را در موقعیت قوی تری قرار دهند. مهمترین مطلبی که در این روزنامه عبری زبان آمده، این است که اگر سرنوشت جنگ حلب یکسره شود، دست آمریکا به کلی از برنامههایش کوتاه میشود. این روزنامه میافزاید که در نتیجه موافقت آمریکا با تعویق مذاکرات در رابطه با آینده بشار اسد و عدم آمادگی این کشور برای اعزام نیروهای زمینی جهت کمک به عناصر شورشی به استثنای تعداد بسیار اندکی از نیروها برای کمک به مبارزه با داعش، این برداشت حاصل شده که آمریکا نمیتواند به تنهایی اختلافات موجود بین جریانهای حامی غرب را حل و فصل کند، علاوه بر این که این کشور گزینه ای برای مجبور کردن روسیه به تغییر مواضعش نسبت به بشار اسد در اختیار ندارد. نتیجه این روند این است که آمریکا همچنان ناگزیر است دیکته های مسکو را بپذیرد که از جمله آنها کامل کردن خطوط جنگ بر ضد داعش است که در اولویت های آمریکا نبود. این روند به صورت کامل در سوریه قابل مشاهده است، واشنگتن تمامی برگه ها و برنامه های خود را از ۶ سال پیش تاکنون از دست داده است و شرایط روسیه در این عرصه را پذیرفته که بر اساس آن موازنه های قدرت و محاصره غربی ها شکسته است.منبع : مشرق |
|
↧
December 5, 2016, 1:19 am
به گزارش ندای انقلاب، در المپیک ریو و در روزی که تمامی ورزشکاران حاضر در دهکده در مراسم افتتاحیه و رژه حضور یافته بودند، شاهد یک بی نظمی عجیب در کاروان ایران بودیم. در جایی که ملی پوشان صاحب نام والیبال به جای حضور در مراسم افتتاحیه، به استراحت و گرفتن عکس سلفی و قرار دادن در فضاهای مجازی پرداختند. شاید اگر این مسئله از زاویه ای دیگر مورد بررسی قرار گیرد، بتوان به ضعف عملکرد سرپرست کاروان و فدراسیون اشاره کرد که نتوانستند به خوبی وظیفه خود را انجام داده و کلیه اعضای کاروان را به مراسم افتتاحیه ببرند. البته موارد مشابهی هم در تیم های اعزامی به سفرهای برون مرزی مشاهده شده که کوتاهی سرپرستان باعث رخ دادن اشتباهاتی شده که بسیار تاسف برانگیز است. یکی از این موارد مربوط به تیم اعزامی موی تای به روسیه است که حکایت از یک بی نظمی و رهاشدگی در فدراسیون ورزش های رزمی است. ورزشکار ایرانی در حالی روی سکوی توزیع مدالی که ورزشکار اسرائیلی با پرچم رژیم اشغالگر قدس در جایگاه اولی آن ایستاده بود، قرار گرفت که این اتفاق به سادگی قابل پیش بینی بود. با توجه به روند برگزاری مسابقات بین المللی، کاملا بدیهی بود که در این گروه چنین اتفاقی روی می دهد و از قبل قابل پیش بینی بود. در صورت اهمال و کم کاری قبل از اعزام این تیم، در جریان مسابقات که نماینده رژیم اشغالگر به سکوی نخست رسید نیز می شد از وقوع این اتفاق جلوگیری کرد ولی شاهدیم که یک چرخه معیوب به چنین نتیجه ای منتهی می شود. البته صحبت های سرپرست اعزامی به همراه تیم موی تای در خصوص اینکه در سالن حضور نداشته هم در نوع خود جالب توجه است که باعث بوجود آمدن سوالاتی می شود. اول اینکه مگر نقش سرپرست چیزی جز سرپرستی تیم و حضور در کنار بازیکنان نیست؟ این سرپرست در چنین زمان حساسی در کجا به سر می برده و چه وظیفه ای را اجرایی می کرده است؟ دوم اینکه وقتی در پایان مسابقات مشخص می شود ورزشکار ایرانی باید در کنار موی تای کار صهیونیست روی سکوی توزیع مدال قرار گیرد، چرا از این اتفاق جلوگیری نشد؟ مگر این اتفاق لحظه ای بوده که چنین توجیهات ساده لوحانه ای به مردم عرضه می شود؟ البته فدراسیون ورزشهای رزمی با انتشار بیانیهای ضمن پذیرفتن مسئولیت حضور یک عضو تیم موی تای بانوان روی سکوی قهرمانی کنار نماینده رژیم صهیونیستی، رسما عذرخواهی کرده بود و شاهد استعفای سرپرست تیم اعزامی هم بودیم. اما آیا با پذیرفتن این گاف بزرگ توسط فدراسیون یا استعفاء سرپرستی که در جریان اعزامش به همراه تیم کاراته به فرانسه هم کارنامه قابل قبولی نداشته، میتوان دردی را دوا کرد؟ مجموعه فدراسیون ورزشهای رزمی چگونه در سالهای اخیر مبادرت به اعزام و نظارت می کرده است؟ بر فرض استعفاء سرپرست تیم، مسئولیت فدراسیون چیست؟ به راستی، ملاک و معیار برگزیدن سرپرستان اعزامی به سفرهای برون مرزی چیست؟ آیا عملکرد یکباره آنها برای انتخاب مجدد در سفرهای بعدی دخل و تصرفی ندارد؟ آیا فدراسیون ورزشهای رزمی که به نوعی در این ماجرا شانه خالی کرده، نباید پاسخگوی این مشکل باشد؟صرف اعلام یک بیانیه و عذرخواهی، پایان بخش این ماجراست یا این اتفاق گویای وضعیت این فدراسیون است؟ هیچ شکی در قصور و کوتاهی سرپرست کاروان موی تای در جام جهانی روسیه نیست؛ اما نمی توان از نقش فدراسیون هم در این ماجرا به آسانی گذشت که میتوانست با توجیه کردن ورزشکاران و چه بسا دقت بیشتر در انتخاب سرپرست، از این اشتباه جلوگیری کند. حال بر وزارت ورزش است که با مسئولان این فدراسیون نیز بابت اهمال و قصور در ایفای وظایف اولیه، برخوردی جدی داشته باشد.منبع : مشرق |
|
↧
December 5, 2016, 1:17 am
به گزارش ندای انقلاب، گزینه ترامپ برای وزارت خزانه داری، با خرید سهام یک بانک در آستانه ورشکستگی، در جریان بحران مالی سال ۲۰۰۸، میلیون ها دلار به جیب زد. انتصاب افراد مساله دار از سوی ترامپ، برخلاف وعده های دوران رقابت های انتخاباتی، ادامه دارد.به گزارش روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال، در یک صبح گرم و شرجی در جولای ۲۰۰۸، صدها مشتری در بیرون بانک «ایندی مک» IndyMac در جنوب کالیفرنیا تجمع کردند و تلاش داشتند تا پس اندازهای خود را از این موسسه وام دهنده معروف بیرون بکشد. این بانک در آن تاریخ به دلیل دادن وامهای سنگین با وثیقههای نامناسب، زمین خورده بود.«استیون منوخین» Steven Menuchin وقتی اخبار شبکه CNBC را در این مورد تماشا می کرد، شناخت زیادی از این بانک نداشت، اما بلافاصله یک فرصت مناسب را در این ماجرا تشخیص داد و به فکر خریدن بانک افتاد.مدیریت بانک به دست مقامات دولتی وابسته به وزارت خزانه داری افتاد که نشان از خراب بودن اوضاع این بانک داشت. ۶ ماه بعد، آقای منوخین و شرکای سرمایه گذارش با کمکی که از جانب دولت فدرال آمریکا به آن ها شد، کنترل بانک را به دست آوردند. این معامله در نهایت صدها میلیون دلار منفعت شخصی برای منوخین به دنبال داشت.شریک سابق گروه اقتصادی عظیم «گلدمن ساکس»، سرمایه گذار هالیوود و مدیر یک صندوق سرمایه گذاری خصوصی، اکنون گزینه ترامپ برای تصدی وزارت خزانه داری است. منوخین، متولد ۱۹۶۲، در یک خانواده یهودی-صهیونیست معروف، همچون سایر گزینه های ترامپ برای پست های کلیدی، در تضاد با بخش عمده ادبیات ترامپ در دوران رقابت های انتخاباتی مبنی بر ایجاد «تغییر» است.آقای ترامپ در حال تشکیل کابینه ای است از عناصر حزب جمهوری خواه سنتی با تمایلات غیرسنتی، از جمله افرادی که ثروت های خود را با انجام ریسک های بزرگ در سرمایه گذاری به دست اورده اند. «ایندی مک» یک نقطه عطف در سابقه تجاری منوخین بود. او می دانست که دولت مجبور است که یک بانک در آستانه ورشکستگی را بفروشد- او تن به ریسک داد تا از این فرصت استفاده کند.در مصاحبه ای در روز سه شنبه هفته قبل، پیش از آن که ترامپ نام او را به عنوان گزینه وزارت خزانه داری اعلام کند، استیون منوخین گفت که به ایجاد تحولات در ایندی مک(که دفتر مرکزی آن در شهر پاسادینای کالیفرنیاست) مفتخر است: " ما یک فاجعه عظیم اقتصادی را به فرصت تبدیل کردیم."استیون منوخین، ۵۳ ساله، تجربه ای در مشاغل دولتی یا اداره یک سازمان بزرگ ندارد، گرچه او از نزدیک ترین یاران وفادار به ترامپ در رقابت های انتخابااتی و از حامیان مالی او بوده است. اما عقاید سیاسی او بر شماری از همکاران سابق او هم پوشیده است. اگر سنا او را تایید کند، هفتاد و هفتمین وزیر خزانه داری تاریخ ایالات متحده خواهد بود که مهم ترین خصوصیات او سابقه چندساله فعالیت در وال استریت، دوستی قدیمی با دانلد ترامپ و فرصت طلبی در استفاده از موقعیت هایی است که شاید موجب هراس دیگران شود.در همان مصاحبه روز سه شنبه، استیون منوخین گفت که هدف دولت جدید رسیدن به رشد اقتصادی سالانه ۳ تا ۴ درصد است. او گفت که اولویت های اصلی او در سیاست گذاری اصلاحات در مقررات مالیاتی فدرال، حذف برخی مقررات مالی مشخص، بازنگری در توافقات تجاری و سرمایه گذاری در زیرساخت هاست.منوخین و همسر سابقش، هیتر کازبیمنوخین در حلقه داخلی تیم انتقالی ترامپ به عنوان یک بازیکن در خدمت تیم شناخته می شود. مشاوران ترامپ می گویند که منوخین، حمایت جمهوری خواهان سنتی را از کاهش مالیات ها و مقررات زدایی از تجارت، با وعده های پوپولیستی ترامپ درباره تجارت و زیرساخت ها درهم خواهد آمیخت.او در مصاحبه اخیر خود گفت: " ترامپ، مثل رونالد ریگن، خارج از چارچوب ها می اندیشد....رییس جمهور منتخب بی درنگ روسای شرکت ها را فرا می خواند تا درباره اشتغال، بسته شدن کارخانه ها و سایر مسایل بر آن ها تکیه کند."معامله «ایندی مک» احتمالا یکی از موضوعات اصلی در بررسی صلاحیت او در سنا خواهد بود. سناتور «ران ویدن»، سناتور ارشد دموکرات در کمیته بررسی کننده صلاحیت وزرا، روز سه شنبه گفت: " آقای منوخین سابقه ای از منفعت طلبی از قبل قربانیان وام های یغماگر دارد."فروش اموالی که نزد ایندی مک در ازای وام به وثیقه گذاشته شده بود، موجب ایجاد تجمعات اعتراضی در بیرون قصر منوخین در محله «بل اِر» Bel Air لس انجلس شد. این بانک که اکنون به بانک «وان وست» OneWest تغییر نام داده و زیرمجموعه گروه تجاری CIT Groupاست، هم اکنون تحت تحقیقات وزارت مسکن و شهرسازی بابت روندهای پرداخت وام قرار دارد.استیون منوخین، که پدرش بیشتر عمر خود را از مدیران شرکت(صهیونیستی) گلدمن بود، خود خیلی زود، در دهه ۱۹۸۰، وارد وال استریت شد، و این مقارن با زمانی بود که کسب و کار پرداخت وام رهنی (mortgage) در حال شکوفا شدن بود. او در امور بانکی مرتبط با وثایق وام در گلدمن مشغول به کار بود و با بحران «پس انداز و وام» و تلاش های دولت برای مدیریت بحران صدها موسسه مالی «مُعسر»( عاجز از بازپرداخت دیون) از نزدیک سروکار داشت.همکاران این تاجر کهنه کار (که نمونه تیپیک مدیران یهودی است که نبض اقتصاد آمریکا را در دست خود دارند) او را دارای شم بسیار بالایی در ارزیابی سریع ریسک های موجود در یک تجارت می دانند. او در ۱۹۹۴ در سلک شرکای شرکت گلدمن درآمد و مدتی مسوول میز امور وثیقه های بانکی در شرکت گلدمن بود. مدتی بعد او به عنوان مدیر ارشد اطلاعات (information) گلدمن انتخاب شد.در سال ۲۰۰۲، منوخین بعد از ۱۷ سال از گروه «گلدمن» خارج شد. دو سال بعد او با کمک میلیاردر معروف ماسون-صهیونیست، «جرج سوروس»، صندوق سرمایه گذاری خود را با نام «Dune Capital Management» تاسیس کرد.جرج سوروس؛ از پدرخوانده های وال استریتضیافت های شاممانند دیگر شرکای گلدمن، منوخین نیز در پی تبدیل گلدمن به یک شرکت سهامی عام در ۱۹۹۹، ده ها میلیون دلار به دست آورد. او مدتی بعد یک آپارتمان ۶۰۰ متری در مجتمع معروف «پارک اَونیو» در نیویورک خرید و خیلی زود همسران منوخین و ترامپ در حلقه های اجتماعی سطح بالا و مجامع به اصطلاح انسان دوستانه با هم آشنا شدند و در ضیافت های شام در خانه های یکدیگر در منهتن شرکت می کردند. خانم ترامپ و خانم منوخین به اتفاق هم به تماشای مسابقات تنیس «یو اس اپن» و موزه هنرهای متروپلیتن نیویورک می رفتند.استیون منوخینِ خوددار و محتاط هیچ گاه به عنوان یک «خوره سیاست» در ذهن همکارانش نمانده است، ولی بنا بر سوابق، به طور مرتب در کمپین های سیاسی مشارکت داشته است. در همین مصاحبه گفت که از زمانی که به یاد می آورد عضو رسمی حزب جمهوری خواه بوده است، اما علاوه بر این در مجموع از ۲۰۰۰ به این سو ۷۴۰۰ دلار به کمپین های هیلاری کلینتون کمک کرده است.مضاف بر این، آقای منوخین به کمپین های انتخاباتی چهره های دموکرات چون باراک اوباما، جان ادواردز، جان کری و ال گور کمک کرده است. تنها نامزد جمهوری خواه انتخابات ریاست جمهوری که منوخین به کمپین او پول داده، میت رامنی در ۲۰۱۲ بود.او گروهی از کهنه کاران عرصه تجارت و اقتصاد را که از سال های فعالیتش در وال استریت با آن ها همکاری داشت، از جمله جرج سوروس، جان پالیسن، مایکل دِل و چند مدیر سابق گروه گلدمن را مانند کریستوفر فلاورز، برای اداره بانک ایندی مک فراخواند. آن ها با پذیرش این شرط وارد مجموعه شدند که خود منوخین شخصا مدیریت بانک را به عهده داشته باشد.او در نهایت مسوولان «شرکت بیمه سپرده فدرال»، نهاد ناظر دولت در اداره بانک ایندی مک را قانع کرد که بانک را با رقم ۱.۵ میلیون دلار به او شرکایش بفروشند. دولت موافقت کرد که از این خریداران(منوخین و شرکاء) تا چند سال در برابر ضرر و زیان شدید حفاظت کند. این شراکت در ضرر، برگ برنده منوخین در معامله ایندی مک بود.او برای مدیریت بانک، محل زندگی خود را از نیویورک به کالیفرنیا منتقل کرد تا هر چه زودتر بانک ایندی مک را از وضعیت بحرانی خارج کند. به دلیل شراکت دولت فدرال در ضرر، کار منوخین در حل و فصل مشکل وثیقه های بد و آزاد کردن سایر دارایی های بانک آسان تر بود. او نام بانک ایندی مک را به « وان وست» تعییر داد و دوباره آن را به یک موسسه وام دهنده سنتی تبدیل کرد که تنها با وثیقه های محکم وام می داد.او علاوه بر این شروع به رصد فرصت ها برای خرید موسسات وام دهنده کوچک برای «وان وست» کرد. طولی نکشید که شعبات این بانک به دو برابر شعبات ایندی مک در زمان ورشکستگی رسید. . «وان وست» معمولا سود بیشتری به سپرده ها می داد، و نرخ سود تسهیلات آن هم به طرز نامعمولی کم تر از بانک های دیگر بود. همین باعث جذب هر چه بیشتر مشتری شد.شراکت در ضرراز آن جا که دولت فدرال شراکت در ضرر بانک منوخین و شرکاء را تضمین داده بود، دست او در ریسک نسبت به بانک های دیگر، آن هم در اوج بحران اقتصادی، بسیار بازتر بود.او بی مهابا شروع به اخراج پرسنل برای صرفه جویی در هزینه ها کرد. در اکتبر ۲۰۱۱، ده ها فعال اجتماعی در محوطه بیرونی کاخ منوخین در پاسادنا جمع شدند تا به اخراج ها در «وان وست» اعتراض کنند. آن ها خشمگینانه علیه بانک و شخص منوخین شعار می دادند. او مجبور شد بر تعداد محافظان قصر خود اضافه کند.علاوه بر این، منوخین بدون ملاحظه و مهابا خانه ها و املاکی را که برای گرفتن وام به وثیقه گذاشته شده بود، به فروش گذاشت و هزاران نفر از شهروندان آمریکایی خانه و ملک خود را از دست دادند. همین مساله، اعتراضات زیادی را نسبت به عملکرد مدیریت جدید بانک به دنبال داشت. او در مصاحبه روز سه شنبه گفت: " ضبط مال هر کسی تاسف بار است(ولی) همه این وام ها در دوره مدیریت قبلی پرداخت شده بود."در ۲۰۱۳، «وان وست» حدود ۳۰۰ میلیون دلار سود به دست آورد، تقریبا برابر با اوج سود بانک ایندی مک که در ۲۰۰۶ حاصل شده بود. ایندی مک در نیمه اول ۲۰۰۸، ۷۶۷ میلیون دلار از دست داد.در جولای ۲۰۱۴، گروه CIT، بانک وان وست را به قیمت ۳.۴ میلیارد دلار خرید که یک سود خالص ۳ میلیارد دلاری برای منوخین و شرکایش به دنبال داشت. سهم منوخین چند صد میلیون دلار بود و خود او هم وارد کادر مدیریتی سی آی تی شد.بعد از انجام این معامله شیرین، معلوم شد که شرکت خریدار بابت برخی مشکلات حسابداری در وان وست باید ۲۳۰ میلیون دلار جریمه بپردازد.در یک مورد دیگر، بابت یکی از سرمایه گذاری های منوخین در یک استودیوی فیلمسازی هم سی آی تی مجبور به پرداخت ۴۰ میلیون دلار غرامت شد.سال گذشته، بعد از خانه تکانی مدیریتی در CIT، منوخین از این گروه خارج شد و بابت تسویه حساب خروج ۱۰.۹ میلیون دلار دریافت کرد. خروج او از سی آی تی، مصادف شد با اوج گیری فعالیت ترامپ در عرصت رقابت انتخاباتی برای نامزدی حزبجمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶. باز هم زمان بندی امور برای منوخین خوب بود و او بعد از خروج از سی آی تی وارد کمپین دوست قدیمی و میلیاردر خود، دانلد جی. ترامپ شد.ترامپ قبل از اعلام ورود رسمی به رقابت ها با منوخین هم مشورت کرده بود. منوخین به او کمک کرد که طرحی برای کاهش مالیات ها بنویسد. به علاوه او تلاش کرد که بر بخش عمده ادبیات ترامپ، در حوزه اقتصاد تاثیر بگذارد. او در مصاحبه ای با وال استریت جورنال در اوایل سال جاری گفته بود: "گمان نمی کنم او(ترامپ) دیدگاه منفی نسبت به وال استریت داشته باشد." این در حالی است که بخش عمده انتقادات ترامپ به «سیستم» فاسد حاکم بر آمریکا، مستقیم یا غیرمستقیم به وال استریت برمی گشت.وقتی ترامپ بعد از رقابت های مقدماتی در نیویورک سخنرانی پیروی انجام داد، منوخین پشت سر او ایستاده بود و حتی با گوشی خود از ترامپ و همراهانش عکس می گرفت. صبح روز بعد، ترامپ از او خواست که نقش «رییس مالیه ملی» National Finance Chairman را در کمپین او به عهده بگیرد. او بی درنگ پذیرفت. مسوولیت او مدیریت صدها میلیون دلار بودجه کمپین ترامپ برای رقابت های انتخاباتی بود.گرچه منوخین هیچ تجربه ای در مدیریت مالی یک کمپین سیاسی نداشت و در ابتدای کار برخی اشتباهات و آشفتگی ها در این زمینه به وجود آورد، ولی خیلی زود اصطلاحا سوار بر کار شد و کار را تا به آخر پیش برد.به هر حال، از شب انتخابات ۸ نوامبر به این سو، استیون منوخین یکسره از لس انجلس به نیویورک و بالعکس در پرواز است. او به طور مرتب در برج ترامپ، محل استقرار رییس جمهور منتخب، در کنار تیم انتقال حضور پیدا می کند.برنامه مالی ترامپ، که منوخین به عنوان وزیر خزانه داری آینده هدایت کننده آن خواهد بود، از همین حالا جنب و جوشی در بازار سهام ایجاد کرده است. ارزش شهام منوخین در سی آی تی ۱۳ درصد(۱۱ میلیون دلار) افزایش داشته و اکنون به بالای ۱۰۰ میلیون دلار رسیده است.منبع : مشرق |
|
↧
↧
December 4, 2016, 12:25 am
به گزارش ندای انقلاب، تصاویر جدید ماهوارهای نشان میدهد که چگونه نظامیهای میانمار (بـِرمه پیشین) روستاهای محل سکونت مسلمانان روهینگیا را به آتش کشیدهاند. در روستاهای محل سکونت مسلمانان روهینگیا، صدها خانه نابود شده است. تصاویر ماهوارهای قبل و بعد از این روستاها در ایالت راخین، حکایت از تخریب بیش از ۴۰۰ ساختمان به همراه پوشش درختهای اطراف آن روستاها را دارد. به دلیل پوشش متراکم درختان، ممکن است که تعداد واقعی ساختمانهای ویران شده بیشتر باشد. تصویر ماهوارهای قبل از تخریب یک روستا متعلق به مسلمانان روهینگیا در ایالت راخین در میانمار تصویر ماهوارهای بعد از تخریب یک روستا متعلق به مسلمانان روهینگیا در ایالت راخین در میانمار صدها نفر از روهینگیاییها که مدت طولانی است توسط دولت میانمار مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، تلاش کردهاند برای فرار از این خشونت به سمت بنگلادش بروند. حدود یک میلیون مسلمانان روهینگیا در استان راخین میانمار زندگی می کنند، اما اکثریت بودایی ساکن این ایالت آنها را "مهاجران غیرقانونی" میدانند که از بنگلادش آمدهاند. این گروه از مسلمانان چند نسل است که در میانمار زندگی میکنند، اما دولت میانمار برای آنها حق شهروندی قائل نیست. تصویر ماهوارهای قبل از تخریب روستایی متعلق به مسلمانان روهینگیا در ایالت راخین در میانمار تصویر ماهوارهای بعد از تخریب روستایی متعلق به مسلمانان روهینگیا در ایالت راخین در میانمارشاهدان و فعالان روهینگیایی، نیروهای دولتی را به کشتن مسلمانان، تجاوز به زنان و غارت و سوزاندن خانههای خود متهم میکنند و دولت میانمار نیز به ناظران بینالمللی اجازه بررسی این اتهامات را نمیدهد.منبع : مشرق |
