Quantcast
Channel: پایگاه خبری ندای انقلاب - پربيننده ترين عناوين :: rss_full_edition
Viewing all 4543 articles
Browse latest View live

نوری: مشکلی بین من و رحمتی به وجود نیامد/روی زمین بازی می‌کنیم منصوریان نظرش را گفته است

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، محمد نوری پس از ترک لیگ قطر در بازگشت به ایران راهی تراکتورسازی تبریز شد و با پوشیدن پیراهن شماره ۱۴ این تیم کارش را در جمع سرخ‌پوشان تبریزی دنبال می‌کند. این بازیکن در فصل جاری عملکرد خوبی از خود ارائه کرده تا از تراکتورسازی به عنوان یکی از مدعیان جدی قهرمانی نام برده شود.نوری در این گفت‌وگو، در مورد پیروزی مقابل استقلال و شرایط تیمش صحبت‌های زیر را انجام داد.* در مورد بازی مقابل استقلال صحبت می‌کنی؟بازی بسیار خوبی بود و خوشبختانه توانستیم هر ۳ امتیاز را کسب کنیم. خوشحالی ما دیگر به پایان رسیده و تمام تمرکزمان روی بازی با سپاهان است تا بتوانیم در دیدار بعدی هم عملکرد خوبی داشته باشیم و ضمن ارائه یک بازی هوادار پسند هر ۳ امتیاز را کسب کنیم.* علیرضا منصوریان بعد از بازی اعتقاد داشت تراکتورسازی فقط تاکتیک اوت دستی داشته است.او نظر خودش را بیان کرده، ما در جریان بازی ۵-۴ اوت دستی انداختیم، اما همان‌طور که همه می‌دانند فوتبال تراکتورسازی روی زمین دنبال می‌شود و این مسئله را طی ۱۳ هفته گذشته به‌خوبی نشان دادیم.*در نیمه اول بین شما و مهدی رحمتی درگیری کوچکی به وجود آمد، آیا مشکل خاصی بود؟خیر، مشکل خاصی نبود. یک مسئله بود که ممکن است در خیلی از مسابقات به وجود بیاید و خیلی زود هم تمام شد. روی یک صحنه برای زدن توپ بلند شدیم که به هم برخورد کردیم و هیچ موضوع اضافه‌تری نبود.*امیر قلعه‌نویی بعد از بازی به نقش بازیکنان باتجربه‌ تیمش اشاره کرد و روی تأثیر مثبت این نفرات تأکید داشت. او مخصوصاً به دلداری بازیکنان پس از اشتباهی که محمدرضا اخباری انجام داد اشاره کرد.اخباری یکی از گلرهای خوب و باشخصیت فوتبال ایران است، او بسیار جوان و آینده‌دار است و می‌تواند دروازه تیم ملی ایران را بیمه کند. خدا را شکر می‌کنم که توانستیم بعد از گلی که خوردیم ۲ گل به ثمر برسانیم و برنده بازی شویم و خوشبختانه آن اشتباه به چشم نیامد. به‌هرحال این اتفاقی است که ممکن است در هر بازی و برای هر کسی رخ دهد. بعد از این گل سعی کردیم به اخباری روحیه بدهیم و یکی از وظایف بازیکنان باتجربه همین است. اخباری در خیلی از اوقات ناجی تراکتورسازی بوده و اگر گلی هم می‌خوریم همه مقصر هستند. نباید هیچ‌وقت دنبال تخریب یک نفر باشیم و شکست را گردن بازیکنی بیاندازیم.* مسابقه هفته چهاردهم مقابل سپاهان را چطور ارزیابی می‌کنید؟سپاهان تیم بسیار خوبی است و هفته گذشته عملکرد قابل قبولی داشته است، بدون شک بازی سنگینی در پیش داریم،‌اما ما در هر بازی به دنبال کسب تمامی امتیازات هستیم و باید هرطور شده مقابل سپاهان علمکرد خوبی ارائه کنیم.* بین شما و پرسپولیس تنها دو اختلاف امتیاز است، اما فاصله تیم دوم و سوم ۶ امتیاز است. به نظر می‌رسد تراکتورسازی و پرسپولیس خودشان را از سایر تیم‌ها جدا کرده‌اند و مدعیان اصلی قهرمانی هستند؟این مسئله درست نیست و نباید چنین تفکری داشته باشیم. مطمئن باشید جدول لیگ دستخوش تغییر می‌شود، ذوب‌آهن کم‌کم در حال بالا آمدن است و خودش را به تیم‌های بالادستی نزدیک می‌کند. فولاد هم در حال حرکت به سمت بالای جدول است و نفت در لیگ امسال شرایط بسیار خوبی داشته است. مطمئن باشید رقابت قهرمانی بین دو تیم نخواهد بود و تیم‌های دیگر هم خودشان را بالا می‌کشند.منبع :‌فارسانتهای پیام/

رادوشوویچ: با این هواداران و بازیکنان کارم راحت‌تر می‌شود/ برای من موفقیت تیم مهمتر از کلین‌شیت است

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، اگر عکس‌العمل‌های خوب بوژیدار رادوشوویچ نبود شاید دروازه پرسپولیس در همان ۱۰ دقیقه ابتدایی بازی با پدیده خراسان دو بار باز می‌شد. این دروازه‌بان کروات سرخپوشان را می‌توان تنها خرید خوب خارجی باشگاه پرسپولیس در این فصل دانست و جالب اینکه رادو از نظر دستمزد تقریبا یک سوم دیگر خارجی‌های تیمش از باشگاه پرسپولیس حقوق می‌گیرد. * در ۱۰ دقیقه ابتدایی بازی دو بار دروازه تیمت را نجات دادی، قبول داری اگر آن موقعیت‌ها را از حریف نمی‌گرفتی شاید نتیجه بازی فرق می‌کرد؟از قبل می‌دانستیم بازی سختی پیش‌رو داریم و به این خاطر با تمرکز بالا در زمین حاضر شدیم. شرایط زمین به خاطر برف عادی نبود و همین مسئله کارمان را سخت‌تر کرد. من هم تمام تلاش خود را کردم تا وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهم.* شرایط بازی طوری پیش رفت که کسب ۳ امتیاز برای شما خیلی سخت شده بود، قبول داری؟خودمان را باور داشتیم و طبیعی است که نمی‌شود هر حریفی را راحت از پیش‌رو برداشت. برای این برد به قدری کافی تلاش کردیم و برد خیلی شیرینی بود. ما تا آخرین لحظه برای پیروز شدن جنگیدیم. البته حریف هم بسیار قدرتمند ظاهر شد و آنها هم این شانس را داشتند که بازی را ببرند. پدیده واقعا حریف سرسختی بود اما ما با تمرکز بیشتری بازی کردیم و به آنچه می‌خواستیم، رسیدیم.* ناراحت نیستی که نتوانستی کلین شیت دیگری داشته باشی و دروازه‌ات را بسته نگه داری؟نه دلیل ندارد ناراحت باشم. هدف همه ما کسب سه امتیاز این بازی بود و خوشحالم که این اتفاق رخ داد. برای من چیزی مهم‌تر از موفقیت تیم نیست. آن هم برد اینچنینی که واقعا جای خوشحالی فراوان دارد.* فکر می‌کنی این روند نتیجه‌گیری پرسپولیس تا چه زمانی ادامه پیدا کند؟همه بازی‌ها سخت است و این مسئله‌ای است که آن را در بازی‌های پیش‌رو به آن توجه داریم. برای هر بازی باید با تمرکز بالا ظاهر شویم تا بهترین نتیجه را کسب کنیم. تیم ما هدف‌های بزرگی در سر دارد و تلاش می‌کنیم بازی به بازی به هدف‌مان نزدیک‌تر شویم.* در طول بازی بارها با حرکاتت سعی کردی هواداران را به وجد بیاوری...قبلا هم گفته‌ام هواداران یار دوازدهم ما هستند. هر موقع که تیم با افت مواجه می‌شود این هواداران هستند که با تشویق و انرژی که به تیم ترزیقی می‌کنند ما را رو به جلو هل می‌دهند. خوشحالم که در تیم بزرگی با این هواداران دوست داشتنی بازی می‌کنم.*در پرسپولیس از عملکرد تو راضی هستند، نظر خودت چیست؟همه تلاش خود را می‌کنم بهترین عملکرد را در زمین داشته باشم و فکر می‌کنم با این هواداران و بازیکنان خوبی که در اختیار داریم کار من به مراتب راحت‌تر می‌شود.منبع : تسنیمانتهای پیام/

«ترزا می»؛ عجوزه صهیونیست و تجسم واقعی ذات استعمار

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، سخنرانی نخست وزیر انگلستان در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس در بحرین، که در آن ایران را «تهدیدی» برای امنیت و ثبات منطقه خواند که باید مقابل آن ایستاد، گرچه موجی از خشم و نفرت را در میان هموطنان ما ایجاد کرد، لیکن اصلا دور از انتظار و بدیع نبود. به مصداق «از کوزه همان برون تراود که در اوست» یا «نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است»، باید گفت که اصولا از روباه پیر استعمار انتظاری جز این نمی رفت و نمی رود.عجوزه انگلیسی (که الحق کارگزار شایسته ای برای عجوزه بزرگ، ملکه انگلیس است) تنها آن چه را که همواره در کنه ضمیر دولت «فخیمه» می گذرد، به صدای بلند بیان کرده است (به واقع، تنها بلند بلند فکر کرده است). و این «بلند بلند» فکر کردن کاملا عامدانه و آگاهانه بود، چرا که تنور منافع سرشار مادی برای انگلیس دچار بحران مالی، در حاشیه جنوبی خلیج فارس داغِ داغ است. ترزا(مری) می، از زمانی که وزارت کشور بریتانیا را به عهده گرفت، سرسپردگی خود را به صهیونیزم و رژیم اسراییل به اثبات رساند. او آن اندازه این سرسپردگی رو خوب نمایش داد که در هنگام مطرح شدن نامش برای ریاست حزب محافظه کار(توری) و نخست وزیری بریتانیا، رسانه های رژیم صهیونیستی تقریبا بالاتفاق با تیترهای تمجید و تحسین آمیز خوشحالی خود را ابراز کردند. یک وبسایت صهیونیستی به نام «گیلعاد»، ترزا می را «ملکه یهودی» لقب داد.او در زمان وزارت کشور، از بانیان تغییر قوانین داخلی بریتانیا جهت جلوگیری از تعقیب قضای مجرمان و جنایتکاران جنگی اسراییل در خاک بریتانیا بود.اوج تعهد او به رژیم نامشروع اسراییل را می توان در سخنرانیش در مراسم «جنبش جوانان صهیونیست» Bnei Akiva، در آپریل ۲۰۱۵، به مناسبت شصت و هفتمین سال تشکیل غدّه سرطانی اسراییل، یک سخنرانی سراسر مجیزگویانه و پر از تحسین نثار آن کرد.ترزا می، به عنوان وزیر متعهد شد که به یک صندوق مثلا خیریه صهیونیستی در بریتانیا، به نام «کامیونیتی سکوریتی تراست»، ۱۳.۴ میلیون پاوند انگلیس کمک کند. گفتنی است که این صندوق، که مستقیما زیر نظر موساد فعالیت می کند، یکی از ذینفوذترین موسسات صهیونییستی در انگلستان است که وظیفه اصلی آن آزار و تحت فشار گذاشتن گروه های ضد صهیونیست در انگلستان، به ویژه یهودیان غیرصهیونیست است. میِ صهیونیست در یک سخنرانی خود در ژانویه ۲۰۱۵، به صراحت مدعی شد: " بریتانیا بدون یهودی های خود، بریتانیا نخواهد بود."از خدمات دیگر او به جامعه صهیونیستی بریتانیا، جلوگیری از ورود منتقدان اسراییل و حامیان آرمان فلسطین به خاک این کشور بود. برای مثال، در نوامبر ۲۰۱۵، «متیو هایمباخ»، ۲۵ ساله، از رهبران دانشجویی در آمریکا، به واسطه حمایت از مردم فلسطین و بایکوت رژیم صهیونیستی، با دستور شخص ترزا می در وزارت کشور، اجازه ورود به کشور را پیدا نکرد.او سال گذشته به سرزمین های اشغالی سفر کرد و در سخنرانی خود از تلاش های نتانیاهو و دولتش برای مبارزه با بردگی جنسی و قاچاق انسان تجلیل کرد! این در حالی است که رژیم صهیونیستی از قطب های بردگی جنسی در دنیاست و اتباع این رژیم جزو دست اندرکاران اصلی قاچاق سازماندهی شده انسان در سرتاسر دنیا هستند. فقط در سال ۲۰۰۵، درآمد اسراییل از بردگی جنسی زنان سفیدپوست بیش از ۱ میلیارد دلار بود!از همین رو وقتی در ماه جولای سال جاری، او به عنوان جایگزین دیوید کمرون مستعفی مطرح شد، هم سازمان های صهیونیستی بریتانیا و هم مطبوعات اسراییلی به شدت از او حمایت کردند.برای نمونه، «پاول دِکره» (یهودی صهیونیست)، سردبیر ارشد بزرگ ترین روزنامه زرد بریتانیا، «دیلی میل»،که در حزب محافظه کار به دلیل نفوذش در تعیین نخست وزیر از این حزب، لقب «تاج بخش» دارد، ترزا می را به عنوان نخست وزیر بعدی انگلستان تایید کرد. روزنامه اسراییلی جروزالم پست در ۱۲ جولای تیتر زد: ترزا می، یک «دوست پایدار اسراییل»هاآرتز، دیگر روزنامه اسراییلی هم در ۱۳ جولای تیتر مشابهی داشت: ترزا می یک نخست وزیر قوی و دوست اسراییل خواهد بود». هاآرتز در همین مقاله مدعی شد که می " بزرگ ترین دوست و طرفدار اسراییل و یهود در میان نخست وزیران بریتانیا در تمام تاریخ این کشور" خواند.اما این خدمات و حمایت ها، صرفا به واسطه منافع مالی و سیاسی متقابل نبوده و نیست و دلیل دیگری دارد. در پی رشته حملات مسلحانه در پاریس در ژانویه ۲۰۱۵، که یکی از آن ها به یک فروشگاه مواد غذایی یهودی بود، در مراسمی که به همین مناسبت برگزار شد، ترزا می، وزیر کشور وقت بریتانیا، پلاکارد «من هم یک یهودی هستم» در دست گرفت. و این صرفا یک ابراز همبستگی نمادین نبود.ترزا می: من هم یک یهودی هستم!نخست وزیر بریتانیا، دست کم از سوی مادر، خون یهودی در رگ های خود دارد. جد و جدّه مادری او، به نام های «دیوید پاترسون» و «آمی مارگارت پاترسون» از خانواده های یهودی اسکاتلند بودند. بنا به نظر نژادشناسان یهودی، نام خانوادگی«پاترسون» با چند واسطه از طایفه اصلی یهودی «کوهن» (در اصل کاهن) منشعب شده است. به علاوه، نام مادر ترزا می، نام عجیب «زیدی» Zaidee است: زیدی مری بارنززیدی یک نام فرانسوی بسیار کم رواج در انگلستان است که به واقع یک واریته دیگر از تلفظ نام عبری «سارا» Sarah (نام همسر حضرت ابراهیم در تورات) در فرانسه است. به واقع زیدی، نام عبری است که توسط یهودیان فرانسه برای نام عبری معروف سارا به کار می رفت. و شاید یادآوری این نکته خالی از فایده نباشد که در یهودیت، هویت یهودی فرد از طریق مادر به ارث می رسد و فردی که از مادر یهودی باشد، حتی در صورت تغییر آیین، باز هم از نظر هویت، یهودی محسوب می شود.بانوی آهنین ۲!از همان زمان که زمزمه انتخاب او به رهبری حزب محافظه کار مطرح شد، بسیاری شروع به مقایسه او با اولین و آخرین نخست وزیر زن بریتانیا تا آن زمان، «مارگارت تاچر»(۱۹۹۰-۱۹۷۹)، معروف به بانوی آهنین، کردند که از قضاء او هم از حزب محافظه کار بود. البته این مقایسه جدا از زن بودن و هم حزبی بودن آن دو، چندان هم بی راه نبود. مارگارت تاچر تاچر، که گویی تفسیر آهنین بودن را در بی رحمی و سردی جستجو می کرد، در سیاست داخلی، نوعی خط مشی اقتدارگرایانه را در پیش گرفت. مضاف بر این که در زمینه اقتصادی، با اتخاذ برنامه های نولیبرالی و از بین بردن بسیاری از یارانه ها و کمک های دولتی به اقشار ضعیف جامعه، میلیون ها بریتانیایی را به خاک فقر نشاند. اوج مشت آهنین او وقتی بود که برای از بین بردن قدرت سندیکاها و اتحادیه های کارگری، برای جمع کردن اعتراضات معدنکاران، بدون کم ترین انعطافی به زور متوسل شد و به شدت آن ها را سرکوب کرد.در زمینه سیاست خارجی هم او دست در دست رونالد ریگن، رییس جمهور وقت آمریکا که به دنبال هزمونی آمریکا در جهان بود، برای پیشبرد نظم نوین نولیبرال از طریق لشکرکشی نظامی پیشگام بود. همو بود که با لشکرکشی چند هزار کیلومتری، جزیر مالویناس متعلق به آرژانتین را اشغال نظامی کرد تا خاطره استعمار بریتانیا را زنده کند.حال به نظر می رسد که ترزا می از این که پا جای پای سلف خود بگذارد و به اصطلاح «بانوی آهنین» جلوه کند، بدش نمی آید. شاید همین باعث شده که علی رغم اعتراضات و انتقادات شدید و مداوم گروه ها و سازمان های حقوق بشری بریتانیا، درباره نقض فاحش حقوق انسانی در کشورهای عرب خلیج فارس، نه تنها حاضر به بازنگری در سیاست نزدیکی راهبردی با آن ها نشده، بلکه به صراحت از قصد خود برای تعمیق روابط لندن با رژیم های جنایتکاری چون منامه و ریاض سخن می گوید. وقتی از نقض حقوق بشر توسط رژیم آل خلیفه در بحرین حرف می زنیم، تنها بحث «نقض» حقوق مطرح نیست، بلکه صحبت از «جنایت» است. رژیم منامه در زمینه شکنجه و آزار مخالفان سیاسی، یک رژیم صاحب سبک به حساب می آید.شکنجه های دستگاه امنیتی آل خلیفه علیه منتقدان حکومت، با کمک سعودی ها و البته موساد و آژانس های اطلاعاتی غرب، بعضا ابداعی و منحصر به فرد است. شاید نمونه این شکنجه ها تنها در عراق دوران صدام و کامبوج تحت حکومت خِمِرهای سرخ پیدا می شد.برای نمونه، آزار جنسی و تجاوز زندانیان سیاسی شیعه (زن و مرد) نه تنها شامل حال خود زندانیان می شود، که برای تحت فشار قرار دادن آن ها، اعضای خانواده آن ها را هم تهدید می کند و ماموران امنیتی سفاک و بی شرافت آل خلیفه ابایی از انجام چنین جنایت هایی ندارد. دایره این سرکوب گری و سبعیت آن قدر گسترده است که حتی دامن پزشکان و پرسنل درمانی که به مجروحان تظاهرات اعتراضی علیه آل خلیفه هم می شود. پرسنل بیمارستانی که به مجروحان سرکوب یک تجمع اعتراضی شیعیان کمک کرده بودند، دستگیر و به شدت شکنجه شدند که این مساله توسط سازمان های حقوق بشری در خود بریتانیا به تفصیل، ثبت و ضبط شده است.در دوره نخست وزیری دیوید کمرون، از فوریه ۲۰۱۱ تا سپتامبر ۲۰۱۵، ۴۵ میلیون پاوند اسلحه به رژیم بحرین فروخته شد که شامل انواع مسلسل، تفنگ های تهاجمی و مهمات ضدزره می شد. این در حالی بود که تا قبل از شروع جنبش های مردمی بیداری اسلامی در ۲۰۱۱، رقم معاملات تسلیحاتی لندن با منامه تنها ۶ میلیون پاوند بود. دولت فخیمه! ملکه، که در کنار ایالات متحده خود را قیم و نگهبان آزادی، دموکراسی و حقوق بشر می داند، در ۵ سال گذشته به رژیم قرون وسطایی، درنده خو و ضددمکراسی عربستان سعودی که هنوز مجرمان خود را در ملاء عام با شمشیر گردن می زند، ۵.۶ میلیارد دلار تسلیحات فروخته است. بخش عمده این تسلیحات شامل جنگنده های گران قیمت «یوروتایفون» می شود که نقشی مهم در ریختن بمب بر سر زنان و کودکان مظلوم یمنی دارد. عربستان سعودی یکی از بزرگ ترین مشتریان بزرگ ترین هلدینگ صنایع نظامی بریتانیا، یعنی BAE Systemsاست. در واقع دولت بریتانیا عملا نقش دلال(پا انداز) روابط دولت سعودی با BAE Systemsرا بازی می کند. یورو تایفون های نیروی هوایی جنایتکار سعودیدر ماه آپریل، گزارشی از سوی کمیته منتخب امور خارجه پارلمان بریتانیا منتشر شد که به شدت نقض حقوق بشر در بحرین را مورد انتقاد قرار داد. در این گزارش به صراحت آمده بود که دولت بریتانیا عملا مساله حقوق بشر را به حاشیه رانده تا بتواند روابط خود را با رژیم دیکتاتوری و سرکوب گر بحرین، که همین حالا هم روابط بسیار عمیقی با لندن دارد، بیش از پیش تقویت کند. در ماه نوامبر، چارلز، ولیعهد بریتانیا، به بحرین سفر کرد تا فاز اول پروژه جنجال برانگیز پایگاه دریایی «مینا سلمان» را، در میانه اعتراضات گسترده به کارنامه حقوق بشری رژیم بحرین و روابط آن با لندن، افتتاح کند.این پایگاه که عمدتا با پول آل خلیفه ساخته می شود، قرار است محل استقرار دایمی نیروی دریایی بریتانیا در خلیج فارس باشد. چارلز، ولیعهد انگلیس در لباس عربی رقص شمشیر می کند!نخست وزیر انگلستان روز دوشنبه، در آستانه سفر به بحرین برای حضور در شورای همکاری خلیح فارس، در مصاحبه با بی بی سی گفت: " شکی نیست که کسانی در بریتانیا هستند که می گویند نباید به دلیل سوابق حقوق بشری این کشورها، دنبال روابط روابط تجاری و امنیتی محکم تر با آن ها باشیم."لیکن با وجد این اذعان تلویحی به وجود انتقادات و اعتراضات به عملکرد لندن، او به صراحت در همین مصاحبه اعلام می کند که به دنبال گشودن باب روابط تجاری جدید با رژیم های جنایتکار و تروریست پرور شورای همکاری خلیج فارس است. او البته این اندازه صداقت(شاید بی شرمی) را دارد که بگوید " روابط تجاری عمیق و گسترده با شیخ نشین های پولدار عرب، به وضعیت کسب و کار در بریتانیا کمک بزرگی می کند."در اطلاعیه دفتر نخست وزیر انگلستان، در آستانه سفر او به حاشیه خلیج فارس، دلیل اصلی اصرار لندن به رابطه تنگاتنگ با عرب های خلیج فارس ذکر شده است:" به همین دلایل است که دعوت از من برای حضور در شورای همکاری خلیج(فارس) چنین افتخار بزرگی است. در آن جا این فرصت هست که با رهبران ۶ کشور درباره چگونگی توسعه روابط تجاری و همین طور روابط دفاعی و امنیتی صحبت کنیم.....در این شش کشور، فرصت های هیجان انگیزی برای کسب و کارهای بریتانیایی است، از انرژی تا آموزش، زیرساخت ها و بخش درمان، و در این جا، سرمایه گذاری از جانب خلیج(فارس) می تواند به احیای شهرهای ما از آبردین تا تیساید، منچستر و لندن کمک کند."می در ادامه همین اطلاعیه از دلیل دیگر این مجیزگویی خود از عرب های خلیج فارس پرده برمی دارد: " در پی برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) بازار خلیج فارس می تواند بدیل حیاتی به جای اتحادیه، برای تجارت بریتانیا باشد... با خروج بریتانیا از اتحادیه، ما باید از فرصت ایجاد یک هماهنگی تجاری جدید با خلیج استفاده کنیم. این می تواند موجب تحول در کسب و کار شود و سطحی جدید از رفاه را برای مردم ما و نسل آینده تضمین کند."ترزا می در سخنرانی خود در جلسه شورای همکاری خلیج فارس چنین گفت: " می خواهم درباره مقیاس آرزوها یا گستره اراده من برای ایجاد محکم ترین پیوندهای تجاری میان انگلستان و کشورهای خلیج(فارس) برای هیچ کس تردیدی باقی بماند."لولوتراشی از ایران؛ حربه ای برای تیغ زدن اعراب حقیراین طور که از قراین برمی آید، بریتانیا بار دیگر کیسه ای بسیار گشاد برای اعراب خلیج فارس دوخته است. حاکمان حقیر که حتی سرجمع و بالاتفاق، با همه صدها میلیارد دلار پولی که در اختیار دارند، توان دشمنی مستقل با ایران را ندارند. تنها هنر این «کشور»ها، خرج کردن پول بی حساب است و حال که انگلستان، این روباه پیر، با بحران اقتصادی حاصل از برگزیت رو به روست، تنور داغ آن ها را مهیای چسباندن نان قراردادهای تجاری میلیارد دلاری خود می بیند.پس چه چیزی جز به کار گرفتن همان وردی که از ۱۹۷۹، همواره برای افسون شیوخ حاشیه خلیج فارس جواب داده است: تهدید ایراناین وِرد سحرآمیز به راحتی قفل ها را از خزانه این کشورها باز می کند و شاهراه پترو-دلارها را به سوی لندن و واشینگتن و پاریس و.....می گشاید. به این صحبت ها توجه کنید:" قصد دارم به شما اطمینان دهم که نسبت به تهدیدی که ایران برای خلیج فارس و خاورمیانه ایجاد می کند، هوشیار هستم و بریتانیا کاملا به همکاری راهبردی خود با کشورهای حوزه خلیج و همکاری با شما برای مقابله با آن تهدید، پایبند است."" انگلستان در هر پروژه ای که برای دفاع از ثبات و امنیت شرکایش در شورای همکاری خلیج(فارس)است، مشارکت خواهد کرد."بیش از ۲۲۰ سال پیش، ناپلئون بناپارت، ژنرال بزرگ و فرمانروای فرانسه، در وصف «انگیلیسی ها»، آن ها را مشتی «کاسب» خطاب کرده بود. به زعم ناپلئون، آن ها مرد جنگاوری و نبرد از رو به رو نبودند(و البته الان هم نیستند).وقتی به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره کشورهای مختلف دنیا نظری می اندازیم، ایشان یک صفت را با تاکید و قاطعیت درباره پادشاهی بریتانیا به کار می برند: انگلیس خبیثو سده ها تاریخ استعماری انگلیس نشان می دهد که قبای خباثت کاملا بر قد و بالای آن خوش نشسته است. حاکمان دجال و صهیونیست و ماسون انگلستان در عمل اثبات کرده اند که هیچ چیز، جز منفعت مادی، برایشان سر سوزنی اهمیتی ندارد و حاضرند به راحتی نان را در خون ملت های دیگر فرو کنند و ببلعند و البته تاریخ دوران استعماری آن ها تا به امروز جز این نبوده است.بد نیست به خانم! ترزا می یادآوری شود که تا اواسط قرن ۱۸ میلادی، بزرگ ترین معضل لندن، تختگاه عجوزه پیر، جمع کردن فضولات چارپایان از خیابان ها بود که گاه تا نیم متر ارتفاع پیدا می کرد. ایشان به یاد بیاورد که زمانی به گواه اسناد و منابع به جا مانده و فیلم‌های مستندی که خود انگلیسی ها ساخته اند، خوراک انگلیسی ها چیزی جز سیب زمینی و اگر دست می داد تکه ای گوشت کرم گذاشته گندیده نبود (به علت رطوبت همیشگی لندن و عدم رعایت بهداشت در قصابی ها، لاشه های گوشت خوک که به مشتری فروخته می شد، پر از کرم بود و مردم همان گوشت را مصرف می کردند، تازه اگر توان ابتیاع آن را داشتند). لندن نکبت گرفته قرن ۱۸تنها نمونه ای از نکبت و ادباری که انگلستان در آن به سر می برد را می توان در رمان برجسته و ماندگار چارلز دیکنز، یعنی «الیور توئیست» دید. اما انگلیس خبیث به برکت غارت تمدن پرشکوه اسلامی هند، میراث شاه کبیر هند، اکبرشاه، و البته سرزمین‌های نویافته آمریکا و استرالیا و کشتار و به بردگی گرفتن بومیان آن ها توانست خود را از بوی تعفن فضولات حیوانی نجات دهد. نقاشی از لندن طاعون زدهالبته تیغ خباثت و کاسب کاری روباه پیر بارها بر تن ملت ایران هم فرو رفت. اتفاقا هم اکنون یک اثر هنری که بزرگ ترین جنایت امپراتوری بریتانیا علیه ایرانیان را به تصویر می کشد، روی پرده است (فیلم یتیم خانه ایران). منظور ایجاد قحطی بزرگ در ایران (۱۲۹۶-۱۲۹۸) توسط نظامیان انگلیسی اشغالگر در ایران بود که بنا بر گزارش ها تا ۹ میلیون (تقریبا نیمی از کل جمعیت ایران) تلفات جانی از هموطنان ما گرفت. از دیگر خباثت ها و رذالت های انگلیس در تاریخ معاصر ایران (از جمله بحث نفت و سرنگونی دولت مصدق) می گذریم.در آخر باید گفت، علی رغم این که این خباثت های انگلیس بر هر کسی که ذره ای با تاریخ آشنا باشد، عیان است، لیکن مع الاسف، هنوز عده ای در داخل کشور ما هستند (متاسفانه در میان مقامات) که هنوز در نوع رفتار و گفتار خود نسبت به «سلطنت ملکه» دچار نوعی ذوق زدگی هستند و حتی می توان آن ها را به نوعی «مرعوب» به اصطلاح «تمدن» و فرهنگ انگلیسی دانست.کسانی که به راحتی چشم بر ذات پلید استعمارگر پیر می بندند و حتی با وجود صراحت سران انگلیس در دشمنی با ایران، سکوت پیشه کرده اند و حتی بر مبنای «سنت ها و پروتکل های» کاری خود، در برابر یاوه گویی و ژاژخایی نخست وزیر انگلستان موضعی نگرفتند. فاعتبروا یا اولی الابصار....منبع : مشرق

۳ میلیون تومان برای ۱۵ دقیقه تبلیغ در یک کانال تلگرامی

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب،‌ سردار کمال هادیانفر با اشاره به درآمدهای کلان برخی از کانال‌ها و صفحات ایجاد شده در برخی شبکه‌های اجتماعی اظهار داشت: در حال حاضر گزارش‌هایی که به صورت غیرمستقیم ارائه می‌شود حاکی از آن است که درآمدهای عجیب و غریبی در این حوزه وجود دارد و تبادلات مالی بالایی وجود دارد.رئیس پلیس فتا با بیان اینکه نمی‌توان عدد خاص و مشخصی را به عنوان درآمد این صفحات و کانال‌ها بیان کرد، در خصوص نحوه درآمدزایی این صفحات و کانال‌ها گفت: در حال حاضر ترفندها و شیوه‌های مختلفی در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برای درآمد زایی وجود دارد که دارای تنوع زیادی است.وی ادامه داد: به عنوان مثال برخی کانال‌ها و صفحات در شبکه‌های اجتماعی، با عضوگیری برای صفحات و کانال‌های دیگر کسب درآمد می‌کنند. از سوی دیگر صفحاتی که دارای فالوئرها یا اعضای زیادی هستند هم به تناسب میزان اعضای آن‌ها قیمت‌گذاری می‌شوند و به عنوان مثال صفحاتی که چندین میلیون فالوئر یا عضو دارند، قیمت‌های عجیب چند ده میلیونی دارند.هادیانفر با بیان اینکه جذب تبلیغات نیز یکی از روش‌های کسب درآمد در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است خاطرنشان کرد: در حال حاضر صفحات و کانال‌هایی که دارای اعضای بسیار زیادی هستند، قیمت‌های کلانی برای تبلیغات از مشتریان خود دریافت می‌کنند و گزارش‌هایی در دست است که برخی صفحات و کانال‌های ایرانی که رتبه نخست را در تعداد اعضا در اختیار دارند، برای نگه داشتن یک تبلیغ در صفحه خود به مدت ۱۵ دقیقه، مبالغی تا بیش از ۳ میلیون تومان اخذ می‌کنند.رشد شبکه‌های اجتماعی در یکی دو سال اخیر و عدم نظارت بر فعالیت این شبکه‌ها باعث شده تا در کنار فرصت‌هایی که این شبکه‌ برای جامعه به دنبال داشته، با موارد متعددی از کلاهبرداری‌های مالی، انتشار مطالب غیراخلاقی و توهین آمیز و اقدامات مجرمانه در این شبکه‌ها مواجه شویم؛ مشکلاتی که نهایتاً شورای عالی فضای مجازی را بر آن داشت تا برای ساماندهی این فضا دست به کار شود و طرح ساماندهی کانال‌ها و صفحات شبکه‌های اجتماعی دارای بیش از ۵۰۰۰ عضو را ارائه دهد.منبع : تسنیمانتهای پیام/

افتضاح امنیتی؛ ترکیه دیگر حتی برای دیپلمات‌ها امن نیست

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، دوشنبه‌شب و تنها ساعتی پس از تصویب قطعنامه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل متحد که به ناظران سازمان ملل اجازه می‌دهد بر خروج تروریست‌ها از شهر حلب سوریه نظارت داشته باشند – قطعنامه‌ای که با وتوی روس‌ها مواجه نشد – خبر تلخی در فضای رسانه‌ای پیچید؛ سفیر روسیه در ترکیه در حال بازدید از یک نمایشگاه هنری در آنکارا مورد سوءقصد قرار گرفت و جان خود را از دست داد.عامل این سوءقصد به جان «آندری کارلوف»، یک نیروی امنیتی ترکیه به نام «ِرت آلتین‌تاش» بوده که به صراحت پس از قتل سفیر روسیه از وقایع سوریه یاد می‌کرده است. هرچند بعد از سوءقصد صحبت از انتقال کارلوف به بیمارستان شده بود اما آنچه از فیلم این حادثه برمی‌آید این است که این دیپلمات روس پس از شلیک ۵ گلوله، جابه‌جا جان باخت.امثال آلتین‌تاش در ترکیه مسئول حفاظت از جان دیپلمات‌ها هستند اما از بین خودشان قاتل بیرون می‌آید. ترکیه چنان به پرورشگاه تروریسم بدل شده که پلیس این کشور هم تروریست از آب درمی‌آید. بعید نیست که آقای اردوغان و همکارانش این یکی اتفاق را هم به شبکه گولنیست‌ها نسبت دهند اما گفتن این حرف‌ها مشکلی را حل نمی‌کند. دولت ترکیه مسئول حفظ امنیت دیپلمات‌هاست و همان‌هایی که توسط این دولت به حفظ امنیت ملک و ملت گمارده شده‌اند، خود دیپلمات می‌کشند. چیزی زشت‌تر از این برای وجهه دولت ترکیه نمی‌تواند وجود داشته باشد. ظاهرا امنیت دیپلمات‌ها در سوریه جنگ‌زده بیشتر است تا ترکیه مدعی رهبری جریان‌های سیاسی در غرب آسیا.ترکیه طی روزهای اخیر و پس از شکست تروریست‌ها در نبرد حلب، شاهد تظاهرات و ناامنی در برابر سفارت‌خانه‌های کشورهای حامی دولت قانونی سوریه از جمله روسیه بوده است. این ترکیه همان کشوری است که حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران را مورد انتقاد قرار می‌داد. اکنون پس از لشکرکشی خیابانی حامیان تروریست‌ها در برابر سفارت‌خانه‌ها و کنسول‌گری‌ها در ترکیه، افتخاری دیگر به افتخارات تیم اردوغان – ایلدیریم اضافه شده است: «مرگ سفیر». گویا ترکیه کم‌کم ‌در حال تبدیل شدن به افغانستان دوران طالبان است و آنکارا کم از مزار شریف ندارد. سفیر روسیه به یک نمایشگاه رفته بود تا هنر مدرن را در ترکیه به چشم ببیند، با تیراندازی از پشت سر، به او در عمل هنر مدرن ترکیه اردوغان را نشان دادند.هرچند روس‌ها اعتراض خود را به این حادثه و ضعف دولت ترکیه در انجام مسئولیت قانونی خود بیان داشته‌اند اما به‌نظر نمی‌رسد از اعتراضات دیپلماتیک در این فقره فراتر بروند. به‌هرحال، آنچه در آنکارا رخ داد، پیام خوبی برای روابط رو به بهبود آنکارا – مسکو نخواهد داشت.برخی بر این باورند، این پلیس قاتل، نمونه‌ای از نیروهایی است که دستگاه حزب عدالت و توسعه در حال وارد کردن به ساختار امنیتی ترکیه است، گروهی که به اندیشه‌های آقای اردوغان باور دارند و همچون او حامی تروریست‌های وحشی تکفیری هستند و نام آن را حمایت از آزادی مردم سوریه هم می‌گذارند. بشار اسد و مقاومت اسلامی، در سوریه درست در حال نبرد با همین تفکری هستند که سفیر روسیه را در پایتخت ترکیه به کام مرگ فرستاد و بیشترین مزاحمت را در این مسیر، از همین حکومت فعلی ترکیه دیده‌اند. تروریسمی که حزب عدالت و توسعه از آن حمایت می‌کند، اکنون خود را در ترکیه نشان می‌دهد.جنوب شرق ترکیه در آتش جنگ با گروه‌های شبه‌نظامی کرد می‌سوزد، شهرهای ترکیه هر از گاه شاهد عملیات تروریستی هستند و حتی دیگر دیپلمات‌ها در ترکیه امنیت ندارند. با این وضع، ترکیه در آینده نه‌تنها نباید آرزوی پیوستن به اتحادیه اروپا یا شانگهای را در سر بپروراند، بلکه باید در اندیشه حکومت پلیسی باشد. عالم سیاست شوخی‌های بسیاری در طول تاریخ از خود نشان داده است. صحنه‌هایی که با کمک ترکیه در حلب، دمشق و سایر شهرهای سوریه شکل گرفت، این روزها در دیاربکر ترکیه به‌وضوح دیده می‌شوند. امید است بازی سیاست نخواهد این شوخی را تا آنکارا و استانبول با اردوغان ادامه دهد.منبع: فارس

سریال «معمای شاه» کجا فیلمبرداری شد؟ + عکس

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، شهرک سینمایی «غزالی» که خود مجموعه‌ای خاطره‌انگیز است، سنت‌های قدیمی ایرانی همچون مراسم‌ روحوضی، سیاه‌بازی، خیمه‌شب‌بازی و شاهنامه‌خوانی را زنده می‌کند. این شهرک که زیر نظر سازمان صداوسیما قرار دارد، متشکل از چند بخش گوناگون است که سال ۵۸ توسط زنده‌یاد علی حاتمی ساخته شده است و از آن روز تاکنون میزبان سریال‌های زیادی چون «سربداران»، «شیخ مفید»، «امام علی(ع)»، «مریم مقدس»، «جهان پهلوان تختی»، «کارآگاه علوی»، «کیف انگلیسی»، «ولایت‌ عشق»، «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «مردان آنجلس»، «تبریز در مه»، «کلاه پهلوی»، «سرزمین کهن»، «معمای شاه» و آثار تاریخی دیگر بوده است. قسمت اصلی شهرک سینمایی یعنی همان خیابان لاله‌زار توسط زنده‌یاد علی حاتمی احداث شد و با گذشت زمان بخش‌های دیگری هر کدام به بهانه ساخت یک سریال در دل این مجموعه قرار گرفتند؛ لوکیشن شهر کوفه یادگار سریال «امام علی (ع)»، شهر سامان یادگار سریال «کلاه پهلوی» و اورشلیم یادگار سریال «حضرت مریم» است و لوکیشن‌های جدید میدان ژاله، خیابان انقلاب، میدان منیریه و خانه دکتر وزیری نیز قرار است بزودی در اختیار بازدیدکنندگان قرار بگیرد. فیض‌آبادی مدیر شهرک‌های سینمایی در گفت‌وگویی اظهار کرد که «در دوره مدیریت جدید سازمان صداوسیما بخش گردشگری شهرک سینمایی غزالی نیز به خود سازمان سپرده شده و دیگر در اختیار پیمانکار نیست چراکه ،با بررسی مشکلاتی که پیش از این شهرک سینمایی با آنها مواجه بود، به این نتیجه رسیدیم که بهتر است خودمان به بخش گردشگری شهرک رسیدگی کنیم که خوشبختانه در این مدت هم میزان بازدیدها از شهرک سینمایی افزایش پیدا کرده است«.او با اشاره به تغییراتی که اخیراً در بخش گردشگری شهرک سینمایی ایجاد شده است، گفت: تاکنون فقط بازدید محیطی از شهرک وجود داشت، اما به تازگی تفریحات محتوایی نیز برای بازدیدکنندگان در نظر گرفته شده است؛ در همین راستا تصمیم‌ گرفتیم تا با بهره‌گیری از ظرفیت‌های شهرک سینمایی، سنت‌های قدیمی ایرانی همچون خیمه‌شب‌بازی، پرده‌خوانی، سیاه‌بازی، روحوضی و شاهنامه‌خوانی را برای بازدیدکنندگان اجرا کنیم. برای برگزاری این سنت‌های قدیمی هم با گروه‌های مختلف و پیشسکوتان این عرصه همکاری دوجانبه خواهیم داشت؛ چرا باید عزیزی مثل اسدالله یکتا در خیابان سیگار بفروشد؟ چرا نباید در شهرک سینمایی که در واقع خانه اصلی اوست به کار مورد علاقه‌اش بپردازد؟مدیر شهرک‌های سینمایی «غزالی» همچنین از تاسیس یک موزه در شهرک سینمایی خبر داد؛ در این موزه از اشیاء و لباس‌ها و عروسک‌های قدیمی سریال‌ها استفاده شود.به طور کلی در شهرک سینمایی غزالی انبارهایی برای نگه‌داری لباس‌ها و وسایل و عروسک‌های سریال‌هاو مجموعه‌های تلویزیونی قدیمی وجود دارد که با تعرفه‌های مشخص در اختیار پروژه‌های جدید قرار می‌گیرند؛ به گفته مدیر شهرک سینمایی «در گنجینه لوازم صحنه شهرک‌های سینمایی بیش از ۳ هزار و ۶۰۰ قلم وسیله وجود دارد که در ۱۰ انبار نگه‌داری می‌شوند. این گنجینه متشکل از یادگاری‌های سریال‌های قدیمی است و همه این اقلام دارای یک کد سازمانی و دارای شناسنامه هستند که برای اینکه بتوان آنها را در اختیار پروژه‌های گوناگون قرار داد، تعرفه‌هایی برای آنها در نظر گرفته شده است. هر چقدر زمان بیشتر باشد، قیمت تعرفه‌ها هم کاهش می‌یابد تا استفاده از آنها برای پروژه‌ها هم مقرون به صرفه باشد.» انباردار بخش لوازم صحنه شهرک‌های سینمایی گفت: بخش اعظم اجناس انبار به دوران قاجار، پهلوی اول و دوم اختصاص دارد که با آغاز کار سریال «معمای شاه» به احتمال زیاد می‌توانیم وسایل دهه ۵۰ را نیز در اختیار پروژه‌ها قرار دهیم. جنس‌های این انبارهای به سه درجه کیفیت تقسیم‌بندی می‌شوند. جنس‌های درجه یک که اصلاً جنبه موزه‌ای دارند و در اختیار پروژه‌ها قرار نمی‌گیرند. جنس‌های درجه دوم طرح از روی اصل است و جنس‌های درجه سوم که دکور هستند در اختیار افرادی که عمدتاً نقش سیاهی‌لشکر را به عهده دارند، قرار می‌گیرند. جنس‌های انبار در ۱۷ گروه مختلف قرار گرفته است تا انتحاب را برای طراحان صحنه آسان‌تر کند. مجموعه لباس هم که در آن عروسک‌های قدیمی مجموعه‌های تلویزیونی مثل «بستنی‌ها» و «شهرموش‌ها» وجود دارند، شامل هزاران دست لباس می‌شود که یادگار سریال‌های تاریخی مثل «امام علی‌ (ع)»، «مختارنامه»، «تنهاترین سردار»، «سربداران»، «گرگ‌ها» و «هزاردستان» هستند. ‌به گفته مدیر شهرک‌های سینمایی هم‌اکنون پروژه‌های «ماه‌ تی‌تی» به کارگردانی داوود میرباقری، «سرزمین کهن» به کارگردانی کمال تبریزی، «شهرکی‌ها»، «شکرستان» و «سرگشته» در شهرک‌ سینمایی مشغول به کار هستند. پروژه «معمای شاه» نیز آخرین روزهای کاری خود را پشت سر می‌گذارد و عوامل سریال «شهرزاد» هم قرار است تا اواخر امسال در شهرک حضور پیدا کنند. او در پاسخ به این پرسش که چه زمانی بازدیدکنندگان می‌توانند از لوکیشن‌های سریال «معمای شاه» مثل «خانه دکتر وزیری»، «میدان منیریه» و «میدان ژاله» بازدید کنند، یادآور شد: لوکیشن‌های «معمای شاه» را هنوز از پروژه تحویل نگرفته‌ایم ولی به احتمال زیاد از بهمن‌ ماه در اختیار بازدیدکنندگان قرار می‌گیرد. به احتمال زیاد، برای نوروز ۹۶ هم بازدیدکنندگان می‌توانند از لوکیشن «خیابان انقلاب» که برای پروژه «سرزمین کهن» است نیز بازدید کنند. منبع: ایسنا

الکتورهایی که خلاف رأی ایالت‌شان به ترامپ رأی نمی‌دهند +عکس

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب،‌  ۳۷! این عدد می‌تواند همه آن چیزی باشد که گروه های فشارِ حامی هیلاری کلینتون از مجمع الکترال می‌خواهند؛ مجمعی که ۱۹ دسامبر در واشینگتن تشکیل می‌شود و نمایندگان هر ایالت، آرای ایالت خود را به سبد کاندیدای پیروز می‌ریزند.دانلد ترامپ با وجود کسری بیش از ۲.۵ میلیونی در مجموع آرا،‌ ۳۰۶ رأی الکترال را از آن خود کرده و تنها اگر ۳۷ نفر از نمایندگان الکترال در ایالت‌هایی که ترامپ رأی اکثریت را از خود کرده است، حاضر شوند به هیلاری کلینتون رأی دهند، دانلد در روز ۱۹ دسامبر در مجمع الکترال رأی اکثریت را از دست خواهد داد و باید اثاث‌کشی به کاخ سفید را در خواب‌های شبانه‌اش دنبال کند.سازوکار این رخداد احتمالی در گزارش دیگری تشریح شده است. موضوع گزارش حاضر چیز دیگری است: آیا از ۸ نوامبر (زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در ایالات متحده) هیچ کدام از نمایندگان الکترال راضی شده اند به رأی ایالت خود پشت کنند و لقب «الکتورهای عاصی» (Faithless electors) را به جان بخرند؟گروه‌های فشار متعدد به ویژه پس از ناآرامی‌های پساانتخاباتی در ایالات متحده فعال شده‌اند تا الکتورها را برای این کار راضی کنند. حتی گروهی با نام «الکتورهای همیلتون» در تلاش است تا اعضای مجمع الکترال را راضی کند اگر از هیلاریِ دموکرات خوششان نمی‌آید یا نمی‌خواهند، اصلاً به میت رامنی یا جان کِیسیک رأی دهند که جمهوری‌خواه است.این افراد معتقدند بر اساس یادداشت‌های الکساندر همیلتون در زمان نگارش قانون اساسی ایالات متحده، اساساً فلسفه وجودی مجمع الکترال، یکی همین است که نگذارد دموکراسیِ کامل، منجر به هرج و مرج یا حاکمیت یک عامل خارجی یا سیاستمداری اقتدارگرا شود، که این موارد به نظر آنها بر ترامپ صدق می‌کند. بنابر این اگر مجمع الکترال، هم اکنون دست به کار نشود و جلوی این اتفاق را نگیرد، مخصوصاً در زمانی که در مجموع ایالات متحده آرای هیلاری بیش از ۲.۵ میلیون از آرای دانلد، پیش است، دیگر ارزش وجودی خود را از دست خواهد داد. گروه‌های فشار می‌خواهند این‌گونه نشان دهند که ترامپ، مخالف همه قواعد و بنیان‌های نظام آمریکا (anti-establishment) است. اطلاق این صفت به دانلد یعنی بیایید مباحث جناحی را کنار بگذاریم و بفهمیم که او یک دشمن خارجی در میان ما است! پذیرفتن این مطلب البته راحت نیست اما اگر سیا و نهادهای امنیتی آمریکا رسماً نتیجه تحقیقات خود را در مورد دخالت سایبری روسیه در نتایج انتخابات،‌مثبت اعلام کنند، پذیرش آن راحتتر می‌شود.عجیب این است که ترامپ در این روزها به جای سیاست محتاطانه، رفتارهای خارق‌العاده از خودش بروز می‌دهد که ممکن است بسیاری را در ایالات متحده از آمدن او بترساند. همین چند روز پیش بود که تلفن را برداشت و شماره دفتر کار رئیس‌جمهور تایوان را گرفت؛ کاری که در ۳۷ سال گذشته بی‌سابقه بوده است.هواداران ترامپ می‌گویند آنچه با آمدن ترامپ به خطر می‌افتد، نه اصل آمریکا و منافع ملی، بلکه منافع طبقه‌ای از نخبگان سیاسی و فکری است که دست در دست بنگاه‌های بزرگ اقتصادی دارند و رسانه‌ها نیز در اختیار آنها است، یکی همین واشینگتن‌پست که فیلم ضبط‌شده از سخنان توهین‌آمیز ترامپ پیرامون زنان را پیش از انتخابات منتشر کرد به این امید که دست‌کم نیمی از مردم آمریکا او را پس بزنند.این تنها راهی است که ممکن است الکتورهای جمهوری‌خواه را راضی کند دست از قول و قسم خود برای رأی‌دادن به نامزد حزب خود بردارند و رأی ایالت خود را عوض کنند، چرا که آنها به اصل ملیت و بنیان قوانین آمریکا هم قسم خورده‌اند، مانند همه شهروندان این کشور؛ مسأله‌ای که موجب شده تایم چنین الکتورهایی را اتفاقاً باورمند و مؤمن (برخلاف عاصی) بداند و کریستوفر سوپرون نیز در نامه سرگشاده خود بر آن تأکید کرده است. اگر نهادهای امنیتی آمریکا دستکاری خارجی در نتایج انتخابات را رسماً تأیید کنند، آرای الکترال عملاً به نفع هیلاری برمی‌گردد، بدون اینکه نیازی به مخالفت الکتورها با رأی ایالت‌شان باشدکریستوفر چراغ اول را روشن کرده است. او نماینده الکترال از ایالت تگزاس است که در آن، ترامپ با بیش از ۴.۵ میلیون رأی توانست ۵۲.۶% آرا را از آن خود کند. اما حالا در بیانیه‌ای اعلام کرده است به دلیل رفتارها خاص آقای ترامپ که موجب جدایی و تفرقه در ایالات متحده شده است، به او رأی نخواهد داد.سوپرون نوشته است «من از بسیاری از رهبران حزب جمهوری‌خواه، بیشتر برای آن مایه گذاشته‌ام. اما بدهکار حزب نیستم (که مجبور باشم به ترامپ رأی دهم). من بدهکار فرزندانم هستم. چون باید برای فردای آنها ملتی قابل اعتماد برجای بگذارم». او همچنین به نامه‌ای اشاره کرده که پیش از انتخابات توسط ۵۰ تن از سیاستمداران باسابقه حزب جمهوری‌خواه امضا شده بود و دانلد را «رئیس‌جمهوری خطرناک» توصیف کرده بود.کریستوفر علاوه بر اینکه اطرافیان ترامپ را قانون‌شکن و لنینیست دانسته است، خود او را به دلیل فعالیت‌‌های اقتصادی در کشورهای دیگر معضلی برای ریاست‌جمهوری آمریکا دانسته است، زیرا به نظر او منافع خصوصی دانلد در کشورهای مختلف ممکن است منجر به باج‌گیریِ آن دولت‌ها از سیاست خارجی واشینگتن شود.به جز سوپرون، آرتور سیسنروس از همان ایالت تگزاس نیز گفته نمی‌تواند به ترامپ رأی دهد اما برای اینکه با نظر مردم ایالتش مخالفت نکرده باشد، استعفا می‌دهد و به قول خودش به «عزاداری برای نظام ازدست‌رفته آمریکا» می‌نشیند. کریستوفر سوپرون از ایالت تگزاس چراغ اول را روشن کرده استاو در بیانیه‌ای سرگشاده نوشته است «والدین بهترین انتخاب را مطابق منافع فرزندانشان انجام می‌دهند، گر چه گاهی مطابق میل فرزندانشان نباشد.» به نظر او «فلسفه وجودی مجمع الکترال از زمانی که ایالت‌ها رأی خود را به الکتورها دیکته کردند، تباه شد.»جالبتر اینکه گروه های فشارِ حامی ترامپ هم بیکار ننشسته‌اند. آنها نیز چند نفر را راضی کرده‌اند تا دست کم اعلام کند احتمالاً به هیلاری رأی نخواهند داد:* وینزنز کالر از کالیفرنیا* جراد ساتن، پُلی باکا و رابرت نمانیک از کلورادو* پیتر چیافالو، لوی گوئرا و رابرت ساتیاکوم از واشینگتناین می‌تواند تلاش گروه مقابل را فرسایشی کند زیرا عددی که باید به آن برسند، خیلی بیشتر از ۳۷ می‌شود.گروه همیلتون حتی ادعا کرده در ایالت‌هایی که جریمه مالی برای الیکتورهای عاصی در نظر گرفته اند،‌ حاضر است جریمه کسانی که روز ۱۹ دسامبر به جای کلینتون به ترامپ رأی دهند را پرداخت کند، اما ظاهراً تلاش‌ها تا کنون زیاد نتیجه‌بخش نبوده است. با این شرایط، تنها یک راه برای کنارزدن ترامپ باقی می‌ماند: نهادهای امنیتی آمریکا دستکاری در نتایج انتخابات را رسماً تأیید کنند تا نتیجه جدید به نفع هیلاری کلینتون اعلام شود یا در برخی حوزه‌ها انتخابات مجدد برگزار شود.منابعhttp://time.com/۴۵۶۰۶۸۲/faithless-electors/http://www.fairvote.org/faithless_electors https://www.washingtonpost.com/opinions/the-electoral-college-should-be-unfaithful/۲۰۱۶/۱۲/۰۶/۳۶۰f۸f۲c-bbfb-۱۱e۶-ac۸۵-۰۹۴a۲۱c۴۴abc_story.html?utm_term=.e۹۳۷c۳۸۱۲b۴۴ http://time.com/۴۵۹۷۳۸۷/faithless-electors-donald-trumphttp://edition.cnn.com/election/results/presidenthttps://theblessedpath.com/۲۰۱۶/۱۱/۲۶/conflicted-elector-in-a-corrupt-college

هفته پر گل لژیونرهای ایرانی/ از گلزنی مسعود، گوچی و پورعلی‌گنجی تا ۲ پاس گل‌ طلایی

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، لژیونرهای کشورمان در هفته ای که سپری کردیم در تیم‌های خود بازی کردند که در این میان این هفته گلزنی مسعود شجاعی، رضا قوچان نژاد و مرتضی پورعلی گنجی و پاس گل‌های جهانبخش و کریم انصاری فرد باعث شد تا هفته‌ای پر گل را پشت سر بگذاریم. عملکرد کامل لژیونرها را در ادامه بخوانید: هلند:آلکمار:تیم فوتبال آلکمار هلند در هفته هفدهم و پایانی نیم فصل هلند بیرون از خانه تیم اف سی توئنته را با نتیجه دو بر یک شکست داد.علیرضا جهانبخش در این بازی ۹۰ دقیقه برای تیمش بازی کرد و پاس گل اول را در دقیقه ۴۶ داد.آلکمار با این پیروزی ۲۸ امتیازی شد و به ۱ امتیازی تیم هیرنفین در رتبه چهارم رسید. گفتنی است مربی تیم آلکمار در جام حذفی به یاران اصلی خود استراحت داد اما توانست به دور بعدی این رقابتها صعود کند.هیرنوین:در هفته هفدهم لیگ هلند تیم فوتبال هیرنوین که رضا قوچان نژاد مهاجم ایرانی خود را نود دقیقه در اختیار داشت مهمان ویلم بود و با نتیجه ۲ بر ۱ بازی را واگذار کرد.هیرنوین با این باخت ۲۹ امتیازی باقی ماند و در مکان چهارم جدول قرار گرفت و تیم فوتبال ویلم با این برد خانگی و سه پله صعود در مکان دهم قرار گرفت. همچنین این تیم در ادامه رقابت‌های جام حذفی فوتبال هلند میهمان تیم دسته چهارمی آیزلمییروگلز بود و با نتیجه یک بر صفر پیروز شد.تک گل برتری هرنوین را رضا قوچان نژاد در دقیقه ۸۸ به ثمر رساند. مهاجم ایرانی ۹۰ دقیقه در ترکیب تیمش در میدان حضور داشت.یاران قوچان نژاد با این برد به مرحله بعدی صعود کردند.یونان:پانیونیوس:تیم پانیونیوس با گل‌های ریسوانیس (۳۶)، کوربوس (۴۴)، مسعود شجاعی (۵۰) و محمد بن (۶۵) در مقابل گل دقیقه ۴۳ پتروس برای لوادیاکوس توانست پیروزی ارزشمند چهار بر یک را کسب کند.کریم انصاری فرد سازنده گل اول پانیونیوس در این بازی بود و حضور ۹۰ دقیقه‌ای در ترکیب پانیونیوس داشت. مسعود شجاعی نیز در دقیقه ۸۹ جای خود را به ساویدیس داد.پانیونیوس با این پیروزی ۲۱ امتیازی شد و در رده چهارم جدول جای گرفت.روسیه:لیگ شانزدهم تیمی روسیه پس از برگزاری هفته هفدهم تعطیلاتی طولانی را تجربه خواهد کرد. تیم فوتبال روستوف که سردار آزمون و سعید عزت الهی را در اختیار دارد تا پایان هفته هفدهم با کسب ۷ برد، ۴ تساوی و ۶ شکست با ۲۵ امتیاز در رتبه هفتم جدول رده بندی لیگ روسیه قرار گرفته است. همچنین ترک گروژنی که میلاد محمدی، دیگر بازیکن ملی‌پوش ایران را در ترکیب خود دارد تا پایان هفته هفدهم ۸ پیروزی، ۴ تساوی و ۵ شکست کسب کرده و با ۲۸ امتیاز در رتبه چهارم لیگ روسیه قرار گرفته است. گفتنی است؛ اسپارتاک مسکو تا کنون با کسب ۴۰ امتیاز صدرنشین لیگ روسیه است و فاصله زیادی با تعقیب کنندگان خود دارد.ترکیه:آلانیا اسپور:تیم آلانیااسپور در چارچوب هفته پانزدهم سوپر لیگ ترکیه میزبان آخیساراسپور بود و به تساوی بدون گل دست یافت.آلانیااسپور با این تساوی خانگی ۱۸ امتیازی شد و با دو پله صعود در جایگاه یازدهم جدول رده بندی سوپر لیگ ترکیه قرار گرفت. رتبه چهاردهمی تیم آخیساراسپور نیز بدون تغییر ماند.سجاد شهباززاده، مهاجم آلانیااسپور که پس از هفته‌های طولانی سرانجام در بازی هفته چهاردهم سوپر لیگ ترکیه دقایق اندکی فرصت حضور در میدان را پیدا کرده بود در بازی تیمش برابر آخیااسپور دوباره به سکوها بازگشت و جایی در فهرست ۱۸ نفره نداشت. آمریکا:تورنتو:استیون (مهرداد) بیت‌آشور که همراه با تورنتو به دیدار فینال پلی‌آف کنفرانس MLS کاپ راه یافته بود مقابل تیم سیاتل ساندرز شکست خورد و طعم قهرمانی را نچشید. قطر:السد: در چارچوب هفته دوازدهم لیگ ستارگان قطر تیم السد میهمان السیلیا بود و با نتیجه ۳ بر یک به پیروزی رسید. مرتضی پورعلی‌گنجی در دقیقه ششم بازی، ژاوی هرناندز و خلفان ابراهیم گل‌های السد را به ثمر رساندند و موشین در دقیقه ۸۷ برای السلیا گلزنی کرد.السد با این پیروزی ۳۰ امتیازی شد و در صدر جدول رده بندی لیگ ستارگان قطر جای گرفت. ملی‌پوش ایرانی السد ۹۰ دقیقه در ترکیب تیمش حضور داشت.الشحانیه: تیم الشحانیه در هفته دوازدهم در غیاب مهرداد پولادی به مصاف الخور رفت و با نتیجه تساوی دو - دو متوقف شد. الشحانیه با ۱۲ امتیازی که تا کنون کسب کرده رتبه نهم جدول رده بندی لیگ ستارگان قطر را به خود اختصاص داده است. الاهلی: تیم فوتبال الاهلی در هفته دوازدهم لیگ ستارگان قطر در خانه به مصاف لخویا رفت و با نتیجه ۲ بر یک شکست خورد.مجتبی جباری بازیکن ایرانی الاهلی تا دقیقه ۳۳ برای این تیم سبزپوش به میدان رفت،‌ اما وی در دقیقه ۳۳ به دلیل مصدومیت جای خود را به علی احمد غدیری داد.در لیگ ستارگان قطر، الاهلی با ۱۲ بازی و کسب ۱۱ امتیاز در رتبه دهم جدول قرار دارد و لخویا نیز که یکی از حریفان قدرتمند استقلال خوزستان در لیگ قهرمانان آسیا به شمار می‌رود، با ۱۲ بازی و ۳۰ بعد از السد در جایگاه دوم جدول قرار دارد.