|
↧
December 5, 2016, 10:12 pm
به گزارش ندای انقلاب، محمد مایلیکهن، در مورد صدرنشینی تیم ملوان در لیگ دسته اول گفت: از این صدرنشینی خوشحالیم اما مهم است که در پایان فصل صدرنشین باشیم. هنوز نیم فصل لیگ دسته اول هم فرا نرسیده است، بنابراین خیلی زود است درمورد صدرنشینی صحبت کنیم.وی در مورد بازی روز چهارشنبه با تیم خونهبهخونه بابل گفت: همه بازیها سخت است، تیم فجر سپاسی هفته گذشته اولین بردش را مقابل خونهبهخونه به دست آورد. با این حال بازی سختی با خونهبهخونه داریم و هرچه به زمستان نزدیکتر میشویم سرما و بارشها زمینهای نامناسب ما را نامناسبتر میکند و کار تیمها سختتر میشود.مایلیکهن در مورد مدیریت فنی علی کریمی در تیم خونهبهخونه و اینکه کریمی شاگرد او بوده، گفت: کریمی شاگرد من نبوده، او ستاره فوتبال ایران است. باشگاه خونهبهخونه هم مالک و مدیر دارد و کریمی را برای این عنوان انتخاب کرده، ضمن اینکه کریمی سال گذشته هم در این باشگاه حضور داشته، قطعاً تجارب ارزشمند کریمی در داخل و خارج از کشور میتواند موثر واقع شود، اما او به زمان نیاز دارد، زیرا فقط ۳-۲ روز است که این سمت را گرفته است. من علی کریمی را دوست دارم، او واقعاً دوستداشتنی و قابلاحترام است.سرمربی تیم فوتبال ملوان انزلی در مورد بازی بدون تماشاگر با خونهبهخونه گفت:فوتبال بدون تماشاگر روح و جذابیت لازم را ندارد. واقعیت این است که ما هم دلمان میخواست این بازی با تماشاگر باشد اما این تصمیمی است که کمیته انضباطی گرفته، من بارها گفتهام که چه اشکالی دارد به جای محروم کردن همه تماشاگران فقط افرادی که شروعکننده توهین به داور و بازیکنان حریف و حتی بازیکنان خودی هستند، محروم شوند. میتوان با دوربینهای مداربسته این افراد را شناسایی کرد و فقط این افراد را از حضور در ورزشگاه محروم کنیم و آنها در زمان مسابقه خود را به کلانتری معرفی کنند، نه اینکه همه تماشاگران را از دم تیغ بگذرانیم. تمام تیمها مشکلات مالی دارند و در این شرایط هم تیمها به خاطر توهین چند تماشاگر جریمه نقدی میشوند، در حالی که بهتر است آن افراد معدود که شروعکننده توهینها هستند جریمه و محروم شوند، نه تیمها. از رئیس کمیته انضباطی خواهش میکنم که یک بار هم بهجای جریمه و محرومیت همه تماشاگران چنین رفتاری را انجام بدهند، شاید تأثیرگذار باشد.مایلیکهن در مورد انتخاب برترینهای AFC و اعتراض فدراسیون فوتبال ایران به این مراسم گفت: چرا ما باید در مراسم برترینها گزینه داشته باشیم؟ مگر ما واقعاً برترین هستیم؟ مگر وقتی داوران ما در آسیا برترین شدند، کسی سفارش آنها را کرده بود؟ آنها فینال المپیک و فینال جام باشگاههای جهان را قضاوت کردند یا وقتی حسن زاده به عنوان برترین فوتسالیست آسیا انتخاب میشود، کشوری میتواند به این انتخاب اعتراض کند؟ داوران ما و فوتسالیستهای ایران واقعاً برترین هستند. زمان سرمربیگری من هم در آسیا کاپ اخلاق را گرفتیم، هم خداداد عزیزی بهترین بازیکن فوتبال آسیا شد و هم ۳ بازیکن ما در ترکیب تیم منتخب آسیا قرار داشت، آن زمان بعد از جنگ بود و ارتباط خوبی هم با کشورها نداشتیم یا همین عبدالرحمان در امارات، همه میگویند او بازیکن خوبی است، آیا نباید او انتخاب شود؟ با منطق زور نمیتوان در آسیا در جمع برترینها قرار گرفت. تیم ملی ما در جام ملتهای آسیا مقامی کسب نکرد، ولی در زمان ما سوم شدیم. در جام جهانی هم هرچند به انتخاب برترینهای آسیا ربطی ندارد، بین ۳۲ تیم سیویکم شدیم.سرمربی ملوان با اشاره به رفتارهای ناشایست در ورزشگاههای ایران گفت: من امیدوارم فوتبال ما از حالت جنگ و دعوا بیرون بیاید، تماشاگران به داوران و تیم حریف توهین نکنند. متأسفم که گاهی اوقات شاهد این رفتارهای ناشایست در روزشگاهها هستیم. در انزلی رفتار تماشاگران بسیار مناسب و خوبتر از گذشته شده است، ما لیدرهایی مثل ممدعلی زیتون و دوستی داریم که فقط تیم ملوان را تشویق میکنند و با خواندن شعرهی فارسی و گیلکی شور و نشاط را به ورزشگاه و به تماشاگران و بازیکنان منتقل میکنند بدون آنکه به کسی توهینی شود. اینها لیدرهای واقعی هستند. محمد بوقی خدابیامرز که سالها برای پرسپولیس بوق زد، هیچوقت به حریف توهین و اهانت نمیکرد.وی ادامه داد: متأسفانه شاهد هستیم افرادی به نام لیدر که خود را از همه طلبکار میدانند و از مدیر باشگاه و تا پایین باج میخواهند، رفتارهای مناسبی ندارند. در کشورهای پیشرفته دنیا چنین پدیدهای نداریم، هرچند هیچ چیز ما با آنها قابل مقایسه نیست که بخواهیم این مورد را با آنها مقایسه کنیم. با این حال من از تماشاگران ملوان انزلی میخواهم همواره فرهنگ بالای شهر استان خود را در ورزشگاه به نمایش بگذارند، حتی ورزشگاه پیر انزلی را هم پاکیزه نگه دارند و پوست تخمههای خود را هم در کیسههای پلاستیکی بریزند و ورزشگاه را کثیف نکنند. این حداقل کاری است که میتوانیم در فرهنگسازی تماشاگران انجام دهیم.منبع : فارسانتهای پیام/ |
|
↧
December 5, 2016, 12:31 am
به گزارش ندای انقلاب، جنبش اسلامی نیجریه در سایت توئیتر خود اعلام کرد دادگاه عالی فدرال نیجریه حکم آزادی شیخ ابراهیم زکزاکی، رهبر شیعیان نیجریه و همسرش را صادر کرد. بر اساس این حکم، دولت ۴۵ روز فرصت دارد تا شیخ زکزاکی و همسرش را به پلیس تحویل دهد و پلیس نیز باید ظرف ۲۴ ساعت آن ها را به مکانی امن ببرد. دادگاه همچنین حکم داده است که دستگاه امنیتی ۱۵۰ هزار دلار به عنوان غرامت به خانواده شیخ زکزاکی بپردازند.ارتش نیجریه در آذر ماه سال گذشته، با یورش وحشیانه به عزاداران حسینی در حسینیه صاحب الزمان در شهر «زاریا» در شمال نیجریه، حدود ۲ هزار نفر از سوگواران حسینی را به خاک و خون کشید و پس از زخمی کردن شیخ زکزاکی و همسر وی، شیخ را به مکان نامعلومی انتقال داد.در این حمله ددمنشانه، شیخ زکزاکی دبیرکل جنبش اسلامی به شدت زخمی شد و بر اثر شدت جراحت های وارده یکی از چشمان خود را به طور کامل از دست داد. این جنایت ۳۴۷ نفر قربانی داشت که از جمله آنان سه پسر شیخ زکزاکی بودند.گفته می شود برخی از فرماندهان و عناصر ارتش نیجریه که در این کشتار نقش داشتند، با گروهک تروریستی تکفیری «بوکوحرام » ارتباطات نزدیکی دارند. بوکوحرام یک گروه افراطی و همسو با داعش است که در جهت تحقق اهداف مورد ادعای خود مبنی بر اجرای شریعت (با قرائت منحرفانه)، از هیچ جنایت و خشونتی دریغ نمی ورزد. به طور طبیعی شیعیان یکی از اهداف مهم این گروه تکفیری هستند که کشتن آنان از نگاه تکفیری ها جایز و بلکه واجب شرعی قلمداد می شود.به گفته برخی از تحلیلگران نیجریایی، شیخ زاکزاکی از روابط پنهانی و همکاری های ارتش و بوکوحرام مطلع بود و شواهد و استناداتی از آن را در سخنرانی ها و مصاحبه های خود ارائه می کرد. رهبر فعال شیعیان نیجریه، بارها بر این موضوع تاکید کرده بود که اگر حمایت های تسلیحاتی و دیگر پشتیبانی های عناصر خود فروخته ارتش نیجریه نبود، قاعدتا گروهکی تکفیری به نام بوکوحرام در نیجریه، به ویژه در ایالتهای شمالی این کشور، امکان حیات و فعالیت پیدا نمی کرد.شیخ زاکزاکی بر این باور است که عناصری از ارتش نیجریه به صورت خودسر می کوشند به بهانه سرکوب بوکوحرام، به فعالیت های غیرقانونی خود که قاچاق و فروش اسلحه، تنها یکی از آن هاست، ادامه دهند و حتی پول های زیادی از برخی رژیم های عربی به ویژه عربستان سعودی، تحت عنوان حمایت از ترویج وهابیگری دریافت کنند.زندانی کردن شیخ زکراکی به مدت حدود یک سال نشان داد حکومت نیجریه دل خوشی از اقلیت شیعیان این کشور ندارد؛ اما سرانجام ناچار شد وی را آزاد کند. اما دلایل آزادی شیخ چه بود؟شیخ زکزاکی شکایتی را به دادگاه درخصوص بازداشت خود که بدون ابلاغ اتهامش در هنگام حمله ارتش به مرکز اسلامی نیجریه صورت گرفته بود و همچنین به دلیل خشونت و ضرب و شتم و نقض حقوق وی و ادامه بازداشتش، ارائه کرده بود.دستگاه امنیتی نیجریه مدعی بود شیخ زکزاکی به تحریک شیعیان پرداخته و در منطقه ای که زندگی می کند، تهدید محسوب می شود؛ اما قاضی دادگاه این ادعاها را رد کرد و اعلام کرد ادامه بازداشت شیخ زکزاکی نقض قانون است و هیچ گزارش یا شکایتی مبنی بر این امر طرح نشده است که وی تهدیدی برای نیجریه است. ادعاهایی مبنی بر رابطه با جمهوری اسلامی ایران نیز هرگز ثابت نشد و در نتیجه دستگاه قضایی نیجریه ادامه زندان شیخ زکراکی را به صلاح ندیده و سرانجام حکم به آزادی او داد.از طرفی ارتش نیجریه نیز حامیان زکزاکی را به تلاش برای ترور یک افسر عالی رتبه متهم کرد، اما هیچ گاه سندی دال بر این ادعا ارائه نشد و حتی سازمان دیده بان حقوق بشر در آن هنگام شگفتی خود را نسبت به این اتهام مطرح و اعلام کرد حمله ارتش علیه اقلیت شیعه کاملا هدفمند بوده است.قاضی در خصوص وضعیت جسمانی شیخ زکزاکی نیز تاکید کرد در صورتی که وی از دنیا برود، برای کشور هزینه خواهد داشت و ممکن است به ایجاد تنش در کشور بینجامد و طرفداران او دست به اعتراض زده و احتمالا تعداد زیادی از افراد بی گناه کشته شوند.نکته قابل توجه آن است که دستگاه قضایی نیجریه هر چند در حکم آزادی شیخ زکزاکی گام مثبتی برداشت، اما متاسفانه درباره پرونده نیروهای ارتش که مرتکب جنایت سال گذشته شدند، هیچ گونه اقدام و پیگری قضایی صورت نگرفته است.علاوه بر تلاش های مراکز حقوق بشر و ابراز نگرانی آن ها از وضعیت شیخ در زندان، جمهوری اسلامی ایران نیز رایزنی های زیادی کرد تا زمینه آزادی شیخ زکزاکی فراهم شود. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان در دیدار با مقامهای نیجریه از وضعیت سلامتی رهبر شیعیان نیجریه ابراز نگرانی کرد و خواهان آزادی او شد. ظریف تاکید کرد زکزاکی فردی است که اهل اعتدال است و همه فرقه های اسلامی را به حفظ وحدت دعوت می کند، لذا آزادی وی به مبارزه دولت نیجریه با گروه های افراطی همچون بوکوحرام کمک خواهد کرد.در هر حال حکومت نیجریه با حمله و زندانی کردن شیخ زکزاکی خشم شیعیان را برانگیخته و نشان داد به رغم ادعای مبارزه با جریانات افراطی، نگاه تبعیض آمیز و طائفه ای خصوصا نسبت به شیعیان دارد. پایداری شیخ و طرفدارانش بر سر مواضع اصولی خود عاقبت نشان داد که زندانی کردن یک رهبر شیعی در نیجریه نه تنها توجیهی ندارد، بلکه پیامدها و هزینه های سنگینی برای دولت نیجریه در برخواهد داشت.پایگاه بصیرت |
|
↧
December 5, 2016, 12:26 am
به گزارش ندای انقلاب، دکتر حسن اکبری متخصص آسیبشناسی، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی و محقق طب سنتی ایرانی ــ اسلامی دو کتاب «مثلث سلامت» مشتمل بر حدود ۲۰۰ مقاله کوتاه و بلند را به رشته تحریر درآورده است.دکتر اکبری مجموعه دستورات حفظ سلامتی بر اساس مبانی طب ایرانی ــ اسلامی را در قالب «مثلث سلامتی» و بهصورت خلاصه دستهبندی کرده است که در ادامه این دستورالعمل در بخشهایی با عنوان «خوراکیهایی که توصیه میشود»، «خوراکیهایی که توصیه نمیشود»، «رژیم تقویت عمومی برای غیردیابتیها» و «بهجای آب سرد چی بخوریم» آمده است:خوراکیهایی که توصیه میشود۱ ــ گوشتها: گوسفند، شتر، پرندگان خشکی بهاستثنای مرغ صنعتی، بوقلمون محلی، بلدرچین، کبک، کبوتر، جوجه مرغ و خروس تا ۵۰۰ گرم۲ ــ لبنیات: خامه، سرشیر، پنیر با گردو (صرفاً برای شام)۳ ــ میوهها: انگور، خرما، زیتون، سیب، انار، لیموشیرین، نارگیل، پرتقال شیرین، نارنگی شیرین، انبه و موز رسیده طبیعی۴ ــ صیفیجات: خربزه و گرمک۵ ــ سبزیها: سبزیخوردن (بهجای سالاد خیار، گوجهفرنگی و کاهو)، سیر، پیاز، هویج، کلم، کرفس و سایر سبزیهای غذا مثل سبزی آش، سبزی کوکو۶ ــ حبوبات: نخود، لپه و لوبیا۷ ــ غلات: نخود، لپه و لوبیا۸ ــ روغنها: روغن کوهان شتر، روغن حیوانی (روغن کرمانشاهی)، روغن دنبه، روغن زیتون، روغن کنجد۹ ــ خشکبار: پسته، فندق، نخودچی، کشمش، انجیر خشک، توت خشک، تخمه (بهاستثنای تخمه هندوانه)، برگه هلو و زردآلوــ تمام غذاهای سنتی ایرانی را با گوشتها و روغنهای توصیه شده طبخ کنید.ــ در صورت نیاز به کاهش وزن به همان میزان از مقدار ناهار کم کنید.ــ بهجای چای از عرقیجات سنتی و دمنوشهای سنتی مثل بادرنجبویه، اسطوخودوس، گلگاوزبان، عناب، زعفران، زنجبیل، دارچین، نعناع، پونه، چای کوهی و… یا آبجوش بههمراه خرما بر اساس نوع مزاج خود استفاده کنید.ــ بهجای قند و شکر سفید از خرما، عسل، توت، کشمش یا قند و شکر سرخ استفاده کنید.ــ بهجای شیرینیهای مصنوعی خشک و تر از شیرینیهای طبیعی مانند خرما و انجیر و از شیرینیهای سنتی تهیه شده با روغن حیوانی استفاده کنید.ــ خوردن انواع مرباها بلامانع است.ــ بهجای نمک صنعتی از نمک طبیعی (سنگ نمک آسیاب شده) استفاده کنید.خوراکیهایی که توصیه نمیشودالف ــ بهطور دائمی:۱ ــ گوشت گاو بهصورت چرخکرده، خورشتی و مشتقات آن نظیر سوسیس، کالباس، همبرگر و مارتادلا۲ ــ مرغ صنعتی۳ ــ چای سبز و سیاه۴ ــ خوردن پنیر برای صبحانه۵ ــ نوشابه مصنوعی (انواع نوشابههای کولادار و سایر نوشابههای ساخته شده با شکر)۶ ــ قند و شکر سفید۷ ــ شیرینیهای مصنوعی تر و خشک۸ ــ انواع سسها (سفید و قرمز)۹ ــ آب سرد۱۰ ــ روغنها: تمام روغنهای نباتی شامل (هیدروژنه و غیرهیدروژنه، روغن مایع و روغن سرخکردنی)۱۱ ــ گوجهفرنگی (رب گوجهفرنگی)ب ــ بهطور موقت (صرفاً برای ۴۰ روز پرهیز کامل شود):۱ ــ گوشتهای ماهی، مرغابی، غاز و مصرف تخممرغ زیاد۲ ــ لبنیات شامل ماست، دوغ و شیر۳ ــ میوههای هندوانه، خیار، طالبی، میوههای ترش و نارس و مصرف میوهها در غیر فصل آنها۴ ــ سبزیجات بادمجان، اسفناج، باقالا و قارچ۵ ــ حبوبات: عدس و ماش۶ ــ خشکبار: گردوی خالی (همراه با پنیر و برای شام بلامانع است)ــ بهجای مصرف آبلیمو و آبغوره و ترشی میتوانید از سرکه محلی انگور یا سیرترشی با سرکه محلی انگور استفاده کنید.ــ خوراکیهای موقتی پس از ۴۰ روز هر کدام با یک مصلح گرم مصرف شود، مثلاً ماست با نعناع، شیر با خرما و دوغ با گل محمدی و بهطور کلی، موقتیها کمتر مصرف شوند.ــ رژیم غذایی در آینده تعدیل میشود.رژیم تقویت عمومی برای غیردیابتیها:۱ ــ صبح ناشتا یک عدد سیب شیرین با پوست و گاهی با دانه (سیب ضدعفونیشده که از شب در آب زلال مانده تا سموم احتمالی پوست خارج شده باشد).۲ ــ صبحانه خوب: ۲ قاشق غذاخوری ارده کنجد + ۱ قاشق مرباخوری روغن کرمانشاهی (یا ۲ قاشق مرباخوری کره محلی گاو) + ۱ قاشق غذاخوری شیره خرما یا انگور یا انجیر یا عسل طبیعی + نان سبوسدار.۳ ــ سه عدد پسته خام صبح میل شود.۴ ــ سه عدد بادام درختی خام ظهر میل شود.۵ ــ ناهار کم (برای غیر اضافهوزنیها) از روی مثلث سلامت طبخ شده باشد.۶ ــ ترک ناهار برای اضافهوزنیها.۷ ــ روزی حداقل ۷ عدد خرما.۸ ــ روزی حداقل ۵ عدد انجیر خشک یا تازه.۹ ــ در هنگام غروب: نان + پنیر + گردو + سبزی بدون گشنیز (برای اضافهوزنیها گاهی همین شام باشد).۱۰ ــ شام (برای غیر اضافهوزنیها) از روی مثلث سلامت طبخ شده باشد.۱۱ ــ هرگز وعده غذایی شام ترک نشود.۱۲ ــ شب سه عدد فندق میل شود.۱۳ ــ میوههای فصل در حد امکان و بهصورت تکمیوه میل شود.رژیم تقویت عمومی برای دیابتیها:همان رژیم تقویت عمومی است فقط عسل، خرما و انجیر به یکچهارم میزان رژیم افراد غیردیابتی تقلیل یابد.مصرف عرق بوقناق بهمقدار مورد نیاز و با تجویز پزشک.بهجای آب سرد چی بخوریم؟آب سرد بهعلت دارا بودن طبع سرد و تر، روی NADH سلولی اثر منفی داشته، عبور الکترون برای متابولیسم مواد غذایی را کم کرده و موجب کاهش ATP سلولی میشود که در نهایت میتواند موجب اختلال عملکرد بسیاری از سلولها و بروز بیماری شود.پیشنهاد میشود بهجای آب سرد از موارد زیر استفاده شود:۱ ــ آب جوشیده ولرمشده.۲ ــ آب جوش با خرما.۳ ــ شربت عسل برای غیردیابتیها.۴ ــ شربت خنک شیره انگور.۵ ــ شربت سرکهانگبین با رازیانه برای بانوان (یک استکان عسل + یکچهارم استکان سرکه انگور محلی + یک استکان عرق رازیانه + یک استکان گلاب + یک استکان عرق کاسنی + آب جوشیده ولرمشده بهمیزان کافی بهاندازهای که یک شربت معمولی شیرین است).۶ ــ شربت سرکهانگبین بدون رازیانه برای آقایان (یک استکان عسل + یکچهارم استکان سرکه محلی انگور + یک استکان عرق یونجه + یک استکان گلاب + یک استکان عرق کاسنی + یک استکان عرق کاسنی + آب جوشیده ولرمشده بهمیزان کافی بهاندازهای که یک شربت معمولی شیرین است).۷ ــ انواع شربتهای محلی مثل شربت زعفران با سکنجبین، شربت بیدمشک با سکنجبین، شربت بهارنارنج با سکنجبین، شربت نعناع با سکنجبین، شربت عرق یونجه با سکنجبین.نکته ۱: شربتها خنک میل شوند.نکته ۲: میزان عسل و مواد شیرین دیگر برای دیابتیها، یکچهارم غیردیابتیها است بهاضافه مصرف عرق بوقناق بهمیزان لازم.اصلاح رفتار:الف) رفتار معنوی: انجام واجبات، ترک محرمات؛ انجام مستحبات و ترک مکروهات در حد امکان.ب) انجام پنج تطهیر: جسمی، معدی، خونی، جنسی و روانی.ج) تأمین غذای مناسب هشت مسیر غذایی: ۱. غذای دهانی (خوردنیها و آشامیدنیها) ۲. غذای لمسی (روغنمالی) ۳. غذای شنیداری مناسب ۴. غذای بویایی مناسب ۵. غذای دیداری مناسب ۶. غذای جنسی پاک ۷. غذای اُنس الهی (عبادت) و مردمی ۸. غذای ذهنی و پنداری مناسب.د) رفتار مادی: رعایت ضروریات ششگانه شامل: ۱. هوای پاک، ۲. آب و غذای مناسب، ۳. خواب و بیداری مناسب، ۴. حرکت و سکون، ۵. برونداد و نگهداشت مناسب، ۶. اعراض نفسانی مناسب.انتهای پیام/ |
|
↧
↧
December 5, 2016, 11:40 pm