این غذاها هوش کودک را تقویت می‌کند/ چگونه نوزادی با وزن و قد دلخواه داشته باشیم/ بهترین تغذیه در دوران بارداری و پیش از آن

$
0
0
قسمت دوم / مشروح پاسخ‌های متخصص تغذیه به سؤالات مخاطبان فارساین غذاها هوش کودک را تقویت می‌کند/ چگونه نوزادی با وزن و قد دلخواه داشته باشیم/ بهترین تغذیه در دوران بارداری و پیش از آن+فیلمخبرگزاری فارس: این غذاها هوش کودک را تقویت می‌کند/ چگونه نوزادی با وزن و قد دلخواه داشته باشیم/ بهترین تغذیه در دوران بارداری و پیش از آن+فیلمسید ضیاءالدین مظهری متخصص تغذیه، این هفته در برنامه «مطب مجازی»  درباره تغذیه مادران باردار، تغذیه دوران شیردهی مادر و ضرورت استفاده نوزاد از شیر مادر به سؤالات پزشکی مخاطبان پاسخ داد.به‌گزارش گروه بهداشت و درمان خبرگزاری فارس؛ این خبرگزاری در راستای ارتقای سطح دانش سلامت و حفظ و مراقبت از سلامت جسمی و روانی در جامعه، مطالب آموزشی و مصاحبه‌هایی را با بهره‌گیری از بهترین پزشکان کشور در برنامه «مطب مجازی»، منتشر می‌کند.سید ضیاءالدین مظهری، مهمان این قسمت برنامه «مطب مجازی»  بود، وی از پزشکان برجسته و متخصص تغذیه است، وی در حال حاضر ریاست انجمن تغذیه ایران را به عهده دارد، وی مهمان این هفته برنامه مطب مجازی خبرگزاری بود تا به سوالات مخاطبان پاسخ دهد.در ادامه تعدادی از سوالات شما را در برنامه «مطب مجازی» با دکتر مظهری مطرح کردیم که پاسخ‌ آن‌ها به شرح زیر است:م. علیاری ۳۱ ساله از تهران: چگونه مادران می توانند قبل از بارداری از تناسب قد و وزن نوزاد اطلاع پیدا کنند؟بنیانگذار و قائم مقام انستیتو ژنتیک و صدای مشاور سازمان بهزیستی در پاسخ به این سوال گفت: برخی از مادران از من سوال می کنند که چرا فرزند من کوتاه قد است یا چرا اضافه وزن دارد، باید بدانیم که با انتخاب همسر سرنوشت کودک مشخص می‌شود، به گونه‌ای که بیشتر صفات از پدر و مادر به کودک منتقل می شود.لذا توصیه می‌شود مادران قبل از بارداری وزن ناشتای خود را اندازه بگیرند و وزن خود را به مجذور قد تقسیم کنند، اگر عدد به دست آمده بین ۱۹ تا ۲۴ بود عالی ترین رنج برای بارداری است و اگر بالاتر یا پایین تر باشد، مادر یا چاق است یا لاغر و آمادگی بارداری را ندارد.مظهری افزود: باید بدانیم هرچه مادران چاق تر باشند احتمال باروری و اختلالات کیستی در آن‌ها بیشتر است و بهتر است مادران قبل از بارداری اضافه وزن خود را تعدیل کنند، در ضمن بچه هایی که از مادران چاق یا بسیار لاغر به دنیا می‌آیند احتمال بیماری های قلبی عروقی و اختلالات در کودکان بیشتر است.ع. عزیزی از زنجان: در پدر و مادرانی که مشکل اضافه وزن دارند احتمال به دنیا آمدن فرزند چاق چقدر است؟متخصص ژنتیک پاسخ داد: والدینی که یک یا هر دوی آنها چاق هستند باید بدانند، اگر عوامل محیطی تاثیر گذار در کودکان متعادل باشد، ۹ درصد احتمال چاقی در فرزندان پدران و مادرانی که وزن متناسب به قدشان دارند وجود دارد. در حالی که اگر یکی از آن ها چاق و دیگری دارای وزن متناسبی باشد، این احتمال چاق شدن به ۴۱% تا ۵۰% و اگر هر دو نفر چاق باشند، احتمال چاق شدن فرزند به ۶۶% تا ۸۶% افزایش خواهد یافت، به همین دلیل توصیه می‌شود این دسته از مادران در طول دوران بارداری آزمایش و سونو‌گرافی های لازم را انجام دهند تا از بروز اختلالات و بیماری در کودک جلوگیری شود.م.حاجیان ۳۶ ساله از اصفهان: در خصوص تغذیه دوران قبل از بارداری مادران توضیح دهید؟ اگر مادر تغذیه مناسبی نداشته باشد در بارداری دچار مشکل خواهد شد؟این متخصص تغذیه گفت: همانطور که چاقی ممکن است عارضه های مختلفی را در زنان از جمله ایجاد تغییراتی در سیستم تولید مثل و تخمدان ها ایجاد کند و باعث ناباروری شود، کم خوری و عدم تامین نیازهای بدن به مواد غذایی لازم نیز می تواند عاملی برای ناباروری شود.دکتر مظهری اظهار کرد: زنانی که بدون ذخایر غذایی لازم وارد دوران حاملگی می‌شوند، در ۳ ماهه اول بارداری به سلامتی خود صدمات زیادی می زنند، و ممکن است جنین آنها نیز به دلیل عدم رسیدن مواد غذایی کافی با مشکلات زیادی روبه رو شوند. مادرانی که توان لازم برای ورود به دوران بارداری را ندارند، در صورتی باردار شدن، اگر با مشکلات ناباروری مواجه نشوند،زمینه ایجاد نوزاد ضعیف را فراهم می سازند.بنابراین، تغذیه مناسب برای مادران باردار چیست؟رئیس هیأت مدیره انجمن تغذیه ایران در پاسخ به این سوال توضیح داد: تغذیه خوب در نظر عموم مردم این است که غذا رنگ، بو و طعم خوبی داشته باشد تا از خوردن آن لذت برده شود، اما این یک ویژگی کوچکی از تغذیه سالم است؛ درصورتی که از طریق تغذیه باید انرژی روزانه تمام بدن تامین شود، بافت های بدن به ۵۰ نوع ماده ریزمغذی برای تامین انرژی نیاز دارند.وی ادامه داد: رژیم مناسب باید علاوه بر لذت بخش بودن، تمام نیازهای بدن از نظر تامین روزانه هرم غذایی، ریزمغذی ها، درشت مغذی ها و کربوهیدرات ها را تامین کند؛ بنابراین کاهش تدریجی مواد غذایی مورد مصرف روزانه و افزایش تدریجی فعالیت های بدنی می تواند به این امر کمک زیادی کند.دکتر مظهری افزود: رژیم های غذایی مناسب برای داشتن اندام مناسب، باید به ۱۳ نوع ویتامین، ۱۶ ماده معدنی، ۲۰ اسیدآمینه و انواع آنتی اکسیدان ها توجه شود و هیچ یک از مواد هرم غذایی شامل شیر و لبنیات، نان و غلات، گوشت و پروتئین ها، سبزی ها، چربی ها و میوه ها نباید از وعده غذایی مادر حذف شود.رژیمی که بدون بررسی توانمندی افراد توصیه شود، مضر است. بنابراین باید وضعیت خونی افراد با آزمایش خون به طور کامل بررسی تا بر اساس آن رژیم مناسب ارایه شود.ج. قاسم پور ۲۴ از یزد: مصرف کربوهیدرات ها را چقدر توصیه می‌کنید؟مظهری گفت: از آنجایی که بین ۵۵ تا ۶۵ درصد کل انرژِی بدن از کربوهیدرات ها تامین می شود، در رژیم غذایی باید دریافت این ماده غذایی به صورت روزانه مورد توجه قرار گیرد،کربوهیدرات ها به ویژه کربوهیدرات های پیچیده علاوه بر تامین انرژی، دارای ریزمغذی های مورد نیاز بدن هستند؛ بنابراین حذف آنها از رژیم غذایی می تواند لطمات زیادی را به بدن وارد کند.ن.رضایی ۳۴ ساله از اهواز: مادران در طول دوران شیردهی باید از چه مواد غذایی استفاده کنند؟وی در خصوص تغذیه مادران در دوران شیر دهی افزود: استفاده از نان غلات، سبزی های تازه، لبنیات کم چرب و مصرف ۴ لیوان شیر میتواند کمک زیادی به تقویت شیر مادر کند، در ضمن توصیه می شود مصرف ۱ واحد گوشت سفید ( ۳۰ گرم) در وعده روزانه سبب افزایش هوش کودک خواهد شد و مادران در این دوران باید از خوردن کباب کوبیده و فست فودها جدا خودداری کنند.ز. حسنی ۲۵ ساله از شهریار: در خصوص ضرورت تغذیه کودک از شیر مادر توضیح دهید؟ تا چه زمانی باید به کودک شیر مادر بدهیم؟این متخصص تغذیه بیان کرد: مهم ترین و بهترین تغذیه برای نوزاد شیر مادر است و بهتر است هرچه زودتر نوزاد از شیر مادر تغذیه کند، شیردهی زود به کودک علاوه اینکه روابط عاطفی بین کودک و مادر را تقویت می کند موجب افزایش شیر مادر و قوی تر شدن سیستم ایمنی و فیزیکی و روحی کودک خواهد شد.وی ادامه داد: آغوز برای نوزاد تازه به دنیا آمده بسیار حیاتی است و این امر در رشد و تکامل شیرخوار نقش حیاتی دارد بسیار از نوزادان پس از تولد از مادر جدا می شوند و در ساعت اول در کنار مادر نیستند در صورتی که مکیدن شیر مادر در اولین ساعات پس از تولد برای نوزاد بسیار حائز اهمیت و سرنوشت ساز است، آغوز به مثابه یک ماده فوق مغذی برای سیستم ایمنی بدن نوزاد عمل می کند، و جالب است بدانیم ترکیبات شیر مادر در دوران مختلف شیر دهی متفاوت است لذا توصیه می شود در سال اول زندگی نوزاد کودک حتما با شیر مادر تغذیه شود. توصیه میشود در سال اول زندگی به نوزاد ویتامین آ و دی داده شود چون شیر مادر به اندازه کافی از وجود این ویتامین ها برخوردار نیست. و مادر می تواند از سال دوم زندگی نوزاد علاوه بر شیر غذای تکمیلی را به وعده های غذایی نوزاد اضافه کند.م.ابراهیمی ۴۳ ساله از مشهد: آیا لازم است در سال دوم نیز کودک از شیر مادر تغذیه کند؟بنیانگذار و قائم مقام انستیتو ژنتیک گفت: شیر مادر در دومین سال زندگی هنوز منبع کاملی از پروتئین ها است، و تا حدود سی درصد کالری مورد نیاز بدن را تامین می کند. شیر مادر در این دوران باعث تکامل سیستم عصبی و روانی کودک خواهد شد همچنین اغلب کودکان در ایام بیماری کودک احساس کم اشتهایی می کند به اندازه شیر مادر میل دارند و این منبع غذایی در ایام بیماری به بهبود کودک کمک می کند.وی گفت: اما بهتر است در سال دوم علاوه بر شیر مادر غذا هم به کودک داده شود، در این دوران مادران می توانند از کته برنج له شده، آب خورشت، گوشت نرم یا له شده و سیب زمینی در تغذیه کمکی به کودک استفاده کنند.ف.کمالی ۳۹ ساله از لرستان: آیا دادن قطره آهن به نوزاد باعث سیاهی دندان کودکان می شود؟قائم مقام انستیتو ژنتیک و صدای مشاور سازمان بهزیستی توضیح داد: در سال دوم مصرف ویتامین های آ و دی و قطره آهن به کودک باید ادامه یابد، و این مطلب که قطره آن باعث سیاهی دندان ها می شود نباید مانع دادن قطره اهن به نوزاد شود، بلکه بهتر است قطره با قاشق چای خوری در عقب دهان ریخته شود و متعاقب آن به او آب داده شود و با پارچه ای تمیز روی دندان ها را تمیز کرد. منبع :‌ فارسانتهای پیام/

سفیر روسیه در آنکارا کشته شد/تماس تلفنی اردوغان با پوتین/ روسیه: ترور نتیجه قصور فاحش نیروهای پلیس است +عکس و فیلم

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب،‌ پایگاه روسی اسپوتنیک نوشت: «آندره گنادیوویچ کارلف» در جریان بازدید از نمایشگاه عکس مورد حمله تروریست ها واقع و به شدت مجروح شد. شبکه خبری سی‌ان‌ان ترک، این تصویر را از «آندری کارلوف»، سفیر روسیه در ترکیه که بر اثر اصابت گلوله به شدت مجروح شده منتشر کرده است. خبرگزاری اسپوتنیک می‌گوید حال آقای سفیر «وخیم» است. برخی منابع خبری می‌گویند مهاجم به چند نفر دیگر نیز شلیک کرده و درگیری نیروهای امنیتی با وی هنوز ادامه دارد.مقامات روس به روزنامه حریت گفته‌اند که عوامل این حمله، از تکفیری‌ها بوده‌اند. در پی این حمله ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه و سران سازمان‌های امنیتی این کشور تشکیل جلسه داده است. تلویزیون ان تی وی به نقل از یک شاهد عینی اعلام کرد آندره گناویوویچ کارلوف سفیر روسیه در آنکارا که در مراسم افتتاحیه یک نمایشگاه هنری شرکت کرده بود در حین سخنرانی، توسط یک فرد بیست و پنج ساله مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.بر پایه این گزارش ضارب در حین شلیک گفته انتقام حلب را خواهیم گرفت. دانلود لحظه کشته شدن سفیر روسیهنیروهای ویژه پلیس به همراه تعداد زیادی آمبولانس به محل ترور سفیر روسیه در آنکارا اعزام شده اند.وزیر کشورترکیه به محل درگیری رفته است.نیروهای پلیس وارد ساختمان محل ترور شده اند.ان تی وی اعلام کرد به همراه سفیر روسیه که شدیدا زخمی شده سه تن دیگر نیز مجروح شده اند.گفتنی است ضارب با کارت شناسایی پلیس وارد نمایشگاه شده و تا زمان ارسال این خبر تبادل آتش میان نیروهایی امنیتی و شخص ضارب ادامه دارد.شبکه تلویزیونی پرس تی وی نیز به نقل از رسانه های ترکیه ای اعلام کرد در محل تیراندازی به سوی سفیر روسیه در آنکارا، صدای تیراندازی بیشتری به گوش می رسد. منابع خبری از کشته شدن ضارب سفیر روسیه به دست نیروهای پلیس ترکیه خبر می‌دهند. اسپوتنیک: سفیر روسیه در ترکیه بر اثر حمله تروریستی درگذشت. تصویر منتسب به ضارب سفیر روسیه در ترکیه پس از انتشار خبر حمله به سفیر روسیه در آنکارا واشنگتن این حمله را محکوم کرد.این اولین ترور سفیر یک کشور خارجی در ترکیه پس از جنگ جهانی دوم به شمار می‌آید.ترکیه اقدامات امنیتی اطراف سفارت روسیه در آنکارا را به شدت افزایش داده است.آسوشیتدپرس اعلام کرد که فرد مهاجم با کت‌ و شلوار و کراوات و با فریاد "الله اکبر"، هشت گلوله به سوی سفیر روسیه شلیک کرده است. منابع ترکیه‌ای می‌گویند قاتل سفیر روسیه جوانی ۲۲ ساله به نام «مِرت آلتین‌تاش» از افسران پلیس آنکارا بوده است. روسیه: کشته شدن سفیرمان در شورای امنیت سازمان ملل بررسی می‌شودروسیه نیز در واکنش به کشته شدن سفیر این کشور در آنکارا اعلام کرد که این ترور، اقدامی تروریستی بوده است.همچنین وزارت امور خارجه روسیه از مطرح شدن موضوع ترور سفیر این کشور در ترکیه در شورای امنیت سازمان ملل خبر داد.روسیه: ترور نتیجه قصور فاحش مجریان نیروهای پلیس استشورای فدراسیون روسیه در اعتراض به نحوه محافظت ترکیه از سفیر این کشور در آنکارا و کشته شدن وی به دست یک پلیس جوان، اعلام کرد که این حادثه نتیجه «قصور فاحش مجریان نیروهای پلیس» است. ‏تصویری که عکاس خبرگزاری فرانسه ⁦ AFP ⁩ از حادثه ترور سفیر روسیه در ترکیه به ثبت رسانده است. تیراندازی در نزدیکی سفارت آمریکا در آنکارا وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که اخباری از تیراندازی در نزدیکی سفارت این کشور در پایتخت ترکیه مخابره شده است.آمریکایی‌ها البته پیش از این از ساکنان آنکارا خواسته بودند که با توجه به شرایط جاری و تنش‌آمیز این شهر، فعلاً در نزدیکی ساختمان سفارت حاضر نشوند.شرایط آنکارا به دلیل سوءقصد امشب به سفیر روسیه و کشته شدن وی، غیرعادی است. ایران ترور سفیر روسیه در آنکارا را به شدت محکوم کرد"بهرام قاسمی" سخنگوی وزارت امور خارجه ایران ترور سفیر روسیه در آنکارا را به شدت محکوم کرد.قاسمی ضمن ابراز همدردی با دولت و ملت روسیه و خانواده دیپلمات ارشد این کشور، با ددمنشانه توصیف کردن این اقدام پلید اظهار داشت: این عمل جنایتکارانه بیانگر آن است که تروریست های وابسته به جریانات افراطی و تکفیری به هیچیک از معیارها، موازین و حقوق بین المللی پایبند نیستند و با هدف ایجاد اختلاف میان کشورها و ناامنی و بی ثباتی هر چه بیشتر در منطقه ، مبادرت به این گونه اقدامات وحشیانه می نمایند.بسته شدن سفارت آمریکا در آنکارابرخی منابع خبری از بسته شدن سفارت آمریکا در آنکارا خبر می‌دهند. خبرها حاکی از آن است که در اطراف سفارت آمریکا در آنکارا تیراندازی صورت گرفته شده است.دوما: کشته شدن سفیر روسیه تاثیر منفی بر روابط با ترکیه نداردرئیس کمیسیون امنیت دومای روسیه اعلام کرد که کشته شدن سفیر روسیه در آنکارا تاثیر منفی بر روابط میان ترکیه و روسیه نخواهد داشت.تماس تلفنی اردوغان با پوتینسخنگوی ریاست جمهوری ترکیه اعلام کرد که "رجب طیب اردوغان" رئیس جمهور ترکیه در تماسی تلفنی با "ولادمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه موضوع حمله به سفیر روسیه در آنکارا را اطلاع داده است.وزارت خارجه ترکیه ترور سفیر روسیه در آنکارا را محکوم کردوزارت امور خارجه ترکیه حمله تروریستی به سفیر روسیه در آنکارا را محکوم و تاکید کرد که تحقیقات در این زمینه به صورت گسترده‌ای صورت خواهد گرفت.این وزارت خانه اعلام کرد کسانی که مسئول این ترور هستند در برابر عدالت قرار می‌گیرند. کری: آمریکا آماده همکاری با ترکیه و روسیه در روند تحقیقات ترور کارلوف استوزیر امور خارجه آمریکا در واکنش به ترور سفیر روسیه در آنکارا گفت که واشنگتن آماده همکاری با ترکیه و روسیه در روند تحقیقات ترور کارلوف است.قطر حادثه ترور سفیر روسیه را به شدت محکوم کردقطر حادثه ترور سفیر روسیه در آنکارا را به شدت محکوم کرده و اینگونه اقدامات را شدید رد کرد.پدر و برادر قاتل سفیر روسیه دستگیر شدندمنابع خبری از بازداشت پدر و برادر قاتل سفیر روسیه در آنکارا خبر می‌دهند. همچنین منزل قاتل نیز توسط نیروی پلیس ترکیه مورد جستجو قرار گرفت. دمشق ترور سفیر روسیه در ترکیه را محکوم کرد وزارت خارجه سوریه با صدور بیانیه ای ترور سفیر روسیه در ترکیه را محکوم کرد.در همین راستا، در بیانیه وزارت خارجه سوریه تاکید شده است: حمله تروریستی به «آندرئی کارلوف» سفیر روسیه در ترکیه را با شدیدترین لحن محکوم می کنیم. گفت‌وگوی تلفنی مدودف و یلدیریم درباره ترور کارلوف دولت روسیه روز سه‌شنبه (امروز) اعلام کرد که «دیمیتری مدودف» و «بینالی یلدیریم» نخست‌وزیران روسیه و ترکیه با یکدیگر در خصوص کشته شدن «آندری کارلوف» سفیر روسیه در آنکارا با یکدیگر بحث و گفت‌وگو کردند. ترامپ ترور سفیر روسیه را در ترکیه محکوم کرد پایگاه خبری هیل گزارش داد: ترامپ با انتشار بیانیه ای با ابراز همدردی و تسلیت به خانواده و وابستگان سفیر روسیه در ترکیه گفت: وی توسط یک تروریست افراطی اسلام گرا کشته شد. سفر کارشناسان روسی به آنکارا درپی ترور کارلوف «مولود چاووش اوغلو» وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد، مسکو و آنکارا تحقیقات مشترک در ارتباط با حادثه ترور «آندری کارلوف» سفیر روسیه در ترکیه را آغاز خواهند کرد.چاووش اوغلو، دوشنبه شب در گفت‌وگو با تلویزیون «روسیا- ۲۴»، عنوان داشت که این دو کشور در حال حاضر «بین ادارات مربوطه (جهت انجام تحقیقات) هماهنگی ایجاد می‌کنند» و طرف تُرکی نیز از طرف‌ روسی تمام حمایت‌های لازم را می‌کند.

شاعری که شهید شعر شد!/ روایت امیری‌اسفندقه از تحریم ادبیات ایران

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، هشتاد و هفتمین عصرانه ادبی فارس ویژه مجید نظافت یزدی عصر روز گذشته در خبرگزاری فارس برگزار شد.*اعتراضات شاعرانه به بی‌عدالتی و کمرنگ‌شدن ارزش‌های دینیحمیدرضا شکارسری با اشاره به شعر متعهد، گفت: تمام ‌آنچه که در مورد شعر و تعهد شاعر می‌توان گفت در مجموع شعرهای مجید نظافت ظهور دارد. در مورد آنچه که در ارتباط با ظهور تعهد در شعر گفته‌‌ام یکی این است که شعر غیر از زبان به چیزی تعلق ندارد و دیگر اینکه شعر بدون التزام و اندیشه متعهد نیست و اشعار ماندگار شعرهایی است که گویای اندیشه شاعر است اما آیا ضلع سوم در این بین وجود ندارد.وی افزود: به نظر من می‌رسد که اشعار نظافت از منظر اینکه هم ایدئولوژیک بوده و هم شاعر از ظرافت زبانی آن غافل نبوده است در ضلع سوم این مثلث قرار می‌گیرد. شاعر در اشعارش به یک گرانیگاه میان محتوا و فرم رسیده است . شعر نظافت از یک نظر شعر محتواگرا بوده و از منظر دیگر از جذابیت‌های متنی آن نیز غافل نبوده است. قوت شعری نظافت در اشعار نیمایی او است.این منتقد ادبی، گفت: به تعبیری می‌توان گفت اگر ۱۲۰ سال بعد بیاییم چیزی که در ذهن‌ها از اشعار نظافت باقی مانده و از آن یاد می‌کنند اشعار نیمایی او است. فکر می‌کنم از سویی شاعر به خاطر قالب از دایره واژگان دور مانده اما از دیگر سو از جذابیت‌های قالب نیمایی در شعرش استفاده کرده است و به همین خاطر ناخودآگاه شاعر نیمایی بوده است.او اضافه کرد: شاعر در اشعارش دارای تعهدات اجتماعی و سیاسی است همچنین تعهدات انقلابی او نیز در اشعارش دیده می‌شود که این نیز در دسته همان تعهدات سیاسی قرار می‌گیرد و اشعار او از اعتراض‌های شاعر دور نیستند اما اعتراض‌های شاعر به بی‌عدالتی و کمرنگ شدن ارزش‌های دینی معطوف است.شکارسری در پایان گفت: شعر نیمایی نظافت بر موسیقی عبارت‌های کوتاه تکیه داده است و این به خاطر ضرب آهنگ تندی است که دارد و این سبب می‌شود که اشعارش با اعتراض همراه شود. چون اشعار ایدئولوژیک است اما این مسأله سبب نشده که تبدیل به شعار شود که آن هم به خاطر زبان استعاری است همچنین در اشعار نظافت طنز نیز وجود دارد که در آنجا به صورت کنایی بروز پیدا می‌کند.*طعم شهر مشهد از شعر فارسی هرگز حذف نخواهد شدمرتضی امیری اسفندقه با اشاره به زادگاه و سرزمین اصلی مجید نظافت، گفت: او فرزند خراسان و البته کاربلد است غیر از ویژگی‌های سنت،‌مطالعه،‌ارث، میراث، باید آب و هوا را نیز بر طبع شاعر مؤثر دانست. دوتار خراسان شاگردی هیچ مکتبی را نکرده و برخاسته از بطن سرزمین است.وی افزود: طعم شعر مشهد و خراسان هرگز از شعر فارسی حذف نخواهد شد و این که عرض می‌کنم یک مسأله عینی است. مجید نظافت از پیشکسوتان شعر نیمایی است. او در حوزه شعر کوتاه نیمایی زبانزد است و شعر نیمایی او شعر نیمایی با طعم مشهد است و این عبارت «طعم مشهد» را رهبر انقلاب برای شعر غلامرضا شکوهی به کار بردند.امیری اسفندقه در پایان، گفت: شعر در روزگاری که برخی بر این باورند که کشور در تحریم به سر می‌برد هیچ گاه تحریم نخواهد شد. اصلاً ادبیات در ایران تحریم نمی‌شود. در روزگاری که برخی به دنبال شعر وارداتی مانند هایکو بودند اشعار نیمایی کوتاه نشان داد که نیازی به آنها نداریم و من دست اشعار مجید نظافت را با دل می‌بوسم.*راهنمایی‌های شاعرانهعلی داودی در این برنامه با اشاره به اینکه هر کس در عالم شاعری خود از مواردی تأثیر می‌پذیرد، گفت: جزو اولین مجموعه‌های شعر نویی که با آن آغاز کردیم مجموعه شعر مجید نظافت بود و این تأثیر را او در دوره‌ای که کمتر مثل امروز کتاب منتشر می‌شد بر شاعران جوان داشت و شاهدیم که همچنان با گذشت چند سال در متن شعر قرار دارد.وی افزود: او روزگاری از خط‌شکنان شعر سپید بود و پس از انقلاب بسیاری را راهنمایی کرد تا با شعر نیمایی در قالب متعهد روبه‌رو شوند.*پنجره برای هوا و صدای تازه بسته بودآرش شفاعی با اشاره به یکی دیگر از وجوه شعر مشهد، گفت: جنبه دیگر از شعر مشهد این بود که پس از نامه‌های درخشان شعر مشهد جوانان‌ مجبور بودند در فضای سنتی شعر بگویند و می‌توان گفت که به عبارتی فضای شعر در مشهد فسیل بود و پنجره برای هوا و صدای تازه بسته بود.وی افزود: در آن فضا مجید نظافت بود که حرف از شعر سپید و نیمایی زد و این نگاه سبب شد که جمعی از شاعران جوان که با ادبیات سنگین مشهد دم‌خور نبودند دور او جمع شوند و او هر چند گاهی چوب این آوانگارد بودن را خورده اما به اندازه‌ای که استادی کرده قدر ندیده است.وی افزود: در روزگاری که رسانه‌ها با سلیقه مردم کاری کردند که هر نسل سستی به عنوان شعر معرفی شود جای خالی شعر استخوان‌دار نظافت مانند خودش خالی است.*شهید شعر!علی‌محمد مؤدب با اشاره به حمایت‌هایی که مجید نظافت از شاعران جوان داشته، گفت: امروز می‌بینیم که جوان‌ها در تب و تاب دیده شدن هستند و برای این کار دست به جنجال می‌زنند اما روزگاری که جوان بودم جناب نظافت با رسانه‌ای که در اختیار داشتند شعر من را دیدند و همین سبب شد که دیگر دغدغه دیده شدن نداشته باشند و بیشتر روی کار ادبی تمرکز کنند.وی افزود: در بین شعرای انقلاب آنهایی که نوگرا بودند کسانی بودند که به شعر تعهد بیشتری داشتند در حالی که عنوان می‌شود که محتواگرا بودند اما معتقدم آنها از مخاطب گذشتند و به تعبیری شهید شعر هستند و اگر امروز شاعران جوان که دلبسته انقلاب اسلامی هستند به شعر نیمایی توجه دارند به خاطر از خودگذشتگی شاعرانی چون نظافت است.*فضای شعر خراسان فسیل نبودمصطفی محدثی خراسانی در واکنش به عبارت «فضای شعر مشهد فسیل بود»، گفت: فضای شعر خراسان فسیل نبود بلکه به خاطر قدرت و قدمت پیشکسوت‌های شعر خراسان نمی‌شد به راحتی سر آنها کلاه گذاشت و گر نه ما شاهدیم که شاعرانی مانند اخوان و شفیعی کدکنی پیش از انقلاب به عنوان شاعران نوگرا در مشهد صاحب مقبولیت بودند.*گمشده ادبیات امروز چیست؟کمال شفیعی با اشاره به روحیه امانت‌داری و صداقت نظافت، گفت: درستی و امانت‌داری گمشده امروز ادبیات ما است اما در برخوردهایی که با نظافت در جشنواره‌های ادبی داشتم دیدم که او در مورد آثار فرزندش نیز درستی و امانت‌داری می‌کند و کوتاهی در این مسیر انجام نمی‌دهد.*شاعری که دلش می‌خواست کتاب‌هایش را فرزندانش بخوانندجواد محقق در هشتاد و هفتمین عصرانه ادبی فارس، گفت: در طول سال‌های بعد از انقلاب در جلساتی که با بچه‌های مشهدی داشتم کسی که به حُسن اخلاق شناخته‌ام مجید نظافت بوده است و اگر نگویم بیش از شعرشان بلکه این مسأله به اندازه شعرشان در خور توجه بوده است.وی افزود: برخی رفتارهایی که در زندگی شاعرانه داشته‌ایم موجب شده که عده‌ای از ما زده شوند، داشتم کتابی را که تازه از ما منتشر شده بود برای کسی که خودش قریب به صد جلد تألیف دارد امضا می‌کردند که گفت می‌شود خواهش کنم آن را برای یکی از فرزندانم بنویسید زیرا من آرزو به دلم مانده که یک مرتبه کتاب‌های خودم را بخوانند در حالی که مردم به کتاب‌های من توجه دارند اما در منزل کسی به آثار من توجه نمی‌کند. شاید به این وسیله کمی فرزندانم به کتاب و فرهنگ علاقه‌مند شوند.*دیده نشدن تقاص صراحت استسلمان نظافت یزدی در این مراسم متنی را از روی کاغذ در ارتباط با پدرش قرائت کرد: قاعدتا دو راه بیشتر ندارم. اول اینکه شعری که در بیست سالگی برای پدرم را نوشته‌ام اینجا بخوانم و بروم. دوم اینکه اینجا در حضور پدرم با شما دوستانش که هرکدام نقشی در شعر معاصر کشور دارید، دردِ دل کنم و نکاتی را مطرح کنم که شاید خوشایند نباشد، اما من از پدرم یاد نگرفته‌ام که سکوت کنم و بگذرم، اصلا برای همین نام این کتاب شد صراحت سپید.وی افزود: من در ۲۸ سالگی کمی از درک و مشاهداتم را می‌گویم، همین و این صحبت‌ها اگرچه درباره پدرم نیستم اما حتما راه پدرم هست. بدون شک این روزها و به ویژه در ۷ سال اخیر همه اهالی هنر و بیشتر شاعران به این دلیل که همانند بازیگران یا خوانندگان چهره نیستند، کارگر سیاست و سیاسیون شدند. کارگری به این معنا که ما دور هم جمع می‌شویم تا مثلا از ادبیات یا شعر بگوییم، کسی ما را نمی‌بیند، اما تا یک موضع سیاسی می‌گیریم همه دوست دارند تو را به سمت خودشان بکشند، چپ و راست هم ندارد.نظافت گفت: برای پیشرفت میان هر جناح راهی وجود دارد و آن هم قبول کردن صد در صد مواضع آن جناح است. یعنی به شاعر به چشم عضو یک حزب نگاه می‌شود می‌خواهی پیشرفت کنی باید سکوت پیشه کنی، سیاسیون اجازه دادند تو حمله کن، سکوت کردند تو سکوت کن. البته راه دیگری هم وجود دارد می‌توانی هم از چپ انتقاد کنی و هم از راست و البته عاقبتش مشخص است، من نمونه ۵۰ چندساله‌اش را پیش چشمم دارم، می‌شوی مجید نظافت یزدی که باید در گلبهار بنشینی پای کتاب‌‌ها و فیلم‌هایت و روزگار بگذرانی. تقاص صراحت می‌شود؛ دیده نشدن، سانسور شدن. کسی که نقد می‌کند دلسوز است وگرنه سکوت که بیشتر ضربه می‌زند، نقد یعنی دلسوزی، نقد نه سیاه‌نمایی است و نه آب به هیچ آسیابی ریختن. منتقدها کنار گذاشته می‌شوند و آدم‌هایی که حداقل‌ها در هر حوزه‌ای را هم ندارند، بالا می‌آیند. نمی‌دانم شاید در نسل‌های قبل از من هم بوده است اما من در شاعران هم‌نسلم آدم‌های زیادی را می‌بینم که برای رشد و یا غمِ نان برای یک موضوع شعر می‌گویند و در جمع با نقاب می‌آیند و در خلوت به زیر و بالای همه چیز فحش می‌دهند و این یعنی دو رویی و این یعنی ریا و این از سوی یک هنرمند که کتاب خوانده و کتاب نوشته و باید دغدغه‌های متعالی و دردِ مردم داشته باشد، دردناک است.او اضافه کرد: بزرگترهای ما در عالم شعر دعوا می‌کنند، علیه هم بیانیه امضاء می‌کنند، برای فلان کمپین و ستاد سیاسی شعر می‌گویند و بعد با هم می‌گویند و می‌خندند. ما یعنی شاعران جوان(البته اگر من نماینده بخش کوچکی از شاعران جوان باشم) فقط دعواهایشان را می‌بینیم، بعد ما هم یاد می‌گیریم که باید به هم فحش بدهیم، انکار کنیم تا دیده شویم تا بزرگ شویم. مرحوم باقرزاده بقا همین ده روز گذشته به رحمت خدا رفت در همین روزنامه‌های درگیر سیاست فکر می‌کنم در بیست سال اخیر شعری از ایشان چاپ نشده بود، تا مرد و بعد همه به یادش افتادند. اگر مرحوم درباره مثلا اختلاس‌های خاوری و کامیونی و حقوق‌های نجومی و... شعر گفته بود تا الان بیش از صد کانال و سایت و روزنامه شعرهایش را بازنشر داده بودند، اما چون دغدغه‌اش ادبیات و شعر بود، باید می‌مرد تا دیده شود. نمی‌دانم من با همین نگاه و عقل ناقصم نمی‌فهمم چرا ما چند بزرگتر با نگاه باز و سعه صدر بیشتر در عالم شعر نداریم. کسی به ما یاد بدهد که می‌توان مثلا برای شهدا شعر گفت و بعد از فقر و دغدغه‌های مردم هم گفت. کسی که به ما یاد بدهد، می‌توان مثلا یک رئیس جمهور ممنوعه را هم دوست داشت و هم برای مدافعان حرم شعر گفت، کسی که به ما بگوید شاعر جوان! شعر و ادبیات بالاتر از سیاست قرار گرفته است و تو عمله سیاست نیستی، تو باید عمله مردمی باشی که برای نان شبشان مانده‌اند، مردمی که مثلا در حاشیه شهر مشهد یا تهران زندگی می‌کنند، مردمی دردشان این است که چرا در شهری مثل مشهد دغدغه مسئولان صدر تا ذیلش برگزار شدن یا نشدن کنسرت هست و ۶۰ بچه سرراهی در ماه نیست. کسی که بگوید تو وظیفه‌ات نوشتن و آرام کردن دردهای مردم و آگاه کردن مردم است، کسی که بگوید تو بالاتر از سیاست قرار داری و کلمات شریفند، پای قطار خالی سیاست خرجش نکن.*شاگردان نظافت عاقبت به‌خیر شدندهادی منوری که چندی پیش از پاسداشتی برای او در خبرگزاری فارس برگزار شد با اشاره به خاطره‌ای، گفت: پیش از انتخابات سال ۷۶ بود که در جمعی که محمدحسن رجبی، یوسفعلی میرشکاک و ... حضور داشتند بودم که میرشکاک با اشاره به رجبی گفت: در میان اندیشمندان معاصر اکثر شاگردان مرحوم فردید عاقبت به خیر شده‌اند. حال من می‌خواهم بگویم کسانی که شاگرد محدثی خراسانی و نظافت یزدی بودند عاقبت به خیر شدند و از این مکتب کسانی خارج شدند که محکم بودند.وی افزود: چیزی که برای من مهم است، می‌خواهم بگویم این است که شعر هدف نیست بلکه وسیله است و معتقدم نظافت شعر را زندگی کرده و فقط آن را نسروده است. نظافت شعرش شعر اعتراض است و اعتراض او اعتراض انقلابی است و اگر خوب دیده نشده همین مسأله دخیل است. او فردی است که خانواده برایش مهم است و جایی را سراغ ندارم که او بی‌خانواده‌اش رفته باشد و این یک مسأله تربیتی است که مجید به آن توجه کرده است.*خوبی‌های خودشان را به من نسبت دادندمجید نظافت یزدی در پایان با تشکر از شرکت‌کنندگان، گفت: اگر دیده نشدم همین که دوستان این جمع من را دیدند برایم کافی است و خوبی‌ها و کرامات خودشان را به من نسبت دادند.در پایان این مراسم از فعالیت ادبی مجید نظافت یزدی تقدیر و تجلیل بعمل آمد.منبع : فارسانتهای پیام/

دو شرط وزارت بهداشت براي صدور مجوز به محصولات تراريخته

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، محصولات تراریخته، بایدها و نبایدهای تولید، واردات و مصرف آن در هفته‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است تا جایی که موضوع به مجلس شورای اسلامی نیز کشیده شده و قرار است مورد بحث و بررسی قرار گیرد.رئيس سازمان غذا و دارو مي گويد موضع وزارت بهداشت در مورد محصولات تراريخته احتياط است، تاكنون فقط براي سويا و ذرت مجوز صادر شده است. صدور مجوز براي اين محصولات دو شرط دارد، حتما بايد در كشور توليد كننده مصرف شوند و حتما بايد گواهي بين المللي ايمني داشته باشند. آقای دیناروند همچنین معتقد است از اسم «تراریخته نباید ترسید»... هرچند رفته رفته تراریخته (بدون قضاوت درباره صحت یا نادرستی آن) به واژه‌ای هراس‌انگیز تبدیل شده است...گياهان تراريخته يا دستكاري ژنتيكي شده، گياهاني هستند كه با تغييراتي در ژن آنها برخي خواص گياه سابق را از دست مي دهند يا خواص جديدي به دست مي آورند، اغلب اين تغييرات معمولا با هدف مقابله با آفات گياهي، افزايش بهره وري، توليد بيشتر يا با كيفيت تر صورت مي گيرد.این روزها اگر واژه تراریخته را جستجو کنید، این یکی از اولین تصاویری است که به شما پیشنهاد داده می‌شوداما اين تغييرات ژنتيكي در كنار موافقان خود، مخالفان سرسختي هم دارد كه معقدند، دستكاري ژنتيكي در گياهان مي تواند آسيب هايي را به دنبال داشته باشد، آسيب هايي كه شايد هنوز با دانش فعلي نتوانيم آنها را تشخيص دهيم ولي در آينده مشخص شود، زماني كه ديگر آسيب ها رقم خورده است و جبران آن كار مشكلي است.با اين حال توليد محصولات تراريخته يا دستكاري ژنتيكي شده به عنوان يكي از عرصه هاي نوين دانش بشتري طرفداراني هم دارد. كساني معتقدند بايد از دانش و علم روز دنيا استفاده كرد به خصوص زماني كه جهان با كمبود غذا مواجه است و توليد بيشتر و با كيفيت تر محصول مي تواند، ابزاري براي مقابله با اين نگراني باشد.در دو سوي اين طيف يعني در ميانه بين مخالفان تراريخته كه آن را تهديدي براي سلامت بشر و محيط زيست مي دانند حتي اگر اكنون دليل علمي براي آن نباشد و آن سوي طيف كه موافقان سر سخت استفاده از تكنولوژي هاي روز دنيا هستند. گروهي نيز هستند كه به روش احتياط آميز معتقدند و مي گويند نه رد كامل و نه قبول بي قيد و شرط. اين محصولات در صورتي كه تاييديه هاي علمي بين المللي را داشته باشند و در كشور توليد كننده براي مردم خودشان استفاده شود، با كنترل آن توسط دانشمندان داخلي مي تواند مورد استفاده قرار گيرد.علاوه بر واردات، توليد اين محصولات گياهي در داخل نيز موافقان و مخالفان سرسختي دارد و درست مانند مقوله واردات، استدلهايي از هر دو سوي طيف بيان مي شود. گروهي معتقدند بايد مانند ساير تكنولوژي هاي روز دنيا دانشمندان داخلي نيز امكان فعاليت در اين عرصه جديد دانش بشري را داشته باشند. آنان مي گويند توليد اين محصولات در كشور هم اهميت استراتژيك دارد و هم از نظر ايمني مي تواند مطمئن تر باشد اما از آن سوي طيف گروهي معتقند دستكاري ژنتيك در گياهان مي تواند بر نقشه ژنوم گونه هاي گياهي كشور و محيط زيست ايران آسيب منفي بگذارد و اين ميراث قديمي سازگار با محيط زيست را از بين ببرد.هر چه هست نام تراريخته براي گروهي همراه با ترس است اما گروهي نيز آن را مانند ساير دانش هاي نوين جهاني، عرصه اي جديد براي توسعه مي دادند و معتقدند بايد با لحاظ اصولي علمي و ايمني وارد اين عرصه جديد شد. حالا در كنار موافقان و مخالفان اين عرصه جديد در حوزه كارشناسي به سراغ يك مقام مسئول رفتيم و نظر رسمي سازمان غذا و دارو را در اين مورد جويا شديم، با هم گفت و گو با رسول ديناروند، معاون وزير بهداشت و رئيس سازمان غذا و دارو را مي خوانيم:آيا محصولات تراريخته تهديدي براي سلامت مردم محسوب مي شوند؟در دنيا و ايران سه موضع در ارتباط با محصولات تراريخته وجود دارد، گروهي مخالفت قطعي و دائمي دارند، گروهي حمايت و دفاع قطعي و دائمي دارند و گروهي هم موضع احتياط را انتخاب كرده اند.از اين سه، گروه اول مي گويند مطلقا و تحت هيچ شرايطي استفاده از محصولات تراريخته ممنوع است، گروه دوم نيز معتقدند مطلقا بدون محصولات تراريخته در دنياي امروز نمي توان زندگي كرد اما سومين گروه مي گويند در دنياي امروز با توجه به مشكلات جهاني، كم آبي و مشكلاتي در توليد مواد غذايي وجود دارد، بايد در مواردي و با رعايت استانداردهاي علمي و احتياط هاي ايمني از اين محصولات استفاده كنيم.موضع وزارت بهداشت درباره محصولات تراريخته همواره موضع وسط،‌ ميانه و احتياط آميز بوده است. به همين علت با وجود تعدد محصولات تراريخته در بازارجهاني دو شرط اساسي را براي واردات اين محصولات به كشور گذاشته ايم.شرط اول اين است كه محصول تراريخته بايد حتما در كشور مبدا و توليد كننده استفاده شود و دوم اينكه اين محصول بايد مجوز بين المللي ايمني داشته باشد و رخداد تراريختگي و دستكاري ‍‍‍ژنتيك آن كاملا مشخص باشد.به عنوان مثال اگر محصولي از ذرت وارد ايران مي شود، اگر تراريخته نيست اما بيم تراريختگي آن وجود دارد بايد گواهي معتبر عدم تراريختگي داشته باشد و اگر تراريخته است، بايد گواهي معتبري ارائه كند كه چه نوع تراريختگي دارد و حتما بايد مجوز مصرف در كشور توليد كننده را داشته باشد. تراريختگي آن بايد گواهي معتبر بين المللي داشته باشد و ما اين گواهي ها را از مراجع صادر كننده آن چك مي كنيم.گواهي هاي بين المللي را چه مرجعي صادر مي كند؟در محصولات مرتبط با ايمني زيستي، تاييديه هاي بين المللي را مراجع معتبري مثل سازمان غذا و داروي آمريكا يا سازمان غذا و داروي اروپا صادر مي كنند كه در دنيا صلاحيت صدور چنين مجوزهايي را دارند يا اينكه محصولاتي هستند كه سالهاست در دنيا مصرف مي شوند و خيال همه از مصرف آنها راحت است.شايد بپرسيد آيا ارائه اين مدارك براي صدور مجوز كافي نيست، نه كافي نيست، رخداد تراريختگي نيز بايد مشخص و تاييد شده باشد خود وزارت بهداشت نيز در آزمايشگاههاي مورد تاييد خود اين محصولات را دوباره آزمايش مي كند تا رخداد دستكاري ژنتيكي آن تاييد شود و مشخص شود كه چه نوع دستكاري ژنتيكي شده است و اين كار براي مواردي كه مجوز گرفته اند به صورت روتين انجام مي شود.تاكنون براي چه محصولات تراريخته اي در ايران مجوز صادر شده است؟تاكنون فقط براي دو محصول مجوز صادر شده است، يكي سويا كه شامل سويا، روغن سويا و كنجاله سوياست.از چه كشوري وارد مي شوند؟از هر كشوري كه بخواهد وارد شود، فرقي نمي كند. همين مسير طي مي شود ولي مهمترين توليد كنندگان اين محصولات كشورهاي آمريكاي جنوبي هستند. ۸۰ درصد اين نوع روغن ها تراريخته هستند، اقدام ديگري نيز كه در ايران انجام مي شود، اين است كه روي اين محصولات برچسب زده مي شود تا مشتري نهايي بداند، محصولي كه استفاده مي كند، تراريخته و دستكاري ‍ژنتيكي شده است.محصول دوم تراريخته كه مجوز گرفته چيست؟ذرت. به جز اين دو محصول هيچ محصول تراريخته ديگري در كشور مجوز ندارد، نه برنج تراريخته و نه گندم تراريخته چه به شكل واردات و چه توليد داخل نداريم و درج برچسب تراريخته نيز بر روي محصولات سويا و ذرت اجباري است.ولي برچسب ها آن قدر ريز هستند كه مشتري متوجه نمي شود؟باشد ولي وجود دارد، نكته اينجاست كه محصولات تراريخته اي كه در ايران مجوز گرفته اند، سالهاست در دنيا مصرف مي شود و حتما توسط صدها و هزاران؛ ميليونها و ميلياردها نفر در دنيا آنها را مصرف كرده اند و امكان ندارد اين محصولات فقط در ايران مصرف شود.يعني از نظر شما اين مواردي كه مجوز گرفته اند، تهديدي براي سلامت نيستند؟نه به هيچ وجه اين چند موردي كه در كشور مجوز گرفته اند، به هيچ وجه تهديدي براي سلامت محسوب نمي شوند.در مورد محصولات قاچاق چطور؟در بازار قاچاق هر كالايي ممكن است وجود داشته باشد چون تحت كنترل و نظارت وزارت بهداشت نيست و وزارت بهداشت هم مسئول كالاهاي قاچاق نيست و نمي توانيم نظارتي روي كالاهاي قاچاق داشته باشيم.اگر در مورد اين محصولات بخواهيد، توصيه و راهنمايي براي مردم داشته باشيد، چه مي گوييد؟در مورد محصولات تراريخته هيچ محصول توليد داخلي نداريم، واردات نيز فقط به همان دو محصولي كه اعلام كردم، محدود شده است.كنجد تراريخته نداريم؟نه، وارداتي از ساير محصولات كه به صورت تراريخته باشد، نداريم، محصولات تراريخته در دنيا زياد است، خيلي از محصولات در دنيا تراريخته هستند ولي غير از اين دو مورد ما محصول تراريخته وارداتي نداشته ايم. حالا اگر كسي بپرسد كه آيا مي شود سويا و ذرت هم اساسا غيرتراريخته وارد كرد، پاسخ مثبت است اما گرانتر است، يعني اگر بخواهيم جلوي واردات اين محصول تراريخته را بگيريم بايد هزينه آن را بپردازيم.اگر در داخل توليد كنيم چطور؟جالب است كه عده اي از مخالفان، به دنبال ممنوع كردن كشت محصولات تراريخته در كشور هستند اما با واردات آن موافق هستند و معتقدند واردات اين محصولات بلامانع است كه به نظر من اين برخورد نيز غير منطقي است.ا اگر ما مي خواهيم در مورد تراريخته سختگيري كنيم بايد در واردات سختگيري كنيم، بايد اجازه دهيم در زمينه توليد كار شود، چون هنر محققان داخلي خودمان است و با توجه به اقليم ايران توليد مي شود.پس شما با توليد محصولات گياهي تراريخته در كشور موافقيد؟به نظر من توليد محصولات تراريخته در كشور نبايد ممنوعيت داشته باشد اما معتقدم بايد با احتياط اقدام كرد، هيچ وقت نمي گويم، توليد اين محصولات در داخل بايد ممنوع شود، علت اينكه تاكنون نتوانسته ايم اين محصولات را در كشور توليد كنيم، اين است كه تكنولوژي آن را نداشته ايم، البته در سطح آزمايشگاهي كارهايي انجام شده است اما تكنولوژي توليد انبوه اين محصولات را نداريم.با اين حال در مورد روغن هاي خوراكي تقريبا تمام بازار داخلي در اختيار محصولات تراريخته است و مردم حق انتخاب ندارند؟نه، چون همه روغن هاي مصرفي كه سويا نيست، آ‌فتابگردان و كنجد هم داريم.اينها همه غير تراريخته هستند؟بله، در مورد روغن ذرت وارداتي هم، همه اش تراريخته نيست و غير تراريخته هم وجود دارد. سويا عمدتا تراريخته است.منبع :‌ مشرق

نگرش مثبت ۲۸ درصد ۱۵ تا ۶۴ ساله‌ها به مصرف مواد مخدر

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، حمید صرامی با تشریح جزئیاتی از تحقیقات اخیر در حوزه تمایل مصرف مواد مخدر اظهار داشت: نتایج تحقیقات اخیر نشان می‌دهد حدود ۱۷ درصد از مردم، تمایل مصرف مواد مخدر را در سنین ۱۵ تا ۶۴ سال دارند و این به معنای آن است که باورهای غلط، میل به مصرف را افزایش می‌دهد.مشاور دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری افزود: همچنین این تحقیقات ثابت کرده ۲۸ درصد از جمعیت کشور در بازه ۱۵ تا ۶۴ سال، نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر دارند؛ باید پذیرفت سیستم اعتیاد، با قبولاندن باورهای غلط در ذهن مردم از جمله اینکه «مواد مخدر جدید اعتیادآور نیست» یا «مواد جدید تمرکز زا است»، سعی دارد زمینه اعتیاد را افزایش دهد.وی خاطرنشان کرد: از دیگر سو، ۶۹ درصد مردم تمایل جدی برای مشارکت پیشگیری و مبارزه با اعتیاد دارند و این یعنی استفاده از ۶۹ درصد جمعیت برای اجتماعی کردن مبارزه با اعتیاد که ظرفیت بزرگ و پتانسیل عظیمی است.صرامی در خصوص سن مصرف اعتیاد نیز خاطرنشان کرد: این تحقیقات نشان داد که در بازه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال، سنین ۲۱ تا ۲۴ سال بیشترین بازه سن مصرف کنندگان مواد مخدر را شامل می‌شود و این به معنای آن است که دستگاه‌های فرهنگی کشور باید مداخلات خود را در بازه سنی جوانان و نوجوانان بیشتر کنند و اگر اقدامات در این حوزه رونق نیابد، خطر کاهش سن اعتیاد، جدی است.منبع : تسنیمانتهای پیام/

ترور سفیر روسیه واکنش به آزادسازی حلب بود/ روابط مسکو-آنکارا شکننده است/ دولت ترکیه بازوی عربستان و قطر شده است

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، اواخر روز دوشنبه «آندری کارلوف» سفیر روسیه در ترکیه مورد حمله تروریستی قرار گرفت و جان خود را از دست داد. این اتفاق که پس از افزایش اعتراضات در ترکیه به آزادسازی حلب از دست تروریست‌ها رخ داد، می‌تواند روابط رو به بهبود میان روسیه و ترکیه را مجدداً به سمت وخامت پیش ببرد، هرچند روس‌ها تا این لحظه از نتیجه‌گیری قطعی در این‌باره اجتناب کرده‌اند و منتظر هستند تا تحقیقات وعده‌داده‌شده دولت ترکیه در این‌باره به نتیجه برسد. مشرق پیش‌تر گزارشی را درباره کارلوف، سابقه فعالیت‌های دیپلماتیک وی و هم‌چنین دلایل احتمالی ترور او منتشر کرده است[۱]. برای بررسی بیش‌تر ابعاد این اقدام تروریستی و انگیزه‌ها و پیامدهای احتمالی آن با «اوکان آلتیپمارک» مشاور روابط واشنگتن-آنکارا و کارشناس مسائل ترکیه مستقر در استانبول گفت‌وگو کرده ایم. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، مصاحبه با این کارشناس ترک است.به نظر شما چه انگیزه یا انگیزه‌هایی پشت این ترور بوده است؟ تخریب روابط آنکارا-مسکو؟ واکنش به نقش روسیه در آزادسازی حلب؟ یا انگیزه‌های دیگر؟آن‌گونه که از شعارها و اظهارات خود ضارب به نظر می‌رسد، این اقدام در واکنش به شکست جهادی‌ها یعنی «ارتش آزاد سوریه» و از دست دادن کنترل‌شان بر حلب انجام شده است. با این حال، هنوز زود است که در این‌باره نتیجه‌گیری کنیم. ضمناً [شواهد عجیب و] پیچیدگی‌های خاصی هم در این‌باره وجود دارد.افسر پلیسی که سفیر روسیه را ترور کرد، به وضوح عضو جنبش گولنیسم بود، [از بچگی] تحت نفوذ گولنیسم بزرگ شده و آموزش‌های پلیسی را در آکادمی‌ای دریافت کرده بود که کنترل گولنیست‌ها بر آن آکادمی واقعیت شناخته‌شده‌ای بود. بنابراین انگیزه‌های ضارب هنوز به طور قطعی مشخص نیست و باید بیش‌تر بررسی شود.«آندری کارلوف» در مقام سفارت روسیه در ترکیه، نقش برجسته‌ای در مسائلی مانند بهبود روابط میان دو کشور داشت. اگر روسیه به این نتیجه برسد که دولت ترکیه پشت این ترور بوده، یا دست‌کم در وقوع این ترور مقصر بوده و کم‌کاری کرده است، چه بلایی بر سر روابط دو کشور خواهد آمد؟درست است که به نظر می‌رسد روسیه و ترکیه به هم نزدیک‌تر شده‌اند، اما مشخص نیست که این بهبود روابط چه اندازه واقعی است. من فکر می‌کنم این روابط هنوز شکننده هستند و دو طرف صرفاً تلاش دارند تا از این بهبود ظاهری روابط استفاده کنند تا بتوانند خود را در جایگاه مذاکره با کشورهای دیگر در رابطه با موضوعات منطقه‌ای قرار دهند.«آندری کارلوف» سفیر روسیه در ترکیه (چپ) در کنار ولادیمیر پوتینتمرکز اردوغان و حزب عدالت و توسعه بر دادن قدرت مطلق و نامحدود به اردوغان است. این هدف، از انتخابات پارلمانی ۷ ژوئن ۲۰۱۵ به بعد تبدیل به عقده‌ای در دل اردوغان شده است، تا جایی که «برهان کوزو» مشاور وی، بلافاصله پس از انتخابات در صفحه توئیتر خود نوشت: «مردم هرج و مرج را به آرامش/صلح ترجیح دادند.» همان‌طور که همه ما می‌دانیم، عقده‌های درونی، به ندرت، و بلکه هیچ‌وقت، نتایج مثبت به دنبال نخواهند داشت. هرج و مرج در ترکیه هم از ماه بعد از انتخابات یعنی جولای سال ۲۰۱۵ آغاز شد.طبق گزارش‌ها، مهاجم یک افسر سابق پلیس ترکیه بوده است؟ چگونه ممکن است یک فرد در تشکیلات دولتی ترکیه کار کند، اما نهایتاً آن‌قدر به افراط‌گرایی رو بیاورد که به یک سفیر خارجی در کشورش حمله و او را ترور کند؟از آن‌جا که ضارب بدون عبور از دستگاه اشعه ایکس و تنها با نشان دادن کارت شناسایی پلیسی خود وارد نمایشگاه شده، می‌توان نتیجه گرفت که او هنگام ارتکاب جرم هنوز هم یک افسر فعال پلیس بوده است. البته این مسئله هم بسیار عجیب است، چراکه روابط ضارب با جنبش گولنیست‌ها بر هیچ‌کس پوشیده نبوده است، اما هم‌چنان به وی اجازه داده شده تا در نیروی پلیس باقی بماند.البته از زمان کودتای ناموفق ۱۵ جولای ۲۰۱۶ تا کنون، از این موارد عجیب و غریب زیاد وجود داشته است. بسیاری از اعضای جنبش گولنیسم یا بیش‌تر افرادی که در سال‌های اخیر حمایت آن‌ها از گولن کاملاً شناخته‌شده بوده است، اجازه پیدا کرده‌اند تا هم‌چنان سِمت‌های قبلی خود را حفظ کنند. جالب است بدانید، حتی «رشاد پتک» رئیس کمیسیون بررسی کودتای نافرجام در مجلس ترکیه هم قبلاً گولن را تمجید و حتی از مخالفان او انتقاد می‌کرده است[۲].ضارب از پشت سر به سفیر روسیه شلیک و سپس چند نفر دیگر را هم مجروح کردبا این وجود، به نظر می‌رسد این اندازه افراط‌گرایی در میان اعضای دولت ترکیه پدیده جدیدی باشد. به عنوان مثال، همین افسر پلیس که سفیر روسیه را ترور کرد، وقتی حزب عدالت و توسعه در اولین انتخابات خود پیروز شد، تنها ۸ سال داشت. بنابراین او نتیجه نسل جدید ترک‌های به اصطلاح «مذهبی» است. به نظر من، این تعریف اسلام‌گرایانه از «مذهبی» می‌تواند و باید مورد بحث قرار گیرد، چراکه ما طی بیش از ۲۰ سال گذشته هر روز نتیجه سیاست‌های آن در سراسر جهان را دیده‌ایم.گفته می‌شود ضارب پس از ترور سفیر روسیه گفته «تنها مرگ می‌تواند من را از این‌جا ببرد.» این یعنی می‌دانسته که از این اقدام تروریستی جان سالم به در نخواهد برد. چه انگیزه‌ای موجب می‌شود تا یک نفر جان خود را برای انجام یک اقدام تروریستی فدا کند؟از نظر من هم این اقدام تروریستی شبیه به نوع دیگری از یک حمله انتحاری بوده است. خود من شخصاً به این موضوع فکر کرده‌ام که چه چیزی باعث می‌شود یک نفر حاضر باشد برای انجام یک اقدام تروریستی خودش را بکشد. اولین نکته این است که آن فرد باید از همان ابتدای کودکی شست‌وشوی مغزی شده باشد. دوماً، مراحل رشد آن فرد به عنوان یک انسان باید توسط شرایط اجتماعی‌اش به گونه‌ای رقم بخورد که وی به جایی برسد که ارزش خود را «هیچ» بداند.وقتی فرد ارزشی برای خودش قائل نشد، تنها نکته باارزش در زندگی‌اش هدفی می‌شود که از همان سنین کودکی به او تحمیل شده است. در این شرایط، فرد که خودش را هیچ می‌داند، هیچ دلیلی برای زندگی ندارد، مگر رسیدن به هدفی که حاضر است «خود بی‌ارزشش» را فدای آن بکند؛ که [این هدف در میان تکفیری‌ها] یک هدف اسلام‌گرایانه است: همان «خلافت جهانی» جنون‌آمیزی که هرگز نمی‌تواند وجود داشته باشد.ضارب یک افسر پلیس ترکیه و از طرف‌داران شناخته‌شده گولن بود ایران و سوریه و برخی کشورهای دیگر از همان آغاز بحران در سوریه به اردوغان هشدار داده بودند که پشتیبانی‌اش از تروریست‌ها در نهایت دامن خود ترکیه را خواهد گرفت. آیا می‌توان این حادثه را یک نمونه از تأثیرات سیاست‌های اردوغان درباره سوریه دانست؟کاملاً. همه افراد، از جمله مقامات فوق‌العاده باتجربه سابق، بازنشسته و یا کنونی در حوزه نظامی و دیپلماتیک در ترکیه، به شرط آن‌که از متعصب‌های حزب عدالت و توسعه نباشند، همین‌گونه فکر می‌کنند. نظر خود من این است که دولت ترکیه دارد نقش بازوی عربستان و قطر را بازی می‌کند که متأسفانه تحت حمایت آمریکا و غرب و همین‌طور اسرائیل هستند. بودجه‌ای که عربستان و قطر در اختیار سیاستمداران، اندیشکده‌ها و نهادهای آمریکایی و غربی قرار می‌دهند، موجب شده تا غرب از سیاست‌های این دو کشور حمایت کند.به نظر می‌رسد اسرائیل تنها بر ایران تمرکز دارد و غربی‌ها هم صرفاً متوجه روسیه هستند. من فکر می‌کنم عربستان و قطر هم دارند از همین تمرکز آمریکایی‌ها و غربی‌ها بر دشمنی با روسیه و ایران، به نفع خود استفاده می‌کنند.منبع :‌ مشرق