به گزارش ندای انقلاب، در دوران روم باستان اشراف، سیاستمداران شاهزادگان با تفرعن و تبختر بردگان را به بند میکشیدند و آنان را در استادیوم های رومی در مقابل هم قرار میدادند و از کشته شدن بردگان لذت جانانه میبردند. تالیفی خاص از سبعيت ماقبل رنسانسی، از میزانسن تحقیر شدن بردگان در استادیومهای گلادیاتوری ، حظ و لذت لذیذی از جایگاه بلند مرتبهاشان میبردند. این تفرعن توام با سبعیت، خاص روحیه اشراف گری ماقبل رنسانسی است که در تاریخ بروز و ظهور متفاوتی دارد. تصور کنید که در سینما نیز تفکر شاهزادگان رومی بدل به یک فرم و یک میزانسن سینمایی شده است. سالهاست در سینمای ایران برخی نخبهگان، نخبهنماها و آنان که توفیقی حتی ظاهری در عرصه هنر یافتهاند با بهرهبری از میزانسن تفرعن آمیخته به سبعیت، از گرفتن نماییکه موجودیت و هویت توفیق نیافتهها را به چالش بکشد حظ و بهره ای و عجیب میبرند. این میزانسن رومی سالهاست در مدل های مختلف در سینمای ایران رایج است. به همین دلیل سینمایی داشته و داریم که از نمایش فقر روستایی، کجی شهری، میان مایهگی توده حظ میبرد و این برآمده از میزانسن تحقیر را با جشنوارههای گلادیاتوری به سبک رومی تقسیم می کند تا با تصور میانمایگی جهان سومی و برده نمایی با آن سبک و سیاق خاص رومی حظی فراوان منحطی ببرند. دیدگاه سرکار خانمها پگاه آهنگرانی و درنا مدنی در ساخت مستند «مردان ارباب جمشید» همانگونه است که در سطور پیشین توصیف شد. مستند ارباب جمشید درباره جمعی از هنروران سینماست که سالهاست در خیابانی به همین نام گردهم میآیند و آرزویشان این است که ستاره سینما شوند و حتی کمتر از آن به اندازه یک سکانس در فیلمی سینمایی حضور پیدا کنند. مولفان از همان ابتدای مستند با گردآوری افرادی مثل حسن نوروزی وفا، احمد یاوری شاد، غضنفر راوندی، فتح اله بابازاده (رینگو) غلام میرزایی(ژاپنی)، محمد ذولفقاری( لالی) شمس الدین دولتشاهی( چیچو)، جلیل ملک زاده در هر برداشت، میزانسنی لبریز از تفرعن و تبختر طراحی کردهاند. تقریبا ۴۰ دقیقه سعی میکنند هنرورانی که روزگاری عنوان سیاهی لشگر به آنان اطلاق میشد را در مقابل دوربین تحقیر کنند. هنرورانی که مدت های طولانی حس علاقه مندی و آزمندی نیکویی نسبت به هنر هفتم داشتند و هیچگاه توفیقی در عرصه سینما نداشتند. حالا شاهزادگانی همچون آهنگرانی و مدنی سعی دارند زیست این قشر توفیق نیافته را در استادیومی رومی به نمایش بگذارند و از قربانی شدن جمعی ۴۰ ساله آنان بهره سیاستمدارانهای ببرند. محتوا و فحوای اثر شبیه مستند آبدارچی حمید جبلی است که زیست حاشیهای احمد یاوری شاد را حقیرانه به تصویر میکشد. همین نگاه نه چندان متکثر و محفلی و نوعی قشری نگریستن روشنفکرانه است که مایه جدایی ۱۰۰ ساله مردم از روشنفکران شده است. با این توصیف که خانم آهنگرانی خیلی مدعی مردمی بودن دارند اما نمیدانند «از مردم» با تدارک میزانسن تحقیر، نمیتوان «برای مردم» بود.مستقل از هر قضاوت سیاسی و ایدئولوژیک خانم آهنگرانی شاهزاده ای در عالم سینما هستند که به واسطه شاهزادگی توفیقات فراوانی در عرصه بازیگری کسب کردهاند. در مقام بازیگر شاید خیلی مردمی به نظر برسند اما وقتی او را در مقام مستند ساز روشن اندیش اندیشمند تحلیل میکنیم، چیزی از ایشان ساطع نمیشود جز ضد مردمی بودن. نمیشود توده حسرت زده و آرزومند را دستمایهای کرد و با تفرعن سخیف و اگزوتیک نمایش داد. شاهزاده آهنگرانی با نمای دیدگاه ( POV ) خاصی از عرش، درماندگی آدمهای در فرش مانده را تصویر میکند. ایشان در مقام بازیگر هر آورده و توفیقی نیز کسب کردهاند بَند است به شاهزادگی سینمایی ایشان و انشاالله توفیقشان چنان در عرصه بازیگری افزون شود که مجال مستند سازی به این سیاق را نداشته باشند! چرا که در مستند اخیرشان همچنان میزانسن تحقیر را مثل اثر قبلی رها نمی کنند. حتی نمایی دلچسب در این گنجانده نشده که این تصور را ایجاد کند که سازنده لحظه ای با سیاهی لشگرهای سینما در پیوندی سینمایی هم آوایی کند یا لحظه ای را فراهم آورد که مخاطب با این توده آرزومند ارباب جمشید نشین سمپات شود. مخاطب از ابتدا تا انتها به بازی سینمایی و فیلمسازی ابتکاری آنان میخندد در با میزانسن طراحی شده شاهزاده خانم، حقارت را در قاب کشف می کند نه آرزوهای انسانی آنان را. مهدی هاشمی در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۲ چیچو و غلام ژاپنی و محمد ذوالفقاری (لالی) را روی سن آورد تا با نگاهی انسانی، این حاشیه نشینان سینما را به اهالی سینما یادآوری کنند، بلکه آز و آرزوی آنان توسط شاهزادگانی همچون خانم آهنگرانی برآورده شود. با دیدن مستند «مردان ارباب جشمید» نه تنها این آرزو برآورده نشده بلکه بازی گلادیاتوری شاهزاده خانم موجب تحقیر افرادی شده که حسرتشان، غم را در چهره آدمی می نشاند. میزانسن تحقیر خانم آهنگرانی در این اثر طوری طراحی شده که مخاطب به حسرت حاشیه نشینان سینما دائما میخندد. این خنده در سالن سینما مصداق همان عاج نشینی رومی است که اشراف، سیاستمداران و شاهزادگان از قربانی شدن بردگان حظ میبردند. نگاه پگاه آهنگرانی با دیدگاه شرافتمند شاهد احمد لو در مستند «سیاهی لشکر؛ زندگی در لانگشات» ۱۸۰ درجه تفاوت دارد. نگاه شاهد احمدلو نسبت به هنروران سینما عامدانه لبریز از احترام است و میزانسن های خانم آهنگرانی در حقیرانهترین شکل ممکن تحقیر آمیز. مستند قبلی خانم آهنگرانی با غلظت خیلی زیادی موید همین نگاه است. در نریشن مستند « ده نمکی ها»، ساخته خانم آهنگرانی، ایشان جمله را ادا میکند که می توان نگاه تحقیر آمیز ایشان را به روشنی کشف کرد. او در این مستندی که در مورد ده نمکی و اخراجیها ساخته است می گوید: «فیلم را ده پانزده مرتبه با مردم دیدم، خوش بودند، می خندیدند، بعضی وقت ها مردم دست هم می زدند . البته بعضی وقتها خودم اصلا خنده ام نمیگرفت، خوشحالم هم نشدم، بیشتر معذب شدم ، چون یک جوری احساس می کردم با مردم فاصله دارم.» جمله با "مردم فاصله دارم" اساسا شالوده و تفکر خانم آهنگرانی را نشان می دهد.در این مجال قصد دارم توصیفی از شالوده فکری آلوده خانم آهنگرانی را توصیف کنم. اساسا نگارنده هر دیدگاه ضد مردمی را آلوده میدانم. ایشان چون در مقطع زمانی خاصی مدعی تسلط به علم سیاست هم بودند باید یک نکته را برای ایشان روشن کنم. اساس مردم و همان تودهای که شما در دو اثر اخیرتان در صدد تحقیرشان هستید از من و شما قطب عالم امکان ترند. واقعا دوره ای که قلمداران و سینماگران پیشرو بودند، گذشته است. مردم آنچنان در زندگی دیجیتالی امروز چنان غرق در مدرنیتهاند که هیچ اندیشمند و روشنفکری نمی تواند خود را پیشرو تر از آنان بداند. پس حساب و کتاب و منظور این یادداشت تمام است. یکی از مستندهای خانم آهنگرانی در مورد غزاله علیزاده است که انصافا مستند بسیار دقیق و زیبایی است. اما در میزانسن آن مستند «غزاله علیزاده» یک غزال منحصر به فرد حوزه فرهنگ توصیف شده که واقعا این دیدگاه کاملا اغراق آمیز و اگزجره است. همین مستند که انصافا هم خیلی خوب ساخته شده دیدگاه فاصله دار و ضد مردمی خانم آهنگرانی را هویدا می کند. فیلم پایان غم انگیزی با تمرکز روی شخصیت ممد لالی دارد، مخاطبان همچنان می خندند اما حال و احوال ممدلالی آیا خنده دار است، حتی موسیقی عاشقانه پایانی هم از غلظت ضد مردمی بودن اثر نمیکاهد! اما نکته آخر این است که امروز با داشتن دوربین در میانه شانهها و قلم در دستان، نمی توان ادعای منحصر به فرد بودن کرد. کمی کنکاش می تواند موجب تقلیل چنین دیدگاهی شود. به امید اینکه مولفان «مردان خیابان ارباب جمشید» در اثر بعدی خود این دیدگاه ضد مردمی را تعدیل کند.منبع : مشرق |
|
↧
December 5, 2016, 12:15 am
به گزارش ندای انقلاب، محمدرضا داورزنی رئیس فدراسیون والیبال ایران اعلام کرده که سرمربی آینده تیم ملی از بین دو گزینه ایتالیایی (آندرهآناستازی) و بلغارستانی (رادوستین استویچف) در هفته جاری معرفی خواهد شد.در این بین صحبت از گزینههای دیگری هم مثل «مائورو بروتو» سرمربی پیشین تیم ملی ایتالیا هم مطرح شده است که اتفاقاً یکی از گزینههای هدایت تیم ملی لهستان هم هست.بروتو که در حال حاضر در برزیل به سر میبرد، در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم با بیان اینکه تاکنون تماسی با فدراسیون والیبال ایران نداشته گفت: تیم ملی والیبال ایران، تیم بسیار بزرگی است و طبیعی است که من علاقمند به پذیرش سرمربیگری این تیم باشم. هدایت تیم ملی ایران برای من افتخار بزرگی است ولی در حال حاضر هیچ اتفاقی بین ما نیفتاده است.وی در واکنش به این موضوع که مورد توجه فدراسیونهای والیبال ایران و لهستان قرار دارد، اظهار داشت: من صحبت و مذاکراتی با فدراسیون والیبال لهستان داشتهام ولی با فدراسیون والیبال ایران، صحبتی نکردهام. برای هر دو کشور احترام زیادی قائل هستم و نمیتوانم بیشتر از این چیزی بگویم.سرمربی پیشین تیم ملی والیبال ایتالیا در مورد حضورش در برزیل به تسنیم گفت: صاحب یک شرکت بازرگانی هستم و در حال حاضر به عنوان سخنران توسط یک شرکت بین المللی فروش انرژی به برزیل دعوت شدهام.بروتو، ۴۷ ساله، متولد تورین و فارغ التحصیل رشته فلسفه است. او در مرحله نهایی لیگ جهانی والیبال ۲۰۱۵ که در برزیل برگزار شد، ۳ بازیکن اصلی تیم ملی ایتالیا (جولیو سابی، ایوان زایتسف و دراگان تراویتسا) را به دلیل بازگشت دیرهنگام به هتل به ایتالیا بازگرداند.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
|
↧
December 5, 2016, 1:23 am
به گزارش ندای انقلاب، ابوالقاسم طالبی، از آن دسته فیلمسازانی است که آثارش در عین تنوع و تکثر موضوعی اما همیشه سیاسی هستند. از اولین فیلم خود «بازگشت پرستوها» در حوزه دفاع مقدس و «آقای رئیسجمهور» که به طور خاص به نقد رئیسجمهور وقت میپرداخت، «نغمه» که یک فیلم عاشقانه بود، تا «عروس افغان» و «جنگ کودکانه» با موضوعات بینالمللی و «قلادههای طلا» که مهمترین فیلم درباره فتنه سال ۸۸ محسوب میشود و آخرین فیلمش «یتیمخانه ایران» که اثری تاریخی است، همواره پیگیر و دغدغهمند آرمانهای خود بوده است. حتی در ۵۵ سالگی، سیاسیتر از گذشته فیلم میسازد و حرف میزند. علاوه بر این، در سیر فیلمسازی ابوالقاسم طالبی میتوان پیشرفت و ارتقا را هم به طور عینی دید. به طوری که «یتیمخانه ایران» که این روزها بر پرده سینماهای کشورمان است، در عین مضمون مهم درباره هولوکاست انگلیس علیه ایران در یک قرن قبل، از نظر تکنیکی نیز یکی از بهترینهای هنر هفتم در سالهای اخیر شناخته میشود. به همین بهانه با این کارگردان که این روزها مشغول تحقیق و پژوهش برای ساخت فیلمی اجتماعی است، گفتوگو کردیم.****«یتیمخانه ایران» یک فیلم ضدانگلیسی است و به ماجرای کشتار ۹ میلیون ایرانی در سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ میپردازد. همچنین دو اثر قبلی شما یعنی سریال «به کجا چنین شتابان و «قلادههای طلا» هم محتوایی ضدانگلیسی داشتند. با توجه به اینکه امروز دشمن اصلی کشور ما آمریکاست، چرا به جای انگلیس علیه آمریکا افشاگری و فیلمسازی نمیکنید؟مسئله فیلم «یتیمخانه ایران» اجنبی و اجنبیپرستی و نشان دادن انگلیس به عنوان یک واقعه تاریخی است. در تمام دوران حاکمیت پهلوی دوم که کشور و نظام آموزشی ما و تبلیغات به طور کلی دست آمریکا بود اشارهای به این جنایت عظیم (قحطی بزرگ و مرگ و میر میلیونی ایرانیان) نشده است، بلکه با آن همه فریاد حقوق بشری، این جنایت بزرگ را کتمان و پنهان هم کردند. امروز هم چون آمریکا در کشور ما سفارتخانه ندارد، انگلیس نماینده عملیات آنها در ایران است. فتنه سال ۸۸ نمونه بارز یک پروژه آمریکایی بود که سفارت انگلیس در تهران آن را اجرا کرد. ضمن اینکه الان شیفتگان آمریکا که در حاکمیت ما نفوذ جدی دارند، عموما یا تحصیلکرده انگلیس هستند یا کشورهایی که پادشاه انگلیس در آن فرماندار حاکم را مشخص میکند. کشورهایی مثل استرالیا، کانادا و... مخاطب وطندوست وقتی فیلم را میبیند از هر اجنبی متجاوز و زیادهخواه از هر نوعش متنفر میشود.*شما در صحبتها و مصاحبههای خود همیشه بر پیچیدگی و مکار بودن انگلیس و انگلیسیها تأکید میکنید. اما به نظر میرسد که شخصیت فرمانده مستشاران انگلیسی در فیلم «یتیمخانه ایران» که ضدقهرمان فیلم هم محسوب میشود، آنچنان که باید و شاید، پیچیده و مکار نیست.در خود فیلم، مکار بودن انگلیس در ایجاد قحطی کاملا مشخص است. به عنوان مثال، وقتی لرد روچیلد با چکش به سر آن جوان میزند و او را به قتل میرساند، میگوید خبر بدید از وبا مرد و بعد با لباس قزاقی بروید اطراف آن روستا که دلیجان را بردند مانور بدهید. آنگاه گلولههای توپ را هدیه کریسمس برایشان بفرستید! کاملا مشخص است که جنایت را میاندازد گردن قزاقها که اگر کسی زنده ماند و نقل کرد بگوید قزاقهای روس جنایت را مرتکب شدند. لرد، مظهر مکاری نظام سلطنتی بریتانیا است، بقیه عمله اجرایی او هستند. حتی دستور میدهد به کسانی که به خاک سیاهشان نشانده غذا بدهند و از پیرزن میخواهد که این مهربانی بریتانیا را برای نوههایش تعریف کند. این جریان در سایر بخشهای فیلم هم دیده میشود.* چرا در «یتیمخانه ایران» تأکید دارید که آن زمان، شبهروشنفکران و منورالفکرها با استعمار و به طور خاص با انگلیس، همراه بودند؟تاریخ نشان میدهد که جریان منورالفکری ما از اول به بیماری ضدمردم بودن و عشق به فرنگ و آداب و رسوم و فرهنگ فرنگی مبتلا بوده است. آن هم به طور بدخیم. تا حدی که جاسوسی برای آنها و خیانت به ایران را نوعی خدمت در جهت آدم کردن ایرانی جماعت میدانستند! در کتابها و مقالات و سخنرانیهای آنها بینهایت توهین به مردم و فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی دیده میشود. همین الان هم شما وقتی سخنان، نوشتهها و احساسات صادق زیباکلام را میخوانید یا میبینید، انگار تقیزاده در عصر قاجار درحال گول زدن ملت است!*با توجه به اینکه میگویید ماجرای قحطی بزرگ در تاریخ گم شده بود، شما چگونه آن را پیدا کردید؟ براساس کدام اسناد و مدارک؟ماجرا از آنجا آغاز شد که قرار بود یک سریال درباره تاریخ معاصر بسازم. اما به دلایلی، منصرف شدم. این موضوع، مقدمهای شد تا بار دیگر تاریخ معاصر را مطالعه کنم. در میان همه اتفاقات تاریخی و از کنار هم قرار دادن پازلهای مختلف به این قطعه حذف شده از تاریخ ایران پیبردم و دیگر مطالعات خود را معطوف به همین مسئله کردم و هرچه جلو رفتم بیشتر به عمق فاجعه رسیدم. اما برخی کتابهای تاریخی خیلی کوتاه و تنها در حد دو صفحه اشاره به قحطی آن سالها داشتند و برایم جالب بود که بیشتر در اینباره بخوانم و در نهایت نادیدگی تاریخی نسبت به آن وقایع وحشتناک مرا ترغیب به ساخت فیلمی در اینباره کرد. من پنج سال برای تولید این اثر وقت صرف کردم که بخش اعظم این زمان صرف تحقیق و پژوهش شد. بهطوری که حدود ۱۶۰ کتاب و خاطرات سربازان و ژنرالهای انگلیسی درباره دفن ۹ میلیون نفر از مردم ایران را خواندم. همچنین یادداشتهای روزانه و خاطرات افراد از آن زمان را بررسی کردم. مثل کتاب «خاطرات داناهو» که برای این منظور دادیم ترجمهاش کردند. کتاب «قحطی بزرگ» دکتر محمدقلی مجد هم از جمله آثاری است که برای ما ترجمهاش کردند و آن هم به ما کمک کرد. حذف شدن این قطعه از تاریخ واقعا مسئله مهمی است و ما با ساخت «یتیمخانه ایران» سعی کردیم آن را دوباره به تاریخ برگرداندیم.*یکی از پرسشهایی که برای مخاطب پیش میآید این است که اصلا چرا دولت انگلیس باید چنین جنایتی را علیه مردم ایران مرتکب میشد؟ آنها از اینکه در ایران قحطی و بیماری و مرگ و میر رخ دهد، چه سودی میبردند؟هیچ کدام از کارهای انگلیسیها بدون نقشه و برنامهریزی نیست. حتی سریال «دایی جان ناپلئون» هم که سخن «کار کار انگلیسیهاست» را مسخره و القا میکرد که هر کس از فریب انگلیس سخن بگوید، متوهم است هم براساس سفارش خود انگلیس شکل گرفت. دلیل جنایتی که در تاریخ به عنوان «هولوکاست ایرانی» از آن یاد میشود هم این بود که با روی دادن انقلاب شوروی، انگلیس منافع خود را در این کشور در خطر میدید. آنها از این هراس داشتند که اتفاقات مشابه شوروی به ایران هم سرایت کند. این شرایط حتی سلطه انگلیس بر هند را هم تهدید میکرد. طالبی: منورالفکرها از هولوکاست ایرانی حمایت کردند!به همین خاطر، اتفاقاتی که در «یتیمخانه ایران» به تصویر کشیده شده را علیه مردم ایران انجام دادند. حتی طراحی آنها بهگونهای بود که بسیاری از جنایات خود در آن مقطع را به اسم روسها ثبت کردند. به این ترتیب که انگلیس بعد از انقلاب شوروی، سراغ لشکرهای بلاتکلیف روس رفت و همه لوازم و حتی لباس، توپ و اسب آنها را خرید و در اختیار گرفت. یعنی با لباس روسی جنایت میکردند. آنها بسیاری از نقشههای خود را با همین قزاقهایی که در لباس سربازان روس بودند انجام میدادند.بریتانیا هیچگاه سر منافع خود با کسی شوخی نداشته است. آنها هر کس را که سر راه خود میدیدند، حذف یا بیآبرو کردند. به همین دلیل هم برای اجرای برنامه خود در آن دوره هیچ رحمی به مردم ایران نکردند. حتی نمیگذاشتند مواد غذایی از هند به ایران برسد. کاری کردند که مردم توان خرید نان را هم نداشتند. یعنی هر چه قیمت بالا میرفت آنها با قیمت بالاتری مواد غذایی و نان را میخریدند. انگلیسیها حتی به آب آشامیدنی مردم ایران نیز رحم نکردند و آب قناتها را هم آلوده کردند. در نتیجه، بیماریهای واگیرداری مثل وبا و طاعون در ایران آن زمان گسترش یافت. در چنین شرایطی بود که توانستند به راحتی، فرد بیسواد و قلدری به نام رضاخان را به عنوان دست نشانده خود، پادشاه ایران کنند! چون دیگر مردم توانی برای مقابله و اعتراض نداشتند. حتی شخصیتهایی چون شهید آیتالله مدرس را هم با نقشههای خود از پا درآوردند.*همزمان با نمایش «یتیمخانه ایران» در داخل کشورمان علیه انگلیس، دولت انگلیس نیز یک فیلم ضدایرانی را به عنوان نماینده سینمای خود به آکادمی اسکار معرفی کرده است. چرا برای تقابل، اقدامی جهت اکران جهانی «یتیمخانه ایران» نمیکنید. هدف اصلی ما آگاه کردن مردم خودمان است و میخواهیم با این فیلم بگوییم که استعمار و استکبار چه بلایی سر مردم آورده و خواهد آورد. اما درباره حضور «یتیمخانه ایران» در خارج هم قبلا در مصاحبهای بیان کرده بودم که متأسفانه اکرانهای جهانی، دست افرادی است که نسبت به فیلمسازان انقلابی بغض دارند. به نظر من آنها نقش موثری در سقوط افرادی مثل مخملباف، پناهی، قبادی و... داشتند. این افراد در همه دولتها مسئول بخش بینالملل بودهاند و از سوی مسئولان نیز حمایت میشوند! همیشه هم از فیلمهای ضدایرانی و ضدانقلابی برای اکران جهانی حمایت میکنند.*با وجود این فشارها آیا باز هم فیلم انقلابی و استراتژیک خواهید ساخت؟من با افتخار خودم را فیلمسازی در خدمت انقلاب میدانم و انشاءالله تا آخر عمر برای این انقلاب کار خواهم کرد. بگذارید ضدانقلاب و وابستگان به استکبار هر چه میخواهند علیه ما بگویند؛ اهمیتی ندارد. آنها جایی در بین مردم ما ندارند. ما همان هسته سختی از انقلاب اسلامی هستیم که آمریکا، انگلیس، استکبار جهانی و ضدانقلاب داخلی از آن میترسد. ما اما از آنها ترسی نداریم.* فعالیت آینده شما چیست؟اگر عمر و سلامتی باشد انشاءالله با دعای صاحبدلان در حال تحقیق و پژوهش برای یک کار اجتماعی هستم.* با چه موضوع و عنوانی؟طلاق!منبع: کیهان |
|
↧
December 5, 2016, 2:39 am