به سردار سلیمانی نامه نوشتند که چاره‌ای جز قبول برجام منطقه‌ای ندارد +فیلم

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، شب گذشته سومین قسمت از سری برنامه‌ «جهان‌آرا» روی آنتن رفت. معاون برون مرزی صدا و سیما در برنامه زنده جهان آرا شبکه افق گفت: شهر حلب با اتکا به توان و داشته های جبهه خودی خودی آزاد شد، مذاکره و خوش بینی به دشمن نقشی در این پیروزی نداشت.«آزادسازی حلب» موضوعی بود که در سومین قسمت از سری برنامه «جهان‌آرا» با حضور کارشناسان روی آنتن شبکه افق سیما رفت.در این برنامه به بررسی چگونگی آزادسازی حلب و چرایی حمله رسانه‌های جریان اصلی به این موضوع پرداخته شد.دکتر جبلی معاون برون‌مرزی سیمای جمهوری اسلامی به‌عنوان کارشناس و دکتر وحید یامین‌پور نیز به‌عنوان مجری- کارشناس به ایراد نقطه‌نظرات خود در این باره پرداختند. دانلود nf۰۰۳۵۷۹۲۶-۱.mp۴همچنین گفت‌وگوی تلویزیونی با صفراوف مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در روسیه و اجرای گزارش میدانی از حلب توسط خبرنگار اعزامی شبکه افق به سوریه از دیگر برنامه‌های این قسمت از «جهان‌آرا» بود.یامین‌پور با بیان این مطلب که به نظر می‌رسید آزادسازی حلب باید مورد استقبال بسیاری از دولت‌ها قرار می‌گرفت اظهار داشت: حالا که دولت سوریه به همراه جبهه مقاومت موفق شده است که این شهر مهم را آزاد کند و سایه یک حاکمیت وحشیانه تروریست‌ها را از سر مردم کم کند شاهد یک حجم عجیب حمله به جبهه مقاومت هستیم که بسیار شبیه دوران فتنه ۸۸ در ایران است.همچنین دکتر جبلی با اشاره به جنایات وحشیانه گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه و و عدم مشاهده اعتراض رسانه‌ای جریان اصلی به این موضوع تصریح کرد: این رسانه‌ها الان که صحنه در آغوش کشیدن بچه‌های حلب است که برای به آغوش کشیدن نیروهای ارتش و دولتی می‌روند نادیده می‌گیرند و در کنار آن هشتگ «حلب به خاک و خون کشیده شد» و یا «نسل‌کشی در حلب» را قرار می‌دهند.صفراوف نیز با بیان این مطلب که بحث اصلی روسیه و آمریکا الان بر سر این است که روسیه می‌خواهد اپوزیسیون میانه‌رو را شناسایی کند که آنها را نیست و نابود نکند با اشاره به نشست ماه گذشته آمریکا و روسیه در وین گفت: آمریکا موظف بود که این شناسایی را انجام دهد، ولی تا امروز این کار را انجام نداده است. این نشان از آن دارد که آمریکا برنامه‌ای دارد که به‌هیچ‌وجه این گروهک‌های تروریستی از آنجا خارج نشوند و اصلاً نابود نشوند.در ادامه متن کامل اظهارنظرهای کارشناسان این برنامه را از نظر می‌گذرانید:حجم مواجهه رسانه‌ای با آزادسازی حلب علیه جبهه مقاومت حالت بی‌سابقه‌ای دارد/ این حجم از مواجهه رسانه‌ای را می‌توان با دوران فتنه ۸۸ مقایسه کرد یامین‌پور: مهم‌ترین رخداد روزها، هفته‌ها و بلکه چند سال اخیر در منطقه ما یعنی خاورمیانه (غرب آسیا) موضوع آزادسازی شرق حلب است. نکته عجیبی که برای بنده و همه کسانی که رسانه‌های بین‌المللی و یا جریان اصلی را دنبال می‌کنند وجود دارد این است که حجم مواجهه عجیب و غریب با موضوع آزادسازی حلب یک حالت کم‌نظیر یا بی‌سابقه‌ای دارد. به نظر می‌رسید که آزادسازی حلب باید مورد استقبال بسیاری از دولت‌ها قرار می‌گرفت. بالاخره چند ده کشور می‌گفتند که ما وظیفه داریم که با تروریست، بخصوص تروریست‌های سرشناس منطقه بجنگیم و آنها را بیرون کنیم و حقوق بشردوستانه را دنبال کنیم. حالا که دولت سوریه به همراه جبهه مقاومت موفق شده است که این شهر مهم را آزاد کند و سایه یک حاکمیت وحشیانه تروریستی را از سر مردم کم کند، به نظر می‌رسید باید استقبالی اتفاق می‌افتاد، ولی چیزی که ما شاهد آن هستیم حجم عجیب حمله به جبهه مقاومت است که اگر مرور کنم چه‌وقت چنین حمله رسانه‌ای دیده باشم، تنها موردی که مسبوق است، مربوط به فتنه سال ۸۸ بود که برای جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، یعنی این حجم از حمله رسانه‌ای به ایران و جبهه مقاومت را من فقط در فتنه ۸۸ در خاطرم هست و یک‌سری مشابهت‌هایی دارد. می‌خواهیم این موضوع را از آقای جبلی بشنویم که در باره چیستی و چرایی این حمله توضیح دهند. جبلی: به نظر من جنگ سوریه قبل از اینکه یک جنگ نظامی روی زمین باشد یک جنگ رسانه‌ای بود، یعنی به‌جای این مقوله که «جنگ ادامه سیاست است» در سوریه باید بگوییم که «جنگ ادامه رسانه» است. تشبیه خوبی را بیان کردید. من هم می‌خواستم در باره شباهت فتنه ۸۸ و حوادثی که در سوریه اتفاق می‌افتد و نوع برخورد رسانه‌های غربی اشاره کنم که شما به‌خوبی به آن اشاره کردید. اگر رسانه‌ای مثل بی‌بی‌سی ۷۰ سال در بین مخاطبین خود ایجاد اعتماد می‌کند تا یک روز خود را برای داستان براندازی جمهوری اسلامی مثل فتنه ۸۸ آماده کند و تمام اعتبار و حیثیت ۷۰ ساله خود را سر این ماجرا می گذارد تا به نتیجه برسد، مشابه این رفتارها را در بین رسانه‌های تحت بی‌بی‌سی و انگلستان که عمدتاً رسانه‌های عربی منطقه هستند -که در رأس آن شبکه الجزیره قرار دارد- اینها اعتبار ۲۰ ساله خود را به میان می‌آورند تا روزی از آن استفاده کنند تا حقایق را دگرگون و واقعیت‌ها را قلب کنند. شبکه الجزیره شبکه‌ای است که در اوج اختناق رسانه‌ای عرب در سال ۱۹۹۶ تأسیس شد. این شبکه با شعار دیدگاه‌های مختلف و الرأی و رأی‌الآخر پا به عرصه گذاشت و بلافاصله کارش گرفت و با وجود همه گرایش‌های مختلف در جهان عرب تبدیل به یک رسانه محبوب جهان عرب شد. شبکه الجزیره که این اعتبار تاریخی را برای یک رسانه عربی کسب کرده است، تمام این اعتبار را پای حلب و سوریه می‌گذارد برای اینکه حقایق را در روز روشن واژگون و برعکس نشان دهد و از این اعتبار برای گمراه کردن مخاطب استفاده کند.جنگ سوریه یک جنگ رسانه‌ای است/ استودیوی ویژه بازنمایی تصاویر را در دوحه ایجاد ‌کردند برای اینکه بگویند اینجا درگیری وجود داردجنگ سوریه را باید یک جنگ رسانه‌ای دانست، از روز اولی که به قول الجزیره تظاهرات مسالمت‌آمیز در شهرهای سوریه از جمله دمشق شروع شد و بعد از این تظاهرات مسالمت‌آمیز در شهرهای مرزی سوریه مثل درعا در مرز اردن، جسرالشغور در نزدیکی مرز ترکیه و بوکمال در نزدیکی مرز عراق تبدیل به درگیری مسلحانه شد. جنگ رسانه‌ای الجزیره شروع می‌شود و رسانه‌های تابع جریان اصلی، صحنه‌هایی که از تیراندازی نیروهای دولتی به سمت مردم می‌کنند نشان می‌دادند که بعد بگویند نیروهای دولتی تظاهرات را به خاک و خون کشیدند، این صحنه را نشان می‌دادند، ولی آن صحنه‌ای را که از بالای پشت بام به سمت مردم و به سمت نیروهای دولتی تیراندازی می‌شد نشان نمی‌دادند. استودیوی ویژه بازنمایی تصاویر را در دوحه ایجاد می‌کردند به اسم اینکه اینجا درگیری وجود دارد و حداقل دو سه سال تظاهراتی را که در مناطق مختلف با هدف سرنگونی نظام برگزار می‌شد پوشش دادند. تا رسیدیم به داستان پیروزی‌های جبهه مقاومت و اتفاقی که با افتخار در روزهای گذشته با پیروزی در حلب شاهد آن هستیم؛ تمام امکانات و توان‌مندی‌ها و داشته‌های رسانه‌ای خود را اعم از رسانه‌های سنتی Broadcast یعنی الجزیره، العربیه، الحدث، بی‌بی‌سی فارسی و عربی و تمام رسانه‌های جریان اصلی سلطه و رسانه‌های نوین مثل شبکه‌های مجازی فیس‌بوک، توییتر و یوتیوب به‌اضافه حضور آنها در شبکه‌های اجتماعی کشورهای مختلف به‌کار گرفتند برای اینکه تصویری را از حلب نشان دهند که نشان‌دهنده یک نوع نسل‌کشی عامدانه از طرف دولت سوریه و متحدان آن است. یامین‌پور: تعجب اینجاست که موضوع این است که جبهه مقاومت در حال بیرون کردن تروریست‌ها است و با آنها می‌جنگد. چه گزاره مقابلی وجود دارد؟ یعنی آنها دارند از چه چیزی دفاع می‌کنند؟ این خیلی پیچیده است.در تمام مدتی زمانی جنایات علیه مردم سوریه ما هشتگ سوریه به خاک و خون کشیده شد را ندیدیمجبلی: در طول این شش سال حوادثی اتفاقی افتاد که به نظر من نیازی به تحلیل ندارد و ما فقط باید بازخوانی کنیم و یک‌بار دیگر برگردیم و ببینیم که چه اتفاقاتی افتاد. زمانی‌که همین گروه‌های مسلح معارض سر کودک ۱۲ساله را جلوی دوربین می‌بریدند و هورا می‌کشیدند و کف می‌زدند، زمانی‌که تروریست‌های همین جبهه‌های النصره و جبهه‌الشام دل و روده انسان زنده را از شکمش بیرون می‌کشیدند و به دندان می‌گرفتند، زمانی‌که ده‌ها و بلکه صدها جوان عراقی را در ماجرای اسپایکر مثل گله گوسفند سر بریدند و جنازه‌های اینها را در رودخانه انداختند، در تمام این اتفاقات، به‌هیچ‌وجه ما شعار و هشتگ سوریه به خاک‌ و خون کشیده شد را ندیدیم و نه شعارهای انسان‌کشی و نسل‌کشی را از زبان اینها شنیدیم، بلکه آنچه شاهد آن بودیم این بود که کنفرانس دوستان سوریه و کمک به معارضین را پشت سر هم در فرانسه، تونس و جاهای دیگر برگزار و آقای اولاند با افتخار اعلام می‌کرد من این‌قدر کمک مالی می‌کنم، آقای اردوغان می‌گفت من هم این‌قدر کمک تجهیزاتی می‌کنم، قطر هم به همین شکل، تمام اینها با افتخار اعلام می‌کردند و این صحنه‌ها را نادیده می‌گرفتند.نقش رسانه‌های جریان اصلی بر واژگون جلوه دادن واقعیت‌ها در آزادسازی حلب الان که صحنه در آغوش کشیدن بچه‌های حلب است که با نشان دادن علامت پیروزی زیر آن باران شدید شب آزادی حلب به آغوش نیروهای ارتش و نیروهای دولتی می‌روند نادیده می‌گیرند و در کنار آن هشتگ حلب به خاک و خون کشیده شد و یا نسل‌کشی در حلب را قرار می‌دهند.متأسفانه اتفاقی که می‌افتد این است که تسلط رسانه‌های جریان اصلی بر ابزار حاکمیتی رسانه‌ای در جهان تسلط کاملی است.یامین پور: از اسم اینها هم معلوم است، جریان اصلی!با وجود تمام کارهای رسانه‌ای مقابل آزادسازی حلب واقعیت میدان چیزی نیست که بتوان آن را پنهان کردجبلی: بله، تمام ماهواره‌ها در اختیار اینهاست. ما از اولین روزهایی که کوچک‌ترین انتقادها را به دولت مستبد بحرین در رسانه‌های برون‌مرزی انجام دادیم که چرا حق مسلم یک ملتی که شعار هر شهروند یک رأی را صادر می‌کند بلافاصله ماهواره نایل‌ست و عرب‌ست، ماهواره‌های ما را حذف کردند. به محض اینکه شبکه پرس‌تی‌وی ما در فضای شبکه‌های اجتماعی به‌ویژه فیس‌بوک صحنه‌ای از آدم‌کشی تروریست‌ها را گذاشت با این ادعا که شما مقررات فیس‌بوک را نادیده گرفتید حذف کردند، اما در مقابل می‌بینیم که سفره و خان گسترده رسانه‌ای برای این شبکه‌ها فراهم است و کارشان را انجام می‌دهند. در این میان چیزی که اهمیت دارد واقعیت صحنه است، واقعیت میدان چیزی نیست که بتوان آن را پنهان کرد، یعنی به‌قدری وحشی‌گری این گروه‌های تروریستی و با تنوع و نام‌گذاری‌های مختلفی که دارند در جلوی چشم مردم با تکنیک‌های روز رسانه‌ای دنیا، با دوربین‌های Full HD و با شیوه دکوپاژ و تصویربرداری و مونتاژ حرفه‌ای هالیوودی جلوی چشم مردم قرار گرفت، افکار عمومی دنیا این شعارها و حرف‌ها را باورش نمی‌شود. به نظر می‌رسد این رفتار رسانه‌ها واقعاً یک نوع انفعال و حرکت از سر استیصال است. بله، اثر موقت دارد و ممکن است چهار تجمع و تظاهرات در محکومیت ارتش سوریه هم راه بیفتد، ولی واقعیت دیگر روشن شده است و چیزی نیست که با تحلیل و حدس و گمانه‌زنی برای مردم دنیا ثابت کنیم، اصلاً دیگر نیازی ندارد ما تحلیل کنیم. این گروهی که حلب را تصرف کرده بودند و چهار سال مردم را به اسارت خود در آورده بودند همان‌هایی هستند که آن جنایت‌ها را مرتکب شدند و به‌قدری جنایت‌های آنها کثیف و خلاف تمام سنت‌های بشری بوده که حتی غربی‌ها جرئت نمی‌کنند از اینها دفاع کنند و به اینجا می‌رسند که می‌گویند ارتش سوریه به غیرنظامیان حمله کرده است.ماجرای رفتار انسانی ارتش سوریه با تروریست‌ها چه بود؟ یامین‌پور: آخرین اتفاقی که در سوریه اتفاق افتاده بود به نظر می‌رسد رسانه‌های جریان اصلی هم امکان انکار آن را ندارند. در ماجرای خروج هشت‌هزار تروریستی که از حلب در یک دالان امن، اتوبوس در اختیار آنها قرار گرفت که از حلب خارج شوند، یعنی رفتار انسانی جبهه مقاومت با تروریست‌های وحشی که جلوی دوربین قسم می‌خورند که ما آمدیم سر شما را ببریم. این افراد از حلب خارج می‌شوند و در ازای آن قرار بوده که خانواده‌ها و زن و بچه‌های مظلوم و بی‌دفاع و بی‌سلاحی که در «فوعه» و «کفریا» هستند بعد از چندسال با همین اتوبوس‌ها برگردند و به جای امن بروند. در تصاویر دیدید که تروریست‌ها بعد از سایه امنیتی که خط مقاومت برای آنها فراهم کرد از حلب خارج شدند و جان سالم به‌در بردند اتوبوس‌ها را آتش زدند که این زن و بچه‌های مظلوم و بی‌دفاعی که در اسارت هستند نتوانند از آنها استفاده کنند و از این دو منطقه خارج شوند.از بینندگان عذرخواهی می‌کنم که در آستانه شب یلدا دوست دارید حرف‌هایی را که از شما انرژی کمتری می‌گیرد بشنوید و خوش‌وبش کنید، در حالی‌که ما داریم حرف‌های خیلی جدی می‌زنیم از اینکه دارد کشتار اتفاق می‌افتد و عده‌ای آواره هستند، ولی این واقعیت دنیای بی‌رحم است و اتفاقاتی که رخ می‌دهد بیخ گوش ماست و فاصله چندانی با شهر امن و جای گرم و نرم ما ندارد.رفتاری که روسیه بخصوص در وجه اعلامی و رسانه‌ای خود انجام می‌دهد آن هم مقداری عجیب است. به نظر می‌رسد روسیه وارد یک مرحله جدیدی از مقابله با آمریکا و غرب شده است و بیش از یک تاکتیک به نظر می‌رسد و یا صرفاً مناطق منطقه‌ای‌اش را دنبال کند. این چگونه قابل تحلیل است؟شاهد زایش جدیدی در جهان هستیم که هیچ شباهتی به نظام سابق حاکم بر جهان ندارد/ روسیه ایمان پیدا کرده که اگر دو سال هم روی حلب بمباران کند توفیقی کسب نخواهد کرد/ حلب روی زمین آزاد شد جبلی: ما در حال مشاهده یک زایش جدید در منطقه و جهان هستیم که هیچ شباهتی به نظام سابق حاکم بر جهان ندارد. نه نظم دوقطبی زمان اتحاد جماهیر شوروی و نه دوران بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که به‌نوعی به یک جهان تک‌قطبی و نظم جدید به تعبیر جرج بوش پدر رسیده بودیم. در حال حاضر روسیه متحد با ایران قدرت‌مند دارای نفوذ در منطقه با روسیه التماس‌کننده به غرب بعد از فروپاشی، زمین تا آسمان متفاوت است. شما به درستی به رفتار روسیه با ائتلاف با جمهوری اسلامی و محور مقاومت اشاره کردید که روسیه ایمان پیدا کرده به اینکه اگر به‌جای دو ماه، دو سال هم به بمباران هوایی در حلب ادامه می‌داد، هیچ اتفاقی در حلب نمی‌افتاد. آنچه که در عمل اتفاق افتاد و منجر به آزادی حلب شد، نیروهای از جان گذشته جبهه مقاومت شامل نیروهای ارتش سوریه، جبهه مقاومت لبنان، نیروهای جان بر کف افغانی، پاکستانی و دیگر نیروهای مردمی بودند که توانستند روی زمین حلب را آزاد کنند. روسیه این را می‌بیند. این ائتلاف و این همراهی و هماهنگی بین روسیه و جبهه دارای قدرت واقعی روی زمینی که جبهه ایران و مقاومت منطقه‌ است به روسیه نشان داده که ایران بیش از یک شریک استراتژیک می‌تواند باشد و همان نکته‌ای که آقای صفراوف در آن شبکه انگلیسی به آن اشاره کرد، اگر انسجام و اتحاد بین قدرت‌های واقعی این منطقه یعنی ایران، جبهه مقاومت و روسیه‌ای که به‌درستی در برابر غرب قد علم کرده است، روسیه‌ای که آمریکایی‌ها ادعا می‌کنند که نتیجه انتخابات در آمریکا را می‌تواند دست‌کاری کند، روسیه‌ای که اگر جریان‌های مخالف در اروپا می‌خواهند رأی بیاورند افتخار می‌کنند که زمانی رهبرشان با آقای پوتین عکس یادگاری گرفته است، روسیه‌ای که توانسته با ایستادن روی پای خودش و مقاومت روی اصولی که داشته در برابر غرب علم کند، این چیزی است که سال‌های سال بعد از انقلاب همین را اصل قرار دادیم و در این نقطه با روسیه به هم رسیدیم. همکاری ایران و روسیه در قضیه سوریه منافاتی با شعار نه شرقی، نه غربی ندارد/ روسیه هم می‌داند برای پیش‌برد اهداف خود چاره‌ای ندارد غیر از اینکه از قدرت ایران در منطقه استفاده کندیامین‌پور: حرفی هم در این میان زده می‌شود که آن شعار «نه شرقی، نه غربی» یادتان نرود که از اول انقلاب گفتید ما زیر بلیت شرق و غرب نمی‌رویم. جملات امام هم به‌روشنی علیه آمریکا و شوروی توأمان است. این را این‌طور می‌شود تحلیل کرد که اگر یک اتحاد استراتژیکی بین جمهوری اسلامی و یک دولتی مثل روسیه در یک مسئله مهم بین‌المللی از این جهت اتفاق بیفتد دیگر از جنس آن نیست که ایران به‌عنوان یک قدرت خرد و حاشیه‌ای بخواهد زیر سایه یک ابرقدرتی قرار بگیرد تا بتواند امور خود را بگذراند. این از جنس تعامل از یک افق و در یک حد و اندازه است، یعنی ما علی‌الظاهر با سه قدرت مواجه هستیم که خود روسیه هم احساس می‌کند برای پیش‌برد اهداف خود چاره‌ای ندارد غیر از اینکه از قدرت نیروی جمهوری اسلامی در منطقه استفاده کند. اگر به شعار نه شرقی، نه غربی پایبند نبودیم امروز از این نفوذ و اقتدار برخوردار نبودیم. جبلی: بله، کاملاً درست است. اگر امروز به شعار نه شرقی، نه غربی پایبند نبودیم امروز از این نفوذ و اقتدار برخوردار نبودیم. این شعار به معنای این است که ما نباید زیر بلیت شرق و غرب باشیم، اما اگر شرق و غرب احساس کنند که با یک کشور قدرتمندِ دارای نفوذِ تأثیرگذار در منطقه روبه‌رو هستند که همکاری با این کشور می‌تواند مشکلات و چالش‌های منطقه‌ای و جهانی را حل کند، چرا سراغ ما نیایند؟ روسیه‌ای که متوجه تأثیر و نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی در منطقه شده و می‌داند که قدرت و نفوذ معنوی که ناشی از روح انقلاب اسلامی ایران است و این نفوذ در کشورهای منطقه از عراق و سوریه و لبنان گرفته تا فلسطین و یمن و بقیه کشورها، یک قدرت و سرمایه بزرگ برای هر کشور است و با این سرمایه در کنار کشورهای بزرگ و استراتژیکی مثل جمهوری اسلامی ایران شریک لذیذی برای همکاری است و چرا با ما همکاری نکند. این موضوع نه‌تنها مصداق تخلف از شعار نه شرقی، نه غربی نیست، بلکه نتیجه پایبندی به این شعار است که الان این جایگاه و اقتدار را به جمهوری اسلامی داده است.یامین‌پور: بلکه بتوان این را گفت که آن نگرانی مربوط به دوران ایران پیشا ابرقدرتی است که کسی تصور کند بنا است ایران به یک قدرت بین‌المللی الصاق شود، برای اینکه بتواند امور خود را بگذراند و منافع خود را حفظ کند و ما الان در دوران دیگری به سر می‌بریم.ارتباطی هم با آقای صفراوف مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو داریم. آقای صفراوف! موضوع برنامه ما آزادسازی حلب است و البته یک جنگ رسانه‌ای تمام‌عیاری که از طریق رسانه‌های جریان اصلی علیه این اتفاق به راه افتاده است. منتهی قبل از اینکه وارد گفت‌وگو شوم این را عرض کنم که آقای صفراوف چند روز پیش گفت‌وگویی در همین مورد با این شبکه‌ها داشتند. شبکه‌هایی که آن سوی جبهه قرار گرفته است و به‌نوعی در این سال‌ها به عیان از خط داعش و تروریسم حمایت کرده و در مقابل جبهه مقاومت قرار گرفته است.این حجم عظیم رسانه‌ای که علیه ایران و روسیه و علیه مردم سوریه اتفاق می‌افتد و این‌قدر نسبت به آزادسازی حلب ناراحتی ابراز می‌کنند کمی غیر عادی است، یعنی به نظر می‌رسد قرار است این پیش‌قراولِ یک اتفاق بزرگ انجام گیرد و اینها دارند یک عملیات رسانه‌ای می‌کنند برای یک اتفاق دیگری. مشابه این را در سال‌های پیش از طریق رسانه‌های جریان اصلی دیدیم. واقعاً امثال انگلستان، ترکیه، امریکا و عربستان از این عملیات رسانه‌ای به‌دنبال چه هستند.در قضیه حلب شاهد یک تکنولوژی جدید رسانه‌ای علیه جبهه مقاومت هستیم/ امکانات مشترک ایران، لبنان و روسیه به همراه ارتش سوریه موضوع جنگ را در حلب عوض کرد/ ایران و روسیه اگر یک‌مقدار برنامه‌های هماهنگ‌شده‌ای داشته باشند می‌توانند روی خیلی از مسائل دنیا تأثیرگذار باشندصفراوف: در قضیه حلب و اتفاقاتی که در سوریه در حال رخ دادن است، ما شاهد یک نوع تکنولوژی جدید تأثیرگذاری بر افکار عمومی هستیم. آمریکا و متحدان آن که تمام رسانه‌های اصلی دنیا را در اختیار خودشان دارند، با هر راهی می‌خواهند که هدف خود را روی تفکر جهانی قرار دهند. در توصیفات آنها یک مثال مشخص وجود ندارد که ارتش روسیه یا جنگنده‌های آن بر سر مردم عادی یا بیمارستان یا جاهای دیگر بمب ریخته باشد. اصلاً امروز تکنولوژی نظامی روسیه این‌قدر پیشرفته و سنجیده شده است که فاصله اشتباهات آن می‌تواند از یک تا سه باشد و به‌هیچ‌وجه هدف روسیه هم این نیست که مردم عادی آسیب ببینند. بنابراین آنها در بعضی تلویزیون‌های خودشان این صحنه‌ها را درست می‌کنند، ضبط می‌کنند و به نوار می‌گیرند و در پخش می‌کنند که ببینید نتیجه بمباران روسیه چه می‌شود. ما این صحنه‌ها را می‌بینیم و وحشت می‌کنیم، چون که اصلاً هیچ ربطی به عملیات روسیه ندارد. از طرف دیگر الان در صحنه‌های جهانی امکانات و جایگاه روسیه را بزرگ‌سازی می‌کنند. مطمئن هستم هیچ عملیات نظامی روسیه که از طریق جنگنده‌ها و از طریق ناوها در آب‌ها صورت می‌گیرد بدون حضور نیروهای ایران و حزب‌الله لبنان و دولت سوریه در زمین نمی‌توانست به این نتیجه برسد. بنابراین اینجا امکانات مشترک این سه نیروی خارجی یعنی ایران، لبنان و روسیه و امکاناتی که در دست ارتش سوریه قرار دارد بحث را عوض کرد. اتفاقاتی که در حلب افتاد پیغامی دارد و آن این است که دنیا در حال عوض شدن است و دیگر آمریکا و متحدان آن که کل دنیای غرب است -الان ۷۴ کشور دنیا که در ظاهر علیه تروریست‌ها مبارزه می‌کنند، در مقابل این سه نیرویی که آنجا هستند نتوانستند کوچک‌ترین نتیجه را داشته باشند- نمی‌توانند یکه‌تازی کنند. الان دیده می‌شود که ایران و روسیه اگر یک‌مقدار برنامه‌های هماهنگ‌شده‌ای داشته باشند می‌توانند روی خیلی از مسائل دنیا تأثیرگذار باشند. یامین‌پور: بعد از پنج سال به‌نظر می‌رسد همه آن چیزی که آمریکا و اسرائیل در سوریه رشته بودند، با آزادسازی حلب پنبه شد. همان‌طور که گفتید آزادسازی حلب نقطه عطفی است که می‌تواند تاریخ این اتفاقات را به بعد و قبل آن تقسیم کند. آیا آمریکا و ترکیه و عربستان و سایر اعضای این جبهه ضد مقاومت یا ضد سوری با این عملیات رسانه‌ای به‌دنبال ایجاد یک اتفاق جدید هستند یا این حجم عظیم کار رسانه‌ای علیه آزادسازی حلب صرفاً از سر درماندگی و افسردگی است؟ آینده این اتفاق را چطور می‌توانید پیش‌بینی کنید؟نشست وین و بدعهدی آمریکا در موضوع شناسایی تروریست‌ها در سوریه/ و هماهنگی و همکاری با ایران در برنامه‌های مختلف یک نیروی برنده جامعه جهانی خواهد بودصفراوف: الان آمریکا و متحدانش به همراه کشورهای عربی که زیر بار آمریکا قرار گرفتند در حالت کاملاً بازنده هستند. در مقابل ایران و روسیه و حزب‌الله لبنان و ارتش سوریه نمی‌توانند کاری انجام دهند. اول اینکه منافع این کشورها فرق می‌کند. دوم آن امکانات و انگیزه‌هایی که آنها دارند از برنامه اصلی که در منطقه صورت می‌گیرد خیلی فاصله دارد. سوم هدف آنها برکناری بشار اسد و کمرنگ‌سازی حضور روسیه و ایران در منطقه است و حفظ منافع کشورهای عربی و بعضی دیگر از کشورها است. بنابراین مردمی که در آنجا قرار گرفتند هیچ انگیزه‌ای برای کشورهای عربی و غربی و هدف‌‌های آنها ندارند که جان خود را از دست بدهند. تنها مردم سوریه و کشورهایی که منافع اصلی را در آنجا دارند می‌توانند قهرمانانه روبه‌روی تروریست‌ها قرار گیرند. شما ببینید تاکنون آمریکا حتی یک موشک یا حتی یک شلیک گلوله در برابر گروه‌های تروریستی داعش و النصره انجام نداده است. خودشان هم اعتراف کردند که تاکنون در برابر جبهه النصره هیچ اقدامی را انجام ندادیم. بحث اصلی روسیه و آمریکا الان بر سر این است که روسیه می‌خواهد اپوزیسیون میانه‌رو را شناسایی کند که آنها را نیست و نابود نکند. آنها باید از تروریست‌هایی که هدف‌شان نابودی کشور سوریه است فاصله بگیرند. در آن صورت شناسایی هدف برای روسیه کاملاً مشخص خواهد شد. ماه گذشته وقتی در وین، آمریکا و روسیه بر سر یک میز نشستند تا در بحث سوریه به برنامه مشترک برسند، آمریکا موظف بود که این شناسایی را انجام دهد، ولی تا امروز این کار را انجام نداده است. این نشان از آن دارد که آمریکا برنامه‌ای دارد که به‌هیچ‌وجه این گروهک‌های تروریستی از آنجا خارج نشوند و اصلاً نابود نشوند. اینها برنامه‌هایی دارند که بعد از حلب، ریف و رقه و جاهای دیگر از این نیروها برای حفظ منافع خودشان استفاده کنند، بنابراین ما نمی‌توانیم با آمریکا کنار بیاییم. هدف ما فرق می‌کند. ما صلح و یکپارچگی سوریه را در منطقه می‌خواهیم. ایران و حزب‌الله هم همین هدف را دارد، ولی آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی دنبال این نیستند. یک بحث دیگری اینجا شروع می‌شود که خیلی جالب است. آمریکا احساس کرد که روسیه نیروی کشوری است که اگر دلش بخواهد صحنه را تغییر می‌دهد. الان یک نیرویی است که به خاورمیانه و دنیای اسلام برگشته و از منافع خود دفاع می‌کند. در حفظ منافع، یگانه کشوری که هم استقلال دارد و هم از منافع خودش استفاده می‌کند و هم سیاست مستقلانه خودش را دارد جمهوری اسلامی ایران است و هماهنگی و همکاری با ایران در برنامه‌های مختلف یک نیروی برنده جامعه جهانی خواهد بود. آمریکا و همراهانش از این مثل مرگ می‌ترسد و هرچه در توان دارند از رسانه‌های خود استفاده می‌کنند که بین روسیه و ایران تفرقه بیاندازند. شما می‌دانید که امروز سفیر روسیه در ترکیه ترور و کشته شد... ارتباط مستقیم ترور سفیر روسیه و آزادسازی حلب/ ترکیه برای جبران عقب‌ماندگی خود در صحنه منطقه دست و پا می‌زند/ ترکیه هنوز برنامه مشخصی برای مبارزه با تروریسم در سوریه نداردیامین‌پور: اتفاقاً می‌خواستم به همین موضوع هم اشاره کنم که اتفاقی عجیب بود. اتفاقی بود که چند ساعت پیش رخ داد و شاید خبر آن را در رسانه‌ها دیده باشید. فکر می‌کنید بین این اتفاق و آزادسازی حلب می‌توان ارتباطی برقرار کرد. صفراوف: کاملاً! یکی از هدف‌های این ترور این بود که الان ترکیه از وقتی از همکاری خود با آمریکا ناامید شد، از همکاری خود با اتحادیه اروپا ناامید می‌شود و احساس این را دارد که هیچ‌گاه بین خودشان، ترکیه را نخواهند پذیرفت و تا الان که نزدیک ۳۰ سال است به ترکیه وعده‌های خشک و خالی می‌دهند و از طرف دیگر ترکیه این را می‌بیند که در صحنه سوریه و این منطقه بازیگران اصلی یعنی ایران و روسیه جایگاه خود را پیدا می‌کنند، به‌خاطر اینکه از این جریان عقب نماند و از منافع خود دفاع کند، سیاست خود را عوض می‌کند و می‌خواهد به روسیه و ایران نزدیک شود. یکی از شواهد بر نزدیک شدن این کشور، جلسات سه‌گانه فردا (۳۰ آذر) در کرملین مسکو است که وزرای امور خارجه و دفاع روسیه، ایران و ترکیه جمع می‌شوند تا برنامه‌های خود را در حلب و رقه و ادلب هماهنگ کنند. این بدان معناست که به روسیه و ایران و حزب‌الله لبنان یک نیروی دیگر مثل ترکیه می‌تواند بپیوندد که سرنوشت سوریه را عوض کند. متأسفانه تا امروز ترکیه برنامه مشخصی نداشت. گاه از منافع خودش دفاع می‌کرد و با منافع خودش روی منافع دیگر کشورها سوار می‌شد. رفتاری انجام می‌داد که نزدیک به رفتار ترویست‌های سوریه بود. ما از سیاست‌های ترکیه خیلی نگران بودیم. عیناً این به‌خاطر این بود که ترکیه مثل مرگش از بزرگی و جایگاهی که ایران در دنیای اسلام و منطقه پیدا می‌کند می‌ترسد و اتفاقات سوریه باعث این می‌شود که ایران یک نیروی ابرقدرت جهانی خواهد گشت و ازمنافع خودش در منطقه و دنیای اسلام بیشتر دفاع خواهد کرد. این معنای آن را دارد که ترکیه نمی‌خواهد بازنده این صحنه باشد و الان می‌خواهد به جریان روسیه و ایران بپیوندد. نکته جالبی که وجود دارد این است که ترکیه الان نماینده غرب احساس می‌شود. هرچند ترکیه می‌خواهد به ما بپیوندد، ولی ما ترکیه را جزو متحدین دشمنان خود می‌بینیم. به نظر می‌رسد برنامه ترکیه با آمریکا و کشورهای غربی و حتی کشورهای عربی خلیج فارس هماهنگ‌شده است، یعنی آمریکا، کشورهای غربی و عربی نمی‌خواهند با اتفاقاتی که توسط سوریه و متحدانش رخ داده است بازنده اعلام شوند. امروز شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه خود را در باره حلب تصویب کرد و این شانسی بود که روسیه به آمریکا داد که با چهره خیلی بازنده از این بازی خارج نشود. یامین‌پور: این رفتاری که سازمان ملل و سایر نهادهای بین‌المللی در زاویه‌ای که با ماجرای آزادسازی حلب گرفتند به سایر شکست‌های خود در تاریخ و آبرو ریزی‌هایی خود در تاریخ افزودند. آقای سید حسین حسینی در حلب به‌عنوان خبرنگار ما در حلب گزارشی تهیه کرده است. گزارش میدانی از وضعیت شهر آزادشده حلبحسینی: این شهر تازه آزادشده بالاخره روی شادی را دید. مردم در بخش‌های مختلف شهر بخصوص جاهایی که از سوی تروریست‌ها اشغال و تخریب شده بود، کم‌کم در حال برگشت به منازل‌شان هستند. برخی از مردم که خانه و کاشانه آنها کاملاً از بین رفته است، سعی می‌کنند اسباب و اثاث خود را جمع کنند و به منزل قوم خویش‌های خود بروند، ولی بعضی به همان منزل خودشان سر و شکلی دادند و در آنجا ساکن شدند. امروز خبر خوب دیگری به شهر حلب رسید و کاروان شادی راه انداختند و آن آمدن اولین کاروان از ساکنان دو شهرک در محاصره فوعه و کفریا بود که بعد از دو سال استقامت در برابر اجازه خروج گروهی از تروریست‌ها در حلب اجازه یافتند که از استان ادلب وارد شهر حلب شوند. صحنه‌های پر از شور و احساسی بود که زبان از بیان آن قاصر است. اشک و لبخند و البته به سنت خیلی از کشورهای عربی تیراندازی‌های هوایی بود که شادی و هلهله مردم را به‌دنبال داشت.فوعه و کفریا دو شهرک عمدتاً شیعه‌نشین هستند که البته در بین آنها دروزی‌ها، علوی‌ها و مسیحی‌ها هم زندگی می‌کنند. کاروان امروز شامل ۱۰اتوبوس و ۷۰۰ شهروند بود. عمدتاً سالخورده‌هایی که به‌شدت نیاز به کمک‌های دارویی و پزشکی دارند و همین‌طور کودکان و زنانی که وقتی با آنها صحبت می‌کردیم یک‌ نفر از آنها گفت که ما از کربلا به اینجا آمدیم. به‌دلیل اینکه در دو سال محاصره ناجوانمردانه‌ای که از سوی تروریست‌ها در آنجا وجود داشت، حتی اجازه ورود سوخت و مواد غذایی داده نمی‌شد. منابعی که در فوعه و کفریا توانستیم خیلی کوتاه با آنها صحبت کنیم گفتند که مجبور شدند تمام درخت‌ها را ببرند و از آن به‌عنوان سخت استفاده کنند. بخشی هم از مبلمان خانه‌های خود به عنوان سوخت استفاده کردند. مردم آنجا به‌شدت در کمبود سوخت رنج می‌برند. حتی تروریست‌ها وقتی این اتوبوس‌ها وارد این شهرک‌ها شده بودند سوخت آنها را کشیده بودند که مبادا به بقیه ساکنین گازوئیل برسانند.اما این تمام اتفاقات نیست. این طرف در شهر حلب مردم خیلی خوشحال هستند، از اینکه تروریست‌ها را از شهر اخراج می‌کنند و کل شهر در اختیار مردم است. من اینجا پرده‌هایی را دیده بودم که بین کوچه و خیابان‌ها کشیده بودند که شهر عملاً به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده بود. شاید این نیتی بود که در طی نبرد تروریست‌ها با ارتش و نیروهای مردمی پیگیری می‌شد یعنی تقسیم حلب به دو بخش غربی و شرقی. تک‌تیراندازها مردم را در مناطقی که تحت اشغال آنها نبود هدف قرار می‌دادند و مردم از این پرده‌ها استفاده می‌کردند که از پشت آنها عبور کنند و حالا پرده‌ها بالا رفته و شهر یکپارچه شده است و این مردم حلب هستند که در شهر خود آزادانه و خوشحال -اگر چه بخشی از این شهر تاریخی و اقتصادی تخریب شده است- تردد می‌کنند.نکته دیگری که باید عرض کنم بعد از پایان نبرد و شکست تروریست‌ها و به‌نوعی اخراج آنها از حلب، حالا جنگ هشتگ‌ها آغاز شده است. برخی در شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌کنند که ارتش سوریه و نیروهای مردمی را به جنایت جنگی متهم کنند و برخی دیگر به‌شوخی در همین شبکه‌های اجتماعی نوشته بودند، مگر نه اینکه جبهه النصره شب‌ها برای مردم حلب داستان تعریف می‌کرد و لالایی می‌گفت که حالا برخی نگران این شدند که ارتش سوریه در حلب مرتکب آن چیزی که آنها از آن به‌عنوان جنایت جنگی یاد می‌کنند شده است.نکته آخر این است که فردا به همراه گروه خبرنگاران عازم مناطق آزادشده جهت بازدید هستیم. تروریست‌ها قبل از خروج‌شان از حلب با توجه به اینکه طبق توافق اجازه دارند سلاح فردی با خود ببرند، انبار مهمات خودشان را منفجر می‌کنند، همین‌طور منابع سوخت و مواد غذایی خود را از بین می‌برند که به دست نیروهای مردمی و ارتش سوریه نرسد. دودی هم که در بالای شهر وجود دارد مربوط به انفجار این زرادخانه‌ها است. خوش‌بختانه از وقتی که ما در حلب حضور داشتیم درگیری به آن مفهوم گزارش نشده است.حس مشترک مردم خرمشهر و حلب پس از آزادسازی یامین‌پور: هرچند در متن خوشحالی‌ای که داریم و در هم‌گرایی و هم‌نوایی با روح و تازه مردم در شهر حلب و همچنین فوعه و کفریا، در عین حال این ناراحتی وجود دارد که این مردم بعد از پنج‌سال یک شهر سوخته را تحویل می‌گیرند. شهری که در زیبایی و رونق تجاری و اقتصادی و ویژگی‌های تاریخی و باستانی خود ضرب‌المثل و سرآمد بود به تلی از خاک و خاکستر تبدیل شده است. با این وجود شاید حس این مردم را بیشتر اهالی خرمشهر شریف درک کنند که بعد از چندین سال به زادگاه خود برگشتند، هرچند از خانه‌ها و شهرهای‌شان چیزی جز خاک باقی نمانده بود.آقای دکتر جبلی می‌خواهم سوژه بحث را عوض کنم. استراتژی جمهوری اسلامی در مقابل معضل و بحران تروریست‌ها در منطقه و عراق و سوریه کدام باید باشد؛ برجام سوریه و ادامه خط مقاومت؟ حلب آزاد شده، ولی موصل و مناطق دیگر درگیر این ماجرا هستند.برجام سوریه و ادامه خط مقاومت بعد از آزادسازی حلب؛ کدام راه‌حل راه‌گشاست؟ توازن قدرت بین دو طرف متخاصم با معیارهای دیپلماتیک و سیاسی قابل اندازه‌گیری نیست/ دنیا سه ماه است که منتظر است آمریکا بگوید کدام گروه‌ها را تروریست می‌داند و کدام گروه را نمی‌داند؟/ نمی‌توان این موضوع را که تروریست‌ها بدون اطلاع از نیروهای نظامی آمریکا از عراق به سمت سوریه حرکت کردند باور کرد جبلی: اتفاقاتی که در ماه‌های اخیر در عراق و سوریه شاهد آن بودیم که یکی از نتایج آن آزادی حلب بود و ان‌شاءالله نتایج بعدی آن آزادی موصل عراق و مناطق دیگری که در اشغال تروریست‌ها است، نشان داد که توازن قدرت بین دو طرف متخاصم با ملاک و معیارهای رایج دیپلماتیک و سیاسی شاید قابل اندازه‌گیری نباشد. ما در حلب با یک شرایط کاملاً نامتوازن بین دو جبهه روبه‌رو بودیم. یک طرف قدرت رسانه‌ای عظیم امپراتوری رسانه‌ای جهان را در اختیار دارد، قدرت سلاح، تجهیزات، ثروت و پشتیبانی لجستیک و مالی و نظامی، طرف دیگر در محاصره و بدون برخورداری از این امکانات. ظاهر امر و معادله عدد و رقمی بین این دو سوی جبهه نشان می‌دهد که قاعدتاً آن جبهه‌ای که در اقلیت قرار دارد باید امتیازهای زیادی را بدهد تا چیز کمی به‌دست آورد، اما در ماجرای مبارزه واقعی جمهوری اسلامی و هم‌پیمانان ایران با تروریسم شاهد این بودیم که این ملاک و معیارها خیلی در صحنه عمل به‌کار نیاید، آن چیزی که در صحنه عمل میزان کار را تعیین می‌کند و حجم قدرت دو طرف را مشخص می‌کند، ایستادگی هر یک از طرفین بر روی داشته‌های خودشان است. آنها روی داشته‌های مادی خودشان، جمهوری اسلامی و هم‌پیمانانش بر روی داشته‌های معنوی خودشان. شعاری را که جمهوری اسلامی از ابتدا سر داد، شعار مبارزه واقعی با تروریسم بود و نه تقسیم کردن تروریسم به بد و خوب. دنیا سه ماه است که منتظر است آمریکا بگوید کدام گروه‌ها را تروریست می‌داند و کدام را تروریست نمی‌داند. هنوز هم آمریکا به این نتیجه نرسیده است. این به آن معنا است که هدف و قصد آمریکا مبارزه با گروه‌های تروریستی نیست. مثالی بزنم؛ این چندهزار نفر تروریست داعشی که در مناطق تحت کنترل خودشان در عراق به سوریه راه افتادند و ستون‌کشی کردند و شهر تدمر را دو باره اشغال کردند، آیا از چشم رادارها و هواپیماها و ائتلاف غربی که برای مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه به‌ سر می‌برد، آیا دیده نشدند؟ آیا می‌توان این موضوع را که اینها بدون اطلاع از نیروهای نظامی آمریکا که به‌ وفور در منطقه وجود دارند و آسمان و زمین را کنترل می‌کنند حرکت کردند، باور کرد. اصلاً منطقی نیست. لذا استراتژی جمهوری اسلامی برای مبارزه با تروریست‌ها کاملاً روشن و واضح است. درگیری واقعی با تروریست‌ها و عدم فرق گذاشتن بین تروریست خوب و بد است. این یک طرف داستان بود. از سوی دیگری ایستادگی بر روی مواضع است. داستان حلب یک نمونه کاملاً روشن است. معامله‌ای که در آخرین مراحل آزادسازی حلب صورت گرفته بود مبنی بر اینکه تروریست‌ها با سلاح سبک خارج شوند و غیر نظامی‌ها خارج شوند و شهر بدون درگیری به تصرف نیروهای سوری در بیاید. تا این مرحله توافق شده بود. اما اینکه آیا بیش از می‌شد چیزی بیشتر گیر جبهه مقاومت بیاید، اینجاست که مذاکرات موفق معنا پیدا کرد و نشان داد که یک مذاکرات مبتنی بر حس قدرت و اعتماد به نفس و اتکای به توان‌مندی‌های واقعی که باید به آنها ایمان آورد می‌تواند فواید خیلی بیشتر از آزادسازی حلب را داشته باشد. اصلاً موضوع فوعه و کفریا در دستور کار نبود، اما علاوه بر آزادی حلب این دو شهرکی که به‌عنوان یک برگه فشار بر روی جبهه مقاومت تحت کنترل تروریست‌ها بود اهمیت خود را از دست داد. بله، تعدادی از افراد از آنجا خارج شدند، هرچند هنوز به‌لحاظ جغرافیایی فوعه و کفریا در اختیار تروریست‌ها است، اما ارزش و اهمیت استراتژیک خودش را برای تروریست‌ها از دست داد، یعنی ما علاوه بر حلب یک برگه امتیاز مهم دیگر هم از طرف مقابل گرفتیم. این نشان‌دهنده این است که هرگاه معامله‌ای براساس ایمان و اعتقاد واقعی به داشته‌ها و توان‌مندی‌های خودمان باشد، می‌تواند ثمره خیلی بیشتر از چیزی داشته باشد که ما فکر می‌کنیم در عمل ممکن است به آن برسیم و این اتفاقی بود که در حلب افتاد. تبیین دو نگاهی که برای حل معضل سوریه و عراق در ایران وجود دارد/ به سردار سلیمانی نامه نوشتند که چاره‌ای جز قبول برجام منطقه‌ای ندارد/ بهترین پاسخ به این نامه آزادسازی حلب بودیامین‌پور: البته آقای دکتر خیلی دیپلماتیک جواب دادند و من مجبورم کمی جهان‌آرایی توضیح دهم که دو نگاه در کشور ما بین سیاست‌مداران در موضوع حل معضل سوریه و عراق وجود دارد. گروهی که معتقدند باید مکانیزم برجام را در مسئله هسته‌ای ایران تعمیم و تسری به حل مسائل منطقه‌ای بدهند و گروهی که معتقدند باید مکانیزم مقاومت را ادامه دهند. آقای قاسم سلیمانی نماینده این نگاه است که براساس نگرشی که در حوزه مقاومت نظامی و البته فرهنگی در منطقه دارد، می‌شود با این مکانیزم حلب آزاد کرد. البته بین این دو نگاه همچنان جدال برقرار است. اخیراً دیدم یکی از فعالان فتنه ۸۸ که به‌تازگی از زندان آزاد شده بود یک نامه‌ای خطاب به آقای سلیمانی نوشته بود که شما باید به برجام منطقه‌ای و برجام در سوریه تن دهید و البته به این نامه پاسخی داده نشد. به نظرم بهترین پاسخ به این نامه آزادسازی حلب بود.آقای دکتر جبلی! چه اتفاقی افتاده که بعضی از افراد مجبور شدند صف خودشان را با جریان معاند در سوریه جدا کنند. من چهره‌هایی را می‌شناسم که مواضع مشخصی دارند و نتوانستند از آزادسازی حلب موضعی غیر از خوشحالی بگیرند. این ماجرا دو سر بیشتر ندارد، یا طرف مردم سوریه هستید یا طرف تروریست‌ها. طرف سومی وجود ندارد.افراد مخالف سیاست‌های ایران چاره‌ای جز ابراز خوشحالی از آزادسازی حلب ندارند/ این را نباید حمل بر این کرد که چقدر انسان‌های پاکیزه و خوبی هستند جبلی: در این چند سال این‌قدر صحنه آشکار و روشن بوده است که تمام گروه‌های به اسم معارض و در عمل جنایت‌کار و آدم‌کش، طبیعت و خوی وحشی‌گری خود را انحای مختلف نشان دادند که واقعاً انکار وحشی‌گری و تروریست بودن آنها مثل انکار خورشید آسمان در روز است، یعنی امکان ندارد کسی بتواند خلاف آن را بگوید. اگر این اعترافات را از افرادی که وابسته به شبکه‌ای هستند که خودش وابسته به کشوری است که مدافع و پشتیبان اصلی تروریست‌ها است می‌شنویم، به‌خاطر این است که انکار این واقعیت، انکار روز است. از طرف دیگر مخاطبی که این شبکه برای او صحبت می‌کند، مخاطب ایرانی است که صحنه را به‌درستی تشخیص داده و می‌فهمد یعنی چه، جلوی این مخاطب دیگر نمی‌شود حرف دیگری زد. چه‌بسا مواضعی که از این عناصر و افراد دیدیم از سر استیصال است و مگر می‌شود چیزی غیر از این در مقابل مردم ایران بگویند، یعنی مردم ایرانی که با طبیعت و خوی وحشی‌گری تروریست‌ها آشنا شدند و پذیرفتند که بهترین‌های خود را به خارج از مرزها بفرستند برای اینکه این تهدید را از کشور خود دور کنند و با این تهدید در بطن خودش مبارزه کنند، مگر می‌شود جلوی این مردم از تروریست‌ها حمایت کرد. به نظر می‌رسد چاره‌ای نداشتند که این مواضع را بگیرند. جسارتاً عرض می‌کنم این را نباید حمل بر این کرد که چقدر انسان‌های پاکیزه و خوبی هستند که آمدند روی مواضع انسانی تأکید می‌کنند. به این اشاره دو باره تأکید می‌کنم که اتفاقی که در در صحنه سوریه و منطقه در شش سال گذشته افتاده است خوب است یادآوری کنیم، امروز ۱۹ دسامبر است، دو روز پیش سالگرد خودکشی آن جوان تونسی بنام محمد بوعزیزی بود که آن جرقه شروع انقلاب‌های عربی بود، الان وقتی صحنه را جلوی خود می‌گذاریم، می‌بینیم تمام این اتفاقاتی که افتاد و در ابتدا هم واقعاً با گرایش مردم به رها شدن از استکبار و دولت‌های استبدادی بود موجی را برای تسویه‌حساب منطقه‌ای راه انداختند و روی آن احساسات مردم منطقه که می‌خواستند از حاکمان مستبد خود رها شوند، نشاستند تا بتوانند تسویه‌حساب‌های منطقه‌ای و تاریخی خود را داشته باشند. از محور مقاومت خلاص شوند، از دولت سوریه که پشتوانه محور مقاومت بوده خلاص شوند و ایران را تبدیل به یک شیر بی‌یال و دم و اشکم در منطقه کنند و این اتفاق با خلق گروه‌های تروریستی دامن زده شد. هم برای اینکه جنگ و لبه تیز دشمنی را به‌جای رژیم صهیونیستی متوجه داخل کشورهای اسلامی کنند و هم برای آن تسویه‌حساب تاریخی به‌نفع رژیم صهیونیستی که در این دوره بعد از اتفاقات بسیار فجیعی که رخ داد خوشبختانه ثمره‌ داد و آن این بود که طبیعت کسانی که فکر می‌کردند از تروریست‌ها می‌توان جهت رسیدن به اهداف‌شان به‌عنوان ابزار استفاده کرد برای افکار عمومی در جهان روشن شد و الان شاهد این هستیم که نه قدرت‌های غربی و نه پیروان آنها در رسانه‌ها و کشورهای اطراف ما جرئت نمی‌کنند که بتوانند از این گروه‌های تروریستی دفاع کنند و مجبور هستند صحنه ماجرا را در رسانه‌های خود عوض کنند و به‌جای جنگ با تروریست بگویند کشتار غیر نظامیان، یعنی صحنه را به صحنه‌ای غیر از واقعیتی که اتفاق می‌افتد تبدیل کنند. به نظر می‌رسد صحنه روشن است و اتفاقاتی که می‌افتد علی‌رغم تلخ بودنش ان‌شاءالله ثمرات خوبی خواهد داشت، البته در سایه مقاومت و ایمان به توان‌مندی های خود.یامین‌پور: باید یک خسته‌نباشید به رزمندگان قهرمان جبهه مقاومت بگوییم، به مدافعان حرم، از جوانان عزیز ایرانی تا جان بر کفان و سلحشوران تیپ فاطمیون و زینبیون، خسته‌‌نباشید به حاج قاسم سلیمانی و همه هم‌رزمان و دوستانش در حلب. حضرت آقا چند وقت پیش فرمودند که خرمشهرها در پیش است. یکی از آنها حلب بود، چه در صحنه جغرافیایی و نظامی و چه در صحنه‌های اقتصادی و فرهنگی. ان‌شاءالله شاهد فتح‌الفتوح اصلی هم باشیم.منبع : مشرق