به گزارش تجربه دیدن شبهای شهر از پشت شیشه قدی پنجرههای پنتهاوس برجی در شمال تهران، جالب است؛ جالب است اینکه تمام تهران را با همه بزرگیاش یکجا زیر پایت ببینی؛ از نور کشدار چراغ ماشینهای در حال حرکت تا سوسو زدنهای کم رمق سفید و زردی که هر کدامشان تنها دلیل اثبات وجود خانههایی است که انگار تا بینهایت ادامه دارد.جالب است اینکه وقتی از پشت شیشه چند جداره پنجرههای پنت هاوس به سیاهی شبهای تهران زل میزنی، تمام شهر قسمت محوی میشود که در پس انعکاس تصویر خودت روی شیشه نقش میبندد؛ از آن بالا، همه چیز یک جور دیگر است؛ خانهها یک مکعباند و آدمها، فقط یک نقطه؛ وقتی روبهروی شیشه قدی پنجرههای طبقه ۱۴ برجی در شمال شهر میایستی سخت است نگاهت را از همه چیز بدزدی و بدوزی به زنها و بچههای پاتوقنشینی که از آن فاصله، حتی به اندازه سر سوزن هم دیده نمیشوند؛ به آدمهایی که هر جور بایستی، هیچ رقمه در افق زاویه بدنت قرار نمیگیرند؛ زنها و بچههایی که نه تنها در چشم مردم و مسئولان، که حتی در برنامهریزیهای شهری و سیاسی هم دیده نشدهاند؛ زنهایی که به واسطه اعتیاد و بیخانمانی، مجبور میشوند به همه چیز تن بدهند؛ زنهایی که خواسته یا ناخواسته مادرهایی میشوند که زندگی بچههایشان را با هروئین و شیشه پر میکنند؛ با درد...فاطمه دانشور از آنهایی است که مدتهاست دغدغه زنان معتاد، نوزادان و بچههای آسیبدیده را دارد؛ بچهها و نوزادانی که حاصل زندگیهای بربادرفتهاند و زندگیشان بر لبه پرتگاه فروپاشی است؛ زنی که معروف به پولدارترین زن شهر است و در عین حال یکی از اعضای شورای شهر؛ زنی پر مشغله که علاوه بر مدیرعاملی یک شرکت، عضویت اتاق بازرگانی و عضویت در شورای شهر، مدیریت مؤسسه خیریه مهرآفرین را هم خودش بر عهده دارد؛ مؤسسهای که تمرکز فعالیتش بر روی زنان و کودکان آسیب دیده است. نخستین کسی که از موضوع فروش نوزادان پرده برداشت و از به دنیا آمدن تعداد قابل توجهی نوزاد معتاد خبر داد. زنی که به قول خودش سعی کرده از جنجالهای سیاسی دور باشد ولی در عین حال اخبارش از وضعیت اجتماعی، همیشه خبرساز بوده. کسی که گپ و گفت با او در دفتر کارش در پنت هاوس برجی در شمال شهر، قطعاً خالی از لطف نیست.در این گفتوگو دانشور با تشریح برخی از مشکلات زنان و کودکان آسیبدیده، هم از کمی و کاستیهای برنامهریزیهای شهری و سیاسی میگوید هم از اقداماتی که به بهبود شرایط منجر شده و در عین حال از آمارهایی پرده بر میدارد که شاید تا امروز در هیچ جایی گفته نشده؛ آماری از زنان معتاد بارداری که مجبور بودهاند.زنان و کودکان آسیبدیده از همه برنامهها خارج بودند/ فروش نوزادان در تهران با قیمت نازل/ هنوز هم بیمارستانها نوزاد معتاد را تحویل خانوادهها میدهند- شما به شخصه نسبت به موضوع زنان و کودکان، دغدغه داشتید و موضوع خرید و فروش نوزادان در سطح تهران را هم برای اولین بار در جایگاه یک مسئول، رسانهای کردید. اصلا چطور شد که با چنین موضوعی مواجه شدید؟۱۰ سالی هست که خیریه «مهرآفرین» در مجموعه ما در حال فعالیت است و شاید دغدغه شخصی من در بحث آسیبهای اجتماعی باعث شد تا سعی کنم از جایگاه شورای شهر، اقشاری که همواره خارج از برنامهریزیها و دغدغه مسئولان بودند را معرفی کنم؛ اقشاری که شاید مهمترین آنها زنان و کودکان معتادی بودند که حتی در برنامهریزیهای ستاد مبارزه با مواد مخدر، بهزیستی و برنامههای توسعه پنج ساله اول تا ششم هم توجه چندانی به آنها نشده بود. این زنان و کودکان کسانی هستند که از همه برنامهریزیها بیرون بودند.وقتی که من آمار ماموران شهرداری از نوزادانی که در آغوش مادران معتادشان فوت کرده یا توسط متکدیان با رقمهای نازل خرید و فروش میشدند را گرفتم، پیگیر این آمار و صحت و سقم این گزارشها شدم و حتی با چندین نفر از این افراد مصاحبه کردم؛ در خلال این پیگیریها متوجه شدم که این نوزدان در بیمارستانهای تحت پوشش وزارت بهداشت متولد میشوند و بیمارستانها مکانی است که میشود این کیسها را شناسایی کرد و با تدوین و ابلاغ یک دستور العمل میتوان جلوی این خرید و فروشها را گرفت.لذا گزارشهایی را به وزارت بهداشت ارائه دادم و نهایتاً پس از یک سال پیگیری موضوع، بهمن ماه سال گذشته وزارت بهداشت ابلاغیهای را برای تمام بیمارستانهای کشور صادر کرد که بر اساس آن تمام مادران معتادی که برای زایمان به بیمارستانها مراجعه میکنند موظفند نوزادان آنها را برای سم زدایی به مدت ۵ تا ۷ روز در بیمارستان نگهداری کنند. همچنین در این ابلاغیه، کادر درمانی و مددکار بیمارستانها موظف شدهاند تا در صورت مواجهه با کیسهای مشکوک سوء رفتار والدین با کودکان، موضوع را با قید فوریت به اورژانس اجتماعی اطلاع دهد.- این ابلاغیه اثرگذار هم بود؟متاسفانه اطلاعرسانی در خصوص این ابلاغیه بسیار کند انجام گرفت و حتی الان هم خیلی از کادر درمانی بیمارستانهای کشور نسبت به این ابلاغیه حساسیت لازم را ندارند. از طرف دیگر ما با مشکلات دیگری مواجه شدیم؛ اینکه ساختار اورژانس اجتماعی و بهزیستی، کشش و توان پاسخگویی به این حجم از آسیبهای اجتماعی را ندارد یعنی سرعت توسعه اورژانس اجتماعی به هیچ وجه متناسب با رشد آسیبهای اجتماعی نبود و این عدم تناسب، باعث پِرت شدن و هرز رفتن انرژی و توان میشود و احتمال خطا را بالا میبرد؛ به عنوان مثال در مواردی بیمارستان با اورژانس اجتماعی تماس گرفته ولی به دلیل عدم وجود خودروی اورژانس اجتماعی در آن لحظه، بیمارستان مجبور به واگذار کردن کودک به والدین آن کرده است.رشد ۱۰۰ درصدی زنان بیخانمان در تهران- اصلاً آمار قابل اطمینانی در خصوص تعداد زنان و کودکان بیسرپناه در شهر تهران وجود دارد؟بر اساس آمار واحدهای گشت فوریت خدمات اجتماعی شهرداری تهران، در ۶ ماهه دوم ۹۴، ۱۰۲۶ زن جمع آوری شد که ۵۴۴ مورد آن، زنان بی خانمان، ۴۸۲ مورد زنان متکدی بودند؛ این در حالی بود که در نیمسال اول ۹۵، ۱۵۹۸ زن جمع آوری شدند که ۱۰۳۸ مورد زنان بی خانمان بودند و ۵۶۰ مورد زنان متکدی که تقریباً رشد ۱۰۰ درصدی زنان بیخانمان را شاهدیم که شامل کارتنخوابها یا پاتوقنشینها هم میشود.البته به دنبال ابلاغیهای که وزارت بهداشت درباره نوزادان معتاد صادر کرد، شاهد اتفاقات خوبی در این بخش بودیم به طوریکه در نیمسال دوم ۹۴، ۵۸ کودک جمعآوری شدند که از این تعداد ۲۱ کودک متکدی و ۳۷ کودک، بیخانمان که عمدتاً نوزاد و کودکان زیر ۷ سال بودند شناسایی شدند؛ البته در نیمسال اول ۹۵، تعداد کودکان جمعآوری شده در تهران به ۳۱ کودک رسید که این کاهش آمار به دلیل همکاری وزارت بهداشت و بهزیستی بود؛ کودکانی که از متکدیان گرفته و تحویل بهزیستی داده شدند.این نشان میدهد که صدور یک دستورالعمل تا چه اندازه میتواند به بهبود وضعیت منجر میشود.اجاره یک مسافرخانه در تهران برای زنان کارتنخواب باردار/ آمار تکان دهنده از زنان معتاد باردار در تهران- آماری از زنان معتاد بارداری که فرزندشان را در این مدت به دنیا آوردهاند در دست است؟موسسه خیریه مهرآفرین از سال گذشته شروع به پذیرش این مادران کرد و پس از شناسایی مادران باردار معتاد در بیمارستانها، پذیرش این مادران را انجام داد.یعنی با توجه به اینکه مکانی برای نگهداری مادران و کودکان معتاد خیابانی وجود نداشت، برنامهای برای ارائه خدمات به این زنان و کودکان در نظر گرفته شد و به دنبال این برنامهریزی، یک مسافرخانه را اجاره کردیم و زنان و کودکان معتاد را تحت حمایت خدمات خاص خود قرار دادیم.بر اساس آمار این خیریه، از نیمه دوم آبان ماه سال ۹۴ تا نیمه دوم آبان امسال، ۲۶۴ کیس زن بار دار معتاد شناسایی شد که نوزادان آنها نیز با توجه به اعتیاد مادرانشان قاعدتاً معتاد بودند. از این تعداد ۱۲۶ زن معتاد باردار، توسط بیمارستانهای شهر تهران به این مرکز خیریه معرفی شدند، ۱۷ زن توسط گشت فوریتهای خدمات اجتماعی شناسایی شدند، ۷۶ مورد هم توسط شبگردی داوطلبان خودجوش، ۱۳ مورد انجیاو ها و ۳۲ مورد به صورت خود معرف با این مرکز مرتبط شدند.- چه خدماتی به این زنان و نوزدانشان ارائه شد؟اقدامات مددکاری، خدمات مراقبت از نوزاد و کودک شامل واکسیناسیون نوزدان، پوشک و حتی ارائه شیرخشک به صورت هفتگی که برای جلوگیری از انتقال اعتیاد مادر به نوزاد به وسیله شیر مادر انجام شد از جمله خدماتی است که به این مادران داده شد؛ خدماتی که هزینههای بسیاری را به همراه داشت. علاوه بر این موارد، تامین قطرههای ویتامین و آهن در زمانهای مقرر، ویزیت مادر و کودک در فواصل زمانی مشخص توسط پزشک، ارائه مشاورههای مددکاری و روانشناسی جهت تشویق مادران به ترک، کمپ یابی و شناسایی محل ترک مادرانی که قادر باشند فرزندانشان را هم همراه خود داشته باشند؛ این در حالی بود که تنها دو مرکز اینچنینی در شهر تهران وجود دارد یکی مرکز طلوع بینشانها که تنها زنان کارتنخواب را پذیرش میکند و پذیرشی از زنان بیخانمان پاتوق نشین انجام نمیدهد و مرکز دیگری تحت مجموعه تولد دوباره که ظرفیت محدود و بسیار کمی دارد. همچنین ارائه خدمات حمایتی و مالی برای اجاره مسکن پس از ترک این زنان، ارائه ارزاق و خواربار، ارائه خدمات بهداشتی و درمانی، کارآموزی و حرفهآموزی و ارائه کمکهای حمایتی برای شغل یابی و در نهایت حل مشکلات و موانع قانونی برای گرفتن شناسنامه برای این بچهها.تمایل به ترک مصرف مواد در مادران معتاد بسیار کم است/ ۶ درصد مادران معتاد ترک کردند/ حمایت «مهرآفرین» از زنان معتاد باردار بیخانمان- برای درمان و ترک اعتیاد آنها کاری انجام گرفت؟نکته جالب اینکه از ۲۶۴ مورد مادرانی که تحت مشاوره قرار گرفتند تنها ۲۳ مورد حاضر به ترک شدند که از این ۲۳ مورد، ۵ نفر هم لغزش کردهاند و الباقی فعلاً پاک هستند؛ این یعنی آنکه تمایل به ترک مصرف مواد از سوی مادران مصرف کننده مواد مخدر بسیار کم است.- هزینه نگهداری و خدماتی که به این زنان و کودکان ارائه میشود چقدر است؟من آمار دقیقی از میزان هزینهای که برای هریک از این زنان میشود ندارم ولی ماهانه ۷۰ میلیون تومان برای این ۲۶۴ زن در خیریه مهرآفرین هزینه میشود تا به صورت پایلوت، ارائه این خدمات کاهش آسیب، مورد ارزیابی قرار بگیرد تا نحوه ارائه خدمات، نوع حمایتها، هزینهها و مواردی از این دست نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.مثلاً ما برای مادران معتادی که هنوز موفق به ترک اعتیاد نشدهاند، یک مبلغ پایه برای تامین سرپناه و خانه را در نظر گرفتهایم در حالی که این مبلغ و حمایت برای مادرانی که اقدام به ترک اعتیاد کردهاند تا پنج برابر افزایش مییابد تا انگیزه ترک مصرف در آنها تقویت شود.- یعنی به صورت میانگین ماهانه حدود ۲۶۵ هزار تومان هزینه هریک از این زنان میشود. با در نظر گرفتن دستاوردی که برای زنان و به خصوص فرزندانشان میشود متصور شد، هزینهای نیست که بشود آن را هنگفت قلمداد کرد. درسته؟قطعاً این هزینه برای کودکان این مادران به صرفه و ارزشمند است؛ شما نگاه کنید که اگر این بچهها رها شوند، در بهترین حالت اگر به فروش نروند و یا اجاره داده نشوند و با مسائلی از این دست مواجه نشوند، یک بچه بدون شناسنامه خواهند بود که این نداشتن شناسنامه باعث میشود تا این کودکان به سرعت جذب باندهای خرید و فروش مواد مخدر شوند و به عنوان خردهفروش اقدام به توزیع مواد مخدر کنند.سوء تغذیه شدید در فرزندان زنان بیسرپناه معتاد/ نداشتن شناسنامه مهمترین چالش نوزادان معتاد- عمدهترین چالش این کودکان و نوزادان چیست؟متاسفانه فرزندان این زنان عمدتاً از سوءتغذیه شدید رنج میبرند و از این رو ما مجبوریم برای این بچهها بسته ارزاق خاصی شامل انواع کنسروها را درنظر بگیریم چون که غالب این زنان هیچ تمایلی به آشپزی و طبخ غذا ندارند و کنسروها بهترین انتخاب برای رفع سوءتغذیه این کودکان هستند.از طرف دیگر مهمترین چالش نوزادان زنان معتاد، عدم دارا بودن اوراق هویتی و شناسنامه است چراکه عمده این کودکان حاصل ازدواجهای ثبت نشده هستند.حتی این خیریه توانسته به عنوان اولین مرکز در ایران، مجوز مهدکودک ۲۴ ساعته مادران و فرزندان معتاد را اخذ کند تا این کودکان شرایط پرخطر را ناظر نباشند در این مهد، در امان باشند.- یعنی به صورت ۲۴ ساعته تحت نظارت شما قرار دارد؟بله؛ ما موارد متعددی از اعتیاد کودکان این مادران معتاد را داشتیم؛ مثلا دختربچه ۴ سالهای که مادرش به او یاد داده به تنهایی هروئین مصرف کند یا بچههای ۷ تا ۱۰ سالهای که به دلیل قرار داشتن در کنار مادران معتادشان و حضور در مناطق پرخطر، اعتیاد شدیدی دارند. لذا بودن بچه در کنار مادران معتاد موضوع بسیار خطرناکی است که قانونگذار باید فکر جدی برای این مساله بکند. مثلاً اگر به آمارهای یکسالهای خیریه مهرآفرین بیاندازید میبیند که تمایل به ترک مصرف در میان مادران تا چه اندازه کم است. خب در چنین شرایطی تکلیف بچه این زن چه میشود؟ بچههایی که حتی حق هویت و امنیت هم از آنها صلب شده.اجاره نوزادان برای خرید مواد مخدر/ سرنوشت مبهم ۱۵ نوزاد معتاد/ لزوم ورود نمایندگان مجلس به موضوع- چطور؟مثلاً مواردی وجود داشته که مادر برای تامین هزینه اعتیادش، فرزندش را یا به متکدیان یا به افراد دیگر اجاره داده. این یعنی ماندن کودک در کنار مادر معتاد موضوع بسیار خطرناکی است که نمایندگان مجلس و کارشناسان میبایست به آن ورود کرده و به طریقی برای این مساله چارهاندیشی کنند چراکه این مخاطره برای کودکان زمانی که تنها پدر خانواده به اعتیاد مبتلاست به هیچ وجه تا این حد زیاد نیست و نگرانی کمتری نسبت به شرایط بچهها وجود دارد ولی وقتی مادر دچار اعتیاد است، موضوع کاملاً متفاوت است. حتی وقتی مادر به مواد مخدر سنتی مثل تریاک اعتیاد دارد، موضوع امنیت فرزندان و کودکانش چندان مخاطره آمیز و نگران کننده نیست ولی وقتی مادری به مواد صنعتی مثل شیشه و یا حتی هروئین اعتیاد داشته و رفتارهای پرخطر دارد، وضعیت کاملاً بغرنج میشود و احتمال صدمه دیدن فرزندان چیزی نزدیک به ۱۰۰ درصد است.- از سرنوشت این بچهها چه خبر؟از میان ۲۶۴ مادر معتادی که در این مرکز تحت حمایت قرار داشتند، حدود ۱۶۰ مورد، فرزندان در کنار مادرانشان زندگی میکنند، ۱۵ نوزاد هیچگاه پیدا نشدند که نشان میدهد یا به فروش رفته و یا از بین رفتهاند که این موارد به نیروی انتظامی هم گزارش شده؛ علاوه بر این، ۸۹ مورد از این نوزادان به بهزیستی واگذار شدند که خوشبختانه بعد از رصد یک ساله، تمامی نوزادان سالم به فرزند خواندگی داده شدند و با خانوادههای بسیار خوبی زندگی میکنند و درصد کمی از این تعداد که به دلیل مشکل اعتیاد مادرانشان دچار ضایعات مغزی شده بودند در مراکز بهزیستی رسوب کردند.انتقاد از عدم غربالگری اعتیاد و HIV در بیمارستانها/ کاهش شیوع HIV در صورت غربالگری- به دنیا آمدن نوزادان مادران معتاد چگونه است؟خوشبختانه وضع حمل و زایمان این زنان رایگان انجام میشود ولی در مقابل غربالگری اعتیاد و HIV در بیمارستانها انجام نمیشود این در حالی است که اگر قبل از زایمان متوجه شوند که مادر، HIV مثبت است میشود فرزند را با روش سزارین به دنیا آورد که آمار سرایت HIV به نوزاد در حین متولد شدن را تا اندازه زیادی کاهش میدهد ولی زایمان طبیعی تقریباً ابتلا نوزاد را بسیار بالا میبرد.متاسفانه موضوع HIV مساله مهمی است و متاسفانه مواردی گزارش شده که مادر مبتلا به HIV، فرزندش را به صورت طبیعی به دنیا آورده و بچه نیز مبتلا شده و مادر و فرزند بدون آنکه هیچ اقدام درمانی خاصی برای آنها انجام شود و یا تحویل مرجع خاصی شوند، رها شده و این مادر و نوزاد به خیابان برگشتهاند که این موارد با توجه به شرکای جنسی متعدد این زنان و رفتارهای پرخطر آنها میتواند میزان شیوع و ابتلا به HIV را در جامعه افزایش دهد.- آماری از ابتلا به HIV در میان این زنان وجود دارد؟من با آماری در این زمینه مواجه نشدم.مواردی از فعالیت باندهای تکدیگری و اجاره نوزادان در دست است/گزارشهایی از اعتیاد کودکان در سنین بسیار پایین وجود دارد/لزوم ورود مردم به حل معضل اعتیاد- شما موضوعی را مطرح کردید که پیش از این عنوان نشده بود و آن هم بحث خرید و فروش نوزادان یا کرایه کودکان و نوزادان به باندهای تکدیگری بود، چه تعداد از کودکان کار در مجموعه این باندها فعالیت میکنند؟البته درصد کمی از کودکان کار شهر تهران در باندهای تکدیگری کار میکنند و در اغلب موارد تکدیگریها به صورت خانوادگی انجام میشود ولی مواردی وجود دارد که والدین این کودکان با اطلاع کامل از فعالیت این باندها، فرزندانشان را در ازای مبالغی در اختیار اینها قرار میدهند یا به عبارتی فرزندانشان را به آنها اجاره میدهند.- درباره اعتیاد کودکان چطور؟ برخی از کارشناسها معتقدند که سن اعتیاد کودکان در تهران پایین آمده و حتی یک انجیاو هم از وجود کودکان معتاد بی خانمان در تهران ابراز نگرانی کرده...متاسفانه الان گزارشهایی از اعتیاد کودکان در سنین بسیار پایین داریم و با توجه به حساسیت موضوع اعتیاد کودکان، باید این قشر را در اولویت برنامهریزیها قرار داد؛ به نظرم باید با یک سری برنامههای پیشگیرانه، جلوی رشد جمعیت کیفری گرفته شود؛ جمعیتی که در کانون خانواده و در روابط خارج از خانواده متولد میشوند، جمعیتی که به HIV ابتلا دارند و ...از طرف دیگر باید زنان را به دلیل قدرت زایش خود و حساسیت این قشر، در اولویت بعدی توجه قرار دهیم. همچنین باید مشارکت مردم در محلات را برای حل این مشکلات افزایش داد و افراد معتمد محلات را پای کار آورد تا جلوی لغزشها را بگیرند؛ به نظر من تغییر در کارکرد سرای محلات یکی از بهترین گزینههایی است که پیش روی ما قرار دارد و اگر در بعضی از سرای محلات، کارهای لوکسی مثل آموزش زبانهای خارجی انجام میشود، در برخی از محلات با توجه به اولویت اجتماعی اهالی، مشاورههای کاهش آسیب و بستر به میدان آمدن معتمدین و مردم این محلات را فراهم کرد. مثلا در کشور ترکیه تا یک معتاد جدید یا یک کودک کار جدید وارد محلهای میشود، مخبرهایی هستند که این افراد را به معتمدین محله معرفی میکنند و مداخلات اجتماعی پیش از اینکه موضوع به وضعیت بحرانی برسد، انجام میشود در حالی که متاسفانه در کشورمان علیرغم آنکه اقبال نسبت به دستگیری از سالمندان، بیماران نیازمند، ایتام و مستمندان وجود دارد، کمک به کاهش آسیب برای یک فرد معتاد به عنوان یک اقدام خداپسندانه جا نیفتاده است.ما اگر برای امنیت کشور، محله و خانوادهمان اهمیت قائلیم باید یک بخشهایی از جامعه برای کمک به این آدمها پای کار بیایند و این کار به هیچ وجه کار دولتیها نیست بلکه کار مردم است و باید کار به سمت و سوی افزایش مشارکتهای مردمی محله محور پیش ببریم.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
|
↧
↧
December 6, 2016, 8:55 pm