«فاجعه»، «مزخرف»، «پوپولیستی»؛ همه اظهارات آخوندی درباره مسکن مهر +جدول

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، ایران اسلامی سالانه به یک تا یک و نیم میلیون واحد مسکونی برای جمعیت هشتاد میلیونی خود که سالانه ۷۵۰ هزار زوج جوان بنا بر استقلال از خانواده قبلی خود دارند و وجود هشت میلیون بافت فرسوده، نیازمند است. نیازی که در تمامی دوره های گذشته توسط دولت های سازندگی و اصلاحات به فراموشی سپرده شد تا اینکه در اواخر دولت نهم طرح مسکن مهر برای خانه دار کردن بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در شهرها و کمتر از ۲ میلیون نفر در روستاها تدوین و از اوایل دولت دهم اجرای آن آغاز گردید. دولت دهم موفق شد از ۲ میلیون و یکصد و هشتاد هزار واحد استارت زده، یک میلیون یکصد و هشتاد هزار واحد به مردم تحویل دهد و وضعیت یک میلیون واحد دیگر، پیشرفت هفتاد درصدی باشد. یک میلیون واحدی که اگر با همان سرعت ادامه پیدا می کرد تا اوایل سال ۹۳ به پایان می رسید و دولت امکان اجرای مجدد همین طرح یا طرح های مشابه را پیدا می کرد ولی آنچه تاکنون گزارش شده است، تحویل حدود ۵۰۰ هزار واحد مسکونی در عرض سه سال و نیم بوده که نشان از پیشرفت نیم درصدی ماهانه طرح در دولت یازدهم می دهد. طرحی که اگر پیشرفت آن یک درصد در ماه می بود، اردیبهشت امسال به پایان می رسید لیکن عدم مدیریت صحیح و اعتقاد به خانه دار کردن مردم از سوی دولت یازدهم و علی الخصوص وزیر راه و شهرسازی مانع جدی به پایان رسیدن این طرح بوده است.این عدم مدیریت غلط موجب شد تا طرح مسکن مهر که در پردیس قرار بود با ۲۰ میلیون آورده مردمی به پایان رسید بعد از سه سال و نیم به ۴۰ میلیون آورده مردمی رسد تا جیب خالی شده مردم صرف عدم لیاقت مدیران راه و شهر سازی دولت تدبیر و امید گردد. متاسفانه بعلت عملکرد نادرست مدیریتی در پردیس، این پروژه مشمول مرور زمان شد تا قیمت‌هایش با تورم افزایش پیدا ‌کندرهبر معظم انقلاب در دیدار سال ۹۲ خود با هیات دولت تاکید فرمودند:«اگر احتمالا با اصل طرح مسکن مهر و یا نحوه تزریق اعتبارهای بانکی به آن مخالفتی وجود دارد ، اما این را هم بدانیم که اکنون چند میلیون نفر چشم انتظار تکمیل مسکن مهر هستند و باید این کار بطور جدی پیگیری شود و به اتمام برسد.»با لحاظ تورم سه سال گذشته و اینکه یک میلیون واحد نیمه کاره تحویلی به دولت یازدهم بطور متوسط ۷۰درصد پیشرفت داشته است، متوسط ۲۱۰ میلیارد تومان در هر ماه تنها هزینه نگهداری کارگاه و حداقل فعالیت در پروژه هاست و عملا پروژه ها با آمار موجود نیمه تعطیل اند.اینکه در پاراگراف‌های فوق ادعا به عدم اعتقاد به خانه‌دار کردن مردم از سوی آخوندی وزیر راه و شهر سازی شده است، مستند به اظهاراتی است که وی در تمامی این سه سال و نیم گذشته بارها و بارها در خصوص مسکن مهر داشته است. اظهاراتی که نشان دهنده پشت پرده عدم پیگیری اجرای مسکن مهر در وزارت راه و شهرسازی است و این وزارتخانه بیشتر تمایل به رپورتاژ تبلیغاتی خرید هواپیما از ایرباس و بوئینگ و آوردن آشپزهای اتریشی برای پخت آبگوشت بزباش ایرانی می‌باشد. در ادامه به چندین مورد از اظهارات وی اشاره خواهد گردید.۱- مسکن مهر، خلاف سیاست‌های ابلاغی امام و رهبری – ۲۱ فروردین ۱۳۹۳ :مسکن مهر برخلاف تمام سیاستهای ابلاغی حضرت امام و مقام معظم رهبری است چرا که در آن سیاست‌های ابلاغی گفته شده که دولت مداخله نکند اما این حداکثر مداخله بود.۲- مسکن مهر طرحی که اقتصاد ایران را از ریل خارج کرد - ۲۴ آذر ۱۳۹۳ :مسکن مهر کل اقتصاد ایران را از ریل خودش خارج کرد و یک تمرکز وحشتناک را در شهری بزرگ ایجاد کرد.۳- مسکن مهر، طرحی مزخرف - ۱۴ بهمن ۱۳۹۳:در جواب سوال دبیر کمیته که از وی پرسیده بود: «وضعیت مسکن مهر مناسب نیست و چندین هزار نفر در کشور و مخصوصا تهران درگیر این موضوع هستند، متاسفانه شما در این قضیه کار مفیدی انجام نداده اید و چندین بار هم در علیه این طرح صحبت کرده اید، میخواستم بدانیم نظرتان در این مورد چیست؟» گفت:به نظر من طرح خیلی مزخرفی هست۴- مسکن مهر، طرح شهر برانداز - ۲ آذر ۱۳۹۴:در مسکن مهر، مسکن به عنوان کالایی بود که انسان در آن انبار می‌شد. عده‌ای دنبال این هستند که طرح‌های خانه برانداز و شهر برانداز مانند مسکن مهر را اجرایی کنند.۵- مسکن مهر، عامل گران شدن ۹ برابری قیمت مسکن - ۴ بهمن ۱۳۹۴:در صنعت مسکن به نظر من اتفاق بدی که افتاده مداخله فوق‌العاده دولت گذشته بود که اگرچه به ظاهر اقدامی مردمی برای اینکه مسکن مهری احداث و واحدهایی واگذار شود بود، اما همانطور که بارها گزارش شد نشان داد که همین اقدام به ظاهر مردمی باعث شد تا قیمت مسکن طی ۸ سال قبل و پیش از روی کارآمدن دولت یازدهم ۹ برابر افزایش داشته باشد.۶- مسکن مهر، قفس‌های انسانی - ۲۵ بهمن ۱۳۹۴:مسکن مهر تصویری است از انسان‌هایی که کالا هستند و می‌توانید در هرجایی از این سرزمین آنها را در قفسه جا دهید۷- مسکن مهر، طرحی پوپولیستی - ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵:مگر می‌شود بدون پس انداز توسعه داشت؟ اما با شعار پوپولیستی گفتند که نیاز به پس انداز نیست و در اواخر دهه هشتاد هیچ سیاست پس‌اندازی را مشاهده نمی‌کنیم. شعار خانه‌دار شدن بدون نیاز به پس‌انداز برای اخذ رأی جذاب است اما در اوایل دهه نود تورم‌های بالای ۴۰ درصد و افزایش ۹ برابری قیمت مسکن در تهران برای یک آپارتمان معمولی از نتایج همین شعار بود.۸- مسکن مهر، طرحی فاجعه آمیز - ۲۴ خرداد ۱۳۹۵:این یک طرح فاجعه‌آمیز بود که منافع ملی کشور را در معرض خطر قرار داد. همه اظهارات آخوندی در توصیف مسکن مهر منبع :‌ مشرق

تلاش راکفلرها برای نفوذ در جهادکشاورزی/حجتی دست جریان "بازی با سلامت و امنیت مردم"را قطع می‌کند؟

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، یادداشت تحلیلی زیر در قالب پرونده «مزرعه پدری» و درخصوص محصولات دستکاری شده ژنتیکی منتشر می‌شود. گزارشهای قبلی مزرعه پدری را در صفحه پرونده {اینجا} ببینید.* «حجتیِ تدبیر و امید»؛ «حجتیِ اصلاحات»در یادداشت قبل دیدیم که دولت یازدهم فشارهای سنگینی از سوی موافقان و مخالفان تجارت محصولات تراریخته (تراژنه) تحمل می‌کند؛ فشار افکار عمومی در منع تجارت بی‌محابای این محصولات، در آینده سیاسی این دولت نقش تعیین‌کننده‌ای دارد؛ از سوی دیگر مافیای متمول تاجران نیز طبیعتاً از هیچ فشاری برای پیشبرد اهدافش فروگذار نمی‌کند. در این یادداشت تحلیلی، مواضع وزارت جهادکشاورزی در این خصوص را بررسی خواهیم کرد.فارغ از مواضع سیاسی محمود حجتی، او در حوزه جهادکشاورزی موفقیتهای خوبی به‌دست آورده است؛ ادبیات به‌کار گرفته شده از سوی او بیش از سیاسی‌کاری و ملاحظات جناحی، ادبیات کار و تلاش ملی برای رشد کشاورزی ایران بوده است؛ اخبار واصله نیز نشان می‌دهد که وی با وجود دیدگاههای سیاسی خاص، به مطالبه رهبری معظم درخصوص خودکفایی گندم لبیک گفته و به آن جامه عمل پوشانده است؛ گو اینکه خودکفایی نوبت اول گندم نیز در زمان وزارت وی در دولت اصلاحات رقم خورد. با همه این توصیفات، ولی تفاوت هایی بین «حجتیِ دولت تدبیر و امید» و «حجتیِ دولت اصلاحات» به چشم می خورد از جمله اینکه به نظر می رسد، بنا به دلایلی بخشی از تصمیم گیری ها در این وزارتخانه از ید او خارج است.* مواضع در خصوص تجارت «تراژن»طی سالهای اخیر اظهارات وزیر جهادکشاورزی درخصوص محصولات تراژن همواره با نوعی احتیاط همراه بوده است. وی در یک سال اخیر طی چند نوبت با اعلام اینکه «محصولات دستکاری ژنتیک شده، تاکنون در کشور کشت نشده‌اند» تلاش کرده از یک سو از کنار مسئله بی‌سر و صدا عبور کند و آماج انتقادهای افکار عمومی قرار نگیرد و از سوی دیگر با مدیریت فشار تاجران، زمین بازی را مدیریت کند تا حتی‌الامکان در زمان چهارساله صدارتش حرکت قابل توجهی در این خصوص صورت نگرفته باشد.گرچه بخش قابل توجهی از مسئولیت نظارت و ساختارمند کردن تجارت این محصولات در حیطه این وزارتخانه صورت می‌گیرد و لاجرم بخش قابل توجهی از فعالیتهای مرتبط با تجارت این محصولات در این مجموعه دنبال می‌شود اما در مجموع اظهارات سالهای اخیر معاونان حجتی نشان می‌دهد مجموعه مدیران نزدیک به او از دایره منفعت‌طلبان و سوداگران این تجارت جهانی خارج هستند. اما نکته اینجاست که اتفاقات رقم خورده در این وزارتخانه طی سه سال اخیر نشان می‌دهد جریان نفوذ تاجران وابسته به خارج از کشور به‌سرعت در حال پیشروی در این وزارتخانه است و جریان تحت مدیریت حجتی مواضع انفعالی اتخاذ کرده‌اند؛ از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: برخی پژوهشکده‌های ذیل این وزارتخانه مأمن دانش‌آموختگان بنیاد صهیونیستی راکفلر است. بخش قابل توجهی از یارگیری و ساختارسازی شبکه‌ای متخصصان و نخبگان داخلی و همچنین درگاه ورود مقامات امنیتی صهیونیست به ایران توسط همین مجموعه انجام‌ می‌شود؛ در این میان دعوت از عضو شورای امنیت ملی امریکا و مقام ارشد راکفلر به این وزارتخانه شایسته توجه است. واردات و تکثیر پنبه تراژنه مونسانتو در سطح چندین هکتار ــ به بهانه کشت گلخانه‌ای و آزمایشگاهی! ــ در اطراف استان تهران یکی دیگر از موارد سؤال‌برانگیز ذیل این وزارتخانه است. عضویت چند نفر از سرپلهای دعوت از مقام امنیتی امریکا در «کمیته صدور مجوز تراریخته» با حکم شخص حجتی در وزارت جهادکشاورزی نیز قابل تأمل است. این موضوع نشان می‌دهد این جریان خطرناک، خود ممیزی این محصولات را نیز عهده‌دار هستند. اعتراف به کشت گسترده برنج تراریخته توسط دهها کشاورز گیلانی و مازندرانی در خلال دهه ۸۰ و پست جدید این جریان مبنی بر ادامه کاشت عمومی این محصولات تا سال ۹۴، نشان می‌دهد وزارت جهادکشاورزی کنترلی بر این جریان ندارد؛ و سلامت مردم از این کانال کاملاً در معرض تهدید قرار گرفته است. و موارد دیگر که در وقت مقتضی رسانه‌ای خواهد شد.مجموع این شرایط نشان می‌دهد محمود حجتی و سازمان متبوعش ناخواسته در دام این جریان قرار گرفته‌اند، و در درازمدت درصورت عدم ورود نهادهای نظارتی، این وزارتخانه ــ که تأمین غذای کشور از مهمترین وظایف اوست ــ تحت سیطره این جریان قرار خواهد گرفت؛ گرچه اطلاعات وثیقی در دست است که جریان مافیایی تراریخته علی‌رغم پیشرفتهای اندکی که طی دو دهه گذشته با زحمت زیاد به دست آورده‌اند، با ورود مراجع نظارتی و امنیتی، طی یک سال گذشته کاملاً دچار توقف شده‌ است. هم‌اکنون این جریان دلخوش به کادرسازی و نیز گرفتن مصوباتی از مجلس است که پادزهر آن توسط نهادهای انقلابی آماده شده است. به این ترتیب با ورود این نهادها، انفعال مدیران وزارت جهادکشاورزی در برابر دست‌آموزان راکفلر، پایان خواهد یافت؛ گرچه نمی‌توان کتمان کرد ذهنیت منفی مردم از ضعف مدیریت دولت یازدهم بر موضوعاتی مانند روغن پالم، آبیاری صیفی‌کاریهای ورامین با فاضلاب، حقوقهای نجومی و ... در انتخابات ۹۶ مؤثر خواهد بود. منبع :‌ تسنیمانتهای پیام/