به گزارش سرویس ندای انقلاب، در روزهای اخیر فیلم «یتیم خانه ایران» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی بر روی پرده سینما قرار گرفته است. موضوع این فیلم پیرامون اتفاقات سالهای جنگ جهانی اول در ایران است. حادثهای که تا سال پیش کمتر کسی به آن اشاره میکرد و پس از انتشار کتاب قحطی بزرگ مورد کاوش بیشتر قرار گرفت. طی سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد این قتل عام قریب به ۹ میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت میکند. حال به بهانه پخش این فیلم سینمایی در نظر گرفتیم با محمد کریمی مترجم کتاب قحطی بزرگ در مورد این اتفاق به گفتگو بنشینیم: * کتاب «قحطی بزرگ» درباره اتفاقاتی است که در سالهای پایان جنگ جهانی اول در ایران رخ میدهد. با توجه به اینکه دولت ایران در آن سالها اعلام بیطرفی کرده است و طرفدار هیچکدام از طرفهای مخامصه نیست اما مورد هجوم نظامی قرار میگیرد. توضیح و تفسیر علت این هجوم چه بود؟ این موضوع مقداری مفصلتر از این اشارهای است که عنوان شد. ما باید به دو سه دهه قبلتر از این اتفاق برگردیم و بعد کم کم به سال ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ برسیم که این فاجعه رخ میدهد. اینکه چرا دولت ایران اظهار نظری بابت بیطرفی اعلام داشته و اصلاً محل اعتنا نمیگیرد، کاملاً طبیعی است. به خاطر اینکه اساساً دولت ایران آن زمان محلی از اعراب نداشته است.بعد از پایان حکومت ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه؛ انقلاب مشروطه، جنگهای داخلی دوره محمدعلی شاه و وقایع بعد از آن که به آغاز جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ میلادی) منجر میشود؛ یک سلسله وقایعی وجود دارد که وقتی آنها را بررسی میکنید، متوجه میشوید دولت و حکومت ایران را به شدت تضعیف شده است. کار به نحوی میشود که فرمان حاکم کشور یعنی شاه حتی خارج از دروازههای تهران، اعتبار ندارد. حتی در خود پایتخت هم آنچنان حرف او شنوده نیست.در واقع شاید بتوان گفت بعد از جنگهای ایران و روسیه (دو جنگ بزرگ بین ایران و روسیه تزاری در یک دوره ۲۵ ساله در زمان پادشاهی فتحعلیشاه قاجار داده شدهاست) عظمت ایران رو به افول میگذارد. این جنگها و اتفاقات بعد از آن باعث گردید عملاً استقلال ایران از بین برود. از این زمان است که روسیه و انگلستان منویات خود را در ایران اعمال میکنند.زمانی که آقامحمدخان قاجار و فتحعلی شاه قاجار در راس حکومت قرار داشتند، ایران خود را هماورد ارتش تزار روسیه میبیند. به همین دلیل در زمان آقامحمدخان میبینیم که ایران قفقاز و تفلیس را تصرف میکند. حتی حاکم آنجا را مجازات میکند، یعنی این توانایی در ارتش ایران وجود دارد که با ارتش روسیه بجنگند. منتهی بعد از جنگ چه اتفاقی میافتد؟ ما یک خسارت بسیار کلان به روسها پرداخت میکنیم و آنها وارد سیاست داخلی ما میشوند. وقتی در عهدنامه ترکمنچای روسیه تعیین میکند که از ولایت عهدی عباس میرزا حمایت میکند، این دخالت مستقیم در امور داخلی ایران است. ورود نیروهای متفقین - روس و انگلیس - به ایران *یعنی از این به بعد شاه ایران را ما باید انتخاب بکنیم. در واقع به یک معنا این طور است. یعنی اراده مردم و اراده آن نظامی که به صورت سنتی حکومتها را در ایران تعیین میکرد، دیگر از بین میرود. در دوره محمد شاه؛ قضیه افغانستان و جدا شدن هرات پیش میآید که نفوذ انگلستان در آنجا بیشتر خودش را نشان میدهد. در دوره ناصرالدین شاه هم وضعیت طوری میشود که شاه برای سفر به فرنگ پول ندارد و خزانه کشور جوابگوی مخارج این سفر را نیست و مجبور به استقراض میشوند. این استقراضها خزانه کشور را خالی میکند. همین اتفاق در دوران مظفرالدین شاه میافتد. مظفرالدین شاه قصد سفر به فرنگ را دارد. برای هر سه سفرش خزانه کشور پول نداشته است که پرداخت کند. چه کار میکنند؟ امتیاز گمرکها و بنادر را واگذار میکنند تا با آن پول سفر را فراهم کنند.بعد هم میرسیم به قیام مشروطه که دیگر مردم از این بیکفایتی حاکمان و دستگاه ناکارآمدی که وجود دارد و صرفاً ظلم به مردم اتفاق میافتد؛ صبرشان تمام میشود. بهرهکشی کلان بدون اینکه دولت هیچ خدمتی به مردم بدهد. با مرگ مظفرالدین شاه که ده روز بعد از امضای قانون اساسی مشروطه اتفاق میافتد، محمدعلی شاه به سلطنت میرسد. پشت محمدعلی شاه، روسیه است. از همین جا استبداد صغیر شروع میشود. او مجلس شورای ملی را قبول ندارد و به همین دلیل مجلس به توپ بسته میشود. مجدداً کشور به هم میریزد و جنگ داخلی بوجود میآید. وقتی میگوییم جنگ داخلی؛ فقط دعوای دو جناح نیست. توسعه در کشور از بین میرود. تا اینکه در سال ۱۳۱۴ احمد شاه به قدرت میرسد.*اما با همه این نابسامانیها، قحطی آنچنانی در ایران شکل نمیگیرد.البته در اواسط دوره ناصرالدین شاه، بلوای نان داریم. یک بار دیگر قحطی اتفاق میافتد که فراگیر است. بخش زیادی از آن مربوط میشود به احتکارها که البته خود درباریها هم در آن نقش دارند. در آن زمان تا وقتی صدای مردم به پشت دیوارهای کاخ نرسیده، شاه هیچ کاری نمیکند. وقتی که شاه احساس خطر میکند و میبیند که کاخ خودش در خطر است دستور میدهد انبارهای غله پایتخت را باز کنند. البته درباره آمار و ارقام این قحطی تحقیق مشخصی صورت نگرفته است. چون اصلاً دستگاه دیوانی منسجمی وجود نداشته که همه چیز را ثبت کند.برگردیم به ۱۹۱۴؛ فکر میکنم در چهار سال جنگ جهانی اول، متوسط عمر دولتهایی که روی کار میآیند حدود ۱۰۰ روز است. یعنی هر چند ماه نخست وزیر عوض میشود، در یک مقطع اصلاً نه دولت داریم و نه مجلس و کسی هم نخست وزیر نیست. در چنین شرایطی شما فکر کنید که مثلاً دولت ایران در جریان جنگ اعلام بیطرفی میکند؛ آیا چنین اعلامی برای کسی اهمیت دارد؟ چند سال قبل از آن، یکی دو سال بعد از انقلاب مشروطه موضوع قرارداد ۱۹۰۷پیش میآید، وقتی این قرارداد را نگاه میکنید؛ در واقع یک تفاهم نامهای است میان روسیه و انگلستان که بخشی از آن مربوط به ایران است. این قرارداد درباره منافع این دو قدرت در ایران، افغانستان و تبت است که مرزهای جنوبی روسیه و مرزهای شمالی و شرقی بریتانیا در هندوستان هستند. دعوایی میان این دو قدرت بر سر منافع خودشان ونه منافع هیچ یک از این کشورها وجود دارد. نیروهای انگلیس تمام محصولات کشاورزی را با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود احتکار می کردند در متن قرارداد ۱۹۰۷ دولت ایران اساساً وجود ندارد. قرارداد را سفیر انگلستان و وزیر خارجه روسیه امضا کردهاند. حتی امضای کسی از ایران به عنوان ناظر یا حتی مطلع پای قرارداد نیست. در مقدمه قرارداد که نگاه میکنید به این نکته اشاره شده، دولتهایی که این قرارداد را امضا میکنند معتقدند باید تمامیت ارزی و استقلال ایران حفظ بشود و ما دربارهی استانهای همجوار و نزدیک خودمان در این کشور و دو کشور دیگر که افغانستان و تبت است با همدیگر یک تفاهماتی انجام میدهیم که به آنها ذیلاً اشاره میشود. در آنجا تنها اسمی از ایران، به صورت یک تعارف دیپلماتیک در میان است و نقش دولت ایران معلوم نیست. وقتی مفاد این قرارداد را با دقت که نگاه میکنید، تقریباً کل مفاد در بخش مربوط به ایران درباره امور داخلی ایران است، در مورد امتیاز گمرگ، بنادر و ... است. این دو دولت با همدیگر تفاهم میکنند که چه کار کنند؟ در این میان دولت ایران کجاست؟ خب همین نسبت را برای سالهای بعد در نظر بگیرید. یک سال بعد در ۱۹۰۸ در مسجد سلیمان نفت کشف میشود در ۱۹۱۳ به مرحله استخراج میرسد. اگر در سال ۱۹۰۷ صرفاً منطقه سیستان و بلوچستان است که انگلستان در آن نفوذ دارد، با کشف نفت این نفوذ به کل عرصه جنوبی ایران و مرز عراق امروز و بین النهرین آن روز ادامه پیدا میکند.سال ۱۹۱۴ که جنگ شروع میشود؛ افرادی که شرکت نفت ایران و انگلستان را اداره میکنند به سراغ دولت انگلستان، مشخصاً وینستون چرچیل، وزیر دریاداری وقت بریتانیا رفته و آنها را قانع میکنند که به برای تامین سوخت کشتیهای خود به جای زغال سنگ از نفت استفاده کنند. چون با این کار حجم زیادی از ظرفیت باربری کشتیها برای حمل اسلحه و مهمات و نیروی نظامی آزاد میشد. از اینجا به بعد موضوع نفت خیلی پررنگتر میشود. دیگر انگلیسیها در آن منطقه خیمه میزدند. یعنی آن زمان انگلیسیها پالایشگاه آبادان را میسازند که تا اواسط دهه ۱۹۵۰، بزرگترین پالایشگاه جهان است. جهان دارد دوره استعمار را پشت سر میگذارد و قرن نوزدهم تمام شده است و تخاصم قدرتهای بزرگ جهانی به جایی رسیده که پای جنگ بین آن باز شده است. از سوی دیگر در آن سالها موضوع انترناسیونالیسم اسلامی عثمانی را داریم. سلطان عبدالحمید با شعارهایی که میدهد روی موضوع پان ترکیسم و پان اسلامیسم کار میکند. تنها چیزی که در ایران مانع او میشود قضیه تفاوت مذهب است که ما شیعه هستیم و آنها اهل سنت هستند و آن اقبال را در ایران پیدا نمیکند. چه بسا اگر آن اقبال پیش میآمد سرنوشت جنگ جهانی اول عوض میشد. زنان روزها در صف نانوایی منتظر دریافت نان بودند و نهایتا بسیاری از آنها دست خالی و گرسنه باز میگشتند *چه بسا سرنوشت کشورهای اسلامی تغییر میکرد.اما به هرحال عثمانیها آذربایجان ما را اشغال کردند و به همان نسبت اتحاد سیاسی آلمان و عثمانی هم باعث شد که مستشارها، جاسوسها و نیروهای نظامی آلمان هم وارد ایران شوند و در آن فعالیت کنند.در این میان روسیه و انگلستان هم دنبال منافع خودشان هستند. طبیعتاً وقتی که جنگ شروع میشود اینکه چه بر سر ایران میآید برای آنها اهمیت ندارد. موضوع مورد نظرشان منافع امپراطوریشان است. برای انگلستان به طور خاص قضیه هند مطرح است. به همین دلیل انگلستان در افغانستان و شرق ایران کمربند شرق را ایجاد میکند که مانع ورود عناصر اطلاعات نظامی عثمانی و آلمانی به هند شود. با روسها تزاری توافقاتی دارد و بنا میشود که یک حدی را در شمال ایران یعنی جنوب قفقاز تشکیل دهند که مانع نفوذ عثمانی و آلمان از آنجا به شرق بشوند.* علاوه بر حفظ هندوستان، کشف نفت و ذخیرههای انرژی که در ایران وجود دارد آیا عامل دیگری وجود دارد که باعث شود انگلستان نیرو به ایران بیاورد؟فکر کنم مناسبترین واژه برای آن روزهای ایران این عبارت باشد که ایران کشوری پا در هواست و به قول عوام صاحب ندارد. وقتی من برای کاری غیر از ترجمه کتاب قحطی بزرگ در حال مطالعه اسناد و گزارشات انگلستان در زمان جنگ جهانی اول دربارهی عملیات دانسترفورس بودم، دریافتم که آنها اصلاً برای این منظور وارد ایران میشوند که به قفقاز بروند و آن منطقه را حفظ کنند تا میدانهای نفتی باکو به دست آلمان و عثمانی نیفتد و در عین حال از ورودشان به خزر و در مرحله بعد هند جلوگیری کنند. بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهر از گرسنگی کشته شدند *که بعدها در شمال ایران اصلاً ساکن میشوند.بله. ولی منتهی موفق نمیشوند تفلیس را از دست عثمانی خارج کنند ولی در شمال ایران جلوی آنها را میگیرند و مانع از این میشوند که قوای محور به سمت هند حرکت کنند. وقتی این گزارشات نظامی را میبینید؛ همه اتفاقات در ایران رخ میدهد، در ارومیه، همدان، بیجار، قزوین، رشت و... اما در هیچکدام از اسناد اشارهای به قشون یا دولت ایران نمیشود. چون اصلاً ارتش و نیروی از جانب دولت ایران وجود ندارد که بخواهد حرفی بزند و یا ممانعتی مقابل ورود بیگانگان بکند. انگار نیروهای انگلیسی از یک سرزمین خالی در حال عبور هستند. تنها موضوعاتی که گاهی در اسناد به آن اشاره نهضت جنگل است و برخی درگیریهای محلی دیگر که نظامیهای انگلیسی در گزارشهای خود از آن به عنوان «راهزنی» یاد میکنند و نه به عنوان یک حرکت نظامی یا اعتراضی مردمی که در ارومیه، کردستان و... اتفاق میافتد. یعنی به عنوان یک مزاحمت به آنها نگریسته میشود. البته این حرکتها هم توانایی اینکه بخواهند کار بزرگی انجام بدهند و جلوی بیگانگان بایستند را ندارند. اگرچه قضیه نهضت جنگل یک مقدار جدیتر است. حتی دانسترویل در خاطراتش اشاره میکند که انگلستان در درگیری با آنها ۵۰ نفر تلفات داده است. شما توجه کنید ۵۰ نفر در برابر ابعاد میلیونی کشتارهای جنگ جهانی اول همچون نبرد گالیپولی که نیم میلیون نفر تلفات دارد در واقع هیچ است. برای ما میرزا کوچک و نهضتش، یکی از نهضتهای بزرگ محسوب میشود اما وقتی در مقیاس جهانی به آن نگاه میکنیم برای دولتهای بزرگ آن زمان در حد مزاحمتهای محلی است و نه بیشتر.مراد من از گفتن این عبارات این است که امور نظامی به کنار نهاده شده و قشون ایران مدتها است که بعد از جنگ هرات دیگر توانی ندارند. وضعیت دولت هم نگاه میکنید، متوجه میشوید که دولت توانایی اداره کشور را ندارد. یعنی در امور گمرکات آدم باید از خارج بیاورند؛ موسیو نوز را میآورند که گمرکات را اداره کند. مورگان شوستر را برای اداره امور مالی میآورند. از سوئد افسر ژاندارمری میآورند تا وضعیت راهها را درست کنند. کشور هیچ توانایی برای انجام کارها ندارد و در واقع ایران به خاک سیاه نشسته است.مطلب دیگری که امروزه در مورد دوره قاجار مطرح است و اینکه بعضی میگویند با تمام امتیازاتی که در دوره قاجار به بیگانگان داده شد، ایران به مستعمره انگلستان بدل نشد. این مطلب درست است اما شرایط زمانی را هم باید در نظر بگیریم. در آن دوره انگلستان هم دیگر توانایی سابق را ندارد که بخواهد ایران را هم به مستعمرههای خودش اضافه کند. در نظر بگیرید زمانی که انگلستان در حال شکل دادن به نیروهای دانسترفورس است، گزینش این نیروها صرفا از میان افسران و درجه داران است. یک گروه بسیار کوچک که حدوداً هسته اولیه آن ۳۵۰ نفر است و وقتی قرار میشود که عملیات انجام بدهند، به دانسترویل میگویند که نیرو نداریم که در اختیار تو بگذاریم و تنها در صورت نیاز شاید از هند و بین النهرین سرباز برایت بفرستیم. البته پول کلانی در اختیار او قرار میدهند تا بتواند در جایی که میخواهد اقدام نظامی کند از قوای محلی به صورت مزدور آدم بگیرد و تربیت بکند و در عملیاتها از آنها استفاده کند. در این میان شما استفاده از کُردها و مسیحیان آشوری گریخته از عثمانی را میبینید. در عملیاتهای مختلفی که پیش میآید، اینها با کمک گرفتن از ارتش بریتانیا که در بینالنهرین حضور دارند کارهایی را انجام میدهند. یا در اواخر جنگ از آشوریها یک لشکر درست میکنند که میتواند کار نظامی کند اما با اتمام جنگ اینها روانه عراق میشوند و از آنجا به سوریه امروز میروند. البته یکی از دلایل تشکیل این لشکر و پیوستن مسیحیان محلی به آن کشتار فجیع ارامنه در شرق عثمانی است.نکته دیگری که درباره دانستر فورس باید بیان شود این است که افراد حاضر در آن افسران زبده اطلاعاتی هستند که به زبانهای شرقی مسلط اند. در گزارشات به جای مانده از آن دوران به این نکته اشاره شده که این افسران وقتی به نیروها آموزش نظامی میدادند، به زبان محلی صحبت میکردند. یعنی به زبانهای ترکی، فارسی، کردی، عربی و... حرف میزدند. این نیروی زبده با یک برنامهی مدون و مشخص وارد ایران شده است. بریتانیا با اینکه در وضعیت جنگی است، اما بزرگترین امپراطوری دنیا است. بخش زیادی از آفریقا، شبه قاره هند، آمریکای شمالی، استرالیا و ... در زیر سایه پادشاه انگلستان هستند. وسعت این امپراطوری آن قدر زیاد بود که دیگر افزودن ایران با این گستردگی و اقلیم بیابانی و کوهستانی به فهرست مستعمرات انگلستان ارزشش را نداشت. آنها منطقه خوزستان را برای نفت میخواستندکه در آنجا مستقر بودند. ایران با وجود اعلام بی طرفی، نیمی از جمعیت خود را بر اثر جنگ جهانی اول از دست داد *هزینههای انگلستان در جنگ جهانی اول آن قدر بالا رفته بود که دیگر توان استفاده نیروی زیاد در ایران را نداشتند.در قرن ۱۸ و ۱۹ انگلستان ید واحد در جهان بود اما در قرن بییستم و بعد از جنگ جهانی اول، آنها هم به خاک سیاه نشستند. یعنی واقعاً دیگر آن توان را ندارند که بخواهند همه جهان را اداره کنند و مجبور میشوند آمریکاییها را وسط بکشند. * نوع استعمار انگلستان هم تغییر میکند. بهتر است که یک دولت و حکومتی در ایران بر سر کار بیاید که تحت نفوذ انگلیس باشد و کارها را انجام بدهد و دیگر لازم نباشد انگلیس نیرو و هزینه مالی اختصاص بدهد.انگلستان به این نتیجه رسیده بود که فضای سیاسی کشور را طوری تنظیم و یا آماده کند تا فردی از داخل همین سیستم بیاید و از جیب خود ایرانیها و با استفاده از سرباز ایرانی در مقابل حرکتهای مردم بایستد و از قِبَل امنیتی که فراهم میشود، منافع انگلستان هم تأمین شود. منظورم این است که هدف، منافع انگلستان است.بعد دیگر کم کم اهمیت هندوستان برای دولت انگلستان از بین میرود و مسئله انرژی و نفت مطرح میشود. برای انگلستان اهمیت دارد که برای غارت نفت در ایران امنیت برقرار باشد تا بدون دغدغه نفت را استخراج و تولید کند. اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود * اگر اجازه بدهید به موضوع اصلی گفتگو، یعنی کتاب «قحطی بزرگ» بپردازیم. تا پیش از چاپ این کتاب در مورد قحطی در ایران به دلیل جنگ جهانی اول و حضور نظامی انگلستان در ایران مطالب خیلی کمی حتی در دانشگاهها بیان میشد. به چه دلیلی این موضوع مورد اغفال قرار گرفته بود؟در خاطرات برخی شخصیتهایی که در آن زمان زندگی کردهاند، اشاراتی به این موضوع شده است. اما تحقیق جامعی صورت نگرفته بود و مورد توجه قرار نگرفته بود. آقای مجد (نویسنده کتاب قحطی بزرگ) معتقد است که در اسناد غربیها، در این زمینه لاپوشانی میکنند. اما افرادی هستند که میگویند کسی سراغ اسناد موجود نرفته است، این اسناد در دسترس قرار دارد و میتوان از آن استفاده کرد. چه بسا آقای مجد در آمریکا این کار را کرده است. کتاب قحطی بزرگ متکی بر اسناد و اطلاعات وزارت خارجه آمریکاست. نکتهای که به آقای مجد برای این کار انگیزه داده است، گزارشی است از سفارت آمریکا که ظاهراً کاردار یا شارژ دافر آمریکا چند سال پس از جنگ نوشته است و اشاره میکند که اگر این وضعیت همین طور ادامه پیدا کند، ممکن است قحطی مانند زمان جنگ اتفاق بیفتد که یک سوم از جمعیت ایران از بین رفت.این نکته کلیدی چراغ را در ذهن آقای مجد روشن میکند که قضیه چه بوده است. ایشان موضوع را پیگیری میکنند و از اسناد آمریکا جزئیات آن را استخراج میکنند. در مرحله بعد خاطرات افرادی که در آن دوره به نگارش درآمده و گزارشاتی که روزنامههای ایرانی، گرچه اندک و جسته گریخته منتشر شدهاند، را مورد پژوهش قرار میدهند و آنها را هم استخراج کرده و در کنار هم قرار میدهند. در انتها به یک پازل رسیدهاند. آقای مجد برآوردهای آماری را انجام میدهد که آن برآوردهای آماری ادعای اصلی ایشان را شکل میدهد که برمبنای آن نیمی از جمعیت ایران به خاطر قحطی در جنگ جهانی اول از بین رفته است. اما حرفها و نقدهایی وجود دارد که البته عموماً مستند و دقیق نیست؛ مستند به این معنا که مثلاً در آن زمان آمارگیری مشخصی وجود نداشته و به قول معروف حساب و کتابی مانند بهشت زهرای امروز وجود نداشته که اطلاعات افراد متوفی در آنجا ثبت شود. یعنی نه گورستانهای مشخص و منظمی وجود داشته است که الان بشود روی آنها رصد کرد و برآورد کرد که اینها کشتهشدگان جنگ اول هستند. برای مردمی که گرسنه هستند و لباس به تن ندارند؛ نمیشود توقع داشت که به فکر آمارگیری و ثبت و ضبط مدفن مُردههای خود باشند. این توقع برای آن زمان یک حرف غیرواقعبینانه است و وقتی شرایط آن زمان را لحاظ میکنید، کاملاً ناممکن و نامناسب است. برای همین اطلاعاتی که درباره مرگ و میر افراد وجود دارد نادقیق است، ولی به هرحال روشن است که یک فاجعه بزرگ اتفاق افتاده است. اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها دیده می شد * لطفا در مورد ابعاد مختلف این فاجعه مقداری برای ما توضیح دهید.آن سالها در ایران خشکسالی داریم، نابسامانیهای دیوان سالاری داخلی داریم. قیامهای متعدد، شورشهای متعدد و راهزنیهای متعدد در اقصی نقاط کشور وجود دارد. وضعیت اقتصادی مردم به شدت خراب است. در کنار همه این موارد بیافزایید حضور بیگانگان را در ایران که به دنبال منافع خودشان هستند.یکی از افسران دانستر فورس گزارشی نوشته است که در کتاب قحطی بزرگ از آن استفاده شده است. این افسر خاطراتش را در سال ۱۹۱۹ منتشر کرده است. این نیروها از راه عراق امروز وارد کرمانشاه و ایران شده بودند. عنوانی که او در خاطراتش برای فصل ورود به ایران انتخاب کرده «سرزمین مرگ و فلاکت» است. یعنی اولین چیزی که او زمان ورود به ایران میبیند مرگ است. چون در کنار جاده جنازه مردم را میبیند که به خاطر گرسنگی روی زمین افتادهاند. یعنی بدبختی از سر و روی ایران میبارد. حتی گزارشاتی از آدم خواری در ایران وجود دارد که در کتابهای خاطرات، چه ایرانیها و چه مسیونرهای خارجی به آن اشاره شده است. در آن زمان تعدادی از مسیونرهای آمریکایی برای تبلیغ مسیحیت آمریکایی و امور خیریه وارد ایران شده بودند.* حضور نیروهای نظامی انگلستان باعث این قحطی میشود و یا نه عوامل دیگر هم دخیل است؟همانگونه که اشاره کردم بخشی از آن به دلیل حضور انگلیسیها است. به هر صورت این نابسامانی وجود داشته است، اما شاید ابعادش به این بزرگی نمیشد. وقتی انگلیسیها که به ایران میآیند، پول کلانی را خرج میکنند. یک مأموریت نیروهای انگلیسی راه اندازی قوای نظامی با استفاده از افراد محلی است. برای اینکه قوای محلی برای انگلیسیها بجنگند باید یک رضایت نسبی داشته باشند که افسر انگلیسی بالای سر آنها بایستد. برای همین انگلیسیها شروع به کارهایی میکنند. مثلاً غذای رایگان بین مردم توزیع میکنند. به افرادی که در اطرافشان هستند پول میدهند تا برای عبور ماشینهای انگلیسی جادهسازی کنند. این مسئله ربطی به توسعه ایران ندارد. آنها برای اهداف خودشان پولها را خرج میکنند. بخشی از آن پولهای انگلیسی صرف خرید غله میشود. مردم فقیر که پول ندارند، خرید کنند. از آن طرف احتکارگران بسیار بزرگی هم وجود دارند که حتی در خود دربار مشغول احتکار هستند. انگلیس پول میدهد، غله میخرد و انبار میکند و در آن سو برای کسانی که برایش کار میکنند غذای رایگان میدهد. این مکانیزم را بینید چگونه است. یعنی در عین حالی که منافع انگلستان را تأمین میکند، رضایت محلی را ایجاد میکند و میتواند از افراد محلی استفاده کند که برایش اسلحه به دست بگیرد و به جنگ بروند. این خرید غله از داخل ایران باعث دامن زدن به فقر و هلاکت مردم میشود.* آتش کشیدن انبار غلات هم بابت همین ماجراست؟منطقه شمالغربی ایران یعنی گیلان، کردستان، آذربایجان، کرمانشاه و همدان چند بار بین روس، عثمانی و انگلستان دست به دست میشود. در هر مرتبه دست به دست شدن این شهرها و یا موقع عقب نشینی ماجرای سرزمین سوخته پیش میآید. یعنی موقع عقب نشینی همه چیز را آتش میزنند و عقب نشینی میکنند. یا اینکه اگر فرصت این کار را پیدا نمیکنند، آن قدرت فاتح که عثمانی، روس و یا انگلیس است وقتی که وارد شهر یا منطقه که میشود به واسطه همکاری افراد ساکن آن شهر با ارتشی که قبلاً در آنجا حاکم بوده است، به عنوان تنبیه خرمنها آتش زده و یا مصادره میکنند.اتفاق دیگری که میافتد مصادره کردن حیوانات مردم است. چون آن زمان در ایران حمل و نقل مکانیزه نداشتیم، مردم از حیوان استفاده میکردند. کشورهای متخاصم که در ایران هستند، هر کدامشان به سهم خودشان این حیوانات را برای امور نظامی خودشان مصادره میکنند. از چند وجه مختلف مردم بدبخت میشوند. غذای آنها را یکی غارت میکند، حیوان آنها را یکی دیگر میبرد، خشکسالی هم است، جنگ هم است، تجارتی هم وجود ندارد، دولت هم نابسامان است. قشونی هم که وجود ندارد که به داد مردم برسد. شما همه اینها را کنار هم جمع ببندید، طبیعی است بیش از یک سوم جمعیت کشور از گرسنگی بمیرند. احمدشاه با وجود قحطی فراگیر حاضر به توزیع گندم های انبار شده در میان مردم نبود * نمیخواهم سوالم را به گونهای مطرح بکنم که متهم به تئوری «توهم توطئه» بشوم. اما با توجه به صحبتهای شما که اشاره کردید به عواملی طبیعی همچون خشکسالی و یا عدم دانش مسئولین مملکتی در آن دوره و... . اما بالاخره نیروهای نظامی انگلستان و توطئههای ریز و درشتی که آنها نسبت به مردم ایران داشتند؛ بر کسی پوشیده نیست. آنها چندین سال در ایران رفت و آمد دارند. عوامل نفوذی و حتی مهرهای انگلیسی(انگلوفیلها) در خیلی از مراکز مهم و تصمیم گیر ایران مشغول به کار هستند. از سوی دیگر بر همگان روشن است که مردم ایران هیچ اهمیتی برای آنها نداشته است. آیا انگلستان نمیتوانست کاری کنند که از ایجاد این قحطی جلوگیری کند؟شاید این فرض وجود داشته باشد که انگلیسیها میتوانستند عملیات خود را در باکو متوقف کنند. در بینالنهرین هم با عثمانی صلح کنند؛ بعد دستور بدهند از بینالنهرین، هندوستان و آفریقا و یا هر جایی که آدم دارند، آنها به ایران غله ارسال کنند. این یک فرضیه است اما شما شرایط زمانی و مکانی آن زمان را در نظر بگیرید. اول اینکه دولت انگلستان مسئول کشور ایران نیست. جدای از آن نگاه آنها به ایران به عنوان یک کشور فیلتر در کنار هندوستان است و فراتر از آن نقشی برای ایران قائل نیست. از سوی دیگر جنگ جهانی است و آنها با قدرتهای دیگر روبهرو هستند. طبیعتاً تمام هم و غم انگلستان بر این است که برنده جنگ باشد. برنده جنگ بودن تاوانش این است که تمام امکانات امپراطوری بسیج شود برای اینکه در جبهه جنگ، ارتش عثمانی و ارتش آلمان شکست بخورند و عقبنشینی کنند، و مجبور بشوند تقاضای آتشبس بکنند. این اتفاق در سال ۱۹۱۸ میافتد و عثمانی درخواست آتشبس میکند. انگلستان آن قدر مقاومت میکند و جنگ را ادامه میدهد که پیروز جنگ باشد. در این شرایط اینکه به سر مردم ایران چه میآید موضوعیتی ندارد. اوضاع ایران بخشی از منافعی انگستان نیست. چه بسا همین وضعیت در بنگال هم اتفاق میافتد و نزدیک به ۵ میلیون نفر در آنجا به خاطر قحطی میمیرند. در جنگهای قرن نوزدهم و یا اوایل قرن بیستم ما این موضوع را داریم که هر جا جنگی اتفاق میافتد، این فجایع را به همراه دارد. بیماریهای واگیردار که حاصل اجساد بر زمین مانده هستند مانند تیفوس، طاعون، وبا و... تنها خاص ایران نیست. این شرایط در آفریقا و در شبه قاره هم دارید. میلیونها آدم در جاهای دیگر میمیرند. تعداد تلفات انسانی خیلی بیشتر از تلفات نظامی است. چند تن از افسران بریتانیایی حاضر در ایران در زمان قحطی بزرگ * کتابی که شما ترجمه کردید (قحطی بزرگ) چه نکته جدید میتواند درباره این واقعه به مخاطب ارائه نماید؟وقتی ده سال پیش ویرایش اول این کتاب منتشر شد، موضوع آن به گونهای بود که قبلاً کمتر کسی به آن توجه کرده بود. چه بسا دلیل اصلی انتخاب این کار برای ترجمه به این دلیل بود که برای من جالب بود که تا به حال درباره این موضوع مطلب جامعی را نشنیده و نه خوانده بودم. با چاپ این کتاب موضوع قحطی مطرح شد و محققین به آن پرداختند. آقای مجد با پژوهشی که انجام دادند، توجه مورخین را به این موضوع جلب کردند که ۱۰۰ سال پیش در این کشور یک فاجعهای رخ داده است به این ابعاد و باید به آن پرداخت. نسل امروز باید بداند که این فاجعه چرا رخ داده است؟ نسل امروز باید بداند که این فاجعه اگر رخ داده است؛ تو باید چه کنی که دیگر رخ ندهد. وظیفه این کتاب این است که امروز را متوجه گذشته بکند.رسول غمزتوف شاعر داغستانی میگوید: «اگر به گذشته خود با تپانچه شلیک بکنید، آینده با توپ به شما شلیک میکند.» ملتی که گذشته خود را فراموش میکند آینده را از دست میدهد. این کتاب در واقع این کار را دارد انجام میدهد. به جنگ جهانی اول در کتابهای درسی ما آن چنان که باید اشارهای نشده است. در حالی که جنگ جهانی اول است که جهان امروز را شکل میدهد. مرزهایی جغرافیایی که امروز در خاورمیانه وجود دارد میراث جنگ اول است. دکتر محمود دلفانی که در فرانسه هستند، در همایشی میگفتند جنگ جهانی اول اصلاً تمام نشده است. این اتفاقاتی که در خاورمیانه میافتد، ادامه جنگ جهانی اول است. ما یک آتش بس ۲۰ ساله بین دو جنگ اول و دوم داریم و بعد از آن ماجرا ادامه پیدا کرده است تا امروز. این مرزهای جغرافیایی اگر این گونه نبود شاید این اتفاقات نمیافتد. در زمان قحطی نانوایان و خانه داران از جو و سایر غلات به جای گندم استفاده می کردند *به کتاب قحطی بزرگ که امسال ویراست دوم آن چاپ شده است، یک فصل جدید اضافه شده است. در این مورد برایمان بگویید.فصل جدیدی که در ویراست دوم اضافه شده است، در واقع گزارشی از وضعیت نظامی، اقتصادی و سیاسی ایران است. البته بیشتر وضعیت نظامی که طی چهار سال جنگ تا به سال ۱۹۱۷ و ۱۸ برسد چه اتفاقاتی در ایران رخ داده است. آقای دکتر مجد در این فصل رویدادهای جنگ را ارائه کرده بدین نحو که در هر منطقهای چه اتفاقاتی میافتد، چه نبردهایی رخ میدهد، چه جابهجاییهایی از نظر نیروهای نظامی رخ میدهد و ضمن آن توافقات سیاسی کشور، جابهجایی دولتها، جبهههایی که در ایران وجود دارد، درگیریها و رویدادهای محلی، قیامهای محلی، و اوضاع سیاسی را خیلی فشرده توضیح میدهند.این گزارش به خواننده کمک میکند که خیلی راحتتر درک بکند، چرا قحطی در ایران اتفاق افتاده است. یک تصویر عمومی به شما میدهد که اوضاع کشور چنین است و این اتفاقات هم افتاده است و آن وقت است که شما راحتتر درک میکنید که چرا این اتفاقها افتاده است. منبع : مشرق |
|
↧
December 11, 2016, 11:14 pm
به گزارش ندای انقلاب، وبگاه خبری-تحلیلی «میدل ایست آی» مستقر در آمریکا در گزارشی به بررسی مسئله تحویل جنگندههای «اف-۳۵» ساخت آمریکا به ارتش رژیم صهیونیستی پرداخت.در ابتدای این گزارش آمده است: هنگامی که اسرائیل روز دوشنبه دو فروند جنگنده «اف-۳۵» را در پایگاه هوایی «نواتیم» دریافت میکند، کشورهای همسایه به ویژه ایران نظارهگر این هواپیماهای رادار گریز خواهند بود که میتواند توازن قوا در منطقه را به نفع تل آویو نماید.کارشناسان در این رابطه میگویند، این تجهیزات جدید اسرائیل بیشتر با هدف ایران است و جنگندههای نیروی هوایی اسرائیل قادر خواهند بود با فریب سامانههای راداری و موشکهای سطح به هوا پرواز نمایند.به نوشته میدل ایست آی، در حالیکه این هواپیماها به برتری نظامی اسرائیل کمک مینمایند اما محدودیت شعاع عملیاتی و سرعت آنها موجب میشود در حمله علیه تاسیسات اتمی زیر زمینی ایران کار کمی را از پیش ببرند.بر این اساس، اینک این موارد موجب اختلاف نظر بین تحلیلگران بابت اینکه این جنگندهها موجب افزایش توانایی اسرائیل شده یا تلآویو تنها یک جنگنده پرهزینه و پیچیده را خریداری کرده، شده است.به نوشته میدل ایست آی، این جنگنده که در اسرائیل به زبان عبری «ادیر» (بزرگ و نیرومند) لقب گرفته و برای فریب دادن سامانه موشکی «اس-۳۰۰» ساخت روسیه که ایران در نزدیکی برخی از تاسیسات اتمی خود آنها را مستقر کرده و حتی در سوریه نیز از سوی روسها استفاده میشوند، وفق داده شدهاند.«جاستین برانک» تحلیلگر اندیشکده سلطنتی انگلیس میگوید که پرواز جنگندههای رادار گریز اف-۳۵ بر فراز مواضع به شدت دفاع شده ایران خطر کمتری را برای آنها تا «اف-۱۶» و دیگر جنگندههای اسرائیل دارد.برانک به میدل ایست آی گفت: «اف-۳۵ خطر تلفات را کاهش میدهد زیرا شما به سامانههای تهدید کننده چون رادار موشکهای سطح به هوا بسیار نزدیک میشوید اما ظرفیت این پرنده رادار گریز، محدودیت سرعت، برد عملیات و حمل جنگ افزارهایش نوعی بازی برد و باخت است. فاصله زیاد ماموریت به ایران خود مشکلی است زیرا این ماموریت نیاز به سوختگیری هوایی در زیر بال هواپیماهای سوخت رسانی دارد که در رادار قابل رویت هستند.»وی در ادامه گفت: «به هیچ عنوان اف- ۳۵ یک جنگنده عالی برای عملیات علیه ایران نیست اما به یقین بهتر از دیگر جنگندههای نیروی هوایی اسرائیل برای رخنه به دفاع هوایی پیشرفته هستند.»این در حالی است که اسرائیل ۵۰ فروند از این نوع جنگنده را که هر کدام ۱۰۰ میلیون دلار میارزند به آمریکا سفارش داده است.«یوال اشتاینتس» و «نفتالی بنیت» دو وزیر اسرائیلی نیز نگرانی خود از کارایی جنگندههای اف-۳۵ به نسبت هزینه بالای آنها را ابراز داشتهاند.«دان گرازیر» از مقامهای موسسه آمریکایی «POGO» نیز گفته است که جنگندههای اف-۳۵ هواپیماهای پرهیاهویی هستند که همیشه از دید رادار محو نمیمانند و قادر نیستند انتظارها را برآورده سازند.گرازیر به میدل ایست آی میگوید: «اف-۳۵ مانند یک چاقوی جیبی چند منظوره سوئیسی کارهای زیادی انجام میدهد، اما لزوما کارایی خوبی ندارد.»وی در ادامه فرستادن این جنگنده ۱۰۰ میلیون دلاری به فضای به شدت دفاع شده با موشکهای پیشرفته را زیر سئوال برد.گرازیر گفت: «شما به تجهیزاتی نیاز دارید که از پس وظایف خود به خوبی برآیند اما برخی از این تجهیزات پر سر و صدا تنها روی کاغذ بزرگ هستند.»برخی دیگر نیز نسبت به توان حمل مهمات مورد نیاز در این هواپیما برای حمله به تاسیسات ایران ابراز تردید کردهاند به طوریکه «جرالد فیراستین» سفیر سابق آمریکا در یمن به میدل ایست آی گفت: «شما نمیتوانید هیچ سلاحی بر جنگنده اف-۳۵ نصب نمایید که قادر به رخنه موثر به برخی تاسیسات اتمی زمینی ایران باشد. برای آسیب زدن به آنها تنها به هواپیماهای "بی-۵۲" یا "بی-۱" نیاز دارید.»این در حالی است که پیشتر سرلشگر ذخیره «جاشوا شانی» مدیر اجرایی ارشد شرکت «لاکهید مارتین» در فلسطین اشغالی در گفتوگو با نشریه «گلوبز» مدعی شده بود جنگندههای اف-۳۵ که آمریکا به اسرائیل تحویل میدهد، از نمونهای که در اختیار ارتش آمریکاست، پیشرفتهتر است.وی در بخشی از این مصاحبه میگوید: «اینکه گفته شود بین اف-۳۵ آمریکا با اسرائیل تفاوت قابل ملاحظهای وجود داد، شاید اغراق باشد. اما باید بگویم که بله. هواپیماهای اسرائیل به طور بهتری نیازهای نیروی هوایی را بر طرف میسازند، زیرا آمریکا سامانههای سری را بر نمونههای درخواستی اسرائیل چون سامانههای ارتباط داخلی بین هواپیما و بخش کنترل هوایی را تعبیه نکرده است.»سرلشگر ذخیره ارتش اسرائیل افزود: «نسخه جنگنده اف-۳۵ ویژه آمریکا سامانههای خوبی دارد اما تفاوتهایی نیز وجود دارند. اسرائیل همواره خواهان وجود سامانههای نبرد الکترونیک خاص خود بوده است. اگر یک موشک روسی به منطقه پرتاب شود، این سامانهها میتوانند در زمان کوتاهی قابلیت هواپیماها را تغییر داده و خود را با وضعیت جدیدی وقف دهند تا با تهدید جدید مقابله نمایند. برای آمریکاییها ماهها زمان میبرد تا این تغییرات اعمال کنند اما ما نیازی به وقت طولانی نداریم.»وی در خاتمه این اظهارنظر درباره نیروی هوایی چین و روسیه گفت: «شما جنگندههای چینی و روسی را ملاحظه میکنید و آنها قابلیتهایی دارند و پیشرفته هستند. به عقیده من این دو کشور ایدههای دیگران را ربوده و با فنآوریهای خود درحال ساخت جنگندهای خوب هستند. البته با فاصله پشت سر ما قرار دارند. جنگندههای رادار گریز روسیه و چین عقبتر از ما هستند.»انتهای پیام/ |
|
↧
December 6, 2016, 9:11 pm
به گزارش ندای انقلاب، در شرایطی که چند صباحی از آغاز فعالیت مسعود سلطانی فر به عنوان وزیر ورزش و جوانان می گذرد، شایعات درباره تغییرات در این مجموعه به گوش می رسد؛ اگرچه هنوز هیچ کدام شکل اجرایی به خود نگرفته است. در کنار این موضوع، حواشی جالبی نیز در ورزش کشور وجود دارد که کمتر مورد نظر قرار گرفته است.* مسعود سلطانی فر، وزیر ورزش و جوانان که نشان داده علاقه زیادی به رسانه ها دارد، در این هفته در یک به اصطلاح مجمع عمومی فدراسیونی جهانی در تهران شرکت کرد که اساسا ریشه نامشخصی دارد. وی که برخی لقب دایره المعارف ورزش را به دلیل اطلاعات آماری که از این حوزه دارد، به وی داده اند، در مجمع رشته توآ شرکت کرده بود. از سلطانی فر که مدعی شناخت ورزش است، انتظار نمی رود که در چنین مراسم های نمایشی و بی ثمری شرکت کند. توآ که فاقد سابقه مشخص و ریشه دار است، چند وقتی است به عنوان ورزشی ایرانی- رزمی تبلیغ می شود که ابهامات بسیاری درباره آن وجود دارد. مشرق در آینده اطلاعات جالبی درباره ریشه های این ورزش منتشر خواهد کرد که می تواند روشنگر باشد و نشان از انحراف در مبانی چنین ورزش هایی دارد.* چندی قبل بود که خداداد عزیزی در گفت و گویی تلویزیونی، پرده از برخی نکات قابل توجه و البته تاسف برانگیز در فوتبال کشور برداشت. وی اشاره ای به همکاری نزدیک یک مربی با جادوگری واقع در کرج داشت. نکته جالب توجه این است که این مربی که داعیه فوتبال پاک را دارد، اکنون با یک تیم لیگ برتری همکاری دارد و سرمربی آن است. این تیم که متعلق به یک مجموعه صنعتی مشهور کشور است، در حالی با این مربی همکاری می کند که علاوه بر جادوگر، عملا تیمش را توسط یک دلال بدنام بسته است. این مربی جادوگرباز، ارتباط نزدیکی با مدیر این کارخانه دارد و از سوی وی حمایت می شود.* تیم فوتبال ماشین سازی تبریز نتوانسته تا اینجای لیگ برتر به نتایج قابل توجهی برسد. همین نیز موجب شد تا رسول خطیبی از سمت سرمربیگری این تیم استعفا کرده که از ابتدا نیز پیش بینی می شد نتواند به موفقیتی برسد. در پی استعفای وی، دلالان یک مربی بدنام که مشهور به تبانی است، از طرق مختلف در حال رایزنی هستند تا وی را به این تیم نزدیک کنند. این مربی که از پیشکسوتان باج گیری از بازیکنان است، از عوامل بومی تبریز نیز استفاده کرده تا به هدفش برسد و بتواند هدایت این تیم را برعهده گیرد. امید است مدیران و مسئولان شهرداری تبریز مانع از حضور چنین مربی بدسابقه ای در این شهر شوند.* اگرچه وزیر ورزش و جوانان اعلام داشته بازنشسته ها باید از دستگاه ورزش جدا شوند؛ اما مروری بر فدراسیون ها نشان می دهد که اتفاق خاصی در این زمینه به وقوع نپیوسته است. در مواردی که برخی روسای فدراسیون ها بازنشسته هستند، تا امروز اقدامی در این راستا نداشته و به کار خود ادامه داده اند. در فدراسیونی مانند فوتبال، همچنان شاهد فعالیت افراد بازنشسته هستیم که تحت هر شرایطی، تخلف به شمار می رود. باید دید که این تخلف تا به کجا ادامه خواهد یافت و وزارت ورزش چه واکنشی نشان خواهد داد.* چند روزی از ماجرای تیم موی تای اعزامی به روسیه و حضور در مراسم مشترک با نماینده رژیم اشغالگر گذشته و همچنان حرکتی نیز از سوی وزارت ورزش روی نداده است. در این بین، یک سوال جدی این است که در کنار اهمال و عدم دقت فدراسیون ورزش های رزمی و مجموعه مدیریتی موی تای، چه نقشی برای نماینده حراست باید قائل بود. هر سال، هزینه قابل توجهی برای اعزام نمایندگان حراست وزارت ورزش همراه با تیم ها می شود؛ اما چه وظیفه ای برای آنها مشخص شده است؟ اگر این افراد به وظایف خود به درستی عمل می کنند، چرا باید اتفاقی مانند ماجرا موی تای روی دهد؟ اگر قرار است چنین عملکردی را شاهد باشیم، بهتر نیست این هزینه های هنگفت نیز صورت نگیرد؟ اساسا، حراست ها باید در اعزام های برون مرزی حضور داشته باشند و لزومی برای این کار وجود دارد؟ به نظر می رسد این موضوع نیازمند تجدیدنظری جدی است تا هم از اتلاف بیت المال جلوگیری شود و هم وظایف دستگاه ها مشخص و مصرح باشد. * اگرچه تحولات در دوران وزارت مسعود سلطانی فر هنوز شکل اجرایی به خود نگرفته؛ اما به نظر می رسد قرار است در ساختارها نیز برخی تغییرات صورت گیرد. شنیده می شود قرار است تجدیدنظری جدی در معاونت ورزش همگانی صورت گیرد که در سال های اخیر نیز فاقد موفقیت و توفیقی جدی بوده است. این موضوع نه تنها موجب کوچکتر شدن ساختار عریض و طویل ورزش می شود که ورزش همگانی را نیز از این وضعیت رهایی خواهد داد. البته، درست اجرا شدن برخی تئوری ها نیز نکته ای حائز اهمیت است.انتهای پیام/ |
|
↧
December 6, 2016, 9:13 pm
به گزارش ندای انقلاب، روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در گزارشی به چرایی دروغگویی «دونالد ترامپ» رئیس جمهور منتخب آمریکا در طرح موضوع تقلب رای دهندگان در این کشور پرداخته است.درحالیکه ترامپ این دروغ را راه انداخت و گفت که میلیون ها رای غیرقانونی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا شمارش شده است، نیویورک تایمز نوشت که دشمنی و مبارزه طولانی مدت جمهوریخواهان با حق رای مردم آمریکا در حال حاضر با این اظهارات تحریک آمیز ترامپ، وارد مرحله عمومی و همگانی شده است.با این وجود، کمترین مدرکی که تائیدی بر ادعای ترامپ باشد وجود ندارد و حتی وکلای رئیس جمهور منتخب آمریکا نیز به این موضوع اذعان و با بازشماری آراء در ایالت میشیگان نیز مخالفت کرده اند.با وجود اینکه تمامی مدارک موجود نشان می دهد که انتخابات عمومی سال ۲۰۱۶ در آمریکا آلوده به تقلب و یا اشتباه نشده است، جمهوریخواهان یکی پس از دیگری در حال پخش این دروغ هستند تا بتوانند مسیر را برای محدود کردن حق رای مردم آمریکا در سراسر این کشور هموار کنند.جمهوریخواهان تلاش خود برای سرکوب حق رای مردم آمریکا را آغاز کرده اند به این ترتیب که ابتدا شایعه تائید نشده تقلب در انتخابات را مطرح و بعد درخواست اضطراری تشدید قوانین ثبت نام رای دهندگان آمریکایی را ارائه می کنند و درصدد تشدید امنیت رای بر می آیند و همه اینها نهایتا تبدیل به قوانینی می شود که ده ها و صدها هزار نفر از رای دهندگان واجد شرایط در آمریکا را از حق رای محروم می کنند.این روند در حال حاضر در ایالت های ویسکانسین و کارولینای شمالی، اوهایو و تگزاس اتفاق افتاده است. قانونگذاران جمهوریخواه در این ایالات لوایحی را مطرح کرده اند که بر ضرورت وجود کارت هویت و تائیدیه شهروندی رای دهندگان در آمریکا به منظور داشتن حق رای در روز انتخابات تاکید دارند.جمهوریخواهان می خواهند با طرح این لوایح، روزهای مربوط به رای گیری های اولیه و همچنین ثبت نام رای دهندگان در روز برگزاری انتخابات آمریکا را نیز از بین ببرند و قوانین بیشتری را اعمال کنند.هدف تمامی این قوانین این است که رای دادن برای افراد و از جمله اعضای گروه های حامی حزب دموکرات، دشوارتر شود.نیویورک تایمز با اشاره به اینکه حقیقت از موضوع اصلی خارج است، به نقل از «دالاس وودهاوس» مدیر اجرایی حزب جمهوریخواه در ایالت کارولینای شمالی نوشت که رهبران جمهوریخواه اهمیتی به این موضوع نمی دهند که مقامات انتخاباتی سراسر آمریکا عدم وجود تقلب در انتخابات اخیر را تائید کرده اند.وودهاوس گفت که آنچه برای رهبران جمهوریخواه آمریکا مهم است و همانطور که استراتژیست ها مدت هاست که فهمیده اند، این است که اگر افراد کمتری در آمریکا حق رای داشته باشند، برای جمهوریخواهان بهتر است.این احتمال وجود دارد که تلاش ها علیه حق رای مردم آمریکا در دولت ترامپ همگانی شود و این تلاش ها از طریق قوانین کنگره ای و یا انتصاب فردی ناسازگار در سمت وزارت دادگستری آمریکا و یا دادگاه عالی این کشور که اهمیتی به حقوق رای دهندگان نمی دهد، ادامه پیدا کند.نیویورک تایمز نوشت که تضعیف یکپارچگی موجود در روند انتخابات آمریکا و دشوار کردن شرایط رای دادن در این کشور تمام مردم آمریکا را، فارغ از اینکه حامی کدام حزب باشند، تهدید می کند.جمهوریخواهان بدگمان در آمریکا در حال حاضر در مسند قدرت قرار دارند و تمام آنچه می خواهند انجام دهند، این است که مردم آمریکا را فریب بدهند تا بتوانند پیروز انتخابات بعدی آمریکا باشند. این روند بسیار ظالمانه است اما جمهوریخواهانی که با فریب مردم تا اینجا پیش رفته اند، چرا باید دست از فریبکاری بردارند.انتهای پیام/ |