برای رابطه با آمریکا نباید هرچیزی را بپذیریم/ هاشمی مصر بود روابط با آمریکا را نرمالیزه کند/ به ‌آمریکا مربوط نیست ما موشک می‌خواهیم

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، مجله عربی الشراع در شماره دوم نوامبر ۱۹۸۶ (۱۱ آبان ۱۳۶۵) مذاکره‌ای را افشاء کرد که اگر از طریق آن روزنامه این مطلب فاش نمی‌شد شاید ‌برخی سیاستمداران ایرانی ترجیح می‌دادند آن موضوع را برای همیشه سری نگه دارند.نخستین جرقه‌های ارتباط ایران با آمریکا پس از قطع رابطه دیپلماتیک، خرداد ۱۳۶۵ و در سفر هیاتی آمریکایی به تهران به ریاست رابرت مک فارلین زده شد.خبرگزاری فارس در مصاحبه‌ای با «ابراهیم یزدی» که همواره یکی از موافقان عادی سازی روابط جمهوری اسلامی با آمریکا به شمار می‌رود به کنکاش ابهامات این پرونده پرداخته است.وزیر امور خارجه دولت موقت که این روزها ۸۵ سالگی را سپری می‌کند صراحتاً اعلام می‌کند که اطلاعات موثق و دقیقی در خصوص آن پرونده ندارد و در میانه گفتگو، بحث به مسائل روز و نحوه تعامل دولت یازدهم با آمریکا کشیده می‌شود.آنچه در ادامه می‌خوانید گفتگو با ابراهیم یزدی است که علی رغم کسالت و بیماری پذیرای ما در منزلش بود.روایت شما از ماجرای مک فارلین و سفر هیات آمریکایی به ایران در سال ۶۵ چیست؟یزدی: من اطلاعات زیادی در آن قضیه ندارم اما آمدن مک فارلین به ایران را یک حرکت از جانب آمریکا برای حل کردن مسائلش با ایران می‌دانم.من کتاب «تاور» را به زبان انگلیسی خواندم و از جاهای دیگری هم اطلاعات جمع آوری کردم. آمریکایی ها وقتی متوجه شدند که اسرائیل به ایران اسلحه می‌دهد، فهمیدند که ایران به موشک‌های تاو احتیاج دارد. این موشک های ضد تانک از رده خارج شده بود ولی اسرائیل آنها را در انبارهایش داشت و قیمت هر موشک هم ۱۲هزار دلار بود. وقتی موشک های خودش تمام می شود به سراغ آمریکا می رود و از آمریکا این موشک ها را می خرد. آمریکایی‌ها حتی در تمرینات نظامی هم از این موشک استفاده نمی‌کردند و فقط در انبارهایشان مانده بود.آنها متوجه می شوند که اسرائیل این موشک ها را به قیمت ۲ هزار دلار می‌خرد و ۱۲ هزار دلار به ایران می‌فروشد.آمریکایی ها کانالی می زنند و به ایران می گویند چرا می خواهی نیازمندی هایت را از طریق اسرائیل برطرف کنی که اگر در دنیا بفهمند آبرویت می‌رود؟ از طریق عربستان این کار را انجام بده.اینجا است که اسرائیلی‌ها به خاطر این اقدام آمریکا جوش می آورند.بوش پدر که در آن زمان معاون رئیس جمهور بود به اسرائیل می رود. نخست وزیر اسرائیل اعتراض می کند و می گوید من به واشنگتن می آیم و بدون حضور هرکسی می خواهم با خود رئیس جمهور سر این قضیه حرف بزنم. جنگ بالا می گیرد و اسرائیلی ها قضیه مک فارلین را لو می دهند.آقای قربانی فر از افسران ساواک بود که بعد از انقلاب، با موساد کار می‌کرد. زمان جنگ نامه‌ای می‌نویسد که من یک افسر میهن پرست ایرانی هستم و می خواهم در این جنگ به ایران کمک بکنم و با بازار فروش اسلحه هم در تماس هستم و امکاناتی دارم. اگر شما اسلحه می خواهید بگویید، من به خاطر ایران می‌خرم و می فرستم.او سلاح‌های خریداری شده را در تبریز تحویل می‌داده و همان جا پولش را نقد می‌گرفته است. در یک نوبت که ۸۰ فروند موشک هارپون به ایران تحویل می‌دهد، یکی از آنها را به بندرعباس می‌برند و امتحان می‌کنند ولی بعد متوجه می‌شوند که روی همه آنها نوشته شده است ساخته شده در اسرائیل.ایران نمی‌پذیرد و پولش را هم نمی‌دهد و می‌گوید اینها را ببرید. قربانی‌فر می‌گوید من برای خرید این موشک‌ها باید ۱۵ میلیون دلار به اسرائیل می‌دادم، برای این کار از یک تاجر سعودی ۱۵ میلیون دلار گرفته ام که سه ماه بعد ۱۸ میلیون دلار به او برگردانم اما وقتی ایران این پول را به او نمی‌دهد معطل می ماند در نتیجه یک نامه می نویسد به آیت‌الله منتظری که هر دو نامه‌اش هم در خاطرات ایشان وجود دارد. قربانی‌فر در آن نامه جریان سفر مک فارلین به ایران را می‌نویسد. جزو تیم مک فارلین یک نماینده هم از اسرائیل بوده است.روزنامه الشراع لبنان خبر را فاش می‌کند و تازه آمریکایی ها می فهمند که دولت ریگان در حال انجام چه کارهایی است، که بعد از آن کار بالا می‌گیرد و ماجرا به کنگره کشیده می‌شود و کمیسیون تاور تشکیل می‌شود.تحلیل شما به عنوان یک دیپلمات قدیمی و سیاستمدار از ماجرای مک فارلین چیست؟ سفر دیپلمات‌ها در روابط دیپلماتیک -خواه دیپلمات‌های رسمی یا افرادی که در برهه‌ای خاص به آنها وظایفی محول می‌شود- بسیار عادی است.در روابط ایران و آمریکا هم سفر «مک فارلین» ( مشاور امنیت ملی وقت آمریکا) به همین شکل است و موضوع خاص و خارق‌العاده‌ای نبود، متنها پنهان کردن و مخفی نگه داشتن آن مسئله است.یعنی اگر یک فرد علاقه‌مند و سیاسی مسائل را زیر نظر بگیرد و ببیند یکی به نام آقای مک فارلین به ایران آمده اما آقایان آن را مخفی نگه داشتند، این سؤال در ذهنش به وجود می‌آید که آیا سفرها و ملاقات‌‌های دیگری هم وجود داشته که هنوز مخفی مانده است؟اگر آمدن مک‌فارلین به ایران مخفی نگه داشته شده، آیا رفتن کسانی از ایران به آمریکا در سطح مک فارلین وجود نداشته که مخفی نگه داشته شده باشد؟ اینها نکاتی است که در ماجرای مک فارلین به ذهن می‌رسد.ماجرای مک فارلین تنها بحث ارسال تجهیزات نظامی به ایران نبود؛ به هر حال یک قرابت فکری بین یک جریان سیاسی در داخل کشور و یک جریان سیاسی در آمریکا وجود داشت که این دو جریان می‌خواستند روابط ایران و آمریکا بهبود پیدا کند. امرِ غیر عادی نیست که گروه‌هایی در ایران و آمریکا بر سر یک مسئله هماهنگی داشته باشند. بنابر دلایلی، هم در ایران و هم در آمریکا مراکز قدرتی هستند که به شدت دنبال بهبود و عادی کردن روابط این دو کشور هستند که فی‌نفسه کار خوبی است برای اینکه در عالم سیاست ما چیزی به نام «قهر قهر تا روز قیامت» نداریم. در عالم سیاست روابط متأثر از حوادث و پیش‌آمدها نوسان پیدا می‌کند و طبیعی است. اساساً طبق ادعای مسئولان وقت در آن دوران، آمدن مک فارلین می‌توانست بدون هماهنگی صورت بگیرد؟به هیچ وجه امکان نداشت.یعنی اینکه آقای هاشمی می‌گوید ما نمی‌دانستیم در هواپیما مشاور امنیت ملی آمریکا حضور داشت اشتباه است؟اینها توجیهات است، فکر نمی‌کنم خودشان هم باورشان شود. نمی‌شود کسی با چنین سطحی بدون تضمین و اطلاع در کشوری که روابط خوبی با آن ندارد، حضور یابد.چرا آمریکایی‌ها در این ارتباط همه تلاششان را می‌‌کردند تا خود را به نوعی با اسرائیلی‌ها پیوند دهند؟ هم هواپیما قبل از آمدن در اسرائیل می‌نشیند و مشاور نخست وزیر اسرائیل سوار آن می‌شود و هم پس از آن به اسرائیل بازمی‌گردد؟اسرائیل متحد راهبردی با آمریکا است، یا برعکس آمریکا متحد راهبردی اسرائیل در منطقه است. امکان ندارد دیداری در آن سطح بین‌ مقامات ایران و آمریکا صورت گیرد و اسرائیلی‌ها در جریان نباشند.روابط در آن سطح بعد از ۱۳ آبان ۵۸ اتفاق نیفتاده بود و در آن زمان گریزی به وجود آمده بود که آمریکایی‌ها بتوانند با هماهنگی برخی دولتمردان جمهوری اسلامی وارد کشورمان شوند؛ دو تفکر در ارتباط با تماس آمریکا وجود دارد. یک تفکر این است که این ارتباط محدود به تهیه تسلیحات است و یکی دیگر اینکه تسلیحات بهانه است و اینها می‌خواهند باب مذاکره جدی‌تر را باز کنند نظر شما چیست؟چه در ایران و چه در آمریکا در میان دولتمردان کسانی هستند که به جدّ معتقدند ایران و آمریکا باید با هم مذاکره کنند و این امری معقول است که برخی مسئولان ایرانی و آمریکایی هر دو شایق به مذاکره با هم باشند.چرا علی‌رغم تمایل مخصوصاً آمریکایی‌ها برای ارتباط گیری مجدد، قطعات معیوب به ایران فرستادند و دوباره نوعی بی‌صداقتی و دشمنی از خود نشان دادند؟من مطمئن نیستم و این ادعای برخی مقامات ایرانی است که قطعات معیوب فرستاده شد.کارشناسان وجود قطعات معیوب را اعلام کردند و همین دلیل بازگرداندن آن محموله شد.من اطلاعات دقیق ندارم و بعید می‌دانم آمریکایی‌ها اینقدر خام باشند که در چنین مذاکرات حساسی، قطعات معیوب بفرستند.اگر این بی‌صداقتی را هم نادیده بگیریم، آنها سود حاصل از فروش این تسلیحات و قطعات را به مقابله با حکومت ساندینیستای نیکاراگوئه اختصاص دادند در حالیکه می‌توانستند کما فی‌سابق به انقلابیون نیکاراگوئه کمک کنند. چرا این پیوند را ایجاد کردند؟مجلس آمریکا با کمک به کنتراها موافقت نکرد بنابراین راه حلی که اینها به ذهنشان رسید این بود که با فروش تجهیزات به ایران به ضدانقلابیون نیکاراگوئه کمک کنند.این پیوند عجیبی نیست؟ نه. به نظر من می‌توانست سود حاصل از قطعات به لیبی داده شود.چرا علی‌رغم وقفه‌ای ۵ - ۶ ساله در روابط با آمریکا و اشتیاق آنها، ایالات متحده اصرار داشت این ملاقات در ایران صورت بگیرد، شاید اگر در کشور ثالثی انجام می‌شد مذاکرات به نتیجه می‌رسید. اگر مقامات ایرانی به جد حاضر به مذاکره با آمریکا نبودند که نمی‌گذاشتند اینها وارد شوند؛ به نظر من برای نشان دادن اینکه مسئولان دو کشور برای ارتباط مجدد رابطه علاقه‌مند هستند مذاکرات در ایران صورت گرفت. کلید افشای ماجرای مک‌فارلین را چه کسی زد؟ ایران یا آمریکا؟ اسرائیلی‌ها. اگر بخواهیم به مخالفین بهبود روابط ایران و آمریکا نمره دهیم اسرائیل نمره بالایی می‌آورد؛ یعنی اسرائیل از جمله کشورهایی است که هیچ وقت نمی‌خواهد رابطه آمریکا و ایران مطلوب و خوب باشد. شما گفتید که این دو کشور متحد راهبردی همدیگر هستند. اینکه آمریکا متحد راهبردی اسرائیل باشد یا برعکس یک امر است و اینکه آمریکا براساس رابطه با اسرائیل بخواهد رابطه‌اش با کشور ثالثی مانند ایران را بهم زند، امر دیگری است. مهم این است که آمریکا تصور می‌کند می‌تواند روابط حسنه‌ای با ایران برقرار کند و همچنین روابط حسنه ای در سطوح بالا با اسرائیل نیز داشته باشد، منافات ندارد.آقای دکتر! کلید مذاکرات مک‌فارلین در ایران زده شده یا آمریکا؟هر دو طرف مایل بودند و کلید توسط هر دو کشور زده شد؛ آقای هاشمی مصر بود روابط خود با آمریکا را نرمالیزه کند؛ البته این را بگویم که نفس مذاکره به معنای سازش نیست و ما از این امر استقبال می‌کنیم. با توجه به رفت و آمدی که در بیت آقای منتظری داشتید چه اندازه شناخت از سیدمهدی هاشمی داشتید؟ آن طور که گفته شده سیدمهدی روابط را فاش کرد؟ در مورد اینکه سیدمهدی هاشمی این روابط را فاش کرد تردید جدی دارم. من از آقای منتظری پرسیدم گفت: «نه چنین نیست» به ایشان گفتم: «در بیرون می‌گویند سیدمهدی روابط را فاش کرد.» گفتند: «نه، اصلاً او در جریان نبود.» در اعترافات خود سید مهدی وجود دارد که از طریق آقای امیدی نجف‌آبادی نامه محرمانه‌ای را گرفته و بعد ترجیح داده به روزنامه الشراع لبنان بدهد.برادر سیدمهدی (هادی) جزو محارم آقای منتظری بوده و او از این روابط مطلع شد و مهدی هاشمی هم از طریق برادرش اطلاع یافت و بعد به الشراع داده بود. بنابراین نخستین بار سیدمهدی ماجرا را توسط الشراع فاش کرد. بله.بنابراین حرف منتظری نقض می‌شود که به شما گفت کار سیدمهدی نبود.منتظری گفت عامل اصلی فهمیدن خبر سیدمهدی نبوده است. نامه به سیدمهدی رسیده و او به الشراع داده است.دلیل این افشاگری از نظر شما چه بوده است؟در آن زمان که نامه را به الشراع دادند قرار نبود مذاکرات مخفی بماند. آقای منتظری هم خبر را به سیدمهدی نداده که این خبر برای خودت باشد. سیدمهدی هم آدمی بوده که ذاتاً علاقه داشته به مطبوعات بگوید من از همه چیز خبر دارم. یعنی شما اعتقاد ندارید اقدام سیدمهدی نوعی عمل تلافی‌جویانه است؟ سیدمهدی از قدرت گرفتن هاشمی نگران بوده و احساس می‌کرده منتظری از قدرت دور نگه داشته می‌شود. من اینطور نمی‌بینم. آقای منتظری اگر بی‌خبر می‌ماند آقای هاشمی را می‌خواست و می‌پرسید فلان مسئله چیست؟در مذاکرات به این مهمی حتی وزیر امور خارجه هم در جریان قرار نمی‌گیرد؟در ایران خیلی تعجب‌آور نیست، در عین حال که وزیر خارجه داریم ممکن است تماس‌هایی گرفته شود که وزیر امور خارجه بی‌اطلاع باشد، الان هم همین‌طور است. خیلی مسئله مهمی نیست!بحث دیگری نیز مطرح است که برخی مسئولان اعلام کردند آقای حسن روحانی به هیچ عنوان در جریان مذاکرات مک فارلین نبود ولی هم مقامات آمریکایی ادعا می‌کنند که نفر چهارم مذاکرات آقای روحانی بوده و هم در کتاب خاطرات آقای هاشمی صریحاً نوشته شده که روحانی در جریان مذاکرات قرار داشته است؛ دلایل این مخفی‌کاری و پنهان کاری به زعم شما چیست؟در عالم سیاست این نوع مخفی‌کاری‌ها بسیار رایج و ضروری است؛ در این تماس‌ها و مذاکرات و دیدارها هیچ چیز به بار و به دار نیست و افشایش چیزی در بر ندارد. بنابراین اینکه جنجال کنند، طبیعی است.چرا مذاکرات شکست خورد؟طرفین به امید اینکه مذاکرات برای حل مشکلات فی‌مابین ادامه یابد، مذاکرات را آغاز می‌کنند ولی برخی اوقات در طول مذاکرات مشخص می‌شود که زمان حل مشکلات با مذاکره فرا نرسیده است.ممکن است ما زمانی مذاکرات را شروع کنیم که هیچ زمینه‌ای برای توافق وجود نداشته باشد و اگر مذاکرات به نتیجه نرسید به این معناست که شرایط برای توافق محقق نشده است.اندکی به موضوعات روز بپردازیم؛ بعد از ماجرای مک فارلین مذاکرات برجام نخستین گفتگوی آشکار ایران با آمریکایی ها بود. زمینه‌های مناسب این مذاکره شکل گرفته بود؟من نمی‌دانم و کسانی که سکان دیپلماسی را در دست دارند، با توجه به مسائلی که مطرح هست می‌توانند اظهارنظر کنند ولی برای منی که از بیرون نگاه می‌کنم چنین امکانی وجود ندارد.دو سال از ماجرای برجام می‌گذرد و جمهوری اسلامی بدعهدی‌های بسیاری از آمریکا دید، در صورتی که ایران تمام پیش شرط‌ های برجام را عملی کرد.در چه ماجرایی بدعهدی کردند.در مورد رفع تحریم‌ها بدعهدی کردند؛ ۱۰۰ روز بعد اتمام مذاکرات رئیس بانک مرکزی اعتراف می‌کند که دستاورد برجام برای ما «هیچ» بود. آقای عراقچی و صالحی که جزء تیم مذاکره کننده بودند نیز صریحاً اذعان می‌کنند که آمریکا در عمل به شرط‌های برجام بدعهدی کرده است.اگر من بخواهم قضاوت کنم باید توضیحات آمریکایی را هم داشته باشم، زمانی ما به‌عنوان یک ایرانی که دل در گروی این مسائل داریم قضاوت می‌کنیم که آن وقت فرمایش شما درست است، ولی اگر بخواهیم قضاوت کنیم چه کسی بدعهدی کرده من نمی‌دانم! باید ببینیم آمریکایی‌ها چه جوابی می‌دهند.آمریکایی‌ها از رفتار ایران هیچ شکایتی نکرده‌اند، یعنی آنها به‌هرحال راضی بودند که ما به تعهدات‌مان عمل کردیم.خب، چرا می‌گویید بدعهدی کردند.سوئیفت هنوز به صورت کامل باز نشده و کشورهای خارجی برای ارتباط با ما از لحاظ بانکی مشکل دارند و بسیاری از وعده‌هایی که برای رفع تحریم دادند عملی نشده است.اینها نیاز به بررسی دارد. یک‌وقت هست شما از جمله کسانی هستید که از دید انتقادی می‌خواهید سیاست آمریکا را نگاه کنید.اما اگر من بخواهم اظهارنظر عقلانی بکنم باید پارامترهای مختلف را بررسی کنم، من دقیقاً نمی‌دانم آمریکا چه بدعهدی کرده است. نمی‌خواهم از آمریکا دفاع کنم، اما در ارزیابی روابط باید واقع‌بین باشیم. عذرخواهی می‌کنم، عرض کردم خدمتتان که آنها قرار بود تحریم‌ها را کامل و به یک باره بردارند، این از جمله شروط برجام بود.من مطمئن نیستم آنها قول داده باشند تمام تحریم‌ها را بردارند! برای اینکه عامل اصلی همه تحریم‌ها آمریکا نبوده است.خود آمریکا وعده کرده بود سوئیفت را باز کند. خب، ببینید فعالیت بانک‌ها در اروپا و آمریکا دولتی نیست، بنابراین این‌طور نیست که دولت آمریکا بخواهد وعده دهد.فارس: کشورهایی مانند هند و سوییس خیلی علاقه‌مند به ارتباط مجدد بانکی با ایران هستند، اما می‌گویند اگر ما ارتباط برقرار کنیم آمریکا ما را تحریم می‌کند و برای ما جریمه در نظر می‌گیرد.من این را نمی‌دانم؛ دولت‌مردان باید بررسی کنند که ادعای بانک‌های هند و سوئیس درست است یا خیر. من نمی‌گویم درست نیست، ولی باید بررسی شود.حالا که شما نمی‌توانید قاطعانه نظر دهید و می‌گویید پارامترها و فکت‌های مختلف را باید بررسی کرد که آمریکا بدعهدی کرده است، فرض را بر این می‌گذاریم که آمریکا بعد از اجرای تمام تعهدات از سوی ایران بازهم خلف وعده کرد؛ بعداز آن باید چه کنیم؟ببینید اگر ایران مصمم است که روابط با آمریکا را نرمالایز کند باید بنشینند و مذاکره کنند!بازهم؟باز هم. علی‌رغم همه بدعهدی‌ها؟علی‌رغم همه بدعهدی‌ها. ببینید در مذاکرات دیپلماسی بروز این به قول شما بدعهدی‌ها طبیعی است. چقدر باید آوانس بدهیم؟ مذاکره کردن آوانس دادن نیست.ما خیلی در مذاکرات برجام امتیاز دادیم، عملاً فعالیت‌های هسته‌ای‌مان را تعطیل کردیم!ایران مذاکرات هسته‌ای را برای اینکه پیش‌شرط دولت آمریکا بود تعطیل نکرد؛ ایران از جاهای دیگری مجبور بود فعالیت‌های هسته‌ای را تعطیل کند. چون فقط دولت آمریکا نبود که با فعالیت هسته‌ای ایران مسئله داشت؛ کشورهای دیگر هم بودند.به سرکردگی آمریکا.بله، آمریکا در این زمینه پیش‌قدم و پیشگام بوده است.آقای دکتر! من جواب سؤالم را نگرفتم! فرض را بر این می‌گذاریم که ما تمام تعهداتی را که آمریکا از ما برای بهبود روابط می‌خواهد انجام دهیم، این را هم نمی‌توانیم انکار کنیم که آمریکا ابرقدرتی است که اگر بخواهد می‌تواند ما را تحریم کند و در شرایط سخت قرار دهد. آمریکا پای میز مذاکره شرایطی برای ما می‌گذارد و ما هم عمل انجام می‌دهیم اما بعد از آن وعده‌هایی را که داده بود عملی نمی‌کند! چه‌کار باید بکنیم؟این به هنر مذاکره‌کنندگان بستگی دارد، مذاکره برای مذاکره معنا ندارد؛ مذاکره می‌کنیم تا به یک هدفی برسیم. معمولاً این توافق‌ها نردبانی است؛ یعنی مرحله به مرحله است؛ یعنی توافق می‌کنیم من فلان کار را می‌کنم تو هم این کار را بکن. من به محتوای توافق‌ها اشراف ندارم و نمی‌دانم ایران با آمریکا چگونه توافق کرده است، فرض من باید این باشد که ایران با آمریکا توافق کرده که گام‌به‌گام این برنامه‌ها را اجرا کند نه‌اینکه یکسره. معقول به نظر من این است ایران با آمریکا توافق کند که تغییر رویه‌اش گام‌به‌گام باشد، یعنی یک گام ایران بردارد، یک گام آمریکا. آیا چنین بوده است؟ من علائمی نمی‌بینم.یعنی شما می‌گویید علائمی نمی‌بینم که ایران یک گام برداشته است؟من می‌گویم یک گام ایران بردارد یک گام آمریکا.اما به اعتراف بسیاری از کارشناسان آمریکا گامش را برنداشته است!من نمی‌دانم، بستگی به این دارد که ما چه پیش‌شرط‌هایی برای او گذاشته‌ایم.بحث ما لغو تحریم‌ها بود!نه ایران و نه آمریکا می‌توانند این انتظار را داشته باشند که تحریم‌ها یک‌دفعه برداشته شود یا کلاً لغو شود، این رسم است که مرحله‌به‌مرحله جلو می‌آیند.آقای دکتر شما یک دیپلمات پرسابقه هستید، وزیر امور خارجه در اوایل انقلاب بودید، سیاست‌مداری بودید که در رأس برخی امور قرار داشتید، واقعاً بدعهدی از آمریکا ندیدید؟در عالم سیاست بدعهدی یا خوش‌عهدی معنا ندارد، تصمیماتی که ما می‌گیریم و توافقاتی که می‌کنیم باید مشروط باشد و ضمانت اجرایی داشته باشد، این‌طور نیست که آمریکا بگوید من این کار را می‌کنم و ما هم بگوییم بسیار خب؛ این‌طور نیست، چه ضمانت اجرایی برای تعهدات طرفین وجود دارد؟ببینید آقای دکتر! در ماجرای مک فارلین آنها آمدند و تسلیحات آوردند و بعد از چند ماه مذاکره به بن‌بست کشیده شد. در سال ۶۶ آمریکا یک هواپیمای مسافربری ما را با نزدیک به ۳۰۰ مسافر منفجر می‌کند. می‌خواهیم بگویم دشمنی‌های آشکاری از آمریکا دیده شده است، تا کجا ما باید به آمریکا اعتماد کنیم و امتیاز دهیم، پیش‌فرض را بر این می‌گذاریم که می‌دانیم آمریکا اگر بخواهد می‌تواند ما را در تحریم‌های سخت بگذارد. همان‌طور که در چندین سال گذشته این کار را انجام داد.ببینید بهبود روابط دیپلماتیک بین دو کشور هر اندازه هم که آن کشور مانند آمریکا قدرتمند باشد به معنای قبول شرایط آنها نیست. ایران هم می‌تواند متقابلاً شرایطی بگذارد؛ ولی هنگامی روابط قابل‌قبول برقرار می‌شود که طرفین به شرایطی که می‌گذارند پایبند باشد. بنابراین به‌صرف اینکه با آمریکا رابطه داشته باشیم نمی‌شود شروطش را پذیرفت.بنابراین به صرف اینکه ما می‌خواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم نباید هر چیزی را بپذیریم. آنها برای خود شرایطی می‌گذارند و ما هم برای خود شرایطی می‌گذاریم. خب شاید هیچ گاه به مصالحه نرسیدیممثل حالا روابط معلق می‌ماند.یک زمانی این روابط معلق به کشور و مردم سخت می‌گذرد و آنها از ابراز قدرت خود برای تحریم استفاده می‌ کنند. ببینید ما می‌توانیم روابط خود را با آمریکا به حالت تعلیق در بیاوریم.ما می‌توانیم آمریکا هر شرطی که گذاشت بپذیریم_ مانند لغو برنامه موشکی و یا اجرای حقوق بشری که مد نظر آنهاست_ بعد آمریکا می‌گوید من کلاً تمام تحریم‌ها را لغو می‌کنم. اما ما هم در کشور خود با توجه به تفکر جمهوری اسلامی یکسری پیش‌شرطی‌هایی داریم. مثلا ما قطعاً به جبهه مقاومت کمک می کنیم، حتما در صدد تقویت قدرت موشکی خود هستیم؛ حقوق بشر ما اسلامی است و قوانین خاص خود را دارد. یعنی شما می‌گویید ما بر فرض داشتن این اختلافات می‌توانیم مذاکره کنیم؟ بله می‌توانیم مذاکره کنیم، ولی لزومی ندارد که حرف آنها را دربست قبول کنیم. مذاکره به معنای قبول شرایط آمریکا نیست، چنین چیزی وجود ندارد که چون حاضر به مذاکره شدیم حرف‌های آنها را بپذیریم.مذاکره باید نتیجه‌ای داشته باشد. نه. ببینید! مذاکره باید محورهای مشخصی داشته باشد؛ برخی امور است که نه آمریکا حاضر است در مورد آن مذاکره کند نه ما در مورد برخی مسائل مذاکره می‌کنیم و به طرفین هیچ ارتباطی ندارد اما با این شرایط نیز می‌توان مذاکره کرد.ولی از اصولمان هم به هیچ وجه عقب‌نشینی نمی‌کنیم. بله.حتی اگر این پایین نیامدن از حقوق مانند سال‌های قبل برایمان شدیدترین تحریم‌ها را در پی داشته باشد؟بله.داشته باشد.پس نتیجه این می‌شود که ما باید این مبارزه را ادامه دهیم!ببینید تصمیم‌گیرندگان ایران باید هر تصمیمی که می‌گیرند نفع و ضرر آن را ارزیابی کنند؛ نفع و ضرر جامعه و کشور «منافع ملی» است. درست است که ما با‌ آمریکا اختلاف داریم ولی اختلاف به صرف اختلاف معنا ندارد. اگر ببینیم ادامه مذاکره با آمریکا به ضررمان است مذاکره نمی‌کنیم و نباید بکنیم. اگر بهبود روابط ایران و آمریکا به نفع منافع ملی ماست باید انجام دهیم. محور تصمیم‌گیری ما باید منافع ملی باشد. به عنوان یک سیاستمدار قدیمی «منافع ملی» ما از دیدگاه شما چیست؟ ببینید به عنوان مثال منافع ملی این است که به ‌آمریکا مربوط نیست ما می‌خواهیم موشک داشته باشیم؛ ما سیاست دفاعی کشورمان را در چارچوب یک نیروی مسلح با موشک تعریف می‌‌کنیم. همان را باید انجام دهیم، آمریکا خوشش بیاید یا نه به ما مربوط نیست. حتی اگر ما را به خاطر این تصمیم‌گیری تحریم کرد؟ما باید ارزیابی کنیم. تصمیم‌گیرندگان باید ارزیابی کنند که پافشاری بر سر داشتن موشک بیشتر به نفع کشور است یا کنار آمدن با آمریکا. اگر ما روی داشتن موشک پافشاری کنیم ضرر تحریم‌های آمریکا بیشتر است یا روی موشک سرمایه‌گذاری کنیم؟ اینها مسائلی است که تصمیم‌سازان باید ارزیابی کنند. نمی‌شود جواب آری یا خیر داد. شما اگر مسئولیت داشتید، چه می‌گفتید؟ من نمی‌توانم جواب این سوال را بدهم چون اگر من در راس حکومت یا داخل حکومت بودم به یکسری اطلاعات دسترسی داشتم که در حال حاضر ندارم.منبع: فارس