|
↧
↧
December 11, 2016, 11:01 pm
به گزارش ندای انقلاب، لژیونرهای کشورمان در هفته ای که سپری کردیم در تیمهای خود بازی کردند که در این میان این هفته لژیونرها درخشش چندانی نداشتند و تعطیلات طولانی مدت لیگ روسیه و حضور شهباززاده پس از مدتها در مستطیل سبز از نکات حائز اهمیت عملکرد بازیکنان ایرانی بود. همچنین از دیگر نکات مهم این هفته شکست تیم تورنتو در فینال MLS کاپ بود که باعث شد دست بیت آشور از جام دور بماند.عملکرد کامل لژیونرها را در ادامه بخوانید: هلند:آلکمار:تیم فوتبال آلکمار در چارچوب هفته شانزدهم اردویژه هلند، در دیداری خانگی با نتیجه سنگین ۴ بر صفر مغلوب فاینورد شد.علیرضا جهانبخش، بازیکن تیم ملی فوتبال ایران با شروع نیمه دوم جای الیاس بالحسنی را در ترکیب آلکمار گرفت اما نتوانست به تیمش برای فرار از این شکست خانگی کمک کند.فاینورد با این برد ۳۹ امتیازی شد و جایگاه خود در صدر جدول ردهبندی اردویژه را استحکام بخشید. شاگردان فندن بروم هم ۲۵ امتیازی باقی ماندند و همچنان در مکان پنجم جدول هستند.هیرنوین:در جریان مسابقات هفته شانزدهم لیگ هلند تیم هیرنوین بامداد در بازی خانگی برابر تیم میانه جدولی اکسلسیور با نتیجه پیروزی دو - یک و در حضور ۹۰ دقیقهای قوچان نژاد به پیروزی رسید.تیم هیرنوین با این پیروزی ۲۹ امتیازی شد و جایگاه چهارمی خود در جدول رده بندی اردویژه هلند را تثبیت کرد. اکسلسیور ۱۵ امتیازی نیز در رده چهاردهم قرار گرفت.یونان:پانیونیوس:در چارچوب هفته چهاردهم سوپر لیگ یونان پانیونیوس پذیرای تیم کرکرا بود و با گل دقیقه ۶۴ تاسولیس به پیروزی رسید. کریم انصاریفرد و مسعود شجاعی، دو ملیپوش ایرانی پانیونیوس به ترتیب ۸۹ و ۹۰ دقیقه در ترکیب این تیم حضور داشتند و از کاتسیکوگیانیس، داور یونانی کارت زرد نیز دریافت کردند. تیم پانیونیوس با پیروزی یک بر صفر برابر کرکرا ۱۸ امتیازی شد و به رده پنجم جدول سوپر لیگ یونان صعود کرد. روسیه:لیگ شانزدهم تیمی روسیه پس از برگزاری هفته هفدهم تعطیلاتی طولانی را تجربه خواهد کرد. تیم فوتبال روستوف که سردار آزمون و سعید عزت الهی را در اختیار دارد تا پایان هفته هفدهم با کسب ۷ برد، ۴ تساوی و ۶ شکست با ۲۵ امتیاز در رتبه هفتم جدول رده بندی لیگ روسیه قرار گرفته است. همچنین ترک گروژنی که میلاد محمدی، دیگر بازیکن ملیپوش ایران را در ترکیب خود دارد تا پایان هفته هفدهم ۸ پیروزی، ۴ تساوی و ۵ شکست کسب کرده و با ۲۸ امتیاز در رتبه چهارم لیگ روسیه قرار گرفته است. گفتنی است؛ اسپارتاک مسکو تا کنون با کسب ۴۰ امتیاز صدرنشین لیگ روسیه است و فاصله زیادی با تعقیب کنندگان خود دارد.ترکیه:آلانیا اسپور:در جریان هفته چهاردهم سوپر لیگ ترکیه سجاد شهباززاده پس از مدتها در فهرست ۱۸ نفره تیمش قرار داشت و روی نیمکت این تیم نشست. در این هفته یاران شهباززاده میهمان تیم کارابوک اسپور بودند که در پایان ۹۰ دقیقه موفق شدند این تیم را با ۲ گل واگنر لاوِ برزیلی از پیش رو برداشته و با ۱۷ امتیاز به رده یازدهم جدول صعود کنند. در این بازی شهباززاده در دقیقه ۸۴ جانشین زننده هر دو گل مسابقه شد تا پس از مدتها طعم حضور در یک بازی رسمی را بچشد. بدین ترتیب شاید با امیدوار شدن سجاد به حضور در ترکیب این تیم کار استقلال در نیم فصل برای بازگرداندن این مهاجم سخت شود، مهاجمی که بارها در واکنش به بیرون ماندن از ترکیب ۱۸ نفره تیم ترکی گفته بود در این تیم خواهد جنگید تا به ترکیب اصلی برسد. آمریکا:تورنتو:استیون (مهرداد) بیتآشور که همراه با تورنتو به دیدار فینال پلیآف کنفرانس MLS کاپ راه یافته بود مقابل تیم سیاتل ساندرز شکست خورد و طعم قهرمانی را نچشید. در جریان این دیدار که با حضور ثابت ملیپوش سابق ایران دنبال شد گلی رد و بدل نشد تا در ضربات پنالتی شانس با سیاتل ساندرز همراه باشد. این تیم در ضربات پنالتی ۵ بر ۴ تورنتو را از پیش رو برداشت و قهرمان شد.قطر:السد: در هفته دهم رقابتهای لیگ ستارگان قطر السد در حضور ۹۰ دقیقهای مرتضی پورعلی گنجی موفق شد با ۵ گل الریان را از پیش رو برداشته و با ۲۴ امتیاز در رده دوم جدول رده بندی لیگ قطر جای بگیرد.الشحانیه و الاهلی: تیم پولادی (الشحانیه) در هفته دهم لیگ ستارگان قطر میهمان تیم الاهلی بود که مجتبی جباری و پژمان منتظری را در اختیار دارد که این دیدار در نهایت با نتیجه یک - یک مساوی به پایان رسید. در این دیدار مهرداد پولادی و مجتبی جباری در ترکیب اولیه تیمهایشان حضور داشتند و در دقیقه ۸۶ تعویض شدند اما بازهم پژمان منتظری غایب بود. با این تساوی الاهلی و الشحانیه هر دو یازده امتیازی شدند و به ترتیب در ردههای هشتم و نهم جدول رده بندی لیگ ستارگان قرار گرفتند. منبع : مشرق |
|
↧
December 11, 2016, 11:25 pm
به گزارش ندای انقلاب، قدیمیترهایشان صندوقچه اسراری هستند پر از رازهای مگو؛ صندوقچهای مملو از خاطرات ناگفتهای که شاید هیچ وقت باز نشود؛ رازهایی از محرمانهترین لحظات مسئولان و سران نظام؛ مردهای کت و شلوار پوش پر رمز و رازی که سالها آموزش دیدهاند تا پیش از هر چیز، «تهدید» را بشناسند؛ مردهایی که همه چیز و همه کس در نظرشان تهدید است مگر عکس آن ثابت شود؛ آدمهایی که در نظر خیلیها «بادیگاردند» ولی به قول حاج حیدر بادیگارد، حتی در دهه ۹۰ هم همچنان «محافظ شخصیت نظامند نه بادیگارد»؛ آدمهایی که جانشان را کف دست گرفتهاند تا شخصیتهای نظام، تهدید نشوند.پا گذاشتن به داخل حیاط یگان حفاظت شخصیتها، آنقدر ارزشمند هست که دو سال و نیم وقتت را برایش بگذاری تا پای حرفها و خاطرات این آدمهای پر راز بنشینی؛ حرفها و خاطراتی که برای هر خبرنگاری ارزشمند است؛ حتی اگر مجاز باشی فقط یک در هزارش را روایت کنی؛ خاطرات دلهرهآوری از دنیایی که در پشت شیشههای تیره بنزهای آخرین مدل تشریفات میگذرد...سردار هدایت البرزی فرمانده یگان حفاظت از شخصیتهای ناجاست؛ مردی میانسال و خوش اخلاق و به شدت دقیق؛ سر ساعت در دفتر کارش منتظرمان است؛ دفتر کارش پر است از لوحها و جامهای تقدیر پلیس کشورهای مختلف؛ از کشورهای اروپایی تا کشورهای عربی منطقه؛ سر حوصله یکی یکی آنها را نشانمان میدهد و دست آخر جعبه بزرگی را میآورد و با وسواس عجیبی، درش را باز میکند و پرچم بزرگ سبزی را که با دقت تا شده باز میکند؛ خودش میگوید بهترین هدیهای است که در تمام عمرش گرفته؛ پرچم سبزی که مدتها روی مزار امیرالمومنین بوده؛ هدیهای از سوی رئیس پلیس عراق برای فرمانده حفاظت شخصیتهای پلیس ایران.سر صحبت باز میشود؛ از برنامهریزی چند ماهه و تمرینات مکرر سناریوی اسکورت و محافظت اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها تا فیلم اسکورت چند ده خودرویی پوتین و برخی سران کشورهای بزرگ دنیا؛ از آموزش محافظان زن برای شخصیتهای زن نظام تا خاطره تلخش از تیم حفاظت یکی از مسئولان ارشد کشور در اوایل انقلاب که باعث شده بود او به همراه خانوادهاش توی جوی پر از گِل بیفتد؛ گفتوگویی که البته به دلیل ملاحظات امنیتی، بخشی از آن حذف شد. گفتوگویی که مشروح آن در زیر آمده:- سردار مختصری درباره تاریخچه حفاظت از مسئولان کشور در ایران بفرمایید و اینکه نیروی انتظامی چه نقشی در این میان دارد؟حفاظت شخصیتها در دنیا تاریخچه طولانی دارد و در کشورمان قبل از انقلاب مسئولیت حفاظت شخصیتها در اختیار شهربانی قرار داشت و بعد از انقلاب هم حفاظت بخشی از شخصیتهای نظام به کمیته انقلاب اسلامی و بخش دیگری به سپاه پاسداران واگذار شد.بعد از آن هم با توجه به ادغام شهربانی، ژاندارمری و کمیته در نیروی انتظامی، مسئولیت حفاظت شخصیتها به نیروی انتظامی سپرده شد.البته بعد از ادغام و در برههای از زمان و در حدود ۴ تا ۵ سال، مسئولیت حفاظت از شخصیتها به سپاه پاسداران واگذار شد ولی مجدداً این وظیفه در اختیار نیروی انتظامی قرار گرفت.- این اتفاق دقیقاً در چه سالهایی رخ داد؟به دنبال تدبیر فرماندهان مقرر شد تا به صورت آزمایشی مسئولیت حفاظت شخصیتها در سال ۸۴ به سپاه پاسداران واگذار شود که در نهایت و پس از ۵ سال، این مسئولیت در سال ۸۹ مجدداً به نیروی انتظامی سپرده شد.- الآن چند شخصیت در نظام به عنوان شخصیتهایی شناخته میشوند که باید حفاظت از آنها انجام شود؟شاید بهتر بود که اسم حفاظت از شخصیتها تغییر میکرد چرا که از نظر ما یکایک آحاد جامعه دارای شخصیت هستند ولی در این بین، برخی افراد جامعه به لحاظ موقعیتشان، دارای ردههای امنیتی هستند که نیازمند حفاظت است.به هر حال در حال حاضر حدود ۸۰ درصد از مقامات که دارای رده امنیتی هستند، مورد حفاظت قرار میگیرند و حفاظت از آنها در اختیار یگان حفاظت شخصیتهاست و حفاظت از تعداد معدودی نیز در اختیار سپاه پاسداران است.«شاک»؛ مرجع تشخیص رده امنیتی شخصیتهای نظام/ چگونگی تعیین تعداد محافظان یک شخصیت- تشخیص اینکه یک فرد باید مورد حفاظت قرار گیرد و یا اینکه دیگر نیازی به حفاظت از این افراد نیست و تهدیدی متوجه آنها نیست بر عهده چه کسی است؟اینکه یک فرد مورد تهدید است یا خیر و یا اینکه باید نظام جان چه کسی را حفاظت کند، توسط شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی کشور تعیین میشود و سطحبندی و ردهبندی امنیتی افراد دارای مسئولیت در کشور را با توجه به تهدیداتی که متوجه آنهاست و مسئولیت این افراد تعیین میکند و بر اساس ردهبندی امنیتی شورای امنیت کشور (شاک)، حفاظت از این افراد در دستور کار قرار میگیرد.- رده امنیتی افراد تنها در دوره مسئولیت آنهاست یا ممکن است پس از اتمام مسئولیت هم در ردهبندیهای امنیتی قرار داشته باشند؟سطح بندی امنیتی افراد با توجه به تهدیداتی که متوجه آنهاست تعیین میشود البته بیشتر افرادی که دارای رده امنیتی هستند، سطح بندی امنیتی آنها به واسطه مسئولیتی است که عهدهدار هستند ولی در برخی موارد افرادی هم وجود دارند که پس از اتمام دوره مسئولیتشان، تهدیداتی متوجه آنهاست که به واسطه این تهدیدات در سطحبندی امنیتی دسته بندی میشوند. مثلا وزرایی هستند که پس از اتمام مسئولیتشان هم با توجه به تهدیداتی که دارند در این سطوح امنیتی قرار دارند و باید مورد حفاظت قرار گیرند.از طرف دیگر افرادی هم وجود دارند که علیرغم آنکه مسئولیتی نداشته و ندارند، در این سطح بندی امنیتی قرار میگیرند مثل نخبگان و برخی دانشمندان که حتی با وجود نداشتن مسئولیت، تهدیداتی متوجه آنهاست.البته با توجه به ناامنیهای موجود در کشورهای منطقه و کشورهای اطراف ما و همچنین برمبنای احتمال تهدیداتی که متوجه برخی افراد در کشور است این تمهیدات برای حفاظت از شخصیتها انجام میشود.- تعداد محافظانی که در اطراف شخصیتها قرار میگیرند بر چه اساسی انتخاب میشود؟تعداد محافظان یک شخصیت نیز بر اساس نوع تهدید، مقطع زمانی و محلی که در آن شخصیت حضور دارد تعیین میشود مثلاً در یک بازه زمانی، شاک رده امنیتی شخصیت را دو ویژه تعیین میکند؛ حتی در برخی موارد، ممکن است حفاظت از شخصیت به صورت ۲۴ ساعته با اسکان در محل کار یا زندگی شخصیت همراه باشد. البته ممکن است در یک روز به واسطه افزایش احتمال تهدید، تعداد محافظان بیشتر شود و یک روز کمتر.وظایف تیم حفاظت؛ از تعیین نوع غذای شخصیت تا نوع سلاح و مهمات در سفرهای استانی- تیم اسکورت شخصیتها چطور؟بعضی شخصیتها علاوه بر محافظ همراه دارای اسکورت خودرویی یا حتی اسکورت موتوری هستند که همراهی اسکورت موتوری یا خودرویی هم بر اساس تشخیص شاک و نوع تهدید مشخص میشود.البته حفاظت شخصیتها ریزهکاریهای زیادی دارد مثلاً در سفرهای استانی برخی استانها، شهرها و یا اماکن، شرایط امنیتی متفاوتی دارد که در این موارد با توجه به حجم تهدیدات، نوع اسلحه، نوع اسکورت، نوع خودرو حامل شخصیت، تیمهای اسکورت، پیشرو و مواردی از این دست تغییر میکند.- خب با وجود این شرایط فراهم کردن مقدمات سفر موضوع پیچیدهای است.درست است؛ این حساسیت برای شخصیتهای دارای رده امنیتی بالا تا جایی است که حتی در نوع تغذیه و غذایی که باید شخصیت و یا تیم حفاظت وی بخورند نیز تأثیر میگذارد مثلاً در استانهای گرمسیری و سردسیری، نوع غذا به گونهای تعیین میشود که اثر آب و هوایی را متعادل کند تا مشکلاتی پیش نیاید.به هر حال برنامهریزی برای سفر استانی سران یک برنامهریزی پیچیده است چرا که باید تمام تهدیدات احتمالی را مشخص کرد و برنامهریزیهای لازم را در تمام ابعاد پیش و حین سفر به گونهای چید که این احتمال به حداقل ممکن برسد.شما میدانید به هر حال سلامت و حفظ جان شخصیت بر عهده تیم حفاظت وی است و از طرفی باید نوع تعامل تیم حفاظت با دیگر عوامل به گونهای باشد که علاوه بر حفظ جان و سلامت شخصیت، برنامهریزیهای انجام شده برای این سفر نیز محقق شود. این موضوعات باعث میشود تا برنامهریزی امنیتی برای یک سفر استانی، بسیار سخت و پیچیده شود.حفاظت از تمام شخصیتهای نظام بر عهده ناجاست/ آمادگی ناجا برای تأمین امنیت سران سه قوه- همانطور که خودتان هم اشاره کردید، مسئولیت حفاظت از بعضی شخصیتهای نظام را سپاه پاسداران عهدهدار شده، این مرزبندی بین فعالیت یگان حفاظت ناجا و سپاه انصار در سپاه پاسداران چگونه است و بر چه اساسی انجام میشود؟بر اساس بند ۶ ماده ۴ قانون، مسئولیت حفاظت از تمام شخصیتهای نظام بر عهده نیروی انتظامی است ولی با توجه به تدبیر و تشخیص شورای عالی امنیت ملی و فرماندهان، حفاظت از سران سه قوه به سپاه پاسداران واگذار شده است که این یگان آمادگی تأمین امنیت سران سه قوه را دارد. این در شرایطی است که واقعاً هیچ تفاوتی بین ما و سپاه پاسداران وجود ندارد و نیروی انتظامی و سپاه یک هدف مشترک دارند و آن هم انجام وظایف و مسئولیتهای محوله برای خدا و کشور است.محافظان شخصیتها چگونه انتخاب میشوند/ از سیر تا پیاز آموزشهای محافظان شخصیت- خیلیها این تصور را دارند که حفاظت از شخصیتها به واسطه نوع فعالیتشان، جزو مشاغل هیجان انگیز به شمار میروند و از این رو تعداد علاقمندان برای جذب در یگان حفاظت شخصیتها زیاد است؛ نیروهای این یگان باید بر اساس چه پروتکلی جذب شوند؟بزرگترین سرمایه هر سازمان، نیروی انسانی آن است و با توجه به اینکه مأموریتهای این یگان، مأموریت سخت و حساسی است که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، نحوه جذب نیرو در این یگان مستلزم شرایط خاصی است که از میان پرسنل خبره و زبده نیروی انتظامی انتخاب میشوند تا بتوانند حداقل شرایط لازم برای انجام این مأموریت را داشته باشند.- چه شرایطی؟نخستین شرط علاقمندی است و بعد از آن باید پارامترهایی مثل اندام متناسب، ورزیدگی بدنی، هوش بسیار بالا، چهره، قد و قواره و فرم بدنی قابل قبول و همچنین رفتار موقر؛ چرا که وقتی یک فردی به عنوان محافظ در کنار یک فرد دارای مسئولیت قرار میگیرد باید نحوه رفتار و گفتارش در شأن جایگاهی که قرار گرفته باشد؛ علاوه بر آن بسیاری از پرسنل یگان حفاظت شخصیتها باید در کنار شخصیتهای خارجی در داخل و خارج از کشور قرار گیرند که در این شرایط، حساسیت نحوه گفتار و کردار آنها دو چندان میشود. چرا که ما به عنوان یک کشور مسلمان و شیعه، باید نحوه رفتار، کردار و گفتارمان مطابق با موازین شرعی و حسن خلق توصیه شده دینمان باشد. - بعد از جذب نیروهایی که حداقل شرایط لازم را دارند چه آموزشهایی به آنها داده میشود تا به عنوان محافظ در کنار یک شخصیت قرار گیرند و چه شرایطی را باید داشته باشند تا به عنوان «سرتیم» در رأس تیم حفاظت قرار گیرند؟هر نیرویی که وارد یگان حفاظت شخصیتها میشود باید در نخستین گام، یک دوره مقدماتی را بگذراند که شامل کشف و خنثیسازی انواع بمب و مواد منفجره، اسکورت، بازرسی و ... است که در این دوره آشنایی کاملی نسبت به مأموریت این یگان و حفاظت شخصیتها را به صورت عملی و تئوری پیدا میکند.بعد از گذراندن این دوره مقدماتی، نیروها به ترتیب وارد ردهها کشف و خنثی، رده اسکورت و حفاظت از میهمانان خارجی و حفاظت از اجلاسهای داخلی و خارجی که در کشور انجام میشود و نهایتاً وارد رده اسکورت و محافظت از وزرا و شخصیتهای داخلی میشوند. لذا با توجه به ردههایی که در آن قرار میگیرند، آموزشهای مرتبط با آن ردهها را میبینند؛ مثلاً برای حفاظت از وزرا و حفاظت از شخصیتها، سه سطح آموزشی متفاوت تحت عنوان سطح یک، دو و سه تعریف شده که سطح یک پس از سطح مقدماتی انجام میشود که حدود ۵ تا ۶ سال را شامل میشود و به سطح دو ارتقا مییابد و پس از ۱۵ سال قرار گرفتن در این سطح نیز به سطح سه وارد میشود. البته پیش از ارتقای سطح نیز یک آزمون گرفته میشود که در صورت قبولی وارد سطح بعدی میشود و در صورت عدم رسیدن به نمره مورد نظر، آزمون مجددی گرفته میشود که اگر در این آزمون هم موفق نباشد، مجبور به خروج از یگان حفاظت شخصیتها خواهد شد.این به معنای آن است که کسی که در کنار یک شخصیت دارای رده امنیتی بالا قرار میگیرد، حتماً آموزشهای کامل و اطلاعات دقیقی از کشف و خنثیسازی بمب و مواد منفجره، اسکورت و سایر ردههای مقدماتی دارد.اما انتخاب سرتیم حفاظت، علاوه بر دارا بودن سابقه بالا، نیازمند دارا بودن مهارت بسیار بالا و هوش زیادی است که پیش نیاز این مسئولیت، موفقیت در فراگرفتن آموزشهای ویژهای است که به عنوان آموزشهای تخصصی به ماهرترین و با تجربهترین محافظان این یگان ارائه میشود. در سالهای اخیر آموزشهای فشرده و حرفهای به صورت شبانهروزی و میدانی مختص سرتیمهای حفاظت تدوین شده که آنها را در شرایط عملیاتی و میدانی قرار میدهد.از طرف دیگر ما معتقدیم که آموزشهایی که به نیروها داده میشود باید همه جانبه و چند بعدی باشد و از این رو است که تأکید ویژهای بر اعتقادات میشود؛ ما معتقدیم که اعتقادات نیروها باعث میشود تا در صحنه عمل کم نیاورند چرا که صرف آموزش فنی و تجهیزاتی، قطعاً نمیتوان تضمین کننده موفقیت در میدان عمل باشد؛ به عنوان نمونه شما دستگیری تفنگداران آمریکایی توسط نیروهای سپاه را ببینید؛ چرا باید یک نیرو با آن همه تجهیزات با چنین وضعیتی دیده شوند؛ اینجاست که میبینید این همه تجهیزات و آموزشهای فنی به کارشان نیامد.