جنگ قریب‌الوقوع میان آمریکا و چین + فیلم

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، بزرگ‌نمایی «تهدید چین» در خبرگزاری‌های آمریکایی به‌ویژه پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از شدت بیشتری برخوردار شده، چرا که ترامپ از ابتدای مبارزات انتخابی خود همواره به انتقاد از عملکر چینی‌ها پرداخته است. این رویکردی انتقادی ترامپ از چین پس از برنده شدن در انتخابات افزایش یافته به‌طوری که ترامپ اعلام کرد که ممکن است به سیاست "چین واحد" پایبند نباشد و حتی در همین راستا با رئیس جمهور تایوان تماس تلفنی برقرار کرد؛ امری که تا پیش از این توسط دولت آمریکا انجام نمی‌شد. توقیف زیردریایی بدون سرنشین آمریکا توسط چین در چند روز گذشته به تنش‌های جدید میان ترامپ و چینی‌ها دامن زده به‌طوری که ترامپ، چینی‌ها را به دزدی متهم کرد و چینی‌ها نیز به‌طور غیر مستقیم اعلام کردند که اظهارات "غیرمعقول" برای حل این مساله کارساز نیست.دامنه درگیری میان چین و آمریکا فقط به فعالیت‌های چین در دریای چین جنوبی ختم نمی‌شود و ابعاد گسترده‌تری دارد که مستند «جنگ قریب الوقوع (آمریکا) با چین» (The Coming War on China) ساخته "جان پیلجر" (John Pilger) به بررسی آن پرداخته است. پایگاه‌ها و مراکز نظامی آمریکا در اطراف چینآن‌چه در اخبار می‌شنوید این است که چین دارد باندهای پرواز در مناطق تحت مناقشه در دریای چین جنوبی می‌سازد و محاکم بین‌المللی هم این اقدامات چین را محکوم کرده‌اند. همین اقدامات هم به آخرین خبر درباره جنگ قریب‌الوقوع میان آمریکا و چین تبدیل شده است. اما آن‌چه که در اخبار پوشش داده نمی‌شود، واقعیت دیگری است: چین خودش مورد تهدید واقع می‌شود.آمریکا یا چین؛ کدام‌یک تهدیدی برای دیگری استپایگاه‌ها، موشک‌ها، بمب‌افکن‌ها و ناوهای جنگی متعدد آمریکا دورتادور چین، از استرالیا گرفته تا اقیانوس آرام و آسیا را فراگرفته و این کشور را محاصره کرده‌اند؛ به گونه‌ای که «جیمز برادلی» نویسنده کتاب «سراب چین» می‌گوید: «اگر شما بالای بلندترین ساختمان در پکن بروید و از آن بالا به اقیانوس آرام نگاه کنید، می‌توانید ناوهای آمریکایی را ببینید؛ می‌بینید که [جزیره] گوام دارد غرق می‌شود از بس موشک‌های [سنگین] آمریکایی در آن به سوی چین نشانه رفته‌اند؛ می‌توانید به کره نگاه کنید و ببینید چه‌قدر تسلیحات آمریکایی، چین را نشانه گرفته‌اند؛ می‌توانید ژاپن را ببینید که عملاً دست‌کش روی مشت آمریکا [و جبهه واشینگتن مقابل پکن] است. اگر من چینی بودم، قطعاً درباره سیاست‌های تهاجمی آمریکا نگران می‌بودم.»«بروس کامینگز» تاریخ‌دان آمریکایی نیز درباره تهدیدی که آمریکا برای چین دارد، می‌گوید: «ما چین را با [سیاست] «مهار چین»، محاصره کرده‌ایم و دائماً هم تلاش‌هایمان را بیش‌تر می‌کنیم تا این کشور را تحت محاصره نگه داریم، [چون] چین کشوری مستقل است که پایگاه‌های خارجی درون مرزهایش ندارد، با سرعت زیادی در حال رشد است و دومین اقتصاد بزرگ دنیا را دارد.» پایگاه‌ها، موشک‌ها، بمب‌افکن‌ها و ناوهای جنگی متعدد آمریکا دورتادور چین، از استرالیا گرفته تا اقیانوس آرام و آسیا را فراگرفته و این کشور را محاصره کرده‌اند هم‌زمان با انتقال قدرت اقتصادی دنیا به آسیا، آمریکا نیز (در واکنش به این واقعیت) بخش اعظم نیروهای دریایی خود را به این قاره و اقیانوس آرام منتقل کرده است. این انتقال عظیم نظامی، در واشینگتن تحت عنوان «تمرکز بر آسیا» شناخته می‌شود و هدف اصلی آن چین است. این رقابت بر سر قدرت در قرن ۲۱ را «جنگ ابدی» می‌نامند، جنگی که برای صنعت تسلیحاتی بی‌رقیب آمریکا به معنای سود هنگفت سالیانه در نتیجه صرف بودجه‌ای حدود ۶۰۰ میلیارد دلار در زمینه نظامی است.نکته این‌جاست که سلاح‌های آمریکایی، نیاز به دشمن دارند. بر همین اساس، باراک اوباما اواسط نوامبر سال ۲۰۱۱ در استرالیا اعلام کرد: «آمریکا به عنوان یک کشورِ اقیانوس آرامی، نقشی بزرگ‌تر و طولانی‌مدت در شکل دادن این منطقه و آینده آن ایفا خواهد کرد. من به تیم امنیت ملی خودم دستور داده‌ام تا حضور و مأموریت ما در منطقه آسیا-اقیانوسیه را یک اولویت اصلی قرار دهند».برادلی در پاسخ به این سؤال که آیا آمریکا به یک معنا همین الآن هم در جنگ با چین است یا نه، توضیح می‌دهد: «بله. هم روی زمین و هم در هوا. پرزیدنت باراک اوباما، برنده جایزه صلح نوبل، تریلیون‌ها دلار را به زرادخانه هسته‌ای ما [آمریکا] و تریلیون‌ها دلار را هم به جنگ‌های آینده در فضا اختصاص داده است. ما برای این همه پول، نیاز به دشمن داریم و چین هم بهترین دشمن است.»پاسخ آمریکا به پیشرفت‌های اقتصادی چین، اعزام نیروهای دریایی و محاصره این کشور بودسابقه دشمنی آمریکا با چیندشمنی آمریکایی‌ها با چینی‌ها تقریباً به قدمت تاریخ آمریکاست. جیمز برادلی می‌گوید تقریباً در تمام تاریخ آمریکا، یادگیری زبان چینی برای مردم این کشور ممنوع بود. زمانی هم که چینی‌ها برای کارهایی مانند استخراج از معدن و ساخت خطوط راه‌آهن به آمریکا آمدند، آمریکایی‌ها طی دوران «تب طلا» در کالیفرنیا و زمانی که از چینی‌ها عقب ماندند، به این نتیجه رسیدند که از رقابت با چینی‌ها خوششان نمی‌آید. بنابراین سال ۱۸۸۲ «لایحه استثنای چینی‌ها (۱)» در کنگره تصویب و توسط «چستر آرتور» رئیس‌جمهور وقت آمریکا امضا شد.این لایحه، اولین و شاید عجیب‌ترین قانون در تاریخ آمریکا بود که برای جلوگیری از مهاجرت آزاد یک قوم خاص به این کشور وضع می‌شد. این قانون که ابتدا قرار بود تا ده سال باقی بماند، سال ۱۸۹۲ تمدید شد و سال ۱۹۰۲ نیز به شکل دائمی درآمد. بنابراین آمریکایی‌هایی که به مجسمه آزادی و مهاجرت از همه جای دنیا افتخار می‌کردند، برای اولین بار، رسماً اعلام کردند که از مردم همه جای دنیا استقبال می‌کنند، به جز مردم چین. این قانون بالأخره بعد از ۶۱ سال، لغو شد.«شیطان چینی در آغوش مادر آمریکایی» اشاره به مار در آستین پروراندن آمریکایی‌ها با پذیرش مهاجران چینی دارد؛ چین از ده‌ها سال پیش، توسط مسئولان و رسانه‌های آمریکایی به عنوان دشمن قسم‌خورده آمریکا معرفی شده است بعدها تبلیغات منفی و کلیشه‌سازی علیه چینی‌ها در فرهنگ عامه و فیلم‌های آمریکایی نیز به شدت رواج پیدا کرد که به نظر می‌رسید هدف از آن‌ها مخفی کردن یک دستورکار دیگر بوده است. برادلی می‌گوید خواص آمریکایی در قرن ۱۹، چین را بهشت مواد مخدر می‌دانستند؛ تا جایی که «وارن دلانو» پدربزرگ «فرانکلین دلانو روزولت» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، پادشاه آمریکایی تریاک در چین و بزرگ‌ترین تاجر تریاک در آمریکا بود. بخش اعظم سواحل شرقی آمریکا، از جمله کلمبیا، هاروارد، ییل و پرینستون، با پول تجارت تریاک ساخته شدند. حتی انقلاب صنعتی در آمریکا هم با پول‌های هنگفتی ممکن شد که از تجارت مواد مخدر غیرقانونی در بزرگ‌ترین بازار دنیا یعنی چین به دست آمده بود. در حالی که بسیاری از مردم چین غذایی برای خوردن نداشتند، آمریکایی‌ها از تجارت تریاک در این کشور سودهای هنگفتی می‌بردندانگلیس و قدرت‌های استعماری دیگر، طی «جنگ تریاک (۲)» به چین حمله کردند و شهرهای بزرگ این کشور نظیر شانگهای را به عنوان «امتیاز» دریافتی از چین، تصرف کردند. دقیقاً مانند جزایر کواجالین و ایبای، در چین هم خارجی‌ها مانند شاه‌زادگان زندگی می‌کردند، در حالی که مردم این کشور در فقر به سر می‌بردند.چین از چه زمانی «تمام مشکل آمریکا» شد«مائو تسه‌تونگ» رهبر کمونیست‌های چین علیه همین وضعیت بود که قیام کرد و توانست کمونیسم را در چین تثبیت و کاپیتالیسم غربی را از این کشور بیرون کند. بعد از این انقلاب، دشمنی غربی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها با چینی‌ها شکل جدی‌تری به خود گرفت. «ریچارد نیکسون» معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا سال ۱۹۵۳ علناً می‌گوید: «وقتی روی نقشه به چین نگاه می‌کنیم، می‌توانیم ببینیم که چین، دلیل اصلی همه مشکلات ما در آسیاست.» هم‌چنین «ادوارد تلر» که او را «پدر بمب هیدروژنی» می‌دانند، سال ۱۹۶۶ درباره چین می‌گوید: «من معتقدم، به خاطر امنیت خودمان، ضرورت دارد که برای احتمال یک حمله موشکی از جانب چین علیه آمریکا، آماده باشیم.»یکی از دروغ‌هایی که درباره مائو در غرب گفته می‌شود، این است که وی دشمن قسم‌خورده کاپیتالیسم غربی بود. این در حالی است که اگر امروز به چین سفر کنید، می‌بینید که بسیاری از ابعاد کاپیتالیسم در چین مشهود هستند. واقعیت این است که اشکال کار چینی‌ها، دشمنی آن‌ها با کاپیتالیسم نیست، بلکه گناه نابخشودنی آن‌ها این است که اتفاقاً در کاپیتالیسم، آمریکا را شکست داده‌اند. در سال ۲۰۱۵، تعداد میلیاردرهای چینی یک‌باره دو برابر شد و از این منظر، چینی‌ها توانسته‌اند در ایجاد ثروت، از آمریکایی‌ها جلو بیفتند.این ادعا که مائو دشمن کاپیتالیسم و در فکر نابودی آمریکا بود، دروغی بسیار مضحک است. وی پنج سال پیش از آن‌که انقلاب بزرگ کمونیستی خود را رقم بزند، یک نامه مخفیانه به واشینگتن فرستاده بود: «چین باید صنعتی‌سازی شود. این کار صرفاً از طریق تجارت آزاد [و کاپیتالیسم] قابل‌انجام است. منافع چین و آمریکا، از نظر اقتصادی و سیاسی، با یک‌دیگر سازگار است. آمریکایی‌ها نباید بترسند که ما با آن‌ها هم‌کاری نکنیم. ما نمی‌توانیم این ریسک را بکنیم که از آمریکا عبور کنیم. ما نمی‌توانیم این ریسک را بکنیم که وارد هرگونه درگیری شویم.» البته مائو هیچ پاسخی برای این نامه دریافت نکرد و سیاست آمریکا در دشمنی با چین تا امروز هم تغییری نکرده است.«مائو تسه‌تونگ» رهبر انقلاب کمونیستی چین، بارها گفته بود مایل است با رؤسای‌جمهور آمریکا دیدار و از ایجاد درگیری میان دو کشور جلوگیری کند برادلی می‌گوید: «مائو از همان ابتدا می‌خواست با آمریکا دوست باشد. او گفته بود برای دیدن «فرانکلین روزولت» به کاخ سفید خواهد رفت. وی سال ۱۹۵۰ دست [دوستی] به سوی «هری ترومن» دراز کرد. دست [دوستی] به سمت دوایت آیزنهاور دراز کرد. اما دست او را پس زدند.» همه این فرصت‌ها که می‌توانست تاریخ را عوض کند، از جنگ‌های بسیاری جلوگیری نماید، و انسان‌های بی‌شماری را از مرگ نجات دهد، از دست رفتند، چون واشینگتن دهه ۵۰ حاضر نبود بپذیرد که پیشنهادهای مائو از روی صداقت است.برادلی توضیح می‌دهد که نه تنها مائو، بلکه هر کس به گونه‌ای با چین در ارتباط بود، مائو را می‌شناخت، یا حتی زبان چینی بلد بود، در دهه ۵۰ آمریکا جایی نداشت. وزارت خارجه آمریکا در دهه ۵۰، حتی یک کارمند نداشت که زبان چینی بلد باشد. این یعنی آمریکا در آن سال‌ها با پرجمعیت‌ترین کشور دنیا هیچ‌گونه ارتباطی نداشت.وقتی آمریکا چند ثانیه با نابود کردن کره زمین فاصله داشتمثال‌های دیگری از دشمنی آمریکایی‌ها با چینی‌ها در طول تاریخ وجود دارد که توضیح تمام آن‌ها از حوصله این گزارش خارج است. با این وجود، برای آن‌که به موضوع اصلی گزارش، یعنی جنگی علیه چین که آمریکایی‌ها انتظار آن را می‌کشند، باید به برخی نکات دیگر نیز اشاره کرد.جزیره «اوکیناوا» در ژاپن خط مقدم جنگ آمریکا علیه چین به شمار می‌رود. آمریکایی‌ها با ۳۲ پایگاه و تأسیسات نظامی، عملاً این جزیره را اشغال کرده‌اند. البته این جزیره، تفاوت مهمی هم با جزایر مارشال دارد. اوکیناوا آزمایشگاه آمریکا نیست، بلکه اتاق جنگ این کشور است. آمریکایی‌ها تا کنون از این پایگاه به کره، ویتنام، کامبوج، افغانستان و عراق حمله کرده‌اند.مردم ژاپن و به خصوص ساکنان جزیره اوکیناوا تقریباً هر روز علیه حضور آمریکایی‌ها در این جزیره اعتراض و تظاهرات می‌کنند. با این حال، سقوط گاه و بی‌گاه هواپیماها یا هلیکوپترهای آمریکایی در جزیره و کشته شدن غیرنظامیان ژاپنی (مانند سقوط یک جنگنده در یک مدرسه ابتدایی و کشته شدن کودکان ژاپنی) یا تجاوز و قتل زنان ژاپنی به دست نیروهای آمریکایی، تنها مشکلاتی نیستند که پایگاه‌های نظامی واشینگتن در اوکیناوا به وجود آورده‌اند. چین طی بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲، یکی از اهداف هسته‌ای آمریکا بود آمریکا طی جنگ سرد، به طور مخفیانه، بخشی از سلاح‌های هسته‌ای خود را در تأسیسات پرتاب موشک خود در اوکیناوا مستقر کرد. اکثر این سلاح‌ها، چین را نشانه رفته بودند. «جان بوردن» یکی از نیروهای آمریکایی که مسئول شلیک موشک‌ها در پایگاه آمریکا در اوکیناوا بود، می‌گوید چین طی بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲، یکی از اهداف هسته‌ای آمریکا بود.بوردن می‌گوید: «به ما دستور داده شده بود که باید همه موشک‌ها را شلیک کنیم، اما ما فقط یک موشک را به سوی روسیه هدف گرفته بودیم [و بقیه، کشورهای دیگر از جمله چین را هدف گرفته بودند] و نمی‌دانستیم چرا باید کشورهای دیگر را درگیر کنیم. فرمانده پیشنهاد داد که همه درهای [سکوهای پرتاب موشک] را باز کنیم، تا شلیک موشک‌ها زمان کم‌تری بگیرد.»چیزی نمانده بود یکی از مسئولین پرتاب موشک، دکمه پرتاب را فشار بدهد، که یکی از افسران وظیفه شک کرد که ممکن است دستور صادرشده، واقعیت نداشته نباشد. در نهایت مشخص شد که دستور شلیک را یکی از سرگردهای نیروی هوایی آمریکا، خودسرانه داده است. وی بعدها بی‌سروصدا به دادگاه نظامی رفت و از نیروی هوایی کنار گذاشته شد. بوردن درباره وقتی که فهمیدند دستور شلیک، واقعیت نداشته، می‌گوید: «ما همین‌طور به هم نگاه می‌کردیم [و با خودمان می‌گفتیم] ممکن بود همه [نسل بشر روی] کره زمین را منقرض کنیم.»جزیره صلح، میزبان موشک‌های آمریکاییاوکیناوا تنها خط مقدم جنگ آمریکا علیه چین نیست. جزیره «ججودو» در کره جنوبی، یکی از میراث‌های ثبت‌شده جهانی و جایی که دولت کره آن را «جزیره صلح جهانی» می‌داند، شاهد ساخت یکی از جنجالی‌ترین پایگاه‌های نظامی جهان در فاصله کم‌تر از ۶۵۰ کیلومتری از شانگهای است. آمریکا، این جزیره را هم مانند جزایر مارشال و اوکیناوا، یکی دیگر از جبهه‌های خود در سیاست «تمرکز بر آسیا» می‌داند.آمریکا یک پایگاه نظامی در جزیره ججودو در کره جنوبی و در فاصله تنها چندصد کیلومتری از شانگهای دارد؛ موشک‌های آمریکا از این پایگاه قابلیت شلیک به مهم‌ترین شهرهای چین را دارندکره جنوبی در این منطقه برای ناوهای هواپیمابر، زیردریایی‌های هسته‌ای و ناوشکن‌های مجهز به موشک‌های بالستیک آمریکا که پدافندهای چین را هدف گرفته‌اند، پایگاهی ساخته است. شریان‌های حیاتی اقتصاد چین نظیر واردات نفت و سایر منابع، وابسته به عبور محموله‌های دریایی از ایست‌های بازرسی‌ای مانند همین پایگاه هستند. مانند مردم اوکیناوا، مردم ججودو هم سال‌هاست هر روز به ساخت پایگاه جدید آمریکا در این جزیره، اعتراض می‌کنند.واشینگتن در حالی کشورهای دیگر از جمله چین را متهم به تلاش برای نابودی آمریکا می‌کند که خودش، علاوه بر ۴۰۰۰ پایگاه نظامی داخلی، حدود ۱۰۰۰ پایگاه نظامی نیز در تمام قاره‌ها در سراسر دنیا دارد. بروس کامینگز می‌گوید پایگاه‌های نظامی آمریکا در سراسر قلمرو امپراتوری این کشور در کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی و آلمان هستند که در ظاهر مستقل هستند، اما در سیاست خارجی خود استقلالی ندارند. نکته جالب هم این است که اکثر مردم، هیچ توجهی به این وابستگی نمی‌کنند، بلکه تصورشان این است که خیلی طبیعی است که آمریکا ۵۰ هزار نیروی نظامی در ژاپن دارد.کامینگر ادامه می‌دهد: «هیچ اقیانوسی تا کنون آن‌طور که نیروهای دریایی و هوایی آمریکا بر اقیانوس آرام مسلط هستند، تحت تسلط نبوده است. [آمریکایی‌ها] ادعا می‌کنند دفتر فرماندهی اقیانوس آرام در «پرل‌هاربر» [در ژاپن] مسئول ۵۲ درصد از سطح زمین است. وقتی به لوگوی آن‌ها هم نگاه می‌کنید، عقابی را روی جزایر «الیوشن» می‌بینید که یک طرف دُمش جایی در نزدیکی «سیاتل» [در آمریکا] است و طرف دیگر روی پکن.» در دوران اوباما، بودجه مصرفی برای کلاهک‌های هسته‌ای، بیش از دوران هر یک از رؤسای‌جمهوری آمریکا بعد از جنگ سرد افزایش داشته است «اندرو کرپینویچ» عضو سابق هیأت دفاع ملی آمریکا و استراتژیست نظامی و طراح جنگ، در پاسخ به این‌که پایگاه‌ها و فعالیت‌های نظامی آمریکا در اطراف چین، شبیه به آماده‌سازی برای یک جنگ است، می‌گوید: «جورج واشینگتن، اولین رئیس‌جمهور ما، گفت: اگر صلح می‌خواهید، برای جنگ آماده شوید. اساساً آن‌چه هم که آمریکا دارد انجام می‌دهد، پاسخ دادن به رفتارهای تحریک‌آمیز از جانب چین است، دقیقاً مانند آن‌چه که در جنگ سرد انجام دادیم. نظریه [الآن و آن زمان] این بود که در جایگاهی از قدرت نظامی باشیم که دشمنان ما وسوسه نشوند دست به اقدامات تهاجمی بزنند یا برای رسیدن به اهدافشان به سیاست اجبار متوسل شوند.»دانلد ترامپ مشکلات اقتصادی زیادی با چین دارد؛ باید امیدوار بود این مشکلات منجر به جنگ نظامی میان دو کشور نشود دانلد ترامپ؛ اگر جنگ هسته‌ای اتفاق بیفتد، چه می‌شود؟اوباما ۵ آوریل ۲۰۰۹ (۱۶ فروردین ۱۳۸۸) در اولین ماه‌های ریاست‌جمهوری‌اش گفت: «من امروز، واضح و با اعتقاد راسخ، تعهد آمریکا به تلاش برای دست‌یابی به صلح و امنیت [حاکم در] دنیایی بدون سلاح‌های هسته‌ای را اعلام می‌کنم.» این اظهارات وی با فریادهای شادی و تشویق مردمی هم‌راه شد که شاید نمی‌دانستند طی دوران ریاست‌جمهوری او، بودجه مصرفی برای کلاهک‌های هسته‌ای، بیش از دوران هر یک از رؤسای‌جمهوری آمریکا بعد از جنگ سرد، افزایش خواهد داشت.«استیون استار» متخصص در زمینه خطرات سلاح‌های هسته‌ای، درباره این‌که پیامدهای یک جنگ هسته‌ای احتمالی میان آمریکا و چین چه خواهد بود، می‌گوید: «فرض کنید چین یک کلاهک هسته‌ای ۴ یا ۵ مگاتنی را روی یکی از شهرهای آمریکا بیندازد. انفجار این بمب می‌تواند بیش از ۱۵۰۰ یا ۱۸۰۰ کیلومتر مربع از مساحت آمریکا را در آتش بسوزاند. این آتش طی ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، به طوفانی غول‌پیکر از آتش تبدیل خواهد شد و بدون آن‌که کسی بتواند از آن فرار کند، هر کس در مسیر این طوفان باشد، خاکستر خواهد شد».در پاسخ، آمریکا صدها موشک هسته‌ای را به چین شلیک خواهد کرد. این انفجارهای هسته‌ای میلیون‌ها تُن دود سیاه کربنی ایجاد می‌کنند. این دودها تا بالای ابرها می‌روند، وارد استراتوسفر می‌شوند، و مانند یک جاذب خورشیدی، با نور خورشید داغ می‌شوند. به این ترتیب این دود به مدت ۱۰ سال یا بیش‌تر در استراتوسفر باقی می‌ماند. وقتی این لایه دودی اجازه ندهد نور خورشید به زمین برسد، طی تنها چند هفته، دمای کره زمین به زیر صفر می‌رسد و به مدت یک تا سه سال، هر روز سردتر می‌شود. در این مدت ۱۰ ساله یا بیش‌تر، هوا آن‌قدر سرد خواهد بود که هیچ دانه‌ای روی کره زمین، محصول نخواهد داد.دانلد ترامپ که به زودی رئیس‌جمهور آمریکا خواهد شد، مشکلات زیادی با چین دارد. سؤال اصلی در حال حاضر این است که آیا ترامپ سیاست‌های تحریک‌آمیز علیه چین را که در این گزارش به آن‌ها اشاره شد، ادامه خواهد داد و دو کشور را در آستانه جنگ قرار می‌دهد یا خیر. دانلود فیلم

کونگ‌فو توآ؛ ورزش یا فرقه الحادی و مشرکانه؟/ بنیانگذاری که خود را خدا می‌دانست!

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، چندی قبل بود که شاهد انتشار خبری در فضای ورزش کشور بودیم. عنوان شده بود که مجمع عمومی جهانی و آسیایی توآی در تهران برگزار شد. وقتی خبر تعجب برانگیزتر شد که نام مسعود سلطانی فر (وزیر ورزش)، کیومرث هاشمی (رئیس کمیته ملی المپیک) و سایر مقامات ورزش کشور در آن دیده شد. این نشان از آن داشت که این مسئولان نیز حامی چنین حرکتی هستند و پای آن مهر تائید می زنند. اما توآی که کونگ فو توآی است، باید از سوی حاکمیت ما حمایت شود یا بساط آن برچیده شود؟ به راستی، سلطانی فر که مدعی شناخت ورزش است، می داند که امضای خود را پای برگه چه ورزشی می زند؟ هاشمی که از کارشناسان ورزش کشور است، می داند حمایت از چه می کند؟ مروری بر مراحل شکل گیری و تکوین کونگ فو توآ که این روزها به توآ مشهور شده، می تواند راهگشا باشد و نشان دهد چه حرکت خطرناک و ناصوابی در کشور ترویج می‌شود و هزینه بیت المال برایش به هدر می رود؛ ورزشی که در حقیقت بنیانی فرقه گونه دارد.ورزشی که بر مبنای الحاد و شرک است!کونگ فو توآی که این روزها با عنوان توآ مشغول به فعالیت است، ملغمه ای از برخی سبک های رزمی چینی و باورهای مشرکانه بنیانگذاری است که مدعی رهبری و خدایی بر جهان بود! این ورزش را فردی به نام ابراهیم میرزایی که درباره آن خواهیم نوشت، از ابتدای دهه پنجاه شمسی بنیانگذاری کرده و برای گسترش آن نیز دانشکده "انشاء تن و روان" را در سال ۵۲ تاسیس کرد که در اوایل انقلاب اسلامی به کارش خاتمه داده شد. اما در همین مدت نیز به دلیل جذابیت های فراوانی که داشت، مورد اقبال جوانان قرار گرفت و توانست جمعیتی را برای خود دست و پا کند. کونگ فو توآی دیروز که این روزها به توآی تغییر نام داده، مجموعه ای از حرکات بدنی منشق از مبارزات چینی است که با تفکراتی الحادی و مشرکانه تلفیق شده است. این باورداشت‌ها نیز محصول تفکرات ابراهیم میرزایی، بنیانگذاری است که ادعای الوهیت و راهبری بشریت را داشت. قداست و الوهیت‌بخشی به بنیانگذار و یارانش، توهم خداانگاری برای موسس، قداست‌زدایی از پیامبران و آموزه های الهی، ایراد کردن اتهامات و دروغ‌هایی به ادیان الهی و ...، گوشه‌ای از فعالیت‌های صورت گرفته از سوی این فرقه بود که در ادامه مسیر، شکل اقدام عملی علیه جمهوری اسلامی را هم گرفت.در حقیقت، این به اصطلاح ورزش که شمائی فرقه‌گونه داشت، در تلاش بود تا در دهه اول فعالیت، با بهره‌مندی از ظرفیت‌هایی مانند جذابیت، شور و حرکت ورزش‌های چینی، به جذب جوانان، افراد کم سواد و متعلق به طبقات پایین دست جامعه بپردازد. در ادامه نیز با القای تفکرات مشرکانه و الحادی خود، به یک جنبش سیاسی رسیده و بتوانند به اهداف سیاسی و امنیتی خود دست یابند. ذکر این نکته قابل توجه است که رابط میرزایی در دوران زندگی در خارج از ایران، یک فرد مشهور مرتبط با موساد بود. موضوعی که نشان از ارتباط وی با این سرویس از سال‌ها قبل داشت و می تواند راهگشای فهم درون مایه و واقعیت های کونگ فو توآ باشد.و ناگهان خدا ظهور کرد!ابراهیم میرزایی متولد سال ۱۳۱۸ از گرگان است. وی از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ دانشکده افسری را در نیروی مخصوص کماندویی به اتمام رساند و از سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۹ نزدیک به ۹ دورهٔ خارجی را گذراند. میرزایی از ابتدای دهه ۵۰ کونگ‌فو توآ را ایجاد کرد. او برای آموزش این رشته "دانشکده انشاء تن و روان" را تأسیس کرد. میرزایی پس از انقلاب اسلامی، در دوره اول انتخابات ریاست‌جمهوری ایران نامزد شد که در ادامه، رد صلاحیت شد.میرزایی فعالیت های گسترده ای را با هوادارانش علیه جمهوری اسلامی تدارک می بیند که در ادامه منجر به بازداشت وی می شود. وی در سال ۱۳۶۳ به شش ماه حبس محکوم می شود که در پس از سپری کردن آن، به محل زادگاهش بازگشته و به چوپانی مشغول می شود. او در واکنش به دلیل این اقدام، عنوان می‌داشت که چونان حضرت موسی (ع) و سایر پیامبران، به این شغل مشغول شده است. همین نمودی از آشکار شدن نشانه هایی از انحراف در وی بود که بعدها به ادعاهای عجیبی منجر می‌شود. ابراهیم میرزایی در سال ۶۵ به ملارد کرج عزیمت و با تکمیل ساختمان نیمه کاره خود، آنجا را به بیمارستان فیزیولوژی انسانی تبدیل و مبادرت به درمان بیماران کرده و پس از مدتی با ادعای امام زمانی (مهدویت)، عنوان کرد قیامت فرا رسیده است. در این دوران است که سفیرانی را به کشورهای خارجی اعزام می‌کند تا پیامش را به جهان برساند! میرزایی در ادامه ادعای نبوت و الوهیت می‌کند که توسط اعضای فرقه‌اش نیز تبلیغ و ترویج می‌شود.وی و هوادارانش، در این سال ها مشغول جمع آوری افراد و تبلیغ گسترده‌ای هستند که با مجموعه‌ای از فعالیت‌های حساب شده از سوی سربازان گمنام امام زمان (عج)، ضربات سنگینی را دریافت می‌کنند. همین نیز موجب می‌شود تا وی و شماری از یارانش به صورت قاچاق به ترکیه فرار کنند. میرزایی مدتی در این کشور در بازداشت به سر می‌برد تا به آلمان منتقل شده و آنجا در انزوا و پنهانی زندگی کند. البته او از طریق برخی افراد با شبکه افرادش در ارتباط بوده است. تا امروز که اطلاع رسمی از وی در دست نیست و برخی از مرگ حتمی این مدعی خبر می دهند. ابراهیم میرزایی اندیشه‏‌های عجیب و غریبی در مقایسه با دیگر مدعیان دارد. برای نمونه او در سال ۱۳۷۱ به یکی از مریدان خود در ایران دستور ساخت کشتی بزرگ را در مدت ۲ ماه می‌دهد تا مریدان و هوادارانش را سوار بر آن کرده و در دریا سیر دهد! یکی از مهمترین ادعاهای میرزایی ادعای امام زمانی است که این ادعا به ادعای سلطان اسلامی و صاحب الامری و در نهایت الوهیت منجر می شود. او الوهیت را به خود منتسب می‏کند زیرا در این زمان خود را صاحب حکم کلام دانسته و می گوید تمام فرامین خلقت در همین کلام است.دستگاه ورزش و رفتاری پرابهام!با این پیش زمینه و واقعیت ها درباره یک ورزش که مبنای آموزشی و تربیتی آن الحادی است، به یک باره شاهدیم که در دهه هشتاد شمسی، این مجموعه به صورت رسمی به ورزش کشور بازمی گردد؛ البته با عناوین دیگر؛ اما ماهیتی یکسان! در حقیقت، یک اهمال و غفلت عجیب و مشکوک، زمینه بازگشت بدنه میرزایی را به ورزش فراهم می کنند که سال ها در خفا بوده اند. اکنون نیز وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک در حال حمایت از ورزشی هستند که عملا به ترویج چنین باورهای انحرافی و ناصوابی می پردازند. به غیر از اهمال و کم کاری مسئولان وقت ورزش در رسمیت دادن به کونگ فو توآ که در جای خود قابل بررسی و پیگیری است، چرا باید مسعود سلطانی فر که او را دایره المعارف ورزش می‌نامند، چنین خام و ناپخته رفتار کند؟ چرا کیومرث هاشمی به نقش حمایتی از این ورزش می پردازد که ریشه آن معلوم است؟ چرا باید مسئولان ورزش در ردیف اول حمایت از برنامه ای با عنوان مجمع عمومی آسیایی و جهانی توآ بنشینند و آن را ترویج کنند؟ تردیدی نیست که کونگ فو توآ باید برچیده شده و جوانان و مردم به سوی ورزش هایی هدایت شوند که مبنا و اساسی درست و صحیح دارند. آیا این غفلت عجیب، جبران خواهد شد؟ منبع : مشرق
Viewing all 4543 articles
Browse latest View live