- با توجه به اینکه یکی از مأموریتهای مهم تیمهای حفاظت، محافظت از شخصیتهای خارجی کشور است، آیا زبانهای خارجی به نیروهای حفاظت شخصیت آموزش داده میشود؟بله؛ بعد از آموزش دوره مقدماتی و در ردههای بعدی آموزش، زبان انگلیسی به صورت مکالمهای و برای رفع نیازهای شغلی آنها ارائه میشود. البته زبان عربی و فرانسه نیز جزء برنامههای آموزشی گنجانده شده است.حفاظت از شخصیت آرتیستبازی نیست/محافظت از مسئولان نباید زندگی مردم را مختل کند- مهارتهای دیگری که یک محافظ باید در آن خبره باشد؟خب مهارت رانندگی یکی از ملزومات اولیه و مهارتهای مهمی است که یک محافظ باید به آن مسلط باشد. البته مأموریت ما یک مأموریت مردمی و اجتماعی است و مثل مأموریت مرزبانی در بیابان و خارج از شهر نیست، لذا باید یک محافظ یاد بگیرد که مأموریتش در محیطی شهری است که مردم اعم از پیر و جوان و زن و مرد در آن حضور دارند؛ یعنی باید بداند که در شهر تهران، مشهد و شهرهای بزرگ پرترافیک رانندگی میکند یا مأموریت دارد لذا باید در وهله اول طوری از یک شخصیت محافظت کند که خودرو وی را در شهر پرترافیکی مثل تهران عبور دهد به صورتی که نه خسارتی به خودش یا شخصیت وارد شود نه به مردم که باعث اختلال در زندگی عادی شهروندان شود؛ پس اینکه تصور کنیم یک محافظ باید پدال گاز را فشار دهد و به صورت مارپیچ از بین خودروهای دیگر عبور کند، اصلاً درست نیست چراکه میدان عمل و مأموریت ما در شهری است که نباید تردد یا حفاظت از شخصیتها، باعث اختلال در عبور و مرور و زندگی مردم شود اما این به معنای آن نیست که نباید مهارتهای مانوری با خودرو را برای یک محافظ نادیده گرفت. ما معتقدیم که سرعت خودرو، خودش یک تهدید است چرا که سرعت در وهله اول احتمال خطر را افزایش میدهد و در وهله دوم از مهارت محافظ برای شلیک در صورت لزوم میکاهد. از این رو تکنیک رانندگی در شهری مثل تهران بسیار پراهمیتتر از مهارتهای آرتیستی است.یکی دیگر از مهارتهایی که یک محافظ باید کاملاً نسبت به آن مسلط باشد، مهارت تیراندازی و شلیک است یعنی بیشترین آموزش ما به محافظان آن است که به اصطلاح دست به اسلحه باشند و چطور در کمترین زمان و با بالاترین دقت از اسلحه استفاده کنند.از مسئولیت «سرتیم» تا تعیین لباس تیم حفاظت- فارغ از آموزشها، یک سرتیم، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟مهارت بسیار بالا در تیراندازی، فیزیک بدنی مناسب، آمادگی جسمانی بالا و قدرت تجزیه و تحلیل قوی در کوتاهترین زمان در شرایطی که خطر جان شخصیت را تهدید میکند از جمله ویژگیهایی است که یک سرتیم حفاظت باید آنها را دارا باشد.- با توجه به اینکه حفاظت از جان یک شخصیت، به عهده تیم حفاظت و در رأس آن سرتیم حفاظت است، یک سرتیم چه اختیاراتی را دارد؟ مثلاً وقتی احتمال خطر را در زمان یا مکانی خاص احساس میکند، این اختیار را دارد که شخصیت را از حضور در آن مکان و زمان منع کند؟اختیارات یک سرتیم هم از سوی ما معین میشود و هم میدان عمل آن را مشخص میکند؛ مثلاً زمانی که سرتیم مطمئن شود تهدیدی در کمین شخصیت قرار دارد، با توجه به اینکه از تجربه بسیار بالایی برخوردارند و بهترین برآورد را از وضعیت دارند، فرماندهی میدان با اوست و حتماً در چنین شرایطی، شخصیت بهترین تعامل را با وی خواهد داشت.ولی اگر شخصیت به تهدید واقف شود و اصرار بر مخالفت با توصیههای سرتیم حفاظت و مواجهه با تهدیدات داشته باشد، قطعاً مسئولیت از سرتیم حفاظت سلب میشود.- آموزش رهایی گروگان نیز جزو آموزشهای تیم حفاظت است؟رهایی گروگان هم در رده آموزشهای مقدماتی و هم در رده آموزشهای تخصصی آموزش داده میشود و این یکی از آموزشهای مهم در حین مأموریتهای یگان حفاظت است. چرا که از تیمهای رهایی گروگان هم در زمان برگزاری اجلاسها و هم به عنوان تیم همراه برخی از شخصیتها استفاده میشود.- خب از نظر تجهیزاتی وضعیت این یگان چطور است؟به حمدالله ما از بهترین و به روزترین تجهیزات استفاده میکنیم و هیچ مشکل خاصی در تجهیزات مأموریتی و آموزشی نداریم؛ البته ما قراردادهایی منعقد کردهایم که از تجهیزات تولید داخل که توسط جوانهای خودمان تولید شدهاند و تولید میشوند بر مبنای نیاز خود استفاده کنیم.- در سفرهای رئیسجمهور به استان سیستان شاهد بودیم که تیم حفاظت وی، لباس متحدالشکل خاصی را به تن داشتند؛ لباس محافظان و تیم حفاظتی شخصیتها بر چه اساسی تعیین میشود؟در سفرها با توجه به حلقههای امنیتی متفاوتی که پیشبینی میشود با توجه به محل سفر و بومی بودن لباس اهالی، از لباسهای متفاوتی استفاده می شود؛ معمولا حلقه یک که در نزدیکترین فاصله با شخصیت قرار دارند، لباس رسمی کت و شلوار به تن دارند ولی در حلقههای دو و سه ممکن است حتی از لباس نظامی هم استفاده شود.پیچیدگیهای حفاظت از شخصیتها در تهران/ ماجرای حفاظت از پوتین در تهران- در سالهای اخیر شاهد سفر چندین تن از مقامات ارشد کشورهای روسیه و برخی دیگر از کشورهای اثر گذار منطقه و دنیا بودیم که حفاظت از این سران، یک امر مهم تلقی میشود و قطعاً ابعاد بینالمللی زیادی دارد.با توجه به ابعاد بینالمللی و تهدیدات برخی میهمانانی که در بعضی از اجلاسهای بینالمللی حضور مییابند، برنامهریزیهای حفاظت از سران شرکت کننده در این اجلاسها انجام میشود و پیچیدگی این برنامههای حفاظتی بستگی به تهدیدات آن مقطع و اهمیت سران شرکت کننده در این اجلاس دارد؛ مثلاً خاطرم هست برای اجلاس سران کشورهای عدم تعهد، جلسات برنامهریزی حفاظت این اجلاس از بیش از یک سال قبل از برگزاری این نشست آغاز شد؛ به هر حال حفاظت از سران یک اجلاس جهانی با این سطح از شرکت کنندگان نیازمند هماهنگی، سطح بندی شرکتکنندگان، حلقههای حفاظتی، تعداد نیروها، تجهیزات مورد نیاز، نوع خودروها، محل اسکان و ... است به خصوص آنکه تأمین حفاظت سران در شهری مثل تهران با این حجم از ترافیک و شلوغی بسیار پیچیده است که نیازمند هماهنگیهای بسیار زیادی است. چرا که ترافیک از نظر ما یک ناامنی است و حتی تردد در خطوط ویژه هم بدون خطر نیست. از این رو برنامهریزی حفاظتی برای سران بینالمللی شرکت کننده در یک اجلاس، کار طاقتفرسا و پیچیده است که مستلزم ماهها زمان و کار است.- خب در سفر آقای پوتین به ایران، فیلمی منتشر شد که نشان میداد دهها خودرو که عمدتاً خارجی هم بودند، او را اسکورت میکردند، معمولاً تعداد محافظان این افراد در چنین سطحی چقدر است و اینکه آیا مسئولیت حفاظت از این میهمانان بر عهده تیم حفاظت خودشان است و تیم حفاظت وی او را در کشورمان همراهی میکنند یا خیر؟تعداد محافظان یک شخصیت اعم از داخلی و خارجی بستگی به تهدیداتی که متوجه این فرد در هر زمان و مکان دارد فرق داشته و در برخی موارد طبق هماهنگیهای به عمل آمده محافظان خودشان استفاده میشود؛ البته یک شخصیت خارجی ممکن است در خارج از کشور ۵۰ تا ۱۰۰ نفر به عنوان تیم حفاظت داشته باشند ولی وقتی میخواهد وارد ایران شود، هماهنگیهای لازم انجام میشود تا تعداد معدودی به عنوان تیم حفاظت وی، او را همراهی کنند و بقیه کارهای حفاظتی بر عهده کشور ایران به عنوان کشور میزبان است.وظیفه محافظ تجزیه و تحلیل شخصیت نیست، حفاظت از شخصیت است- یک موضوعی که برای خیلیها اهمیت دارد این است که یک محافظ در نظام جمهوری اسلامی، به خاطر اعتقاداتش، جان خودش را به خاطر یک نفر دیگر به خطر میاندازد؛ خب در برخی موارد ممکن است این به خطر انداختن جان محافظ برای حفاظت از شخصیتی انجام شود که نگاه سیاسی، اعتقادی و ... وی با شخصیت نه تنها متفاوت، که متضاد باشد؛ خب در این شرایط یک محافظ چگونه با این شرایط کنار میآید؟وظیفه محافظ این نیست که شخصیت کسی که دارای رده امنیتی است و وظیفه حفاظت از وی به او سپرده شده را تجزیه تحلیل کند چه از لحاظ شخصیتی و سیاسی و چه از لحاظ اعتقادی؛ بلکه باید به این نکته توجه کند که حفظ جان این فرد برای نظام و کشور دارای اهمیت است نه برای یک حزب یا گروه، چرا که در غیر اینصورت سیستم حفاظت ضربه میخورد؛ سیستمی که وظیفهاش حفاظت از فردی است که محافظت از وی برای کشور و نظام دارای اهمیت است.- مواردی از شهادت تیم حفاظت در جریان مأموریت یا آموزش داشتید؟بله؛ مثلاً خاطرم هست سردار ورکش در حین آموزش راپل در سال ۸۵ به شهادت رسید و آن لحظه من در کنار ایشان بودم.- شما بادیگار را دیدید؟ تا چه اندازه این فیلم منطبق بر واقعیت بود؟خوب و نزدیک به ۵۰ درصد موفق بود.محافظها آدمهایی که خاطرهای برای تعریف کردن ندارند- مطمئناً شما و همکارانتان خاطرات جالبی از مأموریتهایتان دارید؛ خاطرههایی که برای خیلیها شنیدنی است...درسته ولی این نخستین مصاحبهای است که داشتم چرا که ما معتقدیم هرچقدر ناشناستر باشیم قطعاً کارمان روانتر انجام خواهد شد؛ به همین دلیل هم حتی نقل خاطرات از مأموریتهای بچههای حفاظت، باعث میشود یا یک نقطه قوت ما یا یک نقطه ضعف ما برای دشمن مشخص شود و این یعنی خطر.به همین دلیل هم هست که تمام سرتیمها و بچههای این یگان هیچ خاطرهای از مأموریتهایشان را تعریف نمیکنند.- خب تواناییهای ما در یگان حفاظت شخصیتها به نسبت تواناییهای کشورهای دیگر تا چه اندازهای است؟در سالهای پس از انقلاب تمام تجربیات ما تهدید محور بوده که نمونههای موفق یا غیرموفق این موارد، نکته و توانمندی دیگری به تواناییهای ما اضافه کرده و تمام این موارد باعث شده تا توانمندیهای ما به نسبت سایر کشورهای دنیا چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ تجهیزاتی و عملی در نقطه مطلوبی قرار گیرد. خوشبختانه علیرغم تهدیدات پیرامونی، توانستهایم پیشگیری خوبی در این زمینه داشته باشیم.حتی در سالهای اخیر توانمندیهای این یگان به اندازهای بوده که به جرأت میتوان گفت آموزشها و روشهای ما از به روزترین روشهای حفاظت شخصیتهای منطقه و حتی دنیا بالاتر است و در سالهای گذشته چندین دوره آموزش حفاظت شخصیتها برای کشورهای دیگر برگزار کردهایم.محافظ خصوصی ممنوع/ خاطره تلخ فرمانده از محافظان آقای مسئول- آیا این امکان فراهم است که فردی به غیر از افراد مشخص شده توسط «شاک» که دارای رده امنیتی نیست از خدمات حفاظت شخصیتها به عنوان بادیگارد استفاده کند؟ مثلاً الآن خیلی مد شده که برخی خوانندهها معروف از افرادی به عنوان محافظ استفاده میکنند.نه این جزو وظایف ما نیست و حتی حفاظت شخصیتهای خصوصی ممنوع بوده و اگر هم شرکتی مدعی شود چنین خدماتی را ارائه میدهد قطعاً غیرقانونی است و اگر اتفاقی بیفتد حق استفاده از اسلحه را ندارند.- یکی از مشکلات و دغدغههای تیمهای حفاظت، عدم توجیه بودن شخصیت با مأموریتهای حفاظت است.خب هر فردی به واسطه خلقیات و شخصیتش طبعاً دارای جاذبه و دافعه است ولی خوشبختانه شخصیتها، کاملاً نسبت به موضوع حفاظت، توجیه هستند.- گاهی شاهدیم که برخی از تیمهای حفاظت طوری ویراژ میدهند که امنیت عمومی را به خطر میاندازند.من سال ۶۳ و ۶۴ یک موتور یاماها داشتم و همراه خانواده از پاسگاه نعمت آباد به سمت میدان آزادی در حرکت بودم. درست خاطرم هست من توی حال خودم بودم و داشتم رانندگی میکردم که یک مرتبه دیدم تیم اسکورت یکی از شخصیتهای آن زمان، جلوی ما ویراژ دادند و برای اینکه راهشان را باز کنند ما را به سمت حاشیه بزرگراه هدایت کردند و آن قدر ویراژ دادند که موتورم به همراه خودم و خانوادهام داخل جوی آب افتادیم؛ در حالی که من هم در مسیر خودم بودم و هم سرعتم به اندازهای کم بود که به هیچ وجه نمیتوانستم تهدیدی برای تیم حفاظت همراه ایشان باشم. به هر حال به همراه موتور و خانواده در جوی آب سقوط کردیم؛ آن هم جوی آب بزرگراه که هم عمیق بود و پهن و هم پر از گِل؛ من این خاطره را بارها در آموزش نیروها عنوان کردهام و گفتهام که آن حرکت یعنی مختل کردن زندگی مردم نه حفاظت؛ چرا که حفاظت از یک شخصیت نباید باعث اختلال در زندگی عادی شهروندان شود و یک محافظ نباید کوچکترین حرکتی را بدون دلیل انجام دهد. یعنی رده امنیتی را نباید مختص یک نفر دانست بلکه یک محافظ باید رده امنیتی را برای کل جامعه بداند و بیدلیل کاری نکند که امنیت روانی شهروندان به خطر بیفتد. لذا من به شخصه بر روی این مساله خیلی حساسیت دارم و در صورتی که با مواردی از مختل کردن امنیت مردم در جریان حفاظت از شخصیتها و در جایی که لزومی برای این کار وجود نداشته مواجه شوم حتماً برخورد سازمانی شدیدی با فرد یا افراد خاطی خواهیم کرد.- در بعضی کشورهای خارجی از سگها برای حفاظت اجلاس و شناسایی بمب استفاده میشود. این امکان در کشورمان دیده شده؟اولاً که فرهنگ ایرانی با فرهنگ خیلی از کشورهای دنیا متفاوت است و میبینیم که در برخی کشورهای اروپایی حتی بازرسی کیف و اشخاص هم توسط سگها انجام میشود ولی با توجه به نجس بودن سگ در فرهنگ اسلامی مردم کشورمان، از این حیوانات در برخی مأموریتهایی که با مردم و وسائل آنها سر و کار ندارد استفاده میکنیم مثلاً در برخی از اجلاسها و غیره ... در حلقههای دو و سه، چک مناطق حاشیهای به وسیله سگهای آموزش دیده انجام میشود.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
|
↧
December 11, 2016, 10:56 pm
به گزارش ندای انقلاب، یکی از مواردی که مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان همواره بر آن اصرار دارند حفظ روحیه انتقادی آنهاست. مطالبه ای که ایشان در عمل هم نشان داده اند به شدت نسبت به آن مقید هستند و در برابر تندترین انتقادها هم با مهربانی و نگاهی پدرانه تلاش میکنند تا آن را بشنوند و درست ترین مواجهه را با آن داشته باشند.ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودهاند: «اصرار دارم بر این که جریان دانشجوئی و جنبش دانشجوئی موضع انتقادی خودش را حتماً حفظ کند. بههیچوجه توصیهی ما این نیست که شما انتقاد نکنید. خب، چه کار کنیم که این انتقاد، تکمیل کنندهی پازل دشمن نباشد؟ روی این مسئله فکر کنید. نه اینکه بگوئیم تکمیل پازل دشمن که یک امر منفی است، با لزوم انتقاد که یک امر مثبت است، منافات دارد؛ نه، خب خود شما هم گفتید؛ من انتقاد کردم، در همهی دنیا نقل هم شد؛ اما هیچ کس در دنیا ادعا نخواهد کرد که فلانی علیه نظام اسلامی یا فرض کنید که علیه تشکیلات مدیریت اجرائی یا تقنینی کشور دارد اقدام میکند. خب، شما هم همین جور انتقاد کنید. بنابراین انتقاد کردن میتواند به شکلی انجام بگیرد که بههیچوجه مقصود دشمن را برآورده نکند و به تعبیری که ما عرض کردیم، پازل دشمن را تکمیل نکند.» تاریخ تکرار میشود۱۳ سال پیش و در روز ۱۶ آذر وقتی سید محمد خاتمی در دانشگاه تهران با انتقاد شدید دانشجویان مواجه شد، نتوانست این نقدها را بپذیرد و با لحنی تند آنها را تهدید به اخراج کرد. همین عدم وجود نقدپذیری هم باعث شد تا نقد از شکل علمی به سوی احساسی شدن برود و از شکل نقد خارج شود. جایی که یکطرف هو میکرد و طرف دیگر سعی داشت تا با خشم و تهدید طرف مقابلش را ساکت کند. در نهایت هم رئیس جمهور وقت دانشجویان را تهدید کرد که «كاري نكنيد كه بگويم بيرونتان كنند. آدم باشيد.»!!حالا و بعد از ۱۳ سال همچنان انگار نه رییس جمهور و نه وزیران او این را متوجه نشده اند که نمیشود با لحن تند و با تهدید، دانشجو را آرام کرد. انگار هنوز متوجه نشده اند که روحیه نقد پذیری از اجزاء جدانشدنی دانشجوست و پاسخش را صرفا با منطق و استدلال میخواهد.چند روز پیش و در روز ۱۶ آذر وقتی حسن روحانی در مواجهه با دانشجویان، با انتقادات تندی مواجه شد او نیز نتوانست برخورد مناسبی با این گروه داشته باشد و اگرچه تلاش کرد تا خود را کنترل کند اما همچنان شیوه سخن گفتنش نشان میداد که دارد به سختی خود را کنترل میکند و تلاش دارد تا اینبار از " به جهنم" و " بی شناسنامه" و " جیب بر" و... استفاده نکند. رگههای امنیتی بروز میکند: وقتی وزیر ارشاد عنان از کف میدهداما بدتر از آن وقتی بود که وزیر ارشاد او چند روز بعد از آن سخنرانی در مطلبی که به عنوان سرمقاله روزنامه دولت منتشر شد، دیگر نتوانست روحیه امنیتی خود را مخفی کند و با حمله گازانبری به دانشجویان تلاش کرد تا از رییسش دفاع کند.صالحی امیری که تلاش زیادی کرده بود تا در عوض سوابق امنیتی خود، در مشارکت با فلان استاد و بهمان کارشناس فرهنگی، جامه ای فرهنگی برای خود بدوزد در یادداشتش نوشته بود: معتقدم تاریخ قضاوت خواهد کرد که روحانی کشور را از جنگ و تحریم و فساد نجات داد، آن هم در عصر افول اخلاق که انگ زنی و بداخلاقی سکه رایج بود.اما کاش صالحی امیری-وزیر محترم ارشاد دولت روحانی، فقط و فقط دوباره یادش می آمد که همین ناجی اخلاق و مخالف انگ زنی، تا کنون مخالفانش را با چه الفاظی خطاب کرده و چه انگ هایی به آنها زده است. شاید مرورش برای جناب امیری به ایشان ثابت کند که احتمالا دارند از شخص دیگری سخن میگویند.نسبت دادن انگ ها و القاب متعدد توسط رییس جمهور به منتقدانش:بی شناسنامه-کاسب تحریم-جیب بر-بی دین-بی قانون-تازه به دوران رسیده-تخریبگر- اقلیت کم سواد—افراطی- حامی شکاف قومیتی-دروغ پراکن- ترسو- بزدل- بروید به جهنم-عقب مانده- منتقد فاسد-در فساد غوطه ور- هوچی باز و کودک- کار خراب کن-خجل زده ها-دنیا ندیده- متوهم-بیکار....۴۹ مورد لقبی که هرکدام اگر توسط شخص دیگری جز رییس جمهور مورد استفاده قرار میگرفت، بی شک نشان بی اخلاقی و ... بر پیشانیش مینشست و هزار مقاله و نقد در باره او و شیوه سخن گفتنش مینوشتند. صالحی امیری در بخشی دیگر از یادداشتش نوشته است:حرکت در مسیر اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط چارچوب نظری دکتر روحانی به شمار میرود.متاسفانه باز هم گویا وزیر ارشاد یادشان رفته است که دکتر روحانی آنقدر از افراط و تفریط پرهیز داشتند!! که حتی آب خوردن مردم و آلودگی هوا و هزار چیز با ربط و بیربط دیگر را به برجام گره زدند و چنان وانمود میکردند که اگر برجام به فرجام نرسد حتی باید نگران آب خوردن مردم هم بود. ادعایی که پس از چند ماه و با ترک برداشتن پایه های توافق معلوم شد صرفا بزرگ نمایی و آگراندیسمان کردن واقعیت بوده است. بزرگنمایی عجیبی که باعث شد ایران در ازای دستاوردی به اندازه "هیچ" بسیاری از تلاشهای دانشمندان هسته ای خود را نادیده بگیرد و تلخ، به تماشای از میان رفتنشان بنشیند.عجیب ترین بخش مقاله صالحی امیری، جایی است که دیگر عنان از کف میدهد و هرچقدر تلاش کرده تا ظاهر آراسته و شیکی برای خود و قلمش بسازد، همه را خراب میکند و تیزی قلمش دانشگاه را عرصه بداخلاقی حرکتهای افراطی و تفریطی و تاخت و تاز غیرمنصفانه علیه دولت مینامد. قلمی که آنقدر تند میشود که از آن پس شاید تنها با معذرت خواهی وزیر ارشاد بشود نادیده اش گرفت.وزیر محترم ارشاد، روحانی را به بزرگانی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید مفتح و منتقدان دولت را که اینجا دانشجویان هستند غیرمستقیم به فرقه رجوی و گروهک فرقان تشبیه میکند.حالا و با این اوصاف اینکه چگونه میشود از وزیر امنیتی دولت اعتدال که تلاش دارد تا خود را فرهنگی نشان دهد این را پذیرفت که چنان تند و بی پروا دانشجویان کشور را خطاب کند. دانشجویانی که مقام معظم رهبری همواره آنها را به حفظ روحیه انتقادیشان توصیه کردهاند و خود ایشان نیز در دیدارهای دانشجویی، با روی گشاده و آغوش باز پذیرای اساسیترین نقدها بوده و هستند. منبع : مشرق |
|
